گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:
«'''كَذَّبَت قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسلِينَ'''»:
«'''كَذَّبَت قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسلِينَ'''»:


در مفردات گفته: كلمه «قوم»، در اصل به معناى جماعتى از مردان است، نه زنان، و به همين جهت فرموده: «لَا يَسخَر قَومٌ مِن قَومٍ وَ لَا نِسَاء مِن نِسَاء».  
در مفردات گفته: كلمه «قوم»، در اصل به معناى جماعتى از مردان است، نه زنان، و به همين جهت فرموده: «لَا يَسخَر قَومٌ مِن قَومٍ وَ لَا نِسَاءٌ مِن نِسَاءٍ».  


و شاعر نيز گفته: «أ قَومُ آلِ حِصن أم نسَاء: آيا آل حصن، قوم اند و يا زنان اند»، وليكن در قرآن كريم، هر جا آمده، اعم از زن و مرد را شامل است.
و شاعر نيز گفته: «أ قَومٌ آلُ حِصنٍ أم نسَاءٌ: آيا آل حصن، قوم اند و يا زنان اند»، وليكن در قرآن كريم، هر جا آمده، اعم از زن و مرد را شامل است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱۴ </center>
و لفظ «قوم» به قول بعضى از علماء، مذكر است و اگر گاهى ضمير مؤنث به آن بر مى گردانند، به اعتبار جماعت مى باشد.
و لفظ «قوم» به قول بعضى از علماء، مذكر است و اگر گاهى ضمير مؤنث به آن بر مى گردانند، به اعتبار جماعت مى باشد.
خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:
و در مصباح گفته: هم در مؤنث به كار مى رود و هم در مذكّر.
و در مصباح گفته: هم در مؤنث به كار مى رود و هم در مذكّر.


==وجه اين كه قوم نوح را مكذب همه مرسلین خوانده و فرموده: «كذبت قوم نوح المرسلين»==
==وجه اين كه قوم نوح را، تکذیب کنندۀ همه پیامبران خوانده==


و اگر در جمله مورد بحث قوم نوح را تكذيب كننده همه مرسلين خوانده ، با اينكه ايشان به غير از نوح پيغمبر ديگرى را تكذيب نكردند، از اين باب بوده كه دعوت انبياء و مرسلين يكى است و همه در دعوت به توحيد متفقند، پس اگر مردمى يكى از ايشان را تكذيب كند در حقيقت همه را تكذيب كرده و به همين جهت خداى سبحان ايمان به بعضى از ايشان بدون بعض ديگر را كفر به همه آنان خوانده و فرموده : «'''ان الذين يكفرون باللّه و رسله و يريدون ان يفرقوا بين اللّه و رسله و يقولون نؤ من ببعض و نكفر ببعض و يريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا اولئك هم الكافرون حقا'''»
و اگر در جمله مورد بحث، قوم نوح را تكذيب كننده همۀ مرسلين خوانده، با اين كه ايشان به غير از نوح، پيغمبر ديگرى را تكذيب نكردند، از اين باب بوده كه دعوت انبياء و مرسلين يكى است، و همه در دعوت به توحيد متفق اند.


بعضى از مفسرين در پاسخ از اشكال بالا گفته اند: اين از قبيل تعبير معروفى است كه مى گويند فلانى چارپايان سوار مى شود و لباسهاى برد مى پوشد، در حالى كه ميدانيم او سوار بيش از يك چارپا نشده و بيش از يك برد نپوشيده است ، چيزى كه هست مى خواهند كنايه بياورند از اينكه او جنس چارپا سوار مى شود، نه همه چارپايان را.
پس اگر مردمى يكى از ايشان را تكذيب كند، در حقيقت همه را تكذيب كرده و به همين جهت، خداى سبحان، ايمان به بعضى از ايشان بدون بعض ديگر را، كفر به همۀ آنان خوانده و فرموده: «إنَّ الَّذِينَ يَكفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلَهُ وَ يُرِيدُونَ أن يُفَرِّقُوا بَينَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَكفُرُ بِبَعضٍ وَ يُرِيدُونَ أن يَتَّخِذُوا بَينَ ذَلِكَ سَبِيلاً * أُولَئِكَ هُمُ الكَافِرُونَ حَقّاً».


