الكهف ١١٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی می‌شود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!

بگو: جز اين نيست كه من بشرى مثل شما هستم [با اين تفاوت‌] كه به من وحى مى‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است. پس هر كس به لقاى پروردگارش اميد دارد بايد عمل شايسته كند و كسى را در عبادت پروردگارش شريك نسازد
بگو: «من هم مِثل شما بشرى هستم و[لى‌] به من وحى مى‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است. پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد، و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد.»
بگو: جز این نیست که من مانند شما بشری هستم (دعوی احاطه به جهان‌های نامتناهی و کلیه کلمات الهی نکنم، تنها فرق من با شما این است) که به من وحی می‌رسد که خدای شما خدای یکتاست، پس هر کس به لقای (رحمت) پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند.
بگو: جز این نیست که من هم بشری مانند شمایم که به من وحی می شود که معبود شما فقط خدای یکتاست؛ پس کسی که دیدار [پاداش و مقام قرب] پروردگارش را امید دارد، پس باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نکند.
بگو: من انسانى هستم همانند شما. به من وحى مى‌شود. هرآينه خداى شما خدايى است يكتا. هر كس ديدار پروردگار خويش را اميد مى‌بندد، بايد كردارى شايسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هيچ كس را شريك نسازد.
بگو من بشری همانند شما هستم، با این تفاوت که به من وحی می‌شود که خدای شما خدای یگانه است، حال هر آن کس که امید در لقای پروردگارش بسته است، کار نیکو پیشه کند و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نیاورد
بگو: همانا من آدميى هستم همچون شما كه به من وحى مى‌شود كه خداى شما خداى يگانه است. پس هر كه اميد ديدار پروردگار خويش دارد بايد كار نيك و شايسته كند و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد.
(ای پیغمبر!) بگو: من فقط انسانی همچون شما هستم (و امتیاز من این است که من پیغمبر خدایم و آنچه گفت: بگو؛ می‌گویم) و به من وحی می‌شود که معبود شما یکی است و بس. پس هرکس که خواهان دیدار خدای خویش است، باید که کار شایسته کند، و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد.
بگو: «من تنها بشری همانند شمایم. (اما) به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است. پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد، باید کاری شایسته کند و هیچ کس را، در پرستش پروردگارش (با او) شریک نسازد.»
بگو جز این نیست که من بشری هستم مانند شما وحی می‌شود به سویم که خدای شما است خداوند یکتا پس آنکه امید دارد ملاقات پروردگار خویش را باید بکند کرداری شایسته و شریک نگرداند به پرستش پروردگار خویش کسی را


الكهف ١٠٩ آیه ١١٠ الكهف ١١١
سوره : سوره الكهف
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَنَّمَا إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»: نائب فاعل فعل (یُوحی) است. «یَرْجُو»: می‌خواهد. امیدوار است. الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی در آخر دارد. «یَرْجُو لِقَآءَ رَبِّهِ»: می‌ترسد از حاضر شدن در پیشگاه او برای حساب و کتاب. خواهان دیدار و ملاقات او است. چشم به راه ثواب و جزای او است. «بِعِبَادَةِ»: در عبادت و پرستش. حرف (بِ) به معنی (فی) است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

طاووس گوید: مردى به پیامبر گفت: یا رسول الله می‌خواهم خدا را ببینم و نیز مایلم جایگاه خود را در آخرت مشاهده کنم. پیامبر به وى چیزى نگفت تا این که این آیه نازل گردید.[۱]

مجاهد گوید: مردى از مسلمانان جهاد می‌کرد و در عین حال می‌خواست جایگاه خود را در آخرت ببیند، این آیه نازل شد.[۲]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‌ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً «110»

بگو: همانا من بشرى همچون شمايم (جز اينكه) به من وحى مى‌شود كه خداى شما خداى يگانه است. پس هر كه به ديدار پروردگارش (در قيامت و به دريافت الطاف او) اميد و ايمان دارد، كارى شايسته انجام دهد. و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نسازد.

