الماعون ٣

از الکتاب
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
کپی متن آیه
وَ لاَ يَحُضُ‌ عَلَى‌ طَعَامِ‌ الْمِسْکِينِ‌

ترجمه

و (دیگران را) به اطعام مسکین تشویق نمی‌کند!

و بر اطعام بينوا، ترغيب نمى‌كند
و به خوراك‌دادن بينوا ترغيب نمى‌كند.
و (کسی را) بر اطعام فقیر ترغیب نمی‌کند.
و [کسی را] به طعام دادن به مستمند تشویق نمی کند.
و مردم را به طعام‌دادن به بينوا وانمى‌دارد.
و بر اطعام بینوا، ترغیب نمی‌کند
و بر طعام‌دادن بينوا [خود و ديگران را] برنمى‌انگيزد.
(و دیگران را به سیر کردن) و به خوراک دادن مستمندان تشویق و ترغیب نمی‌نمایند.
و بر خوراک بینوا ترغیب نمی‌کند.
و ترغیب نکند بر خوراک بینوا

And does not encourage the feeding of the poor.
ترتیل:
ترجمه:
الماعون ٢ آیه ٣ الماعون ٤
سوره : سوره الماعون
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا یَحُضُّ»: تشویق و ترغیب نمی‌کند (نگا: حاقّه / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۱ تا ۳:

این آیات درباره عاص بن وائل السهمى نازل شده و نیز گویند: درباره ولید بن مغیرة نازل گردیده است.

ابن جریج گوید: درباره ابوسفیان بن حرب آمده که هر هفته دو شتر نحر مى کرد و یتیمى از او گوشت خواست با عصاى خود او را از خود راند[۱] و نیز گویند: آیه ۱ درباره ابوجهل و کفار قریش نازل شده است.[۲]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ «1» فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ «2» وَ لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ «3» فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ «4» الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ «5» الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ «6» وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ «7»

«1» آيا كسى كه قيامت را انكار مى‌كند ديده‌اى؟ «2» او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مى‌راند. «3» و ديگران را بر اطعام مسكين تشويق نمى‌كند. «4» پس واى به حال نمازگزاران. «5» آنان كه از نمازشان غافلند. «6» آنان كه پيوسته ريا مى‌كنند.

«7» و از دادن زكات (و وسايل ضرورى زندگى) باز مى‌دارند.

نکته ها

اين سوره سيماى افراد منفى را معرفى مى‌كند:

كسانى كه نسبت به دين، ديدگاه منفى دارند. «يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»

نسبت به يتيم و مسكين منفى هستند و آنان را طرد مى‌كنند. «يَدُعُّ الْيَتِيمَ وَ لا يَحُضُّ»

در عبادت و نماز منفى هستند و اخلاص ندارند. «ساهُونَ‌- يُراؤُنَ»

در خدمت به مردم منفى هستند. «يَمْنَعُونَ الْماعُونَ»

مراد از «دين» در اينجا روز قيامت است، مانند «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»

«دع» راندن همراه با خشونت و «حض» تشويق و ترغيب ديگران است.

مراد از تكذيب دين و معاد در اين سوره، تكذيب قلبى است، نه قولى؛ زيرا مخاطب‌

جلد 10 - صفحه 603

سوره، كسانى هستند كه نماز مى‌خوانند ولى نمازشان همراه با ريا و خودنمايى و سهو و غفلت است.

«ماعون» از «معن» به معناى ابزار و وسايلى است كه معمولًا همسايگان به يكديگر عاريه مى‌دهند تا آنكه نيازشان برطرف شود. مثل ظروف غذاخورى در مهمانى‌ها.

دين يك مجموعه به هم پيوسته است. نمازش از اطعام مسكين و رسيدگى به محرومين جدا نيست.

در روايات، «ساهُونَ» به معناى سستى، ترك و ضايع كردن نماز آمده است. «1»

حساب حضور در نماز جماعت، به خاطر حفظ شعائر الهى، از حساب ريا و خودنمائى به خاطر اهداف نفسانى جداست.

