گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
(عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير كلام خداى عز و جل كه فرموده : و ((يذكروا اسم اللّه فى ايام معلومات (( فرمود: يعنى ايام تشريق .
(عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير كلام خداى عز و جل كه فرموده : و ((يذكروا اسم اللّه فى ايام معلومات (( فرمود: يعنى ايام تشريق .


مؤ لف : در اين معنا نيز روايات ديگرى از امام باقر و صادق (عليهما السلام ) رسيده ، البته در اين ميان روايات ديگرى نيز هست كه معارض ‍ با اين روايات است ، مثل آن رواياتى كه ((ايام معلومات (( را دهه ذى الحجه دانسته ، يا آن رواياتى كه ((ايام معلومات (( را دهه ذى الحجه و ايام معدودات را ايام تشريق دانسته و آيه شريفه با آن روايتى كه ايام مذكور را ايام تشريق دانسته سازگارتر است .
مؤلف : در اين معنا نيز روايات ديگرى از امام باقر و صادق (عليهما السلام ) رسيده ، البته در اين ميان روايات ديگرى نيز هست كه معارض ‍ با اين روايات است ، مثل آن رواياتى كه ((ايام معلومات (( را دهه ذى الحجه دانسته ، يا آن رواياتى كه ((ايام معلومات (( را دهه ذى الحجه و ايام معدودات را ايام تشريق دانسته و آيه شريفه با آن روايتى كه ايام مذكور را ايام تشريق دانسته سازگارتر است .


و در كافى به سند خود از ابى الصباح كنانى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير جمله ((ثم ليقضوا تفثهم (( فرمود: منظور، سر تراشيدن و ازاله مو از بدن است .
و در كافى به سند خود از ابى الصباح كنانى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير جمله ((ثم ليقضوا تفثهم (( فرمود: منظور، سر تراشيدن و ازاله مو از بدن است .
خط ۲۲: خط ۲۲:
و در تهذيب به سند خود از حماد ناب ، روايت آورده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) از معناى جمله ((و ليطوفوا بالبيت العتيق (( پرسيدم : فرمود: منظور طواف نساء است .
و در تهذيب به سند خود از حماد ناب ، روايت آورده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) از معناى جمله ((و ليطوفوا بالبيت العتيق (( پرسيدم : فرمود: منظور طواف نساء است .


مؤ لف : در معناى اين سه روايت ، روايات ديگرى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آمده است .
مؤلف : در معناى اين سه روايت ، روايات ديگرى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آمده است .


و در كافى به سند خود از ابان از كسى كه براى او حديث كرده از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب پرسيدم چرا خداوند خانه كعبه را ((بيت العتيق (( ناميد؟ فرمود: براى اينكه (هر خانه اى در دنيا در قيد ملك مالكى است ) و خداوند خانه را از قيد ملكيت انسانها آزاد كرده ، هيچ كس مالك آن نشده است .
و در كافى به سند خود از ابان از كسى كه براى او حديث كرده از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب پرسيدم چرا خداوند خانه كعبه را ((بيت العتيق (( ناميد؟ فرمود: براى اينكه (هر خانه اى در دنيا در قيد ملك مالكى است ) و خداوند خانه را از قيد ملكيت انسانها آزاد كرده ، هيچ كس مالك آن نشده است .
خط ۳۲: خط ۳۲:
و در الدر المنثور است كه بخارى در تاريخ خود و ترمذى - وى حديث را حسن دانسته - و ابن جرير و طبرانى و حاكم - وى آن را صحيح دانسته - و ابن مردويه و بيهقى - در كتاب دلائل - از عبد اللّه بن زبير روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: اگر خدا خانه كعبه را بيت العتيق ناميده بدين جهت است كه خداوند آن را از شر جبابره دنيا آزاد كرده ، و تاكنون هيچ جبارى بر آن غلبه نكرده است .
و در الدر المنثور است كه بخارى در تاريخ خود و ترمذى - وى حديث را حسن دانسته - و ابن جرير و طبرانى و حاكم - وى آن را صحيح دانسته - و ابن مردويه و بيهقى - در كتاب دلائل - از عبد اللّه بن زبير روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: اگر خدا خانه كعبه را بيت العتيق ناميده بدين جهت است كه خداوند آن را از شر جبابره دنيا آزاد كرده ، و تاكنون هيچ جبارى بر آن غلبه نكرده است .


