۱۳٬۷۳۸
ویرایش
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
<span id='link259'><span> | <span id='link259'><span> | ||
== | ==فرعون، موسى «ع» را، ديوانه معرفى می کند == | ||
«''' | «'''قاَل إنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِى أُرسِلَ إلَيكُم لَمَجنُون '''» - اين جمله، حكايت كلام دوم فرعون است، كه از درِ هوچیگرى و مسخره، رسالت او را به حاضران نسبت داد، و گفت: «رسولى كه نزد شما فرستاده شده». چون خواست بگويد شأن من، اجلّ است از اين كه رسولى نزد من فرستاده شود. در نهايت هم، به او نسبت ديوانگى داد، كه چرا گفت: «پروردگار شما و پروردگار پدران گذشته شما...»؟ | ||
و اگر اين گفتار وى را تشريح | و اگر اين گفتار وى را تشريح كنيم، چنين مى شود كه: | ||
گويا خواسته است بگويد: اين مرد ديوانه است، براى اين كه سخنانش آشفته است و حكايت مى كند از اين كه نيروى تعقلش، پريشان و آشفته شده. براى اين كه مى گويد: من رسول «ربُّ العالُمين» ام، و چون مى پرسم «ربُّ العالَمين» چيست، دوباره همان «ربُّ العالَمين» را با عبارتى ديگر، تكرار مى كند. و وقتى از سخن او تعجب مى كنم، دوباره گفتار خود را تفسير كرده، مى گويد: «ربّ شما و پدران گذشتۀ شما». | |||
«'''قَالَ رَبُّ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ وَ مَا بَينَهُمَا إن كُنتُم تَعقِلُون '''» - از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از «مشرق»، آن طرفى است كه آفتاب و ساير ستارگان آسمان، طلوع مى كنند. و مراد از «مغرب»، آن جهتى است كه بر حسب حس ظاهرى ما، در آن طرف غروب مى كنند. و مراد از «مابين آن دو»، مابين مشرق و مغرب است، كه شامل همۀ عالَم محسوس شده. در نتيجه، عبارت اُخراى همان عبارت قبلى مى شود، كه فرمود: «رَبُّ السَّماوَاتِ وَ الأرضِ وَ مَا بَينَهُمَا». | |||
در آخر جواب اول كه گفت : | پس اين جواب، اعادۀ همان جواب اول است، و همان غرض را كه عبارت بود از اتصال تدبير و اتحاد آن، دنبال مى كند. البته به بيانى ديگر و آن، اين است كه: | ||
هر طلوعى، وقتى طلوع است كه غروبى هم، در مقابلش باشد و وقتى هر طلوعى غروبى داشت، ناگزير هر مشرق و مغربى، وقتى متصور است كه وسطى هم بين آن دو باشد. همچنان كه در پاسخ اول، وقتى آسمان قابل تصور است كه زمينى در مقابلش باشد و وقتى آسمان و زمينى، متصور است كه واسطه اى هم بين آن دو باشد، و وقتى مشرقى به مغربى مرتبط مى شود و هر دوى آن ها به وسطى مرتبط مى گردند، كه تنها يك تدبير در آن ها به كار رود. | |||
و خلاصه: اين قسم از ارتباط و اتحاد، غير از يك «تدبير» نمى پذيرد، همچنان كه در عالَم انسانيت نيز، هر امت موجودى، ارتباط وجودى به امت هاى گذشته دارد. ارتباط پدر، فرزندى، و همۀ انسان هاى گذشته و حاضر، يك نوع اند، و چون «نوع» يكى است، «تدبير» در آن نيز يكى است. پس «مدبّر» هم، يكى است. | |||
در آخر جواب اول كه گفت: «اگر اهل يقين باشيد»، و در آخر جواب مورد بحث كه فرموده: «اگر تعقل كنيد»، خواسته است جواب عبارت فرعون را بدهد كه از باب استهزاء و اهانت، رو به حاضران كرد كه: «هيچ مى شنويد اين مرد چه مى گويد»؟ | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۸۰ </center> | ||
