گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:
«'''وَ قَدِمْنَا إِلى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُوراً'''»:
«'''وَ قَدِمْنَا إِلى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُوراً'''»:


راغب در مفردات مى گويد: «عمل»، عبارت از هر فعلى است كه از جاندارى با قصد انجام شود، پس «عمل»، اخص از «فعل» است ، چون فعل به كارهايى هم كه از حيوانات بدون قصد سر مى زند، اطلاق مى شود، و حتى گاهى در جمادات نيز اطلاق مى شود، ولى كلمه «عمل» كمتر در اينگونه موارد اطلاق مى گردد، و عمل در حيوانات به كار نمى رود، مگر در گاو كه به گاوهاى كارى مى گويند «بقر العوامل».
راغب در مفردات مى گويد: «عمل»، عبارت از هر فعلى است كه از جاندارى با قصد انجام شود. پس «عمل»، اخصّ از «فعل» است. چون فعل به كارهايى هم كه از حيوانات بدون قصد سر مى زند، اطلاق مى شود، و حتى گاهى در جمادات نيز اطلاق مى شود، ولى كلمه «عمل»، كمتر در اين گونه موارد اطلاق مى گردد، و «عمل»، در حيوانات به كار نمى رود، مگر در گاو، كه به گاوهاى كارى مى گويند: «بَقَرُ العَوَامِل».


و نيز درباره كلمه «'''هباء'''» مى گويد: به معناى خاك بسيار نرم و غبارى است كه در هوا پراكنده مى شود، و جز در هنگام تابش نور خورشيد از پنجره ديده نمى شود، و كلمه «'''نثر'''» به معناى پاشيدن است .
و نيز درباره كلمۀ «هَبَاء» مى گويد: به معناى خاك بسيار نرم و غبارى است، كه در هوا پراكنده مى شود، و جز در هنگام تابش نور خورشيد از پنجره، ديده نمى شود. و كلمۀ «نثر»، به معناى پاشيدن است.


و معناى آيه اين است كه ما به يك يك اعمالى كه كرده اند مى پردازيم ، - و عمل چيزى است كه در نشاه بعد از مرگ مايه معيشت آدمى است ، - پس آن را طورى از هم مى پاشيم ، كه چون غبار نابود شود، و ديگر از آن بهره مند نشوند.
و معناى آيه، اين است كه: ما به يك يك اعمالى كه كرده اند، مى پردازيم - و «عمل»، چيزى است كه در نشئه بعد از مرگ، مايه معيشت آدمى است - پس آن را طورى از هم مى پاشيم، كه چون غبار نابود شود، و ديگر از آن بهره مند نشوند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۷۸ </center>
و اين طرز سخن بر اساس تمثيل است ، مى خواهد قهر الهى را بر جميع اعمال كفاركه به منظور سعادت حيات انجام داده اند برساند، و بفهماند كه چگونه مى تواند آنها را باطل سازد، به طورى كه اثرى در سعادت زندگى ابدى ايشان نداشته باشد، خداى تعالى را تشبيه به سلطان قاهرى مى كند كه وقتى بر دشمن غلبه مى كند تار و پود زندگى اش را به باد مى دهد، اثاث خانه و زندگى اش را مى سوزاند، به طورى كه اثرى از آن باقى نماند.
و اين طرز سخن، بر اساس تمثيل است. مى خواهد قهر الهى را بر جميع اعمال كفار، كه به منظور سعادت حيات انجام داده اند، برساند، و بفهماند كه چگونه مى تواند آن ها را باطل سازد، به طورى كه اثرى در سعادت زندگى ابدى ايشان نداشته باشد. خداى تعالى را به سلطان قاهرى تشبیه مى كند، كه وقتى بر دشمن غلبه مى كند، تار و پود زندگى اش را به باد مى دهد. اثاث خانه و زندگى اش را مى سوزاند، به طورى كه اثرى از آن باقى نماند.