مؤ لف : تاريخ به هيچ وجه اين روايت را تصديق نمى كند براى اينكه يكى از جبابره كه اين خانه را خراب كرد خود همين عبد اللّه زبير و ديگرى حصين بن نمير به دستور يزيد و يكى ديگر حجاج بن يوسف به امر عبد الملك مروان و يكى قوم قرامطه بودند. و ممكن است مراد آن حضرت تاريخ گذشته اين خانه باشد. و اما روايت سابق بر اين روايت كه ثابت نشده است .
مؤلف : تاريخ به هيچ وجه اين روايت را تصديق نمى كند براى اينكه يكى از جبابره كه اين خانه را خراب كرد خود همين عبد اللّه زبير و ديگرى حصين بن نمير به دستور يزيد و يكى ديگر حجاج بن يوسف به امر عبد الملك مروان و يكى قوم قرامطه بودند. و ممكن است مراد آن حضرت تاريخ گذشته اين خانه باشد. و اما روايت سابق بر اين روايت كه ثابت نشده است .


باز در همان كتاب آمده كه سفيان بن عيينه و طبرانى و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - و بيهقى - در كتاب سنن خود - از ابن عباس ‍ روايت كرده اند كه گفت : حجر اسماعيل جزء خانه است براى اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از پشت ديوار حجر طواف مى كرد. و حجر را داخل طواف مى ساخت ، خداى تعالى هم فرموده : ((و ليطوفوا بالبيت العتيق ((
باز در همان كتاب آمده كه سفيان بن عيينه و طبرانى و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - و بيهقى - در كتاب سنن خود - از ابن عباس ‍ روايت كرده اند كه گفت : حجر اسماعيل جزء خانه است براى اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از پشت ديوار حجر طواف مى كرد. و حجر را داخل طواف مى ساخت ، خداى تعالى هم فرموده : ((و ليطوفوا بالبيت العتيق ((


مؤ لف : در اين معنا روايات ديگرى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آمده .
مؤلف : در اين معنا روايات ديگرى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آمده .


باز در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - از جبير بن مطعم روايت كرده اند كه گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: اى بنى عبد مناف ! زنهار كه احدى را از طواف اين خانه و نماز در آن ممانعت مكنيد، هر وقت كه باشد چه شب و چه روز.
باز در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - از جبير بن مطعم روايت كرده اند كه گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: اى بنى عبد مناف ! زنهار كه احدى را از طواف اين خانه و نماز در آن ممانعت مكنيد، هر وقت كه باشد چه شب و چه روز.


و در مجمع البيان در ذيل جمله ((فاجتنبوا الرجس من الاوثان (( گفته : اصحاب ما اماميه روايت كرده اند كه بازى شطرنج و نرد و ساير انواع قمار، از اين رجس است . و در ذيل ((و اجتنبوا قول الزور(( گفته : اصحاب ما روايت كرده اند كه غنا و ساير سخنان لهو از مصاديق قول زور است .
و در مجمع البيان در ذيل جمله ((فاجتنبوا الرجس من الاوثان (( گفته : اصحاب ما اماميه روايت كرده اند كه بازى شطرنج و نرد و ساير انواع قمار، از اين رجس است . و در ذيل ((و اجتنبوا قول الزور(( گفته: اصحاب ما روايت كرده اند كه غنا و ساير سخنان لهو از مصاديق قول زور است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۶ </center>
و در همان تفسير آمده كه ايمن بن خزيم از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرده كه روزى ما را مخاطب قرار داد و فرمود: اى مردم ! خداوند شهادت بنا حق را هم لنگه شرك به خود حساب كرده ، و فرموده : ((فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور((
و در همان تفسير آمده كه ايمن بن خزيم از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرده كه روزى ما را مخاطب قرار داد و فرمود: اى مردم ! خداوند شهادت بنا حق را هم لنگه شرك به خود حساب كرده ، و فرموده : ((فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور((


مؤ لف : ذيل اين روايت در الدر المنثور، از احمد، ترمذى ، ابن جرير، ابن منذر و ابن مردويه از ايمن روايت شده است .
مؤلف : ذيل اين روايت در الدر المنثور، از احمد، ترمذى ، ابن جرير، ابن منذر و ابن مردويه از ايمن روايت شده است .