ولى توجيه اولى بهتر است ، و عين اشكال بالا و دو توجيه آن در آيه بعدى كه مى فرمايد: «'''كذبت عاد المرسلين '''» و نيز آيه «'''كذبت ثمود المرسلين '''» و آيات ديگر مشابه آن نيز مى آيد.
بعضى از مفسران در پاسخ از اشكال بالا گفته اند: اين از قبيل تعبير معروفى است كه مى گويند: فلانى چارپايان سوار مى شود و لباس هاى برد مى پوشد، در حالى كه می دانيم او سوار بيش از يك چارپا نشده و بيش از يك برد نپوشيده است. چيزى كه هست، مى خواهند كنايه بياورند از اين كه او جنس چارپا سوار مى شود، نه همه چارپايان را.


«'''إِذْ قَالَ لهَُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ'''»:
ولى توجيه اولى بهتر است، و عين اشكال بالا و دو توجيه آن در آيه بعدى كه مى فرمايد: «كَذَّبَت عَادٌ المُرسَلِينَ». و نيز آيه: «كَذَّبَت ثَمُودُ المُرسَلِينَ»، و آيات ديگر مشابه آن نيز مى آيد.


يعنى زمانى كه برادرشان نوح به ايشان گفت : آيا تقوا پيشه نمى كنيد؟ و مراد از برادر هم نسب و خويشاوند است ، همچنان كه مى گويند: اخو تميم و اخو كليب ، يعنى خويشاوند قبيله بنى تميم و بنى كليب ، و استفهام در جمله ، استفهام توبيخى است و معنايش اين است كه چرا تقوا پيشه نمى كنيد؟
«'''إِذْ قَالَ لهَُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ'''»:
 
يعنى: زمانى كه برادرشان نوح به ايشان گفت: آيا تقوا پيشه نمى كنيد؟ و مراد از برادر هم، نسب و خويشاوند است. همچنان كه مى گويند: «اخو تميم» و «اخو كليب». يعنى خويشاوند قبيله بنى تميم و بنى كليب. و استفهام در جمله، استفهام توبيخى است و معنايش اين است كه چرا تقوا پيشه نمى كنيد؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱۵ </center>
«'''إِنى لَكُمْ رَسولٌ أَمِينٌ'''»:
«'''إِنّى لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ'''»:


يعنى من براى شما رسولى از ناحيه پروردگارتان و امينى بر رسالت او هستم ، به شما ابلاغ نمى كنم مگر آنچه كه پروردگارم ماءمورم كرده و از شما خواسته است ، و به همين جهت جمله «'''فاتقوا اللّه و اطيعون '''» را بر آن متفرع كرد، آنگاه دستورشان داد تا اطاعتش كنند، چون اطاعت او اطاعت خدا است
يعنى: من براى شما رسولى از ناحيه پروردگارتان و امينى بر رسالت او هستم، به شما ابلاغ نمى كنم مگر آنچه كه پروردگارم مأمورم كرده و از شما خواسته است، و به همين جهت، جملۀ «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أطِيعُون» را بر آن متفرع كرد. آنگاه دستورشان داد تا اطاعتش كنند، چون اطاعت او، اطاعت خدا است.


«'''وَ مَا أَسئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِى إِلا عَلى رَب الْعَالَمِينَ'''»:
«'''وَ مَا أَسئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِى إِلّا عَلى رَبّ الْعَالَمِينَ'''»:


اين جمله در سياق اين است كه بفهماند من به مزد دنيوى طمع ندارم ، ولى به اين عبارت فرموده كه «'''از شما مزدى در خواست نمى كنم '''» و با اين تعبير فهمانده كه به جز خيرخواهى منظورى ندارد و آنچه كه ايشان را بدان دعوت مى كند به خير خود ايشان است و در آن خيانت و نيرنگى هم نمى كند، خوب ، وقتى چنين است بايد در آنچه امرشان مى كند اطاعتش كنند، و به همين جهت در اينجا نيز جمله : «'''فاتقوا اللّه و اطيعون '''» را بر آن متفرع نمود.  
اين جمله، در سياق اين است كه بفهماند من به مزد دنيوى طمع ندارم، ولى به اين عبارت فرموده كه: «از  شما مزدى درخواست نمى كنم»، و با اين تعبير فهمانده كه به جز خيرخواهى منظورى ندارد و آنچه كه ايشان را بدان دعوت مى كند، به خير خود ايشان است و در آن خيانت و نيرنگى هم نمى كند. خوب، وقتى چنين است بايد در آنچه امرشان مى كند، اطاعتش كنند، و به همين جهت، در اين جا نيز جمله: «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أطِيعُون» را بر آن متفرع نمود.  