در حديث مى‌خوانيم: كسى كه از دادن لوازم منزل خود به همسايگان دريغ ورزد، خدا روز قيامت لطف خود را نسبت به او دريغ خواهد كرد. «2» البته در حديث ديگرى مى‌خوانيم كه پرسيدند: ما همسايگانى داريم كه هرگاه وسائلى به آنان عاريه مى‌دهيم، مى‌شكنند يا خراب مى‌كنند، آيا گناه است كه به آنان ندهيم؟ حضرت فرمود: در اين صورت مانعى ندارد. «3»

در حديث مى‌خوانيم: هر كس به اوقات نماز بى‌اعتنائى كند و نماز را در اول وقت نخواند، ويل دارد. «4»

امام صادق عليه السلام فرمودند: ماعون، شامل قرض الحسنه و هر كار نيك درباره ديگران و در اختيار قراردادن وسائل خانه و از جمله زكات است. «5»

سنگدلى انسان به جائى مى‌رسد كه:

نسبت به سخت‌ترين نوع فقر كه مسكين است.

نسبت به ضرورى‌ترين نياز كه خوراك است.

آن هم به مقدار مصرف نه ذخيره.

نه خود اقدامى مى‌كند و نه ديگران را تشويق مى‌كند.


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفسير كنزالدقائق.

«3». تفسير نورالثقلين.

«4». تفسير نورالثقلين.

«5». كافى، ج 3، ص 499.

جلد 10 - صفحه 604

نگاهى به مسئله ريا

ريا و سُمعه دو خطر و آفت بزرگ هستند كه افراد مؤمن را تهديد مى‌كند. ريا آن است كه انسان كارى را براى ديدن مردم انجام دهد و سُمعه آن است كه كارى را بجا آورد و هدفش آن باشد كه كارش به گوش مردم برسد. اين دو كار از نشانه‌هاى نفاق است. چنانكه قرآن درباره منافقان مى‌فرمايد: «إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى‌ يُراؤُنَ النَّاسَ» «1» چون به نماز مى‌ايستند، نمازشان با كسالت و رياكارى است، همان گونه كه به ديگران كمك نمى‌كنند مگر در حال كراهت و نارضايتى. «وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ» «2»

بر اساس روايات، رياكار ظاهرى زيبا و باطنى مريض دارد؛ در ظاهر اهل خشوع و تواضع است، ولى در باطن دست از گناه بر نمى‌دارد. او در ظاهر گوسفند و در باطن گرگ است. به جاى آنكه از دنيا آخرت را بدست آورد، از آخرت به سراغ دنيا مى‌رود و از پرده‌پوشى خداوند سوء استفاده كرده و گناه مى‌كند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سخت‌ترين عذاب‌ها براى كسى است كه مردم در او خير ببينند در حالى كه در او خيرى نيست. فرشتگان اعمال برخى انسان‌ها را بالا مى‌برند، ولى خطاب مى‌رسد: هدفش خدا نبوده است، آن را برگردانيد.

در فرهنگ اسلامى، ريا، نوعى شرك است و امام صادق عليه السلام درباره كسى كه عمل نيكى انجام دهد، اما نه براى خدا، بلكه براى اينكه مردم بشنوند و او را ستايش كنند، فرمود: او مشرك است، سپس آيه‌ «لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «3» را تلاوت فرمود. «4»

علامت رياكار آن است كه اگر ستايش شود كار نيكش را توسعه مى‌دهد و اگر ستايش نشود از كار خود مى‌كاهد. ناگفته نماند كه اين همه توبيخ و انتقاد براى كسانى است كه از ابتدا، كار را براى غير خداوند انجام مى‌دهند، ولى اگر انسان از آغاز هدفى جز خداوند نداشت، و مردم از كار او آگاه شدند، مانعى ندارد. امام باقر عليه السلام فرمود: هيچ كس نيست مگر آنكه دوست دارد خوبى‌هايش در مردم ظاهر شود، به شرط آنكه از ابتدا نيّت او مردم نباشد. «اذا لم يكن صنع ذلك لذلك» «5»


«1». نساء، 143.