و در كافى به سند خود از ابى الصباح كنانى از ابى عبد اللّه (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل جمله ((و لكم فيها منافع الى اجل مسمى (( فرمود: يعنى مادام كه قربانى نشده ، اگر در راه خسته شد مى تواند سوارش شود، البته نه اينكه خسته اش كند و اگر تشنه شد مى تواند از شيرش بدوشد، البته به شرطى كه همه آن را ندوشد.
و در كافى به سند خود از ابى الصباح كنانى از ابى عبد اللّه (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل جمله ((و لكم فيها منافع الى اجل مسمى (( فرمود: يعنى مادام كه قربانى نشده ، اگر در راه خسته شد مى تواند سوارش شود، البته نه اينكه خسته اش كند و اگر تشنه شد مى تواند از شيرش بدوشد، البته به شرطى كه همه آن را ندوشد.
خط ۵۰: خط ۵۰:
و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: حاج مى تواند سوار شتر خود شود، اما به طور شايسته .
و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: حاج مى تواند سوار شتر خود شود، اما به طور شايسته .


مؤ لف : نظير اين روايت را از جابر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نيز آورده .
مؤلف : نظير اين روايت را از جابر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نيز آورده .


و در تفسير قمى در ذيل آيه ((فله اسلموا و بشر المخبتين (( فرموده : يعنى عبادت كنندگان .
و در تفسير قمى در ذيل آيه ((فله اسلموا و بشر المخبتين (( فرموده : يعنى عبادت كنندگان .
خط ۶۰: خط ۶۰:
نمى گردد و قهر نمى كند، و به ((معتر(( يعنى كسى كه از كنار تو عبور مى كند بلكه تعارفش كنى ، بخوران .
نمى گردد و قهر نمى كند، و به ((معتر(( يعنى كسى كه از كنار تو عبور مى كند بلكه تعارفش كنى ، بخوران .


و در معانى الاخبار به سند خود از سيف تمار روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: سعيد بن عبد الملك به حج آمد و پدرم را بديد، پس گفت : من شترى سوق داده ام (با خود براى قربانى آورده ام ) حال چه كنم
و در معانى الاخبار به سند خود از سيف تمار روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: سعيد بن عبد الملك به حج آمد و پدرم را بديد، پس گفت : من شترى سوق داده ام (با خود براى قربانى آورده ام ) حال چه كنم؟


؟ فرمود يك ثلث آن را براى خوردن خانواده ات بده ، و ثلث ديگر را به قانع بخوران ، و ثلث سوم را به مسكين بده . پرسيدم : مسكين يعنى سائل ؟ فرمود: بله و قانع آن كسى است كه هر چيز برايش ‍ بفرستى هر چند يك تكه گوشت باشد قناعت مى كند، و معتّر آن كسى است كه به طمع گوشت از كنار تو مى گذرد، ولى سؤ ال نمى كند.
فرمود يك ثلث آن را براى خوردن خانواده ات بده ، و ثلث ديگر را به قانع بخوران ، و ثلث سوم را به مسكين بده . پرسيدم : مسكين يعنى سائل ؟ فرمود: بله و قانع آن كسى است كه هر چيز برايش ‍ بفرستى هر چند يك تكه گوشت باشد قناعت مى كند، و معتّر آن كسى است كه به طمع گوشت از كنار تو مى گذرد، ولى سؤال نمى كند.


مؤ لف : در همه مضامينى كه در اين روايات گذشت ، روايات بسيار ديگرى هست كه آنچه ما نقل كرديم مختصرى از آنها بود.
مؤلف : در همه مضامينى كه در اين روايات گذشت ، روايات بسيار ديگرى هست كه آنچه ما نقل كرديم مختصرى از آنها بود.