و اگر در جمله «'''ان اجرى الا على رب العالمين '''» به جاى نام جلاله «'''اللّه '''» نام رب العالمين را آورد، براى اين است كه بر مساءله توحيد صريحتر دلالت كند، چون مشركين خداى تعالى را معبود عالم آلهه مى دانستند و معتقد بودند كه براى هر عالمى الهى جداگانه هست ، كه آن را به جاى خدا مى پرستيدند. بنابر اين ، در برابر اينان بايد اين معنا را اثبات كرد كه : خداى تعالى رب همه عوالم است و غير از خداى تعالى هيچ اله ديگرى نيست .
و اگر در جمله «إن أجرِىَ إلَّا عَلَى رَبِّ العَالَمِين»، به جاى نام جلاله «اللّه»، نام «رَبُّ العالَمين» را آورد. براى اين است كه بر مسأله توحيد صريح تر دلالت كند. چون مشركان، خداى تعالى را معبود عالَم آلهه مى دانستند و معتقد بودند كه براى هر عالَمى، الهى جداگانه هست، كه آن را به جاى خدا مى پرستيدند.  
 
بنابراين، در برابر اينان، بايد اين معنا را اثبات كرد كه: خداى تعالى، ربّ همۀ عوالم است و غير از خداى تعالى، هيچ اله ديگرى نيست.


«'''فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ'''»:
«'''فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ'''»:


در سابق وجه تكرار اين جمله گذشت و بنابر آن وجه در مورد بحث مى فهماند كه هر يك از امانت و نخواستن مزد، سببى جداگانه و مستقل است براى وجوب اطاعت آنجناب بر مردم .
در سابق وجه تكرار اين جمله گذشت و بنابر آن وجه، در مورد بحث مى فهماند كه هر يك از امانت و نخواستن مزد، سببى جداگانه و مستقل است براى وجوب اطاعت آن جناب بر مردم.
<span id='link285'><span>
<span id='link285'><span>


==در گفتگوى نوح عليه السّلام با قوم خود، آنان ايمان آوردن افراد بىمال و مكنت به او را بر او خرده مى گيرند ==
==بهانه جویی قوم نوح«ع»، از ایمان آوردن به آن حضرت==
«'''قَالُوا أَ نُؤْمِنُ لَك وَ اتَّبَعَك الاَرْذَلُونَ'''»:
«'''قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَك وَ اتَّبَعَك الاَرْذَلُونَ'''»:


كلمه «'''ارذلون '''» جمع مصحح «'''ارذل '''» است و ارذل اسم تفضيل از رذالت است . و رذالت به معناى پستى و دنائت است . مقصود مردم از اينكه به نوح (عليه السّلام ) گفتند: پيروان تو افراد پستند، اين بوده كه شغل پست و كارهاى كوچك دارند، و لذا آن جناب پاسخشان داد به اينكه : «'''و ما علمى بما كانوا يعملون '''»
كلمۀ «أرذَلُون»، جمع مصحح «أرذَل» است، و «أرذل»، اسم تفضيل از رذالت است، و «رذالت»، به معناى پستى و دنائت است. مقصود مردم از اين كه به نوح «عليه السّلام» گفتند: پيروان تو افراد پست اند، اين بوده كه شغل پست و كارهاى كوچك دارند. و لذا آن جناب پاسخشان داد به اين كه: «وَ مَا عِلمِى بِمَا كَانُوا يَعمَلُون».