«2». توبه، 54.

«3». كهف، 110.

«4». مجموعه روآيات، از ميزان الحكمة بحث ريا.

«5». كافى، ج 2، ص 297.

جلد 10 - صفحه 605

اخلاص‌

در برابر ريا و سمعه، اخلاص است كه در حديث مى‌خوانيم: خداوند جز خالصان را نمى‌پذيرد «أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ» «1» و هر كس چهل روز خود را خالص كند، چشمه‌هاى حكمت از قلب او به زبانش جارى مى‌شود. «من اخلص لله اربعين صباحا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه الى لسانه» «2» و نشانه ايمان كامل آن است كه حُب و بغض و بخشيدن و نبخشيدن براى خدا باشد و افضل عبادت اخلاص است و از فاطمه زهرا عليها السلام نقل شده كه فرمود: «من اصعد الى اللّه خالص عبادته اهبط اللّه عزّ و جلّ افضل مصلحته» «3» هر كس عبادت خالص به درگاه خداوند فرستاد، خداوند بهترين مصلحت او را برايش نازل مى‌كند.

پیام ها

1- تكذيب عملى قيامت از سوى اهل ايمان، امرى شگفت‌آور و جاى سؤال است. «أَ رَأَيْتَ الَّذِي»

2- طرد يتيم انسان را از خدا دور مى‌كند. يُكَذِّبُ بِالدِّينِ‌ ... يَدُعُّ الْيَتِيمَ‌

3- نشانه ايمان، يتيم نوازى و توجه به گرسنگان و محرومان است و هركس بى‌توجه باشد بى‌دين است. يُكَذِّبُ بِالدِّينِ‌ ... يَدُعُّ الْيَتِيمَ‌

4- ميان عقيده و عمل رابطه تنگاتنگ است. (مسائل جزئى مثل طرد يتيم را جزئى نگيريد كه گاهى از مسائل مهمى مثل تكذيب دين خبر مى‌دهد). يُكَذِّبُ بِالدِّينِ‌ ... يَدُعُّ الْيَتِيمَ‌


«1». زمر، 3.

«2». جامع الاخبار، ص 94.

«3». بحار، ج 67، ص 249.

جلد 10 - صفحه 606

5- نيازهاى عاطفى، مقدم بر نيازهاى جسمى است. (اول محبت به يتيم، سپس سير كردن مسكين) يَدُعُّ الْيَتِيمَ‌ ... طَعامِ الْمِسْكِينِ‌

6- هر نمازى ارزش ندارد و هر نمازگزارى بهشتى نيست. «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ»

7- سهو اگر برخاسته از تقصير و بى‌اعتنائى باشد، سرزنش دارد. «عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»

8- سهو در نماز قابل جبران و بخشش است ولى سهو از نماز، به معناى رها كردن آن، قابل بخشش نيست. «عَنْ صَلاتِهِمْ» (نه‌ «فِي صَلاتِهِمْ»)

9- خطر آنجاست كه كار زشت سيره دائمى انسان شود. يُكَذِّبُ‌ ... يَدُعُ‌ ... لا يَحُضُ‌ (قالب فعل مضارع بيانگر استمرار كار است)

10- اخلاص، شرط قبولى نماز و عبادت است. فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ‌ ... يُراؤُنَ‌

11- اطعام فقرا مخصوص توانگران نيست، همه وظيفه دارند، گرچه از طريق تحريك و تشويق ديگران باشد. «لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ»

12- كسى كه گاهى از نماز غافل مى‌شود، مشمول ويل است، پس وضع تاركان دائم نماز چيست! فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ‌ ... عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ‌

13- بى‌تفاوتى نسبت به نيازهاى ضرورى مردم كيفر دارد. فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ‌ ... يَمْنَعُونَ الْماعُونَ‌