و در كتاب جوامع الجامع در تفسير جمله ((لن ينال اللّه لحومها و لا دماوها(( مى گويد: و روايت شده كه مردم جاهليت را رسم بر اين بود كه وقتى شتر را نحر مى كردند، خون آن را به ديوار كعبه مى ماليدند، پس ‍ وقتى مسلمانان به حج رفتند مى خواستند همين رسم جاهليت را انجام دهند اين آيه نازل شد.
و در كتاب جوامع الجامع در تفسير جمله ((لن ينال اللّه لحومها و لا دماوها(( مى گويد: و روايت شده كه مردم جاهليت را رسم بر اين بود كه وقتى شتر را نحر مى كردند، خون آن را به ديوار كعبه مى ماليدند، پس ‍ وقتى مسلمانان به حج رفتند مى خواستند همين رسم جاهليت را انجام دهند اين آيه نازل شد.


مولف : در معناى اين روايت در الدر المنثور حديثى از ابن منذر و ابن مردويه از ابن عباس آمده است .
مؤلف : در معناى اين روايت در الدر المنثور حديثى از ابن منذر و ابن مردويه از ابن عباس آمده است .


و در تفسير قمى بعد از جمله ((لتكبروا اللّه على ما هديكم (( گفته : تكبير در ايام تشريق در منى به دنبال پانزده نماز و در شهرها به دنبال ده نماز گفته مى شود.
و در تفسير قمى بعد از جمله ((لتكبروا اللّه على ما هديكم (( گفته : تكبير در ايام تشريق در منى به دنبال پانزده نماز و در شهرها به دنبال ده نماز گفته مى شود.
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
اين آيات متضمن اذن مؤ منين به قتال با كفار است ، و به طورى كه گفته اند: اولين
اين آيات متضمن اذن مؤ منين به قتال با كفار است ، و به طورى كه گفته اند: اولين
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴۱ </center>
آيه اى است كه درباره جهاد نازل شده ، چون مسلمانان مدتها بود از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) درخواست اجازه مى كردند كه با مشركين قتال كنند، و حضرت به ايشان مى فرمود: من ماءمور به قتال نشده ام ، و در اين باب هيچ دستورى نرسيده . و تا در مكه بود همه روزه عده اى از مسلمانان نزدش مى آمدند كه يا كتك خورده بودند، و يا زخمى شده بودند و يا شكنجه ديده بودند، و در محضر آن جناب از وضع خود و ستمهايى كه از مشركين مكه و گردن كلفت هاى آنان مى ديدند شكوه مى كردند، حضرت هم ايشان را تسليت داده ، امر به صبر و انتظار فرج مى كرد تا آنكه اين آيات نازل شد كه در آنها فرمود: ((اذن للذين يقاتلون ....(( ولى بعضى از مفسرين گفت ه اند: اولين آيه اى كه درباره اذن به جهاد نازل شد آيه ((و قاتلوا فى سبيل اللّه الذين يقاتلونكم (( بوده .
آيه اى است كه درباره جهاد نازل شده ، چون مسلمانان مدتها بود از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) درخواست اجازه مى كردند كه با مشركين قتال كنند، و حضرت به ايشان مى فرمود: من ماءمور به قتال نشده ام ، و در اين باب هيچ دستورى نرسيده . و تا در مكه بود همه روزه عده اى از مسلمانان نزدش مى آمدند كه يا كتك خورده بودند، و يا زخمى شده بودند و يا شكنجه ديده بودند، و در محضر آن جناب از وضع خود و ستمهايى كه از مشركين مكه و گردن كلفت هاى آنان مى ديدند شكوه مى كردند، حضرت هم ايشان را تسليت داده ، امر به صبر و انتظار فرج مى كرد تا آنكه اين آيات نازل شد كه در آنها فرمود: ((اذن للذين يقاتلون...(( ولى بعضى از مفسرين گفت ه اند: اولين آيه اى كه درباره اذن به جهاد نازل شد آيه ((و قاتلوا فى سبيل اللّه الذين يقاتلونكم (( بوده .


