النمل ٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۲۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

هنگامی که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: «مبارک باد آن کس که در آتش است و کسی که در اطراف آن است [= فرشتگان و موسی‌] و منزّه است خداوندی که پروردگار جهانیان است!

چون نزد آن آمد، ندايى برخاست كه: مبارك باد آن كه در آتش است و آن كه در اطراف آن است (موسى و فرشتگان)، و منزه است خدا پروردگار جهانيان
چون نزد آن آمد، آوا رسيد كه: «خجسته [و مبارك گرديد] آنكه در كنار اين آتش و آنكه پيرامون آن است، و منزه است خدا، پروردگار جهانيان.»
چون موسی بدان آتش نزدیک شد او را ندا کردند که آن کس را که در (اشتیاق) این آتش است یا به گردش (در طلب) است (مقدمش به لطف حق) مبارک باد، و منزه است خدا که آفریننده عوالم بی‌حد و نهایت است.
پس هنگامی که نزد آن آمد، ندا رسید که پربرکت باد آنکه در آتش است و آنکه پیرامون آن است، و منزّه و پاک است خدا که پروردگار جهانیان است.
چون به آتش رسيد، ندايش دادند كه بركت داده شده، آن كه درون آتش است و آن كه در كنار آن است. و منزه است خداى يكتا، آن پروردگار جهانيان.
و چون به نزدیک آن آمد، ندا داده شد که هر کس در نزدیک آتش و پیرامون آن است، برکت یافته است، و پاک است خداوندی که پروردگار جهانیان است‌
پس چون به نزد آن آمد آوازش دادند كه با بركت است آن كه در آتش است و آن كه پيرامون آن است، و پاك و منزه است خداى، پروردگار جهانيان.
هنگامی که به آتش رسید، ندائی برخاست که: مبارک است آن کسی که (آثار قدرتش) در آتش (جلوه‌گر) است و (آفریدگار همه‌ی جهان است، و مبارک است) آن کسی که (موسی نام) و پیرامون آتش (بر پای ایستاده) است (و برای بردن آتش ظاهری آمده است، ولی با آتش پیام آسمانی بر می‌گردد)، و خدا که پروردگار جهانیان است منزّه است (از این که محدود به مکان و مقیّد به مادّیّت و جسمیّت و متجلّی در صورت و شکلی همچون آتش شود).
پس چون نزد آن آتش آمد، آوازی بلند در رسیدش: «مبارک گردید آن که در این آتش [:نور وحی] و آن که پیرامون آن است و منزّه است خدا، پروردگار جهانیان.»
پس هنگامی که بیامدش خوانده شد که خجسته باد آنکه در آتش است و آنکه پیرامون آن است و منزّه است خدا پروردگار جهانیان‌


النمل ٧ آیه ٨ النمل ٩
سوره : سوره النمل
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«نُودِیَ»: ندا داده شد. ندائی برخاست. مجهول فعل (نادی) و از باب مُفاعله است. «أَنْ»: حرف تفسیریّه است. یعنی ندا این بود. «مَن فِی النَّارِ» مراد خدا است که نشانه قدرت او در آتش جلوه‌گر بود. «مَنْ حَوْلَهَا»: مراد موسی است که با آتش عشق الهی رویاروی گشته است و پیام رسان آسمان شده است. «سُبْحَانَ اللهِ ...»: مراد تنزیه خدا از جسمیّت، و تقیّد به مکان، و حلول و ظهور در چیزی است. و یا این که آفریدگار در ذات و صفات و افعال، جدای از آفریدگان است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8»

پس همين كه (موسى) نزد آن آمد، ندا داده شد كه هر كه در آتش و هر كه اطراف آن است بركت داده شد و منزّه است خداوندى كه پروردگار جهانيان است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8»

خلاصه حضرت موسى عليه السّلام اهل خود را گذاشته متوجه آتش شد:

فَلَمَّا جاءَها: پس آن هنگام كه آمد به نزديك آن آتش، نورى ديد كه بى‌احراق افروخته از درختى سبز كه برگ آن را نمى‌سوزانيد و پژمرده نمى‌گشت؛ از آن متعجب شد و قصد كرد تا آتش را بگيرد، آتش از سر درخت به بيخ درخت آمد. چون به زير درخت رفت باز به سر درخت برگشت. موسى عليه السّلام از آن حال متحير فرو ماند. نُودِيَ أَنْ بُورِكَ‌: ندا كرده شد اينكه بركت داده و به كثرت خير فايز باد، مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها: هر كه در مكان آتش است، يعنى بقعه مباركه مذكوره و هر كه اطراف آنست. مراد زمين شام و بيت المقدس باشد كه‌

جلد 10 - صفحه 14

موسوم است به كثرت بركات، زيرا آن مبعث انبيا و مجمع است احيا و اموات ايشان را و مهبط وحى بر ايشان خصوصا اين بقعه كه حق تعالى با موسى عليه السّلام در آن تكلم فرمود. خطاب به اين كلام بشارت است به آنكه حق تعالى براى موسى امرى عظيم حكم خواهد فرمود كه بركت آن در اقطار شام منتشر گردد و آن اعطاى منصب نبوت و مزيت به تكليم و اظهار معجزات و آيات بيّنات باشد در دست او.

وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‌: و منزه است خدائى كه پروردگار عالميان است از شريك و نظير و شبه و مثل و مانند.

تنبيه: يكى از صفات ثبوتيه الهيه تكلم مى‌باشد، يعنى قدرت بر ايجاد كلام در هر چه اراده فرمايد از جماد و نبات و حيوان. بنابراين مراد نداى الهى از درخت، ايجاد كلام بود در آن كه حضرت موسى عليه السّلام كلام خدا را از درخت شنيد، نه آنكه تصور شود نعوذ باللّه كلام الهى مانند سخن گفتن خلق باشد كه احتياج و تركيب لازم آيد، و ذات سبحانى منزه است از جسميت و عوارضات آن؛ و آيه شريفه اشاره است به تنزيه پروردگار عالميان از آنچه لازمه امكان است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»

أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى‌ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى‌ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»

وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»

ترجمه‌

اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است‌

كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا

آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند

همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند

آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند

و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا

هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شده‌ئى شايد كه شما گرم شويد

پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد


جلد 4 صفحه 138

آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان‌

اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار

و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان‌

مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم‌

و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان‌

پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است‌

و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.

تفسير

در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مى‌پنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت‌


جلد 4 صفحه 139

عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعله‌ئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نموده‌اند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پاره‌اى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعله‌ور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مى‌كند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا


جلد 4 صفحه 140

جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمى‌ترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفته‌اند و فرموده‌اند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانسته‌اند و بعضى گفته‌اند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفته‌اند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنه‌كاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهون‌تر است چون اصل‌


جلد 4 صفحه 141

عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّت‌آميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانسته‌اند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانسته‌اند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننموده‌اند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كرده‌اند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزوده‌اند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.


جلد 4 صفحه 142

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَمّا جاءَها نُودِي‌َ أَن‌ بُورِك‌َ مَن‌ فِي‌ النّارِ وَ مَن‌ حَولَها وَ سُبحان‌َ اللّه‌ِ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ «8»

‌پس‌ چون‌ آمد موسي‌ نزديك‌ آتش‌ ندايي‌ شنيد ‌که‌ بركت‌ داده‌ شد بكساني‌ ‌که‌ ‌در‌ آتش‌ هستند و كساني‌ ‌که‌ نزديك‌ آتش‌ و اطراف‌ آتش‌ هستند و منزه‌ و مبراست‌ خداوندي‌ ‌که‌ پروردگار عالمين‌ ‌است‌.

