۱۳٬۷۱۹
ویرایش
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
<span id='link288'><span> | <span id='link288'><span> | ||
== | ==مَثَلى بيانگر حال دنيا طلبان كه به مالكيت كاذب خود دل بسته اند == | ||
«'''وَ اضرِب لهَُم | «'''وَ اضرِب لهَُم مَثَلاً رَّجُلَينِ جَعَلْنَا لاَحَدِهِمَا جَنَّتَينِ مِنْ أَعْنَابٍ...'''»: | ||
يعنى براى اين مردمى كه | يعنى: براى اين مردمى كه فرو رفته در زينت حيات دنيا شده اند، و از ذكر خدا روى گردان گشته اند، مَثَلى بزن تا برايشان روشن گردد كه دل جز به سراى خالى از حقيقت نداده اند، و آنچه كه بدان فريفته شده اند، خيالى بيش نيست و واقعيتى ندارد. | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: مطلبى كه اين مَثَل متضمن است، تنها يك مَثَل است كه ممكن است صرف فرض باشد، و دلالت ندارد بر اين كه مَثَل مزبور يك واقعيت خارجى بوده است. ولى ديگران گفته اند كه مَثَل مذكور يك قضيه واقعى است كه در خارج اتفاق افتاده. چون اصولا هر مَثَلى بايد واقعيتى خارجى داشته باشد. و در خصوص اين مَثَل قصه هاى مختلفى روايت شده كه متأسفانه به هيچ يك نمى توان اعتماد نمود. آنچه كه تدبر در سياق قصه دست مى دهد، اين است كه دو باغ بوده و منحصرا درختان آن دو، انگور و خرما بوده در بين آن دو، زراعت بوده و شواهد ديگر تأیید مى كند كه قضيه يك قضيه خارجى بوده، نه صرف فرض. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۸ </center> | ||
و | و اين كه فرمود: «جَنَّتَينِ مِن أعنَاب»، يعنى از درخت مو. چون بسيار مى شود كه ميوه را بر درختش اطلاق مى كنند. (مثلا مى گويند: من يك باغ زردآلو دارم و مقصود درخت زردآلو است). | ||
و | و اين كه فرمود: «وَ حَفَفنَاهُمَا بِنَخلٍ»، يعنى ما درخت هاى خرما را دور آن باغ قرار داديم. و اين كه فرمود: «وَ جَعَلنَا بَينَهُمَا زَرعاً»، يعنى ما ميان و فاصله دو باغ را زراعت قرار داديم، و به وسيله اين زمين هاى زراعتى، دو باغ مذكور به هم وصل مى شوند، و با يك نظام اداره مى شدند، و مجموع اين دو باغ و زمين هايش، هم ميوه صاحبش را تأمين مى كرده و هم آذوقه اش را. | ||
«'''كلْتَا الجَْنَّتَينِ | «'''كلْتَا الجَْنَّتَينِ آتَت أُكُلَهَا...'''»: | ||
كلمه | كلمه «أُكُل» - به ضمّ دو حرف اول - به معناى مأكول است، و مراد از آوردن مأكول آن، به ثمر نشاندن درختان آن دو، يعنى انگور و خرما است. | ||
«'''وَ لَم تَظلِم مِنهُ شَيئاً'''» - «ظلم» در اين جا به معناى نقص است. و ضمير «مِنهُ» به «أُكُل» بر مى گردد. يعنى از خوردنى آن چيزى كم ننهاد. | |||
«'''وَ فَجَّرنَا خِلَالَهُمَا نَهَراً'''» - يعنى وسط آن دو باغ، نهرى از آب كنديم كه به وسيله آن نهر، باغ ها آبيارى مى شدند، و از نزديك ترين راه احتياجشان به آب برآورده مى شد و حاجت نبود كه از راه دور آب بياورند. | |||
«'''وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ'''»: | «'''وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ'''»: | ||
ضمير در اين جمله به كلمه | ضمير در اين جمله به كلمه «رجل» بر مى گردد. و مقصود از «ثمر» انواع مال است، همچنان كه در صحاح آمده و از قاموس نقل شده است. و بعضى گفته اند: ضمير به «نخل» بر مى گردد، و «ثمر» هم، ثمر نخل است. و بعضى گفته اند: منظور اين است كه آن مرد علاوه بر داشتن اين دو باغ، ثمر زيادى نيز داشت. وليكن از همه اين چند معنا، معناى اول موجه تر است، و از آن گذشته معناى دوم. | ||
ممكن هم هست كه مراد از | ممكن هم هست كه مراد از «آوردن دو بهشت ميوه خود را بدون اين كه ظلم كند»، اين باشد كه درختان به حدى از رشد و نمو رسيده بودند كه ديگر اوان ميوه آوردنشان شده بود (و به اصطلاح به بار نشسته بود). و نيز ممكن است مقصود از جمله «وَ كَانَ لَهُ ثَمَر» اين باشد كه نه تنها درختان به حد ميوه دار شدن رسيده بودند، بلكه نظير تابستان بالفعل هم ميوه بر درختان وجود داشت. اين وجه، وجه رو به راه و بى دردسرى است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۹ </center> | ||
<span id='link289'><span> | <span id='link289'><span> | ||
==فخر فروشى و تكبر ثروتمند غافل در برابر رفيق مؤمن خود == | ==فخر فروشى و تكبر ثروتمند غافل در برابر رفيق مؤمن خود == | ||
«'''فَقَالَ لِصحِبِهِ وَ هُوَ يحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثرُ مِنك مَالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً'''»: | «'''فَقَالَ لِصحِبِهِ وَ هُوَ يحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثرُ مِنك مَالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً'''»: |
ویرایش