گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
<span id='link67'><span>
<span id='link67'><span>


==فصل ۳ - روايات هم اين نظريه را تاءييد مى كنند: ==
«'''فصل ۳ - روايات هم اين نظريه را تأييد مى كنند'''»:  
 
رواياتى كه مؤيد اين معنا است بسيار است ، از آنجمله روايتى است كه برقى (در محاسن خود) از پدرش واواز ابن ابى عمير واواز هشام بن سالم نقل كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: خداوند هر چيز راكه بخواهد ايجاد كند اول تقديرش مى كند ووقتى تقديرش كرد قضايش را مى راند، ووقتى قضايش را راند امضايش مى فرمايد.
رواياتى كه مؤيد اين معنا است بسيار است ، از آنجمله روايتى است كه برقى (در محاسن خود) از پدرش واواز ابن ابى عمير واواز هشام بن سالم نقل كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: خداوند هر چيز راكه بخواهد ايجاد كند اول تقديرش مى كند ووقتى تقديرش كرد قضايش را مى راند، ووقتى قضايش را راند امضايش مى فرمايد.
وهمچنين برقى (در كتاب خود) از پدرش واواز ابن ابى عمير، وابن ابى عمير از محمد بن اسحاق روايت كرده كه گفت :امام ابوالحسن (عليه السلام ) به يونس (آزاد كرده على بن يقطين ) فرمود: اى يونس به مساءله قدر نپرداز عرض كرد: من به مساءله قدر زياد نپرداخته ام ، ليكن همين را مى گويم كه : ((تنها چيزى موجود مى شود كه خدا اراده اش ‍ كرده باشد ومشيتش هم تعلق گرفته باشد، ونيز قضاى آن را رانده و تقديرش كرده باشد، فرمود ولى من اينطور نمى گويم ، من مى گويم : هيچ چيز تحقق نمى يابد مگر آنكه اول مورد مشيت خدا وسپس اراده اوو آنگاه قدر اوودر مرحله چهارم قضاى اوقرار گرفته باشد، آنگاه فرمود: هيچ مى دانى مشيت چيست ؟ عرض كرد: نه ، فرمود: تصميم به كارى گرفتن ، هيچ مى دانى اراده كردنش به چه معنا است ؟ عرض كرد: نه ، فرمود: به اينكه آن چيز را بر طبق مشيت خود تمام كند، آنگاه فرمود: هيچ مى دانى قدرش چه معنا دارد؟ عرض كرد: نه ، فرمود: قدر خدا هندسه وابعاد دادن به موجود وتعيين مدت بقاى آنست ، سپس فرمود: خدا وقتى چيزى را بخواهد اول اراده مى كند، وبعد تقديرش نموده سپس قضايش را مى راند، ووضعش را مشخص مى كند، ووقتى كارش ‍ را يك طرفى كرد امضا واجرايش مى سازد.
وهمچنين برقى (در كتاب خود) از پدرش واواز ابن ابى عمير، وابن ابى عمير از محمد بن اسحاق روايت كرده كه گفت :امام ابوالحسن (عليه السلام ) به يونس (آزاد كرده على بن يقطين ) فرمود: اى يونس به مساءله قدر نپرداز عرض كرد: من به مساءله قدر زياد نپرداخته ام ، ليكن همين را مى گويم كه : ((تنها چيزى موجود مى شود كه خدا اراده اش ‍ كرده باشد ومشيتش هم تعلق گرفته باشد، ونيز قضاى آن را رانده و تقديرش كرده باشد، فرمود ولى من اينطور نمى گويم ، من مى گويم : هيچ چيز تحقق نمى يابد مگر آنكه اول مورد مشيت خدا وسپس اراده اوو آنگاه قدر اوودر مرحله چهارم قضاى اوقرار گرفته باشد، آنگاه فرمود: هيچ مى دانى مشيت چيست ؟ عرض كرد: نه ، فرمود: تصميم به كارى گرفتن ، هيچ مى دانى اراده كردنش به چه معنا است ؟ عرض كرد: نه ، فرمود: به اينكه آن چيز را بر طبق مشيت خود تمام كند، آنگاه فرمود: هيچ مى دانى قدرش چه معنا دارد؟ عرض كرد: نه ، فرمود: قدر خدا هندسه وابعاد دادن به موجود وتعيين مدت بقاى آنست ، سپس فرمود: خدا وقتى چيزى را بخواهد اول اراده مى كند، وبعد تقديرش نموده سپس قضايش را مى راند، ووضعش را مشخص مى كند، ووقتى كارش ‍ را يك طرفى كرد امضا واجرايش مى سازد.
ودر روايت ديگر از يونس از همان جناب آمده كه فرمود: هيچ چيزى صورت خارجى به خود نمى گيرد مگر آنكه مورد مشيت واراده وقدر و قضاى خدا قرار گرفته باشد عرض كردم : پس معناى مشيت چيست ؟ فرمود: آغاز وشروع هر فعلى ، عرض كردم اراده به چه معنا است ؟ فرمود: اثبات وتحقق دادن آن ، پرسيدم معناى قدر چيست ؟ فرمود: اندازه گيرى آن از طول وعرض ، عرض كردم : پس معناى قضاء چيست ؟ فرمود: اگر بعد از مشيت واراده وقدر، قضاى آن را براند امضايش نموده وآن چيز وجود به خود مى گيرد، وديگر جلوگيرى برايش نخواهد بود.
ودر روايت ديگر از يونس از همان جناب آمده كه فرمود: هيچ چيزى صورت خارجى به خود نمى گيرد مگر آنكه مورد مشيت واراده وقدر و قضاى خدا قرار گرفته باشد عرض كردم : پس معناى مشيت چيست ؟ فرمود: آغاز وشروع هر فعلى ، عرض كردم اراده به چه معنا است ؟ فرمود: اثبات وتحقق دادن آن ، پرسيدم معناى قدر چيست ؟ فرمود: اندازه گيرى آن از طول وعرض ، عرض كردم : پس معناى قضاء چيست ؟ فرمود: اگر بعد از مشيت واراده وقدر، قضاى آن را براند امضايش نموده وآن چيز وجود به خود مى گيرد، وديگر جلوگيرى برايش نخواهد بود.
خط ۱۶۱: خط ۱۶۳:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳.۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳.۱ </center>
<span id='link68'><span>
<span id='link68'><span>
==بحث فلسفى (در بيان اينكه فيض خداوند مطلق ونامحدود است ومنشاء اختلاف انواع وافراداختلاف قابليت ها است ) ==
==بحث فلسفى (در بيان اينكه فيض خداوند مطلق ونامحدود است ومنشاء اختلاف انواع وافراداختلاف قابليت ها است ) ==
در اينكه ((فيض (( مطلق وغير محدود است بطورى كه از آيه شريفه : ((وما كان عطاء ربّك محظورا(( چنين استفاده مى شود.
در اينكه ((فيض (( مطلق وغير محدود است بطورى كه از آيه شريفه : ((وما كان عطاء ربّك محظورا(( چنين استفاده مى شود.
۱۳٬۸۲۹

ویرایش