بعضى ديگر گفته اند آيه ((ان اللّه اشترى من المؤ منين انفسهم و اموالهم (( بوده است .
بعضى ديگر گفته اند آيه ((ان اللّه اشترى من المؤ منين انفسهم و اموالهم (( بوده است .
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:
صالح عملى مى شود دانسته ، آنگاه رفتار خداى را نسبت به اقوام ستمگر گذشته حكايت كرده ، و وعده داده كه به زودى انتقام ايشان را از ستمگران معاصرشان خواهد گرفت ، همانطور كه از گذشتگان گرفت .
صالح عملى مى شود دانسته ، آنگاه رفتار خداى را نسبت به اقوام ستمگر گذشته حكايت كرده ، و وعده داده كه به زودى انتقام ايشان را از ستمگران معاصرشان خواهد گرفت ، همانطور كه از گذشتگان گرفت .


توضيح آيات مربوط به جهاد و قتال : ((ان الله يدافع عن الذين آمنوا...(( و ((اذنللذين يقاتلون ...((
توضيح آيات مربوط به جهاد و قتال


إِنَّ اللَّهَ يُدَفِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يحِب كلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ
«'''إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يحِب كلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ'''»:


كلمه ((يدافع (( از مدافعه است و مبالغه در دفع را افاده مى كند. و كلمه ((خوان (( اسم مبالغه از خيانت است ، و همچنين كلمه ((كفور(( كه مبالغه كفران نعمت است . و مراد از جمله ((الذين آمنوا(( مؤ منين از امت است ، هر چند كه بر حسب مورد با مؤ منين آن روز اسلام منطبق است ، چون آيات در مقام تشريع حكم جهاد است و حكم جهاد مختص به يك طايفه و اهل يك عصر نيست ، و مورد نمى تواند مخصص باشد.
كلمه ((يدافع (( از مدافعه است و مبالغه در دفع را افاده مى كند. و كلمه ((خوان (( اسم مبالغه از خيانت است ، و همچنين كلمه ((كفور(( كه مبالغه كفران نعمت است . و مراد از جمله ((الذين آمنوا(( مؤ منين از امت است ، هر چند كه بر حسب مورد با مؤ منين آن روز اسلام منطبق است ، چون آيات در مقام تشريع حكم جهاد است و حكم جهاد مختص به يك طايفه و اهل يك عصر نيست ، و مورد نمى تواند مخصص باشد.
خط ۱۶۴: خط ۱۶۴:
و مراد از ((كل خوان كفور(( مشركين هستند، اگر آنان را بسيار خيانت كار و كفران پيشه خواند بدين جهت است كه خداوند امانت دين حق را بر آنان عرضه كرد، و در ميان آنان اين دين را ظاهر ساخت ، و آن را امانت و وديعه در نزد فطرت آنان سپرد تا در نتيجه حفظ و رعايت آن به سعادت دنيا و آخرت برسند، و آن را از طريق رسالت به ايشان شناسانيد، ولى ايشان به آن خيانت كردند، يعنى آن را انكار نمودند. خداوند ايشان را غرق در نعمتهاى ظاهرى و باطنى كرد پس كفران كردند و شكرش را به وسيله عبادت به جا نياوردند.  
و مراد از ((كل خوان كفور(( مشركين هستند، اگر آنان را بسيار خيانت كار و كفران پيشه خواند بدين جهت است كه خداوند امانت دين حق را بر آنان عرضه كرد، و در ميان آنان اين دين را ظاهر ساخت ، و آن را امانت و وديعه در نزد فطرت آنان سپرد تا در نتيجه حفظ و رعايت آن به سعادت دنيا و آخرت برسند، و آن را از طريق رسالت به ايشان شناسانيد، ولى ايشان به آن خيانت كردند، يعنى آن را انكار نمودند. خداوند ايشان را غرق در نعمتهاى ظاهرى و باطنى كرد پس كفران كردند و شكرش را به وسيله عبادت به جا نياوردند.  