نکته ها

در اين آيه هم توحيد، «إِلهٌ واحِدٌ» هم نبوّت، «يُوحى‌ إِلَيَّ» و هم معاد، «لِقاءَ رَبِّهِ» هم اميد به رحمت الهى، «يَرْجُوا» هم تلاش در رسيدن به آن، «فَلْيَعْمَلْ» و هم اخلاص در عمل‌ «لا يُشْرِكْ» آمده است. از اين جهت پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اگر تنها آيه‌ى آخر سوره‌ى كهف بر امّت من نازل مى‌شد، براى آنان كافى بود. «1»

در روايات بسيارى در ذيل اين آيه، از اهميّت اخلاص و خطر ريا و شرك خفىّ، سخن به ميان آمده است. امام رضا عليه السلام مأمون را در حال وضو گرفتن ديد كه غلامش روى دست او آب مى‌ريزد، امام با تلاوت جمله‌ى‌ «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» به او فهماند كه در وضو و كارهاى عبادى، كمك گرفتن شرك، و موجب بطلان عمل است. «1»

در حديث آمده است: هر كس هنگام خوابيدن اين آيه را بخواند، هر ساعتى كه بخواهد از خواب بيدار مى‌شود. «2»

پیام ها

1- نبايد خود را بيش از آنچه هستيم معرّفى كنيم، پيامبران خود را بشر مى‌دانستند. «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»

2- شرط نبوّت، انسان بودن است تا پيامبر در عمل نيز الگوى ديگر انسان‌ها باشد. «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»


«1». تفسير درّالمنثور.

«2». تفسير نورالثقلين.

جلد 5 - صفحه 237

3- رهبران الهى بايد جلو غُلوّ و مبالغه‌ها را بگيرند. «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»

4- براى كار خدايى كردن، حتّى اميد به پاداش الهى كافى است گرچه يقين نباشد.

فَمَنْ كانَ يَرْجُوا ... فَلْيَعْمَلْ‌

5- اميد در انسان بايد به صورت يك حالت دائمى و پيوسته باشد، نه لحظه‌اى.

«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا»

6- اميد بدون عمل، كارساز نيست. «يَرْجُوا فَلْيَعْمَلْ»

7- مرگ براى همه حتمى است، امّا ارزشمندتر آن است كه انسان آرزوى ملاقات با خدا را داشته باشد. «يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ»

8- شرك، به هر نحوى باشد ممنوع است. «لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» 9- ارزش كارها در سه جهت است: اصل كار، انجام دهنده‌ى كار ونيّت و هدف آن. در اين آيه هر سه جهت آمده است. «عَمَلًا صالِحاً فَمَنْ كانَ يَرْجُوا وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ»

10- اين آيه، هم توحيد در الوهيّت را بيان مى‌كند، «إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ» هم توحيد در ربوبيّت و عبادت را. «لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»

جلد 5 - صفحه 241

سوره مريم‌

سوره مريم نوزدهمين سوره‌ى قرآن، داراى نود و هشت آيه و در مكّه نازل شده است. «1»

محتواى سوره را همچون ساير سوره‌هاى مكّى، مسائل مربوط به قيامت و سرنوشت مجرمان و پاداش نيكوكاران و قسمتى از سرگذشت زكريّا و مريم و عيسى‌بن مريم و يحيى و ابراهيم و اسماعيل و ادريس عليهم السلام تشكيل داده است.

در تفسير الميزان مى‌خوانيم: خداوند در دو آيه‌ى آخر اين سوره مى‌فرمايد:

هدف ما از نزول اين سوره، بشارت و انذار است و اين هدف در قالب زيباى داستان زندگى پيامبران آمده است.

نام مريم 34 بار در قرآن آمده است و خداوند نام هيچ زنى را با اسم خاص در قرآن ذكر نكرده، جز مريم و تنها سوره‌اى كه به نام يك زن در قرآن ناميده شده، همين سوره مريم است.

در فضيلت تلاوت اين سوره آمده است كه هر كس مداومت به خواندن اين سوره كند، از دنيا نمى‌رود مگر آنكه خداوند او را از نظر جان و مال و فرزند بى‌نياز كند. «2» البتّه شكى نيست با عمل به محتواى اين سوره انسان خود را از ديگران بى‌نياز خواهد ديد.


«1». بعضى دو آيه 58 و 71 را مدنى مى‌دانند.

«2». تفسير مجمع‌البيان.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 242

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‌ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (110)


«1» رساله المودة القربى، تماما در كتاب ينابيع المودة ص 266- 242 درج شده و حديث مورد اشاره در ص 250- 249 كتاب ديده مى‌شود.

جلد 8 - صفحه 134

قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ‌: بگو اى پيغمبر اينست و جز اين نيست كه من بشرى هستم مثل شما، دعوى احاطه كلمات الهى نمى‌كنم، اين مقدار هست كه بواسطه جبرئيل. يُوحى‌ إِلَيَ‌: وحى كرده مى‌شود به من. أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ: اينست و جز اين نيست كه معبود شما معبود يكتاست بى‌شريك و نظير.