14- خدمت به مردم در كنار نماز است. فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ‌ ... يَمْنَعُونَ الْماعُونَ‌

15- غفلت از نماز، بستر غفلت از مردم است. عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ‌ ... يَمْنَعُونَ الْماعُونَ‌

16- بى اعتنائى به گرسنگان، نشانه بى‌اعتقادى به قيامت است. يُكَذِّبُ بِالدِّينِ‌ ... وَ لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ‌ «1»*

17- سهو از اصل و حقيقت نماز مهم است، نه از تعداد ركعات كه گاهى عارض مى‌شود و قابل جبران است. «عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»

18- افرادى كه از خدا جدا شوند، به دنبال كسب جايگاهى در نزد ديگران با ريا كارى هستند. يُكَذِّبُ‌ ... يُراؤُنَ‌

19- بخل، ويژگى منكران معاد است، كه حتى از عاريه دادن چيزهاى كوچك و ناچيز بخل مى‌ورزند. يُكَذِّبُ‌ ... يَمْنَعُونَ الْماعُونَ‌

«والحمدللّه ربّ العالمين»


«1». حاقّه، 34.

جلد 10 - صفحه 608

سوره كوثر

اين سوره سه آيه دارد و در مكّه نازل شده و كوچك‌ترين سوره قرآن كريم است.

نام سوره برگرفته از آيه اول است و به معناى خير كثير و فراوان مى‌باشد.

بر اساس روايات متعدّد از شيعه و سنّى، عاص بن وائل، پدر عمرو عاص كه از بزرگان مشركان مكّه بود، پس از آنكه پسران پيامبر از دنيا رفتند و آن حضرت ديگر پسرى نداشت، از روى طعنه و زخم زبان، پيامبر را ابتر و بدون دنباله خواند.

خداوند براى تسلّى خاطر پيامبر و پاسخ به اين سخن نابجا، سوره كوثر را نازل فرمود و ناكام بودن دشمنان و دوام و بقاى نسل و فكر پيامبر را خبر داد.

در روايات، براى كسى كه اين سوره را در نمازهاى واجب و مستحب بخواند، سيراب شدن از حوض كوثر در قيامت، وعده داده شده است. «1»


«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 10 - صفحه 609

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ «3»


«1». منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 359.

جلد 14 - صفحه 357

وَ لا يَحُضُ‌: و تحريص و ترغيب نمى‌كند اهل خود و ساير مردمان را، عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ‌: بر طعام دادن فقير محتاج. نه مى‌دهد و نه به دادن امر مى‌كند به جهت عدم اعتقاد او به روز جزا. يعنى علامت تكذيب روز جزا، منع معروف و ايذاى ضعيف است. پس اگر مصدق روز جزا مى‌بود و معتقد وعيد، هر آينه از عقاب او مى‌ترسيد و به اين امر قبيح از دفع يتيم و عدم تحريص مردمان بر اطعام، اقدام نمى‌نمود و چون بر آن جرئت نموده، پس معلوم شود كه او مكذّب جزا باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ «1» فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ «2» وَ لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ «3» فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ «4»

الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ «5» الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ «6» وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ «7»

ترجمه‌

آيا ديدى آنكس را كه تكذيب ميكند روز جزا را

پس او آنچنان كسى است كه ميراند يتيم را بقهر

و ترغيب نميكند بر طعام دادن بفقير

پس واى بحال نماز گزارانى كه‌

آنان از نمازشان بى‌خبرانند

آنانكه آنها نمايش ميدهند

و مضايقه مينمايند از احسان كمى.