جلد 14 - صفحه 111

يكي‌ ‌از‌ اسماء الهيه‌ متكلم‌ ‌است‌ نه‌ ‌به‌ آلات‌ و اسباب‌ بلكه‌ ‌به‌ ايجاد كلام‌ چنانچه‌ ‌با‌ موسي‌ تكلم‌ كرد و چون‌ كلام‌ عرض‌ ‌است‌ محتاج‌ ‌به‌ معروض‌ ‌است‌ لذا ايجاد كلام‌ ‌در‌ يك‌ جسمي‌ مي‌شود، ‌ يا ‌ ‌در‌ هواء و ‌ يا ‌ ‌در‌ سنگ‌ ريزه‌ ‌در‌ كف‌ مبارك‌ حضرت‌ ‌رسول‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ سوسمار شهادت‌ برسالت‌ ‌که‌ گفتيم‌ معجزه‌ فعل‌ الهيست‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ شجره‌ ‌براي‌ موسي‌ ‌که‌ مي‌فرمايد: ‌در‌ سوره‌ قصص‌ ‌آيه‌ 30 فَلَمّا أَتاها نُودِي‌َ مِن‌ شاطِئ‌ِ الوادِ الأَيمَن‌ِ فِي‌ البُقعَةِ المُبارَكَةِ مِن‌َ الشَّجَرَةِ أَن‌ يا مُوسي‌ إِنِّي‌ أَنَا اللّه‌ُ رَب‌ُّ العالَمِين‌َ و ‌در‌ سوره طه‌ ‌آيه‌ 12 امر بخلع‌ نعلين‌ شد فَلَمّا أَتاها نُودِي‌َ يا مُوسي‌ إِنِّي‌ أَنَا رَبُّك‌َ فَاخلَع‌ نَعلَيك‌َ إِنَّك‌َ بِالوادِ المُقَدَّس‌ِ طُوي‌ً و وادي‌ مقدس‌ گفتند زمين‌ كربلا بوده‌ و ‌او‌ ‌است‌ بقعه‌ مباركه‌.

(فَلَمّا جاءَها) ‌يعني‌ چون‌ نزديك‌ شد ‌به‌ آتش‌.

(نودي‌) ندا دهنده‌ خداي‌ متعال‌ ‌است‌.

(أَن‌ بُورِك‌َ مَن‌ فِي‌ النّارِ وَ مَن‌ حَولَها) مفسرين‌ گفتند مراد ملائكه‌ هستند ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ نور بودند و موسي‌ ‌که‌ ‌در‌ حول‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌ يا ‌ بالعكس‌ موسي‌ داخل‌ ‌بود‌ و ملائكه‌ ‌در‌ حول‌ لكن‌ آنچه‌ ‌به‌ نظر مي‌آيد و شواهدي‌ ‌از‌ خارج‌ و داخل‌ داريم‌ و اللّه‌ العالم‌ اينكه‌ نوري‌ ‌که‌ مشاهده‌ كرد موسي‌ و تخيل‌ نار كرد نور مقدس‌ ‌محمّد‌ و آل‌ ‌بود‌ و بورك‌ ‌من‌ ‌في‌ النار ابدان‌ مطهره‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ و اصحابش‌ و شيعياني‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ زمين‌ دفن‌ شده‌اند و مي‌شوند و مراد و ‌من‌ حولها نجف‌، كاظمين‌، سرمن‌رآست‌ ‌که‌ انوار مقدس‌ ائمه‌ عراق‌ و شيعيان‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ اماكن‌ مشرفه‌ مدفون‌ هستند و ‌در‌ ‌آيه‌ معين‌ نفرموده‌ ‌من‌ ‌فيها‌ و ‌من‌ حولها ‌را‌ و شواهدي‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ داريم‌ يكي‌ اينكه‌ خطاب‌ ‌به‌ موسي‌ شد ‌پس‌ ‌خود‌ موسي‌ خارج‌ ‌از‌ ‌من‌ ‌فيها‌ و ‌من‌ حولها ‌است‌، دوم‌ اينكه‌ ملائكه‌ ‌در‌ نور ‌ يا ‌ نار نبودند، سوم‌ اينكه‌ فرمايشي‌ ‌که‌ خطاب‌ ‌به‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ حضرت‌ زين‌ العابدين‌ نمود