در اين آيه براى مطالب آيه بعد كه اذن به قتال مى دهد زمينه چينى شده ، مى فرمايد خدا از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند، و شر مشركين را از ايشان دفع مى دهد، چون كه او ايشان را دوست مى دارد، و مشركين را دوست نمى دارد، براى اينكه مشركين خيانت كردند. پس اگراو مؤ منين را دوست مى داد بدين جهت است كه مؤ منين امانت را رعايت و نعمت خدا را شكر گزارند. پس در حقيقت خدا از دين خود (كه امانت نزد مؤ منين است ) دفاع مى كند. و به همين جهت او ولى و مولاى مؤ منين است كه دشمنانشان را دفع كند، همچنانكه خودش فرموده : ((ذلك بان اللّه مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولى لهم ((
در اين آيه براى مطالب آيه بعد كه اذن به قتال مى دهد زمينه چينى شده ، مى فرمايد خدا از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند، و شر مشركين را از ايشان دفع مى دهد، چون كه او ايشان را دوست مى دارد، و مشركين را دوست نمى دارد، براى اينكه مشركين خيانت كردند. پس اگر او مؤمنين را دوست مى داد بدين جهت است كه مؤمنين امانت را رعايت و نعمت خدا را شكر گزارند. پس در حقيقت خدا از دين خود (كه امانت نزد مؤمنين است ) دفاع مى كند. و به همين جهت او ولى و مولاى مؤمنين است كه دشمنانشان را دفع كند، همچنانكه خودش فرموده : ((ذلك بان اللّه مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولى لهم ((


أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصرِهِمْ لَقَدِيرٌ
«'''أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصرِهِمْ لَقَدِيرٌ'''»:


از ظاهر سياق برمى آيد كه مراد از جمله ((اذن (( فرمان به اذن باشد، نه اينكه بخواهد
از ظاهر سياق برمى آيد كه مراد از جمله ((اذن (( فرمان به اذن باشد، نه اينكه بخواهد
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
حرف ((باء(( در جمله ((بانهم ظلموا(( براى سببيت است ، و همين خود علت اذن را مى فهماند و مى رساند اگر مسلمانان را اجازه قتال داديم ، به خاطر همين است كه به آنها ستم مى شد، و اما اينكه چگونه ستم مى شد جمله ((الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق ...(( آن را تفسير مى كند. و اما اينكه فاعل اين اذن را - كه چه كسى اجازه داده - ذكر نكرد ((و نفرمود: خدا اجازه داد؟(( به منظور تعظيم و بزرگداشت خدا بوده ، نظير جمله ((و ان اللّه على نصرهم لقدير(( كه قدرت بر يارى را خاطر نشان كرده نمى گويد كه خدا ايشان را يارى مى كند، تا به اين وسيله اشاره به اين نكته كرده باشد كه او اينقدر بزرگ است كه هيچ اعتنايى به اين موضوع ندارد، و برايش حائز هيچ اهميتى نيست ، چون براى كسى كه بر هر چيز قادر است مشكلى نيست كه دوستان خود را يارى كند.
حرف ((باء(( در جمله ((بانهم ظلموا(( براى سببيت است ، و همين خود علت اذن را مى فهماند و مى رساند اگر مسلمانان را اجازه قتال داديم ، به خاطر همين است كه به آنها ستم مى شد، و اما اينكه چگونه ستم مى شد جمله ((الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق ...(( آن را تفسير مى كند. و اما اينكه فاعل اين اذن را - كه چه كسى اجازه داده - ذكر نكرد ((و نفرمود: خدا اجازه داد؟(( به منظور تعظيم و بزرگداشت خدا بوده ، نظير جمله ((و ان اللّه على نصرهم لقدير(( كه قدرت بر يارى را خاطر نشان كرده نمى گويد كه خدا ايشان را يارى مى كند، تا به اين وسيله اشاره به اين نكته كرده باشد كه او اينقدر بزرگ است كه هيچ اعتنايى به اين موضوع ندارد، و برايش حائز هيچ اهميتى نيست ، چون براى كسى كه بر هر چيز قادر است مشكلى نيست كه دوستان خود را يارى كند.


الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَرِهِم بِغَيرِ حَقٍ إِلا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...
«'''الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيرِ حَقٍ إِلا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...'''»:


اين آيه همانطور كه گفتيم مظلوميت مؤ منين را بيان مى كند، و آن اين است كه كفار بدون هيچ گونه حق و مجوزى ايشان را از ديار و وطنشان مكه بيرون كردند. آن هم نه اين طور كه دست ايشان را بگيرند، و از خانه و شهرشان بيرون كنند، بلكه آنقدر شكنجه و آزار كردند، و آنقدر براى آنان صحنه سازى نمودند، تا ناگزير شدند با پاى خود شهر و زندگى را رها نموده در ديار غربت منزل كنند، و از اموال و هستى خود چشم پوشيده ، با فقر و تنگدستى گرفتار شوند. عده اى به حبشه رفتند و جمعى بعد از هجرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به مدينه .  
اين آيه همانطور كه گفتيم مظلوميت مؤ منين را بيان مى كند، و آن اين است كه كفار بدون هيچ گونه حق و مجوزى ايشان را از ديار و وطنشان مكه بيرون كردند. آن هم نه اين طور كه دست ايشان را بگيرند، و از خانه و شهرشان بيرون كنند، بلكه آنقدر شكنجه و آزار كردند، و آنقدر براى آنان صحنه سازى نمودند، تا ناگزير شدند با پاى خود شهر و زندگى را رها نموده در ديار غربت منزل كنند، و از اموال و هستى خود چشم پوشيده ، با فقر و تنگدستى گرفتار شوند. عده اى به حبشه رفتند و جمعى بعد از هجرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به مدينه .  
خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:
و اگر همه مسلمانان را به اين وصف (كه از ديار خود اخراج شدند) توصيف فرموده از باب توصيف كل به وصف بعض است به عنايت اتحاد و ائتلاف ، چون مؤ منين از شدت اتحاد و ائتلاف همه با هم برادر و عليه دشمن يكدستند، و اگر همه امتها را به وصف بعضى افراد توصيف كرده ، اين در قرآن كريم تازگى ندارد، بلكه از حد شمار بيرون است .  
و اگر همه مسلمانان را به اين وصف (كه از ديار خود اخراج شدند) توصيف فرموده از باب توصيف كل به وصف بعض است به عنايت اتحاد و ائتلاف ، چون مؤ منين از شدت اتحاد و ائتلاف همه با هم برادر و عليه دشمن يكدستند، و اگر همه امتها را به وصف بعضى افراد توصيف كرده ، اين در قرآن كريم تازگى ندارد، بلكه از حد شمار بيرون است .  


((و لو لا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم اللّه كثيرا(( - كلمه ((صوامع (( جمع ((صومعه (( است ، و صومعه نام معبدهايى است كه براى عبادت عابدان و زاهدان ، در بالاى كوه ها و در بيابانهاى دوردست ساخته مى شد، و معمولا عمارتى نوك تيز و مخروطى بود. و كلمه ((بيع (( جمع ((بيعة (( - به كسر با - است كه نام معبد يهود و نصارى است .  
«'''و لو لا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم اللّه كثيرا'''» - كلمه ((صوامع (( جمع ((صومعه (( است ، و صومعه نام معبدهايى است كه براى عبادت عابدان و زاهدان ، در بالاى كوه ها و در بيابانهاى دوردست ساخته مى شد، و معمولا عمارتى نوك تيز و مخروطى بود. و كلمه ((بيع (( جمع ((بيعة (( - به كسر با - است كه نام معبد يهود و نصارى است.  


و كلمه ((صلوات (( جمع ((صلاة (( است كه به معناى مصلا و نمازگاه يهود است و اگر نمازگاه يهود را ((صلاة (( ناميده ، از باب تسميه محل به نام حال است ، چون نماز حال در نمازگاه است همچنانكه در آيه ((لا تقربوا الصلوه و انتم سكارى - با حال مستى نزديك نماز نرويد(( كلمه نماز به معناى نمازگاه است ، به دليل اينكه در آخر دارد ((و لا جنبا الا عابرى سبيل - و نه در حال جنابت مگر اينكه رهگذر باشيد(( كه معلوم است عبور از نمازگاه ممكن است نه عبور از نماز.
و كلمه ((صلوات (( جمع ((صلاة (( است كه به معناى مصلا و نمازگاه يهود است و اگر نمازگاه يهود را ((صلاة (( ناميده ، از باب تسميه محل به نام حال است ، چون نماز حال در نمازگاه است همچنانكه در آيه ((لا تقربوا الصلوه و انتم سكارى - با حال مستى نزديك نماز نرويد(( كلمه نماز به معناى نمازگاه است ، به دليل اينكه در آخر دارد ((و لا جنبا الا عابرى سبيل - و نه در حال جنابت مگر اينكه رهگذر باشيد(( كه معلوم است عبور از نمازگاه ممكن است نه عبور از نماز.
خط ۱۹۸: خط ۱۹۸:
((مساجد(( جمع ((مسجد(( است كه نام معبد مسلمين مى باشد.
((مساجد(( جمع ((مسجد(( است كه نام معبد مسلمين مى باشد.


حكمت تشريع حكم قتال و جهاد: ((و لولا دفع الله الناس ...((
حكمت تشريع حكم قتال و جهاد  


اين آيه هر چند كه در مقام تعليل ، نسبت به تشريع قتال و جهاد قرار دارد و حاصلش اين است كه تشريع قتال به منظور حفظ مجتمع دينى از شر دشمنان دين است كه مى خواهند نور خدا را خاموش كنند، زيرا اگر جهاد نباشد همه معابد دينى و مشاعر الهى ويران گشته عبادات و مناسك از ميان مى رود، و ليكن در عين حال مراد از دفع خدا مردم را به دست يكديگر، اعم از مساءله جهاد است ، چون دفاع مردم از منافع حياتى خود و حفظ استقامت وضع زندگى ، سنتى است فطرى كه (چه اين آيه بفرمايد و چه نفرمايد) در ميان مردم جريان دارد، هر چند كه اين سنت فطرى هم منتهى به خداى تعالى مى شود. اوست كه آدمى را به چنين روشى هدايت كرده ، چون مى بينيم كه انسان را مانند ساير موجودات مجهز به جهاز و ادوات دفاع نموده ، تا به آسانى بتواند دشمن مزاحم حقش را دفع دهد، و نيز او را مجهز به فكر كرده ، تا با آن به فكر درست كردن وسايل دفع ، و سلاحهاى دفاعى بيفتد، تا از خودش و هر شاءنى از شؤ ون زندگى اش كه مايه حيات و يا تكميل حيات و تماميت سعادت او است دفاع كند.  
اين آيه هر چند كه در مقام تعليل ، نسبت به تشريع قتال و جهاد قرار دارد و حاصلش اين است كه تشريع قتال به منظور حفظ مجتمع دينى از شر دشمنان دين است كه مى خواهند نور خدا را خاموش كنند، زيرا اگر جهاد نباشد همه معابد دينى و مشاعر الهى ويران گشته عبادات و مناسك از ميان مى رود، و ليكن در عين حال مراد از دفع خدا مردم را به دست يكديگر، اعم از مساءله جهاد است ، چون دفاع مردم از منافع حياتى خود و حفظ استقامت وضع زندگى ، سنتى است فطرى كه (چه اين آيه بفرمايد و چه نفرمايد) در ميان مردم جريان دارد، هر چند كه اين سنت فطرى هم منتهى به خداى تعالى مى شود. اوست كه آدمى را به چنين روشى هدايت كرده ، چون مى بينيم كه انسان را مانند ساير موجودات مجهز به جهاز و ادوات دفاع نموده ، تا به آسانى بتواند دشمن مزاحم حقش را دفع دهد، و نيز او را مجهز به فكر كرده ، تا با آن به فكر درست كردن وسايل دفع ، و سلاحهاى دفاعى بيفتد، تا از خودش و هر شاءنى از شؤ ون زندگى اش كه مايه حيات و يا تكميل حيات و تماميت سعادت او است دفاع كند.  
۱۳٬۷۸۶

ویرایش