بَشَرا

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

مراد از «بشر»، نخستین انسان، یعنى آدم(علیه السلام)است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

در اينجا درباره بشارت و مشتقّات آن و همچنين درباره بشر به معنى انسان توضيح داده خواهد شد. 1- شك نيست كه بشر به معنى انسان است ولى همانطور كه در انسان گذشت، آدمى را نسبت به فضائل و كمالات و استعدادهايش انسان و نسبت به جسد و ظاهر بدن و شكل ظاهرش بشر مى‏گويند. در مفردات گويد: بشره ظاهر پوست بدن و ادمه باطن آنست و به انسان از آن جهت بشر گفته‏اند كه پوستش از ميان مو آشكار و نمودار است بر خلاف حيوانى كه پشم و مو و كرك، پوست بدنشان را مستور كرده است قرآن در هر كجا كه انسان جسد و شكل ظاهر مراد بوده‏لفظ بشر آورده است نحو [فرقان:54]، [ص:71]... بنابراين فرموده [فصّلت:6] يعنى مردم از حيث بشريّت برابراند و فرقشان در كمالات و اعمال است. در قاموس بشر را انسان و ظاهر پوست بدن معنى كرده در اقرب الموارد گويد: بَشَرَهْ ظاهرِ پوست، جمع آن بَشَر است. نا گفته نماند كلمه بشر:35 بارو كلمه بشرين) يك بار در قرآن مجيد به كار رفته و با مراجعه به المعجم المفهرس خواهيم ديد كه شكل ظاهر و بدن حاضر از مراد است قطع نظر از فضائل و كمالات. يك بار هم به معنى بشره‏ها و ظاهر پوست بدن آمده نحو [مدثر:29]، نه باقى مى‏گذارد و نه ترك مى‏كند متغيّر كننده بشره هاست «بَشَر» در آيه شريفه چنان كه از اقرب الموارد نقل شده، جمع بشره است. طبرسى در مجمع البيان گويد: بَشَر جمع بشره و آن ظاهر پوست است، انسان را از آن سبب بشر گويند كه پوستش ظاهر و مانند حيوانات از پشم و مو و كرك پوشيده نيست. در آيه [يوسف:31]، مراد زنان آن بود كه اين شكل و قيافه نمى‏توان بشر باشد بلكه فرشته است. 2- [بقره:187]، به زنان نزديكى نكنيد آنگاه كه در مساجد معتكف هستيد مباشرت بنا بر آنچه شد، رسيدن دو بشره (دو پوست بدن) به هم ديگر است و آن در آيه شريفه كنايه از مقاربت با زنان است چنان كه راغب گفته است ابن اثير در نهايه بعد از نقل حديثى گويد مراد از مباشرت لمس بدن مرد با بدن زن است... و گاهى از مقاربت اراده كنند. مباشرت به كار نيز از اين معنى است. 3- بشارت و بشرى به معنى خبر مسرّت بخش است طبرسى و راغب در وجه آن مى‏گويند: چون كسى خبر مسرّت بخش را بشنود اثر آن در پوست صورتش آشكار مى‏گردد. [آل عمران:126]، خدا آن را براى شما بشارت و خبر شادى بخش قرار داد. [هود:69]، [يوسف:19]، كلمه بشرى در اين آيات و نظائر آن به معنى خبر مسرّت بخش است. 4- استبشار به معنى طلب شادى و يافتن و يا دانستن چيزى است كه شاد مى‏كند [آل عمران:170]، درباره كسانى كه هنوز به آنها نپيوسته‏اند شادمانند كه به آنها خوفى نيست و محزون نمى‏شوند يعنى شهداء از اينكه مى‏دانند براى مؤمنان كه در دنيا مانده‏اند بيمى و اندوهى در آخرت نيست شادى مى‏كنند و از اين حقيقت كه دانسته‏اند طلب شادى مى‏نمايند [حجر:67] اهل مدينه آمدند در حالى كه از شنيدن قضيّه ميهمانان لوط شادى مى‏جستند و شادمان بودند. 5- بشارت در خبر مسرّت بخش و اندوه بخش هر دو به كار رفته است نحو [بقره:25]، و نحو[نساء:138]. طبرسى در ذيل آيه اخير فرموده: اصل بشارت خبر مسرّت بخشى است كه به وسيله آن، شادى در پوست صورت احساس مى‏گردد، و در خبر اندوه بخش نيز به كار مى‏رود عرب گويد: پاداش و تحيّت تو كتك است. راغب آن را يك نوع استعاره مى‏داند. از كلام طبرسى نيز به دست مى‏آيد كه اين يك نوع تحكّم است يعنى مژده و پاداش ندارى مگر عذاب. 6- بشير: مژده ده، جمع آن بُشر بر وزن «قُفل» است [فرقان:48]، او كسى است كه بادها را پيش از رحمت خود (باران) مّده دهنده فرستاده.