«طوبي‌ لارض‌ تضمنت‌ جسدك‌ الشريف‌»

چهارم‌ اينكه‌ فرمايش‌ امير المؤمنين‌ ‌که‌ فرمود

«كنت‌ ‌مع‌ الانبياء سرا و ‌مع‌ ‌محمّد‌ (ص‌) جهرا»

پنجم‌ اينكه‌ ‌در‌ اخبار دارد ‌که‌ زمين‌ كربلا يك‌ قطعه‌اي‌ ‌از‌ بهشت‌ ‌است‌ و فرداي‌ قيامت‌ امر مي‌شود ‌که‌ ببرند ‌در‌ بهشت‌ و كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ آنجا دفن‌ شده‌اند موقعي‌ ‌که‌ سر ‌از‌ قبر بيرون‌ مي‌آورند ‌در‌ بهشت‌ هستند و ‌غير‌ اينها.

جلد 14 - صفحه 112

(وَ سُبحان‌َ اللّه‌ِ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ) و منزه‌ ‌است‌ پروردگار رب‌ العالمين‌ ‌که‌ جسم‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ ميان‌ نور مكان‌ داشته‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ مجسمه‌ گفتند:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 8)- موسی خانواده‌اش را در همانجا گذاشت و به آن سو که آتش دیده بوده حرکت کرد «پس هنگامی که نزد آتش رسید، ندایی برخاست که: مبارک باد آن کس که در آتش است، و کسی که در اطراف آن است، و منزه است خداوندی که پروردگار عالمیان است» (فَلَمَّا جاءَها نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).

منظور از کسی که در آتش است موسی (ع) بوده که به آن شعله آتش که از میان درخت سبز نمایان شده بوده، آنقدر نزدیک گردیده که گویی در درون آن قرار

ج3، ص411

داشت، و منظور از کسی که اطراف آن قرار دارد فرشتگان مقرب پروردگار است که در آن لحظه خاص، آن سر زمین مقدس را احاطه کرده بودند.

و یا این که به عکس منظور از کسانی که در آتشند فرشتگان الهی می‌باشند و کسی که در گرد آن قرار دارد موسی (ع).

نکات آیه

۱ - نداى خداوند به موسى(ع) در پى رسیدن وى به آتش طور (فلمّا جاءها نودى)

۲ - تجلى خدا در آتش طور براى موسى(ع) (نودى أن بورک من فى النّار و من حولها) در این که مراد از «من فى النار» (آن که در آتش است) و «من حولها» (آن که پیرامون آتش است) چیست، میان مفسران اختلاف است. برخى گفته اند: مراد از «من فى النار» موسى است; زیرا وى چنان به آتش نزدیک گشته بود که گویا در میان آن است، و مراد از «من حولها» فرشتگانند. برخى عکس آن را گفته اند; یعنى، «من فى النار» فرشتگان و «من حولها» موسى است. دسته اى نیز بر آنند که مراد از «من فى النار» خداوند و «من حولها» موسى است; بدین معنا که: «مبارک است آن که در آتش تجلى کرده و آن که پیرامون آن است». برداشت یاد شده برپایه احتمال اخیر است .

۳ - تبریک خداوند به موسى و فرشتگان حاضر در اطراف آتش طور (نودى أن بورک من فى النّار و من حولها) برداشت یاد شده بدان احتمال است که «بورک من فى النار» انشاى تبریک باشد.

۴ - قرار گرفتن موسى(ع) در احاطه آتش طور (نودى أن بورک من فى النّار)

۵ - خداى تعالى، منبع خیرات و برکات (أن بورک من فى النّار)

۶ - موسى(ع)، مظهر خیرات و برکات الهى در پرتو راه یافتن به بارگاه قرب (نودى أن بورک ... و من حولها)

۷ - مکالمه خدا با موسى در وادى طور (نودى أن بورک من فى النّار و من حولها)

۸ - بیان تسبیح و تنزیه خداوند، در نخستین مکالمه او با موسى (نودى ... و سبحن اللّه ربّ العلمین)

۹ - خدا، پروردگار همه جهانیان (و سبحن اللّه ربّ العلمین) جمع با «الف و لام» مفید عموم است. بنابراین «رب العالمین»; یعنى، پروردگار همه جهانیان.