تفسير

قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره ابو جهل و كفّار قريش و گفته شده ابو جهل قيّم يتيمى بود و او برهنه آمد نزد ابو جهل و در خواست نمود از مال خود پس راند او را و ابو سفيان شترى نحر نموده بود پس يتيمى آمد و از گوشت آن در خواست نمود و ابو سفيان با عصا زد او را و لذا خداوند به پيغمبر خود خطاب فرموده بر سبيل تعجّب ميفرمايد آيا ديدى آن كس را كه منكر روز جزا ميباشد پس چنين شخص بى‌اعتقادى آنست كه دفع ميكند يتيم را از حقش چنانچه قمّى ره نقل فرموده و وادار نميكند نفس خود و ترغيب نمينمايد مردم را بر اطعام فقير چون اين امور ناشى از اعتقاد بروز جزا ميشود و او معتقد نيست و وقتى اقدام ننمودن بخيرات كاشف از بى‌اعتقادى بروز جزا و پاداش خدا باشد پس واى بحال كسانيكه سهل انگار و بى‌باك و غافل از نمازشانند اگر چه نماز هم ميخوانند چون كار آنها بيشتر كاشف از بى‌اعتقادى است و مسلّما مراد سهو در نماز نيست و الّا بايد بفرمايد في صلاتهم و آن براى هر كس روى ميدهد بلكه مراد از ياد بردن نماز است چنانچه قمى ره نقل نموده كه مراد ترك كنندگان نمازند


جلد 5 صفحه 442

چون هر كس در نماز سهو ميكند و در روايات ائمه اطهار بغفلت از نماز و تأخير آن از اوّل وقت بدون عذر و ترك نماز و كوتاهى نمودن و تضييع آن تفسير شده و آنكه مراد وسوسه شيطان كه هر كس مبتلا بآن ميشود نيست و محتمل است قويّا كه مراد كسانى باشند كه از نماز غافلند براى بى‌اعتقادى و با مسلمانان نماز ميخوانند براى ريا كارى مانند اهل نفاق در صدر اسلام و لذا خداوند بيان فرموده كه آنها كسانى هستند كه ريا مينمايند و نمايش ميدهند نماز خودشان را و اگر كسى نباشد نميخوانند و اين معنى را در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده و از انفاق چيز كمى مضايقه دارند چون ماعون ظاهرا چيز كمى است كه منفعت كمى داشته باشد و گفته شده كه اصل آن معونه است و الف عوض‌هاء محذوف ميباشد و قمّى ره فرموده مانند چراغ و آتش و خمير و امثال اينها كه مورد احتياج مردم است و در روايات ديگرى به خمس و زكوة و چيزهائى كه معمولا مردم عاريه از يكديگر مينمايند از قبيل كاسه و كوزه و ديگ و امثال اينها و انفاقاتى كه كسى از آن دريغ نمينمايد مانند آب و نمك تفسير شده و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آن قرض الحسنه دادن و خيرى است كه از تو بكسى برسد و اثاثيّه خانه است كه عاريه دهى و زكوة را هم شامل ميشود گفته شد ما همسايه‌هائى داريم كه وقتى بآنها اثاثيّه خانه را عاريه دهيم ميشكنند و خراب ميكنند آيا گناه دارد ندهيم فرمود خير گناه ندارد وقتى آنها اين طور باشند در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره أ رأيت الّذى يكذّب بالدّين را در نمازهاى واجب و مستحب خود خداوند نماز و روزه او را قبول ميفرمايد و با او حساب نميكند آنچه را كه سرزده است از او در زندگانى دنيا و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 5 صفحه 443

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا يَحُض‌ُّ عَلي‌ طَعام‌ِ المِسكِين‌ِ «3»

‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: وَ لا تَحَاضُّون‌َ عَلي‌ طَعام‌ِ المِسكِين‌ِ فجر ‌آيه‌ 18.