و ظاهرا قوم نوح (عليه السّلام ) ملاك شرافت و احترام را اموال و فرزندان و پيروان بيشتر مى دانستند، همچنان كه از دعاى نوح (عليه السّلام ) كه عرضه داشت : «'''رب انهم عصونى و اتبعوا من لم يزده ماله و ولده الا خسارا'''»، اين معنا به خوبى بر مى آيد، يعنى
و ظاهرا قوم نوح «عليه السّلام»، ملاك شرافت و احترام را، اموال و فرزندان و پيروان بيشتر مى دانستند، همچنان كه از دعاى نوح «عليه السّلام» كه عرضه داشت: «رَبِّ إنَّهُم عَصَونِى وَ اتَّبَعُوا مَن لَم يَزِدهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إلّا خَسَاراً»، اين معنا به خوبى بر مى آيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱۶ </center>
استفاده مى شود كه مرادشان از ارذلين ، بردگان و فقراء و صاحبان مشاغل پست و خلاصه كسانى است كه اشراف و اعيانشان ايشان را سفله و فرومايه مى خواندند و از مجالست و معاشرت با آنان ننگ داشتند.
یعنی استفاده مى شود كه مرادشان از «أرذَلِين»، بردگان و فقراء و صاحبان مشاغل پست، و خلاصه كسانى است كه اشراف و اعيانشان، ايشان را سفله و فرومايه مى خواندند و از مجالست و معاشرت با آنان، ننگ داشتند.


«'''قَالَ وَ مَا عِلْمِى بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ'''»:
«'''قَالَ وَ مَا عِلْمِى بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ'''»:


ضمير «'''قال '''» به نوح بر مى گردد و كلمه «'''ما'''» استفهامى است . و بعضى گفته اند: نافيه است . و بنا بر اين قول ، خبر ماى نافيه حذف شده ، چون سياق بر آن دلالت داشته و به هر حال مقصود از اين جمله اين است كه بفرمايد: «'''به اعمالى كه ايشان قبل از ايمان آوردن به وى داشته اند علمى ندارد'''» و اين را كه گفتيم قبل از ايمان آوردن به وى ، از عبارت «'''بما كانوا يعملون - به آنچه كه عمل مى كرده اند'''» استفاده كرديم .
ضمير «قَالَ» به نوح بر مى گردد، و كلمۀ «مَا»، استفهامى است. و بعضى گفته اند: نافيه است. و بنابر اين قول، خبر «ماى» نافيه حذف شده. چون سياق بر آن دلالت داشته.  


«'''إِنْ حِسابهُمْ إِلا عَلى رَبى لَوْ تَشعُرُونَ'''»:
و به هر حال، مقصود از اين جمله، اين است كه بفرمايد: «به اعمالى كه ايشان قبل از ايمان آوردن به وى داشته اند، علمى ندارد». و اين را كه گفتيم قبل از ايمان آوردن به وى، از عبارت «بِمَا كَانُوا يَعمَلُون: به آنچه كه عمل مى كرده اند»، استفاده كرديم.


مقصود از «'''ربى '''» همان رب العالمين است ، چون تنها فردى كه از بين جمعيت به دعوت به سوى رب العالمين اختصاص داشت آنجناب بود و كلمه «'''لو'''» كه بايد عمل كند و فعل شرط و جزاء شرط را جزم دهد، در اينجا عمل نكرده و در نتيجه معناى جمله چنين مى شود كه : «'''اگر شعورى مى داشتيد'''» بعضى گفته اند: جزاى آن در تقدير است و معنايش اين است كه : اگر شعور مى داشتيد اين مطلب را مى فهميديد. ولى اين گفتار صحيح نيست .
«'''إِنْ حِسَابهُمْ إِلّا عَلى رَبّى لَوْ تَشعُرُونَ'''»:


و از نظر حصرى كه در صدر آيه بود، معناى جمله مورد بحث چنين مى شود: من اطلاعى از اعمال سابق ايشان ندارم و حسابشان هم بر من نيست ، تا به آن خاطر تجسس كنم كه تاكنون چه مى كرده اند، زيرا حسابشان تنها و تنها بر پروردگار من است ، اگر شعورى داشته باشيد، پس همو بر حسب اعمالشان مجازاتشان مى كند.
مقصود از «رَبِّى»، همان ربُّ العالَمين است. چون تنها فردى كه از بين جمعيت به دعوت به سوى ربُّ العالمين اختصاص داشت، آن جناب بود. و كلمۀ «لَو» كه بايد عمل كند و فعل شرط و جزاء شرط را جزم دهد، در اين جا عمل نكرده و در نتيجه، معناى جمله چنين مى شود كه: «اگر شعورى مى داشتيد».  