نزد بعض مفسرين اين آيه شريفه جواب آنانست كه گفتند: (ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ) «1» اين چه رسولى است كه طعام مى‌خورد و در بازار راه مى‌رود مانند ساير مردمان حق تعالى فرمود: بگو من آدمى هستم مثل شما از جهت خلقت و احتياج به خوردن و راه رفتن الا آنكه ممتازم از جهت آنكه وحى به من مى‌آيد كه خداى عالم و عالميان يكى است‌ «2».

تحقيق: بيان وحى- اين مقدمه مسلم است كه بشر به سبب خطاى در عقل، محتاج است به پيغمبر و ناموس وحى. و اين وحى مانند غرائز، معصوم از خطا، و جزء مسائل مهمه ايمانى، و يكى از امور مشكله ما وراء الطبيعه و محير العقول بشر مى‌باشد؛ زيرا از پيغمبران سلف چيزى در اين قسمت نرسيده الا قرآن كه معرفى انبياء را به جامعه عالم فرموده، و از داستان وحى و نزول جبرئيل خبر داده كه انبياء داراى دو جنبه هستند: يكى جسمانى كه با ساير مردم در امورات جسدى شريك باشند، و ديگر روحانى كه رابطه به مبدء و عالم غيب دارند كه بدان سبب مهبط وحى و محل نزول ملائكه واقع شوند. پس ممكن است در بشر كسانى كه بدون معلم، افاضه علم لدنى و ماوراء الطبيعه به آنها گردد.

حكما و فلاسفه، چون عاجز از ادراك كيفيت وحى شدند، تأويلات سخيفه نموده، وحى را قوت قوه متخيله نبى، و جبرئيل را منشأ خلاقيت خيال پيغمبر دانستند، و به اين مطالب، عظمت وحى و اهميت قرآن را برداشتند و منكر صريح آيات الهى گشتند، غافل از آنكه چون احاطه به ماوراء الطبيعه ندارند، بايد احوالات آن را از وجود پيغمبر كه محيط است به امورات غيبيه اخذ نمايند.


«1» سوره فرقان آيه 7.

«2» منهج الصادقين ج 5 ص 390.

جلد 8 - صفحه 135

انبياء خبر از ملائكه و ملأ اعلى و سرادقات حجب و عزت خبردار هستند به سبب وحى، پس در وحى دو مرحله باشد: يكى مقام فؤادى و حس سادسى فوق بشر، و ديگر حقيقت مستقله وجوديه ثابته جبرئيل در خارج كه نازل بر پيغمبر مى‌شد. و البته شخص متدين كلام قرآنى را بواسطه شبهات واهى از دست نداده، اعتقادات خود را به ميزان آيات الهيه و فرمايشات نبويه تكميل نمايد، و انواع وحى در مجلدات قبل مشروح گرديد.

فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ‌: پس هر كه اميد دارد رسيدن پاداش پروردگار خود را در روز حشر و بعث و قيامت. فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً: پس بايد بجا آورد كارهاى شايسته و پسنديده خدا و رسول. وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً: و بايد بنده‌اى كه عمل صالح كند شرك نيارد و انباز نسازد به پرستش پروردگار خود هيچكس را، يعنى به ريا و سمعه آن را ضايع نكند.

تنبيه 1: قوله تعالى‌ «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ» چون به براهين عقليه و دلايل نقليه مبرهن شده كه ذات غيب الغيوب، ديدنى نيست نه در دنيا و نه در آخرت نسبت به عموم خلايق حتى پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله، پس آيه منزل است بر كمال قرب و علو مكانت و مزيت مثوبت. يعنى هر كه طمع دارد لقاء ثواب پروردگار خود را و آرزو نمايد آن را و مقر است به بعث و وقوف در محضر عدل سبحانى را، با كسى كه بترسد لقاء عقاب الهى را؛ و ذكر رجا شامل است هر دو معنى را.

در توحيد- از حضرت امير المؤمنين عليه السلام در معنى آيه فرمود: هر كه ايمان دارد به اينكه مبعوث مى‌شود، پس البته چنين كسى موجبات قرب حضرت حق را فراهم كند «1».

تنبيه 2: قوله تعالى‌ «فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً ...» دو مقام را بيان فرمايد: يكى ملازمت به اعمال صالحه شرعيه، يعنى علم و عمل به احكام و سنن الهيه؛ و ديگر خلوص عمل از ريا و سمعه و آنچه غير خدا باشد كه تعبير به شرك گرديده در آيه‌


«1» التوحيد، صدوق، ص 267، ذيل حديث 5.

جلد 8 - صفحه 136

و اخبار، چنانچه در تفسير برهان از حضرت باقر مروى است كه سؤال شد از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله از تفسير اين آيه شريفه، فرمود:

من صلّى مراياة النّاس فهو مشرك و من زكى مراياة النّاس فهو مشرك و من صام مراياة النّاس فهو مشرك و من حجّ مراياة النّاس فهو مشرك و من عمل عملا ممّا امره اللّه مراياة النّاس فهو مشرك و لا يقبل اللّه عزّ و جلّ عمل مرائى‌ «1» هر كه نماز گزارد به جهت ريا نمودن به مردمان، مشرك است. و هر كه زكات دهد به جهت ريا نمودن به مردمان، مشرك است و هر كه روزه دارد به جهت ستايش مردمان، مشرك است. و هر كه حج كند براى نمودن به مردمان، مشرك است. و هر كه بجا آورد عملى را از آنچه خدا امر فرموده براى نمودن به مردمان، پس او مشرك است. و خداوند عزّ و جلّ قبول نفرمايد عمل ريا كننده را.

ايضا- در كافى- از آن حضرت مروى است در اين آيه فرمود: شخص عمل نمايد، ثوابى را طلب نكند، به آن رضاى خدا را مى‌خواهد و تعريف مردمان را و مايل است شنوانيدن آن را به مردمان؛ پس اين كسى است كه شرك آورده به پرستش پروردگار خود، بعد فرمود: نيست بنده‌اى كه بجا آورد خيرى را پنهانى و مدتى بگذرد مگر آنكه ظاهر فرمايد آن خير را خداوند، و نيست بنده‌اى كه شرى را به پنهانى بجاى آرد و مدتى بگذرد مگر آنكه آشكار فرمايد شر را «2».

و اخبار در تأكيد خلوص نيت و نهى از شرك خفى يعنى ريا بسيار است، و عمل خالص در عرف آنست كه قصد قربت در آن مجرد باشد از جميع شوائب.

تنبيه 3: باطن عمل صالح، معرفت ائمه معصومين است، چنانچه على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام- «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» فرمود آن حضرت: فرا نگيرد با ولايت آل محمد عليهم السلام غير ايشان را. و ولايت ايشان عمل صالح است كسى كه شرك آرد به عبادت پروردگار خود، پس‌


«1» تفسير برهان ج 2 ص 496 با اختلافى.

«2» تفسير برهان ج 2 ص 496 بنقل از كافى.

جلد 8 - صفحه 137

بتحقيق شرك آورده به ولايت ما، و كافر شده به آن و انكار نموده حق امير المؤمنين عليه السلام و ولايت او را «1».

خاتمه: صدوق (رحمه اللّه) از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه: هر كه قرائت كند آيه‌ «قُلْ إِنَّما ...» را وقت خواب، ساطع شود براى او نورى از مسجد الحرام رديف آن نور ملائكه استغفار كنند براى او تا صبح كند «2».

اعجاز: در كافى- از حضرت صادق عليه السلام: نيست هيچ بنده‌اى بخواند آخر سوره كهف را وقت خواب، مگر آنكه بيدار شود وقتى را كه بخواهد «3».

تجربيات زياد از اشخاص بسيار، حقانيت فرمايش حضرت و اعجاز قرآن را ثابت و محقق گرداند، لكن ديده بصيرت بايد تا حقايق را دريابد.

و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرين (تمام شد تفسير اين سوره مباركه در جوار روضه) (حضرت معصومه ربيع الثانى 1359)


«1» همان مدرك سابق.

«2» مجمع البيان ج 3 ص 499 بنقل از صدوق.

«3» تفسير صافى، بنقل از كافى- مجمع البيان ج 3 ص 499.

جلد 8 - صفحه 138

جلد 8 - صفحه 139

سوره نوزدهم (مريم)

بسم اللّه الرحمن الرحيم اين سوره مباركه مكى است باجماع امت.

آيات آن: نود و هشت به عدد عراقى و شامى و مدنى، و نود و نه به عدد مكى و مدنى.

كلمات آن: نهصد و شصت و دو.

حروف آن: سه هزار و هشتصد و دو.

ثواب تلاوت: صدوق (رحمه اللّه) به سندهاى خود از حضرت صادق عليه السلام قال: من ادمن قرائة سورة مريم لم يمت حتّى يصيب منها ما يغنيه فى نفسه و ماله و ولده و كان فى الاخرة من اصحاب عيسى بن مريم و اعطى من الاجر مثل ملك سليمان بن داود فى الدنيا.

هر كه مداومت كند بر خواندن سوره مريم، نميرد تا آنكه برسد از آنچه را كه بى‌نياز گرداند او را در نفس او و مال و اولاد او، و باشد در آخرت از اصحاب عيسى بن مريم، و عطا شود از اجر، مثل ملك سليمان بن داود در دنيا «1».

تذكره: قسمت مذكوره در سوره‌هاى سابقه فراموش نگردد كه مثوبات مترتبه‌


«1» تفسير برهان ج 3 ص 2 بنقل از شيخ صدوق رحمه اللّه‌

جلد 8 - صفحه 140

بر قرائات، مشروط به ايمان و تقوى باشد و الّا به صرف خواندن و لقلقه لسانى بدون هيچ توجهى، ثوابهاى خاصه عائد نشود.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً (107) خالِدِينَ فِيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً (108) قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً (109) قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‌ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (110)

ترجمه‌

همانا آنانكه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته باشد براى ايشان بهشتهاى فردوس منزلى آماده‌

جاودانيانند در آنها نخواهند از آن انتقالى‌

بگو اگر بود دريا مركّب از براى معلومات پروردگار من هر آينه تمام ميشد دريا پيش از آنكه تمام شود معلومات پروردگار من و اگر چه بياوريم مثل آنرا بكمك‌


جلد 3 صفحه 457

بگو جز اين نيست كه من بشرى هستم مانند شما كه وحى ميشود بمن نيست خداى شما مگر خداى يكتا پس كسيكه چنين است كه اميد دارد ملاقات پروردگارش را پس بايد بجا آورد كار شايسته و شريك نسازد در پرستش پروردگارش احدى را

تفسير

در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه بهشت صد درجه دارد كه ما بين هر درجه با درجه ديگر مانند ما بين آسمان و زمين است و فردوس بالاترين درجات است كه از آن جارى ميشود نهرهاى بهشت وقتى شما از خدا سؤال بهشت ميكنيد فردوس را بخواهيد و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه در شأن أبو ذر و مقداد و سلمان فارسى و عمّار ياسر نازل شد و قرار داد خداوند جنّات فردوس را منزل و مأواى ايشان بيرون نميآيند از آن و نميخواهند بجاى آن بدلى را و چون فردوس باغى را گويند كه جامع تمام ميوه‌ها و گلها و گياهها و همه خوبيها باشد خداوند به پيغمبر خود فرموده بگو مقدورات و معلومات و نعم الهى نامتناهى است و اگر فرضا تمام درياها مركّب شود براى نوشتن آنها درياها تمام ميشود ولى مقدورات و معلومات و نعم الهى تمام نميشود اگر چه مانند آن درياها خلق شود و بجاى تمام شده برسم كمك ارسال گردد و بعضى بجاى مددا مدادا قرائت نموده‌اند و بنابراين معنى واضح است كه مراد مدادى است مانند آنمداد و بعضى گفته‌اند مراد توصيف قرآن است بنامتناهى بودن معانى آن و اطلاق كلمه و كلمات بر مصنوعات الهى شايع است چنانچه خداوند در باره حضرت عيسى فرموده و كلمة القاها الى مريم و ائمه اطهار فرمودند نحن الكلمات التّامّات و نيز حذف مضاف متعارف است پس مانعى ندارد كه مراد معانى كلمات قرآنيّه باشد علاوه بر آنكه معانى قرآن از معلومات بارى تعالى است و حذف هم لازم نيست و نيز به پيغمبر فرمود كه براى تواضع و فروتنى و دفع غلوّ و رفع استعجاب از نيل بشر بمقام رسالت بفرمايد جز اين نيست كه منهم مانند شما هستم در مخلوق بودن و بشريّت و لوازم آن ولى پروردگار من مرا مخصوص فرموده است بوحى و نبوّت از ميان شما چنانچه بعضى از افراد بشر را از ميان شما مخصوص ميفرمايد بمال و جمال و صحت و كمال پس نبايد