‌يعني‌ ترغيب‌ نميكنند ‌بر‌ اطعام‌ فقراء نه‌ ‌خود‌ رغبت‌ دارند ‌که‌ اطعام‌ كنند نه‌ ديگران‌

جلد 18 - صفحه 240

‌را‌ وا ميدارند ‌که‌ اطعام‌ كنند ‌با‌ اينكه‌ اطعام‌ مساكين‌ عبادت‌ بسيار بزرگي‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند مدح‌ ميفرمايد اهل‌ بيت‌ طهارت‌ ‌را‌ ‌که‌ ميفرمايد: وَ يُطعِمُون‌َ الطَّعام‌َ عَلي‌ حُبِّه‌ِ مِسكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً دهر ‌آيه‌ 8. و مراد ‌از‌ مسكين‌ مطلق‌ فقرا هستند ‌که‌ گفتند:

الفقير و المسكين‌ اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا. ‌يعني‌ ‌اگر‌ ‌هر‌ دو ‌با‌ ‌هم‌ ذكر شوند معناي‌ ‌آنها‌ مختلف‌ ميشود ‌که‌ مسكين‌ اشد فقرا ‌است‌ مثل‌ ‌آيه‌ زكاة ‌که‌ ميفرمايد: إِنَّمَا الصَّدَقات‌ُ لِلفُقَراءِ وَ المَساكِين‌ِ ... الايه‌ توبه‌ ‌آيه‌ 60، و ‌اگر‌ تنها ذكر شود شامل‌ جميع‌ ميشود مثل‌ مورد.

بلي‌ امروز بسياري‌ ‌که‌ بلباس‌ فقر ميآيند و سائل‌ بكف‌ هستند نبايد بآنها داد زيرا سؤال‌ بكف‌ حرام‌ ‌است‌ و دادن‌ بآنها اعانت‌ ‌بر‌ معصيت‌ ‌است‌، و ‌اينکه‌ اطعام‌ مساكين‌ ‌از‌ شئون‌ سخاوت‌ ‌است‌ و عبادت‌ بسيار بزرگي‌ ‌است‌ ‌که‌ بسا هزار و چهار صد برابر ‌خدا‌ عوض‌ ميدهد چنانچه‌ ميفرمايد: مَثَل‌ُ الَّذِين‌َ يُنفِقُون‌َ أَموالَهُم‌ فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ كَمَثَل‌ِ حَبَّةٍ أَنبَتَت‌ سَبع‌َ سَنابِل‌َ فِي‌ كُل‌ِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّه‌ُ يُضاعِف‌ُ لِمَن‌ يَشاءُ وَ اللّه‌ُ واسِع‌ٌ عَلِيم‌ٌ بقره‌ ‌آيه‌ 261. و نيز ميفرمايد: وَ مَثَل‌ُ الَّذِين‌َ يُنفِقُون‌َ أَموالَهُم‌ُ ابتِغاءَ مَرضات‌ِ اللّه‌ِ وَ تَثبِيتاً مِن‌ أَنفُسِهِم‌ كَمَثَل‌ِ جَنَّةٍ بِرَبوَةٍ أَصابَها وابِل‌ٌ فَآتَت‌ أُكُلَها ضِعفَين‌ِ ... الايه‌ بقره‌ ‌آيه‌ 265.

و اطعام‌ مساكين‌ شامل‌ صدقات‌ واجبه‌ و مندوبه‌ ميشود بالاخص‌ فقراء آبرومند ‌که‌ روي‌ سؤال‌ ندارند ‌که‌ ميفرمايد: وَ ما تُنفِقُوا مِن‌ خَيرٍ فَلِأَنفُسِكُم‌ وَ ما تُنفِقُون‌َ إِلَّا ابتِغاءَ وَجه‌ِ اللّه‌ِ وَ ما تُنفِقُوا مِن‌ خَيرٍ يُوَف‌َّ إِلَيكُم‌ وَ أَنتُم‌ لا تُظلَمُون‌َ لِلفُقَراءِ الَّذِين‌َ أُحصِرُوا فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ لا يَستَطِيعُون‌َ ضَرباً فِي‌ الأَرض‌ِ يَحسَبُهُم‌ُ الجاهِل‌ُ أَغنِياءَ مِن‌َ التَّعَفُّف‌ِ تَعرِفُهُم‌ بِسِيماهُم‌ لا يَسئَلُون‌َ النّاس‌َ إِلحافاً وَ ما تُنفِقُوا مِن‌ خَيرٍ فَإِن‌َّ اللّه‌َ بِه‌ِ عَلِيم‌ٌ بقره‌ ‌آيه‌ 272.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- «و (دیگران را) به اطعام مسکین و مستمند تشویق نمی‌کند» (و لا یحض علی طعام المسکین).