۱۰ - خدا، منزه از هر پیرایه و کاستى (و سبحن اللّه ربّ العلمین)

۱۱ - خدا، حقیقتى نامحدود، منزه از مکان و جا گرفتن در آتش و محدود شدن در آن (أن بورک من فى النّار ... و سبحن اللّه ربّ العلمین) مطرح شدن تسبیح الهى در پى تجلى خدا در آتش طور، بدان جهت است که کسى این نشانه را با پدیدآورنده نشانه، اشتباه نگیرد و خداى لامکان را محدود در مکان نپندارد.

۱۲ - ربوبیت خدا بر نظام عظیم و پهناور هستى، گواه نامحدود و منزه بودن او از هرگونه نقص و کاستى (و سبحن اللّه ربّ العلمین) وصف «ربّ العالمین» مشعر به علیت است; یعنى، چون او پروردگار همه عوالم هستى است، از هر نقص و کاستى منزه و از قرار گرفتن در مکان و محدود شدن در آن مبرّا است.

۱۳ - جهان آفرینش، متشکل از عالم هاى متعدد (و سبحن اللّه ربّ العلمین) «عالمین» جمع «عالم» است و «عالم» به مجموعه اى از پدیده ها و موجودات گفته مى شود; مانند: عالم ملائکه، عالم سما، عالم دنیا، عالم آخرت و... بنابراین «عالمین»; یعنى، مجموعه عالم ها.

۱۴ - ربوبیت خدا گسترده در سراسر عوالم هستى (و سبحن اللّه ربّ العلمین) «العالمین» جمع با الف و لام و مفید استغراق است. بنابراین «ربّ العالمین»; یعنى، پروردگار همه عالم ها.

۱۵ - جهان هستى در حرکت به سوى کمال (و سبحن اللّه ربّ العلمین) «ربّ» به معناى تربیت کردن است و تربیت ایجاد حالتى در شىء پس از حالت قبلى است تا آن گاه که به حد کمال برسد. این معنا حکایت از حرکت تکاملى شىء مورد تربیت دارد. گفتنى است که واژه «ربّ» مشترک لفظى میان مصدر و وصف است و در آیه یاد شده معناى وصفى آن مراد است.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: تعدد عوالم آفرینش ۱۳; تکامل آفرینش ۱۵; عوالم آفرینش ۱۴; مدبّر آفرینش ۹; مربّى آفرینش ۹، ۱۲، ۱۴
  • اسماء و صفات: صفات جلال ۱۰، ۱۱
  • برکت: منشأ برکت ۵
  • تسبیح: تسبیح خدا ۸
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۲; اولین سخن خدا با موسى(ع) ۸; برکات خدا ۶; تبریک خدا ۳; تجلى خدا بر موسى(ع) ۲; تنزیه خدا ۱۰، ۱۱; خدا و مکان ۱۱; خدا و نقص ۱۰، ۱۲; دلایل تنزیه خدا ۱۲; ربوبیت خدا ۹; گفتگوى خدا با موسى(ع) ۷; نقش خدا ۵; وسعت ربوبیت خدا ۱۴
  • خیر: منشأ خیر ۵
  • کوه طور: اطرافیان آتش کوه طور ۳; نقش آتش کوه طور ۲
  • ملائکه: تبریک به ملائکه ۳
  • موسى(ع): برکت موسى(ع) ۶; تبریک به موسى(ع) ۳; تقرب موسى(ع) ۶; خیریت موسى(ع) ۶; فضایل موسى(ع) ۲، ۳، ۷; قصه موسى(ع) ۱، ۳، ۴; موسى(ع) در کوه طور ۷; موسى(ع) و آتش کوه طور ۱، ۴; ندا به موسى(ع) ۱

منابع