«'''وَ مَا أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِينَ إِنْ أَنَا إِلا نَذِيرٌ مُّبِينٌ'''»:
بعضى گفته اند: جزاى آن در تقدير است و معنايش اين است كه: اگر شعور مى داشتيد، اين مطلب را مى فهميديد. ولى اين گفتار صحيح نيست.


جمله دومى به منزله تعليل جمله اولى است و هر دو جمله متمم بيان سابق است و معنايش اين است كه : من هيچ پست و ماءموريتى ندارم مگر انذار و دعوت ، در نتيجه كسى را كه رو به من بياورد و دعوتم را بپذيرد هرگز طردش نمى كنم و نيز از اعمال گذشته اش تجسس نمى نمايم ، تا به حساب كردههايشان برسم ، چون حسابشان بر پروردگار من است ، كه پروردگار همه عالم است ، نه بر من .
و از نظر حصرى كه در صدر آيه بود، معناى جمله مورد بحث، چنين مى شود: من اطلاعى از اعمال سابق ايشان ندارم و حسابشان هم بر من نيست، تا به آن خاطر تجسس كنم كه تاكنون چه مى كرده اند. زيرا حسابشان، تنها و تنها، بر پروردگار من است، اگر شعورى داشته باشيد. پس همو بر حسب اعمالشان، مجازاتشان مى كند.
 
«'''وَ مَا أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِينَ * إِنْ أَنَا إِلّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ'''»:
 
جملۀ دومى، به منزله تعليل جمله اولى است و هر دو جمله، متمم بيان سابق است. و معنايش اين است كه: من هيچ پست و مأموريتى ندارم، مگر انذار و دعوت. در نتيجه كسى را كه رو به من بياورد و دعوتم را بپذيرد، هرگز طردش نمى كنم، و نيز از اعمال گذشته اش تجسس نمى نمايم، تا به حساب كرده هايشان برسم. چون حسابشان بر پروردگار من است، كه پروردگار همه عالَم است، نه بر من.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱۷ </center>
«'''قَالُوا لَئن لَّمْ تَنتَهِ يَنُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ'''»:
«'''قَالُوا لَئن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ'''»:
 
مقصود از اين كه قوم نوح گفتند: «اگر اى نوح منتهى نشوى»، اين است كه اگر دعوتت را ترك نكنى، مرجوم خواهى شد. و «مرجوم»، از «رَجم» است، كه به معناى سنگسار كردن كسى است.


مقصود از اينكه قوم نوح گفتند: «'''اگر اى نوح منتهى نشوى '''» اين است كه اگر دعوتت را ترك نكنى مرجوم خواهى شد. و مرجوم از رجم است كه به معناى سنگسار كردن كسى است ، بعضى ديگر گفته اند: «'''به معناى ناسزا است '''» ولى بعيد است و اين سخن را در اواخر دعوت نوح گفتند و او را تهديدى قطعى كردند، چون كلام خود را به چند وجه تاءكيد نمودند، ( يكى لام در لئن ، دوم لام در لتكونن ، و سوم نون تاءكيدى كه در آخر لتكونن است )
بعضى ديگر گفته اند: «به معناى ناسزا است»، ولى بعيد است، و اين سخن را در اواخر دعوت نوح گفتند و او را تهديدى قطعى كردند. چون كلام خود را به چند وجه تأكيد نمودند. (يكى: «لام» در لَئِن. دوم «لام» در لَتَكُونَنَّ. و سوم «نون» تأكيدى كه در آخر لَتَكُونَنَّ است).
<span id='link286'><span>
<span id='link286'><span>
==نوح عليه السّلام از خداوند مى خواهد بين او و قومش قضاى خود را براند ==
«'''قَالَ رَب إِنَّ قَوْمِى كَذَّبُونِ فَافْتَحْ بَيْنى وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نجِّنى وَ مَن مَّعِىَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ'''»:


اين جمله آغاز كلام نوح (عليه السّلام ) است و جمله «'''رب ان قومى كذبون '''» جلوتر ذكر شده تا مقدمه باشد براى مطالب بعد و اين معنا را برساند كه ديگر كار از كار گذشته و تكذيب به طور مطلق از آنان تحقق يافته ، به طورى كه ديگر هيچ اميدى به تصديق و ايمان در آنان نمانده ، همچنان كه در آيه «'''رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفارا'''» به اين نكته تصريح شده است .
==تقاضای نوح «ع» از خداوند، که بين او و قومش حکم کند ==
«'''قَالَ رَب إِنَّ قَوْمِى كَذَّبُونِ * فَافْتَحْ بَيْنى وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نجِّنى وَ مَن مَّعِىَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ'''»:
 
اين جمله، آغاز كلام نوح «عليه السّلام» است، و جملۀ «رَبِّ إنَّ قَومِى كَذَّبُونِ»، جلوتر ذكر شده، تا مقدمه باشد براى مطالب بعد و اين معنا را برساند كه ديگر كار از كار گذشته و تكذيب به طور مطلق، از آنان تحقق يافته، به طورى كه ديگر هيچ اميدى به تصديق و ايمان در آنان نمانده.  


و جمله «'''فافتح بينى و بينهم فتحا'''» كنايه است از راندن قضاء ميان آن جناب و قومش ، همچنان كه درباره اين قضاء به طور كلى فرموده : «'''و لكل امة رسول فاذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون '''»
همچنان كه در آيه: «رَبِّ لَا تَذَر عَلَى الأرضِ مِنَ الكَافِرِينَ دَيَّاراً إنَّكَ إن تَذَرهُم يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُوا إلّا فَاجِراً كَفّاراً»، به اين نكته تصريح شده است.


و اصل اين استعمال از باب استعاره به كنايه است ، گويا نوح و پيروانش و كفار از قومش ، در يكجا جمع شده و بهم در آميختهاند، به طورى كه از يكديگر تشخيص داده نمى شوند ناگزير از پروردگار خود درخواست كرده كه فتح و قضاى وسيعى در ميان آنان ايجاد كند، تا يك طايفه از طايفه ديگر دور شود، و اين كنايه است از نزول عذاب كه قهرا جز كفار و فاسقين را نمى گيرد و وقتى گرفت ، پيروان او متمايز مى شوند، چون ديگر كافر و فاسقى باقى نمى ماند. دليل بر اين استعاره جمله «'''و نجنى و من معى من المؤ منين '''» است كه خودش و مؤ منين را در آميخته و در هم با كفار فرض كرده ، كه اگر نجات خدايى نباشد عذاب مورد
و جملۀ «فَافتَح بَينِى وَ بَينَهُم فَتحاً»، كنايه است از راندن قضاء ميان آن جناب و قومش، همچنان كه درباره اين قضاء، به طور كلى فرموده: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإذَا جَاءَ رَسُولُهُم قُضِىَ بَينَهُم بِالقِسطِ وَ هُم لَا يُظلَمُون».
 
و اصل اين استعمال، از باب استعاره به كنايه است. گويا نوح و پيروانش و كفار از قومش، در يك جا جمع شده و به هم در آميخته اند، به طورى كه از يكديگر تشخيص داده نمى شوند. ناگزير از پروردگار خود درخواست كرده كه «فتح» و «قضاى» وسيعى در ميان آنان ايجاد كند، تا يك طايفه از طايفه ديگر دور شود. و اين كنايه است از نزول عذاب، كه قهرا جز كفار و فاسقان را نمى گيرد و وقتى گرفت، پيروان او متمايز مى شوند. چون ديگر كافر و فاسقى باقى نمى ماند.  
 
دليل بر اين استعاره، جملۀ «وَ نَجِّنِى وَ مَن مَعِى مِنَ المُؤمِنِين» است، كه خودش و مؤمنان را درآميخته و در هم با كفار فرض كرده، كه اگر نجات خدايى نباشد، عذاب مورد درخواستش، خود ايشان را هم مى گيرد و لذا درخواست نجات مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۱۸ </center>
درخواستش خود ايشان را هم مى گيرد و لذا درخواست نجات مى كند.


بعضى از مفسرين گفته اند: فتح ، به معناى حكم و قضاء است كه از فتاحت به معناى حكومت گرفته شده .
بعضى از مفسران گفته اند: «فتح»، به معناى حكم و قضاء است، كه از «فتاحت»، به معناى حكومت گرفته شده.


«'''فَأَنجَيْنَاهُ وَ مَن مَّعَهُ فى الْفُلْكِ الْمَشحُونِ'''»:
«'''فَأَنجَيْنَاهُ وَ مَن مَّعَهُ فى الْفُلْكِ الْمَشحُونِ'''»:


يعنى او و همراهانش را در سفينه اى مشحون يعنى مملو از ايشان و از هر جنبده اى يك جفت نجات داديم ، كه داستان آن در سوره هود آمده است .
يعنى: او و همراهانش را در سفينه اى مشحون، يعنى مملو از ايشان و از هر جنبده اى يك جفت نجات داديم، كه داستان آن در سوره «هود» آمده است.


«'''ثمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ'''»:
«'''ثمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ'''»:


يعنى بعد از نجات دادن ايشان بقيه قوم او را غرق كرديم .
يعنى: بعد از نجات دادن ايشان، بقيه قوم او را غرق كرديم.


«'''إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً...الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ'''»:
«'''إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً...الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ'''»:


درباره اين دو آيه قبلا بحث شد.
درباره اين دو آيه، قبلا بحث شد.
<span id='link287'><span>
<span id='link287'><span>
==بحث روايتى (چند روايت درباره نوح عليه السّلام و قوم او) ==
در كتاب كمال الدين و نيز در روضه كافى با ذكر سند از ابو حمزه ، از امام باقر (عليه السّلام ) روايت آورده كه در ضمن حديثى فرمود: نوح هزار سال مگر پنجاه سال در بين مردم بود، در حالى كه احدى غير او در كار نبوت با وى شركت نداشت و ليكن آن جناب بر مردمى رو آورد كه به طور كلى مساءله نبوت را منكر بودند و انبياى قبل از نوح تا زمان آدم را نيز قبول نداشتند، و به همين مطلب اشاره دارد اين قول خداى متعال : «'''و ان ربك لهو العزيز الرحيم '''»


يعنى بين نوح و آدم (عليه السّلام ) ده پدر فاصله بود، كه همه از پيامبران بودند.
==بحث روايتى ==
در كتاب كمال الدين و نيز در روضه كافى، با ذكر سند، از ابوحمزه، از امام باقر «عليه السّلام» روايت آورده كه در ضمن حديثى فرمود: نوح، هزار سال مگر پنجاه سال در بين مردم بود، در حالى كه احدى غير او در كار نبوت، با وى شركت نداشت، وليكن آن جناب بر مردمى رو آورد كه به طور كلى مسأله نبوت را منكر بودند و انبياى قبل از نوح تا زمان آدم را نيز قبول نداشتند. و به همين مطلب اشاره دارد اين قول خداى متعال: «وَ إنَّ رَبَّكَ لَهُوَ العَزِيزُ الرَّحِيم».
 
يعنى: بين نوح و آدم «عليهما السّلام»، ده پدر فاصله بود، كه همه از پيامبران بودند.
 
و در تفسير قمى، در ذيل جمله: «وَ اتَّبَعَكَ الأرذَلُون»، در معناى «أرذل» فرموده اند: يعنى فقراء.


و در تفسير قمى در ذيل جمله : «'''و اتبعك الارذلون '''» در معناى ارذل فرموده اند يعنى فقراء.
و نيز در همان كتاب و در روايت ابى الجارود، از امام باقر «عليه السّلام» آمده كه در ذيل جمله: «الفُلكِ المَشحُون» فرمودند: يعنى مجهز، كه همه كارهايش تمام شده بود، و ديگر هيچ كارى نداشت، جز اين كه روى آب بيفتد.
و نيز در همان كتاب و در روايت ابى الجارود، از امام باقر (عليه السّلام ) آمده كه در ذيل جمله «'''الفلك المشحون '''» فرمودند: يعنى مجهز، كه همه كارهايش تمام شده بود، و ديگر هيچ كارى نداشت ، جز اينكه روى آب بيفتد.




۱۴٬۰۳۰

ویرایش