نکات آیه

۱ - تکذیب کنندگان مجازات هاى الهى، نه خود به تغذیه مسکینان کمک مى کنند و نه دیگران را به آن وادار مى سازند. (و لایحضّ على طعام المسکین) تعبیر «حضّه على الامر»; یعنى، او را بر آن کار وادار ساخت (مصباح). مراد از «طعام المسکین»، «بذل طعام المسکین» است و ممکن است طعام[اسم مصدر و ]به معناى اطعام باشد; مانند «عطاء» به معناى «اعطاء». (البحرالمحیط)

۲ - انکار معاد، مایه سردى روابط انسان ها با یکدیگر (الذى یکذّب ... یدعّ الیتیم . و لایحضّ على طعام المسکین)

۳ - تأمین غذاى نیازمندان و ترویج فرهنگ یارى رسانى به تهى دستان، تکلیفى الهى است. (و لایحضّ على طعام المسکین) «مسکین»، کسى است که چیزى ندارد; یا آنچه دارد، براى او کافى نیست و یا کسى است که فقر، او را ساکن و کم تحرک ساخته است. (قاموس)

۴ - مسکین، داراى سهم غذا در اموال مردم* (طعام المسکین) اضافه «طعام» به «مسکین»، نشانگر استحقاق است، زیرا دلالت مى کند که آن غذا، طعام خود مسکین است.

۵ - رفع نیاز غذایى فقیران، مهم ترین حمایت از آنها است. (و لایحضّ على طعام المسکین) ذکر خصوص «طعام»، بیانگر برداشت یاد شده است.

۶ - خوددارى از ترویج فرهنگ یارى رسانى به نیازمندان، نکوهیده و مایه دورى انسان از خداوند است. (فذلک الذى ... و لایحضّ على طعام المسکین) «ذلک»، اسم اشاره اى است که براى دور به کار مى رود.

۷ - توجّه به تأثیر انکار معاد در ترک یارى مستمندان، حتى با زبان، مایه پرهیز از تکذیب آخرت است. (أرءیت الذى یکذّب بالدین ... و لایحضّ على طعام المسکین)

۸ - تغذیه تهى دستان و دعوت مردم به فقرزدایى از جامعه، لازمه پذیرش روز جزا و نشانه کام یابى در آن روز است. (یکذّب بالدین ... و لایحضّ على طعام المسکین)

موضوعات مرتبط

  • آخرت: موانع تکذیب آخرت ۷
  • تقرب: موانع تقرب ۶
  • تکلیف: تکلیف همگانى ۳
  • حقوق: حق الناس ۴
  • خدا: خست مکذبان کیفرهاى خدا ۱; صفات مکذبان کیفرهاى خدا ۱
  • ذکر: ذکر آثار تکذیب آخرت ۷
  • رستگارى: عوامل رستگارى اخروى ۸
  • روابط اجتماعى: موانع روابط اجتماعى ۲
  • فقرا: آثار اطعام به فقرا ۸; آثار تبلیغ امداد به فقرا ۸; تبلیغ امداد به فقرا ۶; تأمین نیازهاى فقرا ۵; سرزنش ترک امداد بهفقرا ۶; مهمترین حمایت از فقرا ۵
  • مساکین: اطعام مساکین ۴; اهمیت اطعام مساکین ۳; تبلیغ امداد به مساکین ۳; حقوق مساکین ۴; موانع امداد به مساکین ۷
  • معاد: آثار تکذیب معاد ۲

منابع

  1. تفسیر کشف الاسرار.
  2. تفسیر على بن ابراهیم.