و ميان اين آيه كه دلالت مى كند بر حبط اعمال كفار در آن روز، با آياتى كه مى فهماند اعمال كفار به خاطر كفر و جرمهايشان در دنيا حبط مى شود، منافات نيست ، براى اينكه معناى حبط كردن بعد از مرگ اين است كه بعد از مرگ حبط را درك مى كنند، بعد از آنكه در دنيا از دركشان مخفى بود، و ما بحث مفصل در معناى حبط را در جلد دوم اين كتاب گذرانديم ، بدانجا مراجعه شود.
و ميان اين آيه، كه دلالت مى كند بر حبط اعمال كفار در آن روز، با آياتى كه مى فهماند اعمال كفار به خاطر كفر و جرم هايشان در دنيا حبط مى شود، منافات نيست. براى اين كه معناى «حبط كردن» بعد از مرگ، اين است كه بعد از مرگ، «حبط» را درك مى كنند، بعد از آن كه در دنيا از دركشان مخفى بود، و ما بحث مفصل در معناى «حبط» را، در جلد دوم اين كتاب گذرانديم. بدان جا مراجعه شود.


«'''أَصحَاب الْجَنَّةِ يَوْمَئذٍ خَيرٌ مُّستَقَرًّا وَ أَحْسنُ مَقِيلاً'''»:
==معناى «خير» در آيه: «أصحَابُ الجَنَّة يَومَئِذٍ خَيرٌ مُستَقرّاً...»==
«'''أَصحَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئذٍ خَيرٌ مُّستَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً'''»:


مراد از «'''اصحاب جنت '''» پرهيزكاران است ، قبلا هم فرموده بود: «'''قل اذلك خير ام جنة الخلد التى وعد المتقون '''» و اين خود دليل بر همين است كه مراد از اصحاب جنت همان متقين هستند. و كلمه «'''مستقر'''» و «'''مقيل '''» دو اسم مكان از «'''استقرار'''» و «'''قيلوله '''» هستند، اما استقرار كه روشن است ، و اما قيلوله - به طورى كه گفته اند - به معناى استراحت در نصف روز است ، چه اينكه همراه با خواب باشد و چه نباشد، و بايد هم همينطور باشد، چون در بهشت خواب نيست .
مراد از «أصحاب جنّت»، پرهيزكاران است. قبلا هم فرموده بود: «قُل أذَلِكَ خَيرُ أم جَنَّةُ الخُلدِ الَّتِى وُعِدَ المُتَّقُون»، و اين، خود دليل بر همين است كه مراد از «اصحاب جنت»، همان متقين هستند.  


معناى «خير» در آيه : «اصحاب الجنة يومئذ خير مستقرا و احسن مقيلا»
و كلمۀ «مُستَقَر» و «مَقِيل»، دو اسم مكان از «استقرار» و «قيلوله» هستند. اما «استقرار» كه روشن است، و اما «قيلوله» - به طورى كه گفته اند - به معناى استراحت در نصف روز است. چه اين كه همراه با خواب باشد و چه نباشد، و بايد هم همين طور باشد، چون در بهشت خواب نيست.


و دو كلمه «'''خير'''» و «'''احسن '''» - به طورى كه گفته اند - از معناى تفضيل (بهترى ) منسلخ شده اند، همچنان كه كلمه «'''اهون '''» در جمله «'''و هو اهون عليه '''» معناى «'''آسان تر'''» نمى دهد، و نيز كلمه «'''خير'''» در جمله «'''ما عند اللّه خير من اللهو'''» معناى بهتر نمى دهد، چون لهو خوب نيست تا گفته شود آنچه نزد خدا است بهتر از لهو است .
و دو كلمۀ «خير» و «أحسن» - به طورى كه گفته اند - از معناى تفضيل (بهترى) منسلخ شده اند، همچنان كه كلمۀ «أهوَن» در جملۀ «وَ هُوَ أهوَنُ عَلَيه»، معناى «آسانتر» نمى دهد، و نيز كلمۀ «خير» در جملۀ «مَا عِندَ اللّهِ خَيرٌ مِنَ اللَّهو»، معناى «بهتر» نمى دهد، چون لهو خوب نيست، تا گفته شود: «آنچه نزد خدا است، بهتر از لهو است».
 
