گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۳: خط ۸۳:
<span id='link62'><span>
<span id='link62'><span>


==توضيح اينكه درجات اخروى بزرگتر از درجات دنيوى است ==
==توضيح اين كه: درجات اخروى، بزرگتر از درجات دنيوى است ==
واز قرينه ((وللاخرة اكبر(( مى فهميم كه تفضيل بعض النّاس در دنيا مى باشد يعنى ما بعضى از مردم را در دنيا بر بعضى ديگر برترى داديم و برترى در دنيا به اين است كه مال ومتاع وجاه وفرزند ونيرووشهرت و رياست وآقائى ومقبوليت در بين مردم كه متاعهاى دنيايند در بعضى بيشتر از بعضى ديگر باشد.
و از قرينۀ «وَ لَلآخِرَةُ أكبَر»، مى فهميم كه تفضيل بعض النّاس در دنيا مى باشد. يعنى ما بعضى از مردم را در دنيا، بر بعضى ديگر برترى داديم، و برترى در دنيا، به اين است كه: مال و متاع و جاه و فرزند و نيرو و شهرت و رياست و آقایى و مقبوليت در بين مردم كه متاع هاى دنيايند، در بعضى بيشتر از بعضى ديگر باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹۵ </center>
ومعناى اينكه فرمود: وللاخرة اكبر درجات واكبر تفضيلا(( اين است كه هم خود آخرت بزرگتر از دنيا است ، وهم برتريها وامتيازاتش بزرگتر از برتريها وامتيازات دنيا است ، پس كسى خيال نكند كه اهل آخرت در زندگى يكسانند ونيز توهم نكند كه تفاوت زندگى اهل آخرت مانند تفاوت در زندگى دنيا است ، بلكه آخرت خانه ايست وسيع تر از دنيا، وسعتى كه نمى شود آن را به چيزى قياس كرد.
و معناى اين كه فرمود: «وَ لَلآخِرَةُ أكبَرُ دَرَجَاتٍ وَ أكبَرُ تَفضِيلاً» اين است كه:  
آرى برتريهاى دنيائى به خاطر اختلافى است كه در اسباب مادى دنيا است ، وچون اين اسباب محدود است ودنيا دار تزاحم است در نتيجه برتريهاى دنيا هم محدود است ، به خلاف برتريهاى آخرت كه به خاطر اختلاف اسباب كونيّه نيست ، بلكه به خاطر اختلافى است كه جانها و دلها در ايمان واخلاص كه از احوال قلب است ، دارند واختلاف احوال قلب وسيع تر از اختلاف احوال جسم است ، وسعتى كه نتوان با چيزى مقايسه كرد، همچنانكه فرمود: ((ان تبدوا ما فى انفسكم اوتخفوه يحاسبكم به اللّه ((، ونيز فرموده : ((يوم لاينفع مال ولابنون الامن اتى اللّه بقلب سليم .
بنابراين نتيجه اين مى شود كه خداى سبحان رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه فضيلتها وبرتريهاى اعتبارى را كه در ميان اهل دنيا هست وسيله قرار داده واز آن برتريها به برتريهاى درجات آخرت پى ببرد، چون برتريها باعث اختلاف ادراكات باطنى ونيات واعمال مى شود، آرى هر چه قدرت بيشتر شد عملهاى بيشترى براى انسان مقدور مى شود، وهر چه آن كم شد اين نيز كم مى گردد، وهمين اختلاف باعث اختلاف درجات آخرت خواهد شد.


«'''لاتجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مخْذُولاً'''»:
هم خود آخرت بزرگتر از دنيا است، و هم برتری ها و امتيازاتش بزرگتر از برتری ها و امتيازات دنيا است. پس كسى خيال نكند كه اهل آخرت در زندگى يكسانند، و نيز توهم نكند كه تفاوت زندگى اهل آخرت، مانند تفاوت در زندگى دنيا است، بلكه آخرت خانه ای ست وسيع تر از دنيا. وسعتى كه نمى شود آن را به چيزى قياس كرد.


در مفردات مى گويد: ((خذلان (( بدين معنا است كه آن كس كه آدمى احتمال مى دهد اورا يارى كند در هنگام احتياج يارى نكند.
آرى، برتری هاى دنيایى، به خاطر اختلافى است كه در اسباب مادى دنيا است، و چون اين اسباب محدود است و دنيا، دارِ تزاحم است، در نتيجه برتری هاى دنيا هم محدود است.
واين آيه به منزله نتيجه اى براى آيات قبل است كه سنت خدا در بندگانش را يادآور بود، وبه اين معنا خاتمه يافت كه ((هر كس از بندگان خدا دنياى عاجل را بطلبد همين طلبش اورا در آخر به آتش و مذموميت ومدحوريت منتهى مى كند، وهر كس از ايشان كه آخرت بخواهد خداوند سعيش را وكار نيكش را شكر مى گزارد.
 
به خلاف برتری هاى آخرت، كه به خاطر اختلاف اسباب كونيّه نيست، بلكه به خاطر اختلافى است كه جان ها و دل ها در ايمان و اخلاص كه از احوال قلب است، دارند، و اختلاف احوال قلب، وسيع تر از اختلاف احوال جسم است. وسعتى كه نتوان با چيزى مقايسه كرد. همچنان كه فرمود: «إن تُبدُوا مَا فِى أنفُسِكُم أو تُخفُوهُ يُحَاسِبكُم بِهِ اللّهُ». و نيز فرموده: «يَومَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ إلّا مَن أتَى اللّهَ بِقَلبٍ سَلِيمٍ».
 
بنابراين، نتيجه اين مى شود كه: خداى سبحان، به رسول گرامى خود دستور مى دهد كه فضيلت ها و برتری هاى اعتبارى را كه در ميان اهل دنيا هست، وسيله قرار داده و از آن برتری ها به برتری هاى درجات آخرت پى ببرد. چون برتری ها باعث اختلاف ادراكات باطنى و نيات و اعمال مى شود.
 
آرى، هرچه قدرت بيشتر شد، عمل هاى بيشترى براى انسان مقدور مى شود، و هرچه آن كم شد، اين نيز كم مى گردد، و همين اختلاف، باعث اختلاف درجات آخرت خواهد شد.
 
«'''لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً'''»:
 
در مفردات مى گويد: «خذلان»، بدين معنا است كه آن كس كه آدمى احتمال مى دهد او را يارى كند، در هنگام احتياج يارى نكند.
 
و اين آيه، به منزله نتيجه اى براى آيات قبل است، كه سنت خدا در بندگانش را يادآور بود، و به اين معنا خاتمه يافت كه: «هر كس از بندگان خدا، دنياى عاجل را بطلبد، همين طلبش او را در آخر به آتش و مذموميت و مدحوريت منتهى مى كند. و هر كس از ايشان كه آخرت بخواهد، خداوند سعيش را و كار نيكش را شكر مى گزارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹۶ </center>
پس معنا چنين مى شود ((به خداى سبحان شرك مورز، تا كارت را بدينجا نكشاند كه زمين گير شوى واز سير به درجات قرب بمانى وخود را مذموم كنى وخدا هم كه ياورى جز اونيست ياريت نكند((
پس معنا چنين مى شود: «به خداى سبحان شرك مورز، تا كارت را بدين جا نكشاند كه زمينگير شوى و از سير به درجات قرب بمانى و خود را مذموم كنى و خدا هم كه ياورى جز او نيست، ياريت نكند».
بعضى از مفسرين گفته اند: قعود نه به معناى باز ماندن از سير است ، بلكه به معناى مذلت وعجز مى باشد.
 
بعضى از مفسران گفته اند: «قعود»، نه به معناى باز ماندن از سير است، بلكه به معناى مذلّت و عجز مى باشد.
<span id='link63'><span>
<span id='link63'><span>
==بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته ) ==
==بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته ) ==
در كافى به سند خود از ابى عمروزبيرى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير جمله : ((انّ هذاالقرآن يهدى للّتى هى اقوم (( فرموده است : كلمه ((يهدى (( به معناى ((يدعو(( است ، يعنى اين قرآن دعوت مى كند.
در كافى به سند خود از ابى عمروزبيرى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير جمله : ((انّ هذاالقرآن يهدى للّتى هى اقوم (( فرموده است : كلمه ((يهدى (( به معناى ((يدعو(( است ، يعنى اين قرآن دعوت مى كند.
۱۳٬۸۰۰

ویرایش