ديوانه معرفى كرد، به اين بيان كه با | و در آخر هم، او را ديوانه معرفى كرد، به اين بيان كه با جملۀ «اگر نيروى تعقل مى داشتيد»، اشاره كرد به اين كه تو و حاضران در مجلست، از نعمت تعقل محروميد و درك و فهم نداريد. و گرنه، اگر فهم مى داشتيد، پاسخ اول مرا مى فهميديد و مى فهميديد كه پاسخ من تكرار بدون فايده نبود، و براى پى بردنتان به توحيد پروردگار، كافى بود و متوجه مى شديد به اين كه آن كس كه قائم به «تدبير» همه عالَميان، از آسمان ها و زمين و مابين آن دو است، «مدبّر» واحدى است و غير او، «مدبّر» و ربّى ديگر نيست. | ||
پس از آنچه | پس از آنچه گذشت، روشن شد كه آيه شريفه، يعنى آيه: «رَبُّ المَشرِق...»، بيان ديگرى است بر همان پاسخ اولى كه فرمود: «رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ وَ مَا بَينَهُمَا»، و برهانى است بر وحدت «مدبّر» از راه وحدت تدبير، كه در آن «رَبُّ العَالَمين» را تعريف كرده به اين كه «ربُّ العَالَمين»، آن مدبّر واحدى است كه تدبير واحد تمامى عوالم بر وجودش دلالت مى كند. | ||
چيزى كه هست، بيان در آيه مورد بحث، روشن تر است. چون مشتمل بر معناى «طلوع» و «غروب» است، و «تدبير» آن دو، براى همه روشن است. | |||
مفسران گفته اند: برهان هايى كه در اين آيات آمده، برهان بر وحدانيت ذات واجب الوجود بالذات، و شريك نداشتن در وجوب وجود است، كه بطلانش گذشت. و گفتيم چنين برهانى در مقابل كسى اقامه مى شود كه وحدت ذات واجب الوجود بالذات را منكر باشد، و «وثنى ها»، منكر اين معنا نبودند. | |||
<span id='link260'><span> | <span id='link260'><span> | ||
«''' | «'''قَالَ لَئِن اتَّخَذتَ إلَهاً غَيرِى لَأجعَلَنَّكَ مِنَ المَسجُونِين '''» - در اين آيه، فرعون، موسى را تهديد مى كند كه اگر بار ديگر از ربوبيت «ربُّ العالَمين» و رسالت خودش از طرف او سخن به ميان آورد، او را به زندان خواهد انداخت. و اين دأب و روش همه جاهلان است، كه وقتى حرف حسابى نداشته باشند، به زور متوسل شده، تهديد مى كنند و وعيد مى دهند. | ||
و اين كه فرعون گفت: «اگر الهى غير از من بگيرى، چنين و چنان مى كنم»، منظورش از گرفتن الهى غير از او، قائل شدن به ربوبيت «ربُّ العالَمين» است، كه موسى، فرعون را به سوى آن مى خواند. | |||
و اگر خود آن را نگفت و كنايه آورد، براى اين بود كه حتى زبان خود را به گفتن آن نگرداند و اسم «ربُّ العالَمين» را به زبان نياورد، و اگر نامى از ساير آلهه نياورد، براى اين بود كه خود را بزرگترين آلهه مى دانست و عار داشت كه نامى از آن ها ببرد. و گويا مجازات هر كس كه منكر الوهيت او مى شد، زندان بوده كه گفته تو را از زندانيان قرار مى دهم. | |||
و ظاهرا الف و لام در | و ظاهرا الف و لام در «المَسجُونِين»، براى عهد است. و جمله، چنين معنا مى دهد كه: اگر بر اين سخنت پافشارى كنى، تو را در زمرۀ همان كسانى قرار مى دهم كه مى دانى در زندان من، چه حال و روزی | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۸۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۸۱ </center> | ||
دارند و چه شكنجه ها كه مى بينند. و چون مى خواست به اين نكات اشاره كند، گفت: «مِنَ المَسجُونِين»، و نگفت: «لَأسجُنَنَّكَ»، با اين كه تعبير دوم مختصرتر بود. | |||
ویرایش