و بعيد نيست گفته شود كه صيغۀ «أفعل» و هرچه بدان معنا است، مانند صيغۀ «خَير» بهتر»، بنابر آنچه ما ترجيح داديم كه صفت مشبهه هستند، كه با ماده خود دلالت بر تفضيل دارند، نه با هيأت خود، در مثل اين گونه موارد، منسلخ از معناى تفضيل نيستند، باز تفضيل را مى رسانند.  


و بعيد نيست گفته شود كه صيغه «'''افعل '''» و هر چه بدان معنا است ، مانند صيغه «'''خير - بهتر'''» بنابر آنچه ما ترجيح داديم كه صفت مشبهه هستند، كه با ماده خود دلالت بر تفضيل دارند نه با هيات خود، در مثل اينگونه موارد منسلخ از معناى تفضيل نيستند باز تفضيل را مى رسانند چيزى كه هست درك طرف و طرز فكر او در اينگونه موارد رعايت شده ، چون
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۷۹ </center>
كفار بعد از آنكه شرك و جرم را اختيار كردند، لابد آن را بهتر از ايمان و عمل صالح دانستند و لازمه آن آتش در آخرت است پس براى آن دو خيريت و حسن اثبات كردند، در نتيجه در مقابلشان گفته مى شود: بهشت و آنچه در آن است بهتر و نيكوتر از كفر و جرم است ، پس بر ايشان لازم است كه بهشت را بر آتش برگزينند و خلاصه به ايشان گفته مى شود به فرض هم كه طرز فكر شما صحيح باشد، و در كفر و جرم خريتى باشد باز بايد از آن دو دست برداريد، زيرا ايمان و عمل صالح بهتر از آن دو است ، پس على اى حال در اشتباهيد، بعضى ديگر گفته اند تفضيل (بهترى ) در اين گونه موارد از باب تهكم (مسخره و استهزاء) است .
چيزى كه هست، درك طرف و طرز فكر او در اين گونه موارد رعايت شده. چون كفار بعد از آن كه شرك و جرم را اختيار كردند، لابد آن را بهتر از ايمان و عمل صالح دانستند و لازمۀ آن، آتش در آخرت است. پس براى آن دو، خيريّت و حسن اثبات كردند.
 
در نتيجه، در مقابلشان گفته مى شود: بهشت و آنچه در آن است، بهتر و نيكوتر از كفر و جرم است. پس بر ايشان لازم است كه بهشت را بر آتش برگزينند.
 
و خلاصه به ايشان گفته مى شود: به فرض هم كه طرز فكر شما صحيح باشد، و در كفر و جرم خیريتى باشد، باز بايد از آن دو دست برداريد. زيرا ايمان و عمل صالح، بهتر از آن دو است. پس على أىّ حال در اشتباه ايد.
 
بعضى ديگر گفته اند: تفضيل (بهترى) در اين گونه موارد، از باب تهكّم (مسخره و استهزاء) است.


توضيح اين تعبير از وقوع قيامت كه فرمود: «يوم تشقق السماء بالغمام ...»
==توضيح اين تعبير از وقوع قيامت كه فرمود: «يوم تشقق السماء بالغمام ...»==
«'''وَ يَوْمَ تَشقَّقُ السمَاءُ بِالْغَمَمِ وَ نُزِّلَ المَْلَائكَةُ تَنزِيلاً'''»:
«'''وَ يَوْمَ تَشقَّقُ السمَاءُ بِالْغَمَمِ وَ نُزِّلَ المَْلَائكَةُ تَنزِيلاً'''»:


۱۳٬۷۸۶

ویرایش