گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۸۴: خط ۱۸۴:
<span id='link356'><span>
<span id='link356'><span>


==آيه ۱۰۹، سوره كهف ==
==آيه ۱۰۹ سوره كهف ==
قُل لَّوْ كانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكلِمَاتِ رَبى لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كلِمَات رَبى وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً(۱۰۹)
قُل لَّوْ كانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكلِمَاتِ رَبّى لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كلِمَاتُ رَبّى وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً(۱۰۹)


<center> «'''ترجمه آیه'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیه'''» </center>


بگو اگر دريا مركب كلمات پروردگار من باشد پيش از آنكه كلمات پروردگارم تمامى گيرد دريا تمامى پذيرد و گرچه نظير آن را نيز به كمك آوريم (۱۰۹)
بگو اگر دريا مركب كلمات پروردگار من باشد، پيش از آن كه كلمات پروردگارم تمامى گيرد، دريا تمامى پذيرد و گرچه نظير آن را نيز به كمك آوريم. (۱۰۹)


<center> «'''بیان آیه'''» </center>
<center> «'''بیان آیه'''» </center>


اين آيه بيان مستقلى است براى وسعت كلمات خداى تعالى ، واينكه كلمات اونابودى پذير نيست ، وبه همين جهت بعيد نيست كه تنها نازل شده باشد نه در ضمن آيات قبل وبعدش ، ليكن اگر در ضمن آيات ديگرى نازل شده باشد، آن وقت مربوط به تمامى مطالبى است كه در اين سوره مورد بحث قرار گرفته است.
اين آيه، بيان مستقلى است براى وسعت كلمات خداى تعالى، و اين كه كلمات او نابودى پذير نيست، و به همين جهت بعيد نيست كه تنها نازل شده باشد، نه در ضمن آيات قبل و بعدش، ليكن اگر در ضمن آيات ديگرى نازل شده باشد، آن وقت مربوط به تمامى مطالبى است كه در اين سوره مورد بحث قرار گرفته است.


بدين خاطر كه در اول اين سوره اشاره شده كه حقايقى الهى را خاطرنشان مى سازد، و نخست پيغمبر خود را كه از اعراض مردم از ذكر ناراحت شده بود تسليت داد كه همگى نسبت به تنبه به اين حقايق در خواب و غفلت اند و به زودى از خواب خود بيدار مى شوند، و براى ايضاح اين معنا مثالى از داستان اصحاب كهف آورد.
بدين خاطر كه در اول اين سوره اشاره شده كه حقايقى الهى را خاطرنشان مى سازد، و نخست پيغمبر خود را كه از اعراض مردم از ذكر ناراحت شده بود، تسليت داد كه همگى نسبت به تنبه به اين حقايق در خواب و غفلت اند و به زودى از خواب خود بيدار مى شوند، و براى ايضاح اين معنا، مثالى از داستان اصحاب كهف آورد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۳ </center>
آنگاه امور ديگرى را خاطرنشان ساخته و براى مزيد ايضاح در ذيل آن، داستان موسى وخضر را آورد كه چگونه موسى از او اعمال عجيبى مشاهده كرد و نتوانست تاويل كند، و ظاهر آن اعمال وى را از باطن آنها غافل ساخت تا آن كه خود خضر تاويل كارهاى خود را شرح داده اضطراب موسى را از بين برد. و سپس داستان ذوالقرنين و سدى كه به امر خدا وبراى جلوگيرى از مفسدين - از قبيل ياجوج وماجوج - ساخته بيان كرد.
آنگاه امور ديگرى را خاطرنشان ساخته و براى مزيد ايضاح در ذيل آن، داستان موسى و خضر را آورد كه چگونه موسى از او اعمال عجيبى مشاهده كرد و نتوانست تأويل كند، و ظاهر آن اعمال وى را از باطن آن ها غافل ساخت تا آن كه خود خضر تأويل كارهاى خود را شرح داده، اضطراب موسى را از بين برد. و سپس داستان ذوالقرنين و سدى كه به امر خدا و براى جلوگيرى از مفسدين - از قبيل يأجوج و مأجوج - ساخته بيان كرد.


و به طورى كه ملاحظه مى كنيد اينها امورى است كه در ذيلش حقايق و اسرارى قرار دارد، ودر حقيقت كلماتى است كاشف از مقاصدى، و بياناتى است كه از حقايقى نهفته كه ذكر حكيم به سوى آنها دعوت مى كند پرده برمى دارد. و اين آيه، از اين امور كه كلمات خدا است خبر مى دهد و كلمات خدا از مقاصدى كه زوال ناپذير است خبر مى دهد، و آيه شريفه در اينكه در جائى قرار گرفته كه غرض سوره استيفاء شده و بيانش تمام گشته و مثال هايش زده شده نظير گفتار كسى مى ماند كه خيلى حرف زده و در آخر گفته باشد حرفهاى ما تمامى ندارد لذا به همين مقدار كه گفتيم اكتفاء مى كنيم - وخدا داناتر است.
و به طورى كه ملاحظه مى كنيد، اين ها امورى است كه در ذيلش حقايق و اسرارى قرار دارد، و در حقيقت كلماتى است كاشف از مقاصدى، و بياناتى است كه از حقايقى نهفته كه ذكر حكيم به سوى آن ها دعوت مى كند، پرده برمى دارد.  


«'''قُل لَّوْ كانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكلِمَاتِ رَبى ...'''»:
و اين آيه، از اين امور كه كلمات خدا است، خبر مى دهد و كلمات خدا از مقاصدى كه زوال ناپذير است، خبر مى دهد، و آيه شريفه در اين كه در جایى قرار گرفته كه غرض سوره استيفاء شده و بيانش تمام گشته و مثال هايش زده شده، نظير گفتار كسى مى ماند كه خيلى حرف زده و در آخر گفته باشد حرف هاى ما تمامى ندارد. لذا به همين مقدار كه گفتيم اكتفاء مى كنيم - و خدا داناتر است.


اشاره به معناى ((كلمه خدا(( وبيان مقصود از اينكه اگر درياها مركب باشد كلمات خدا را با آن نتوان نوشت
==مقصود از اين كه: اگر درياها مركب باشد، كلمات خدا را با آن نتوان نوشت==
لفظ ((كلمة (( هم بر جمله اطلاق مى شود وهم بر مفرد نظير آيه شريفه ((قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله (( ودر قرآن كريم بيشتر در گفتار خدا و حكم او استعمال شده مانند آيه ((و تمت كلمة ربك الحسنى على بنى اسرائيل بما صبروا(( و آيه ((كذلك حقت كلمة ربك على الذين فسقوا انهم لايؤمنون (( و آيه ((و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم (( و آيات بسيار زياد ديگرى از اين قبيل.
«'''قُل لَّوْ كانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكلِمَاتِ رَبّى...'''»:


و معلوم است كه خداى تعالى تكلمش به دهان باز كردن نيست، بلكه تكلم او همان فعل او است و افاضه وجودى است كه مى كند، همچنان كه فرموده : ((انما قولنا لشى ء اذا اردناه ان نقول له كن فيكون ((
لفظ «كلمة»، هم بر جمله اطلاق مى شود وهم بر مفرد. نظير آيه شريفه «قُل يَا أهلَ الِكتَابِ تَعَالَوا إلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَ بَينَكُم ألّا نَعبُدَ إلّا الله»، و در قرآن كريم بيشتر در گفتار خدا و حكم او استعمال شده. مانند آيه «وَ تَمَّت كَلِمَةُ رَبِّكَ الحُسنَى عَلَى بَنِى إسرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا»، و آيه «كَذَلِكَ حَقَّت كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أنَّهُم لَا يُؤمِنُون»، و آيه «وَ لَولَا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ لَقُضِىَ بَينَهُم»، و آيات بسيار زياد ديگرى از اين قبيل.
 
و معلوم است كه خداى تعالى، تكلمش به دهان باز كردن نيست، بلكه تكلم او همان فعل او است و افاضه وجودى است كه مى كند، همچنان كه فرموده: «إنَّمَا قَولُنَا لِشَئٍ إذَا أرَدنَاهُ أن نَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُون».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۵۴ </center>
و اگر قرآن فعل خدا را ((كلمه (( ناميده براى اين است كه فعل اوبر وجود اودلالت مى كند. از همينجا است كه مسيح ، كلمه خدا ناميده مى شود، وقرآن كريم مى فرمايد: ((انما المسيح عيسى ابن مريم رسول الله وكلمته (( ونيز از اينجا روشن مى شود كه هيچ عينى از اعيان خارجى وهيچ واقعهاى از وقايع به وجود نمى آيد مگر آنكه از اين جهت كه بر ذات خداى تعالى دلالت دارد، كلمه اواست .  
و اگر قرآن، فعل خدا را «كلمه» ناميده، براى اين است كه فعل او بر وجود او دلالت مى كند. از همين جا است كه مسيح، «كلمه خدا» ناميده مى شود، و قرآن كريم مى فرمايد: «إنَّمَا المَسِيحُ عِيسَى ابنُ مَريَمَ رَسُولُ الله وَ كَلِمَتُهُ»، و نيز از اين جا روشن مى شود كه هيچ عينى از اعيان خارجى و هيچ واقعه اى از وقايع به وجود نمى آيد، مگر آن كه از اين جهت كه بر ذات خداى تعالى دلالت دارد، كلمه او است.  


چيزى كه هست در عرف و اصطلاح قرآن كريم مخصوص امورى شده كه دلالتش بر ذات بارى عز اسمه ظاهر باشد، و در دلالتش خفاء و بطلان و تغييرى نباشد، همچنان كه فرموده: ((و الحق اقول (( و نيز فرموده: ((ما يبدل القول لدى (( وچنين موجودى مثال روشنش عيسى بن مريم (عليهما السلام) و موارد قضاى حتمى خدا است.  
چيزى كه هست، در عرف و اصطلاح قرآن كريم، مخصوص امورى شده كه دلالتش بر ذات بارى عزّ اسمه ظاهر باشد، و در دلالتش خفاء و بطلان و تغييرى نباشد، همچنان كه فرموده: «وَ الحَقُّ أقُولُ»، و نيز فرموده: «مَا يُبَدَّلُ القَولُ لَدَىَّ»، و چنين موجودى مثال روشنش، عيسى بن مريم «عليهما السلام» و موارد قضاى حتمى خدا است.  


و نيز از همين جا روشن مى شود اين كه مفسرين ((كلمات (( در آيه را حمل بر معلومات ويا مقدورات ويا ميعادهايى كه به اهل ثواب و اهل عقاب داده شده نموده اند، صحيح نيست.
و نيز از همين جا روشن مى شود اين كه مفسران «كلمات» در آيه را، حمل بر معلومات و يا مقدورات و يا ميعادهايى كه به اهل ثواب و اهل عقاب داده شده نموده اند، صحيح نيست.




۱۳٬۷۵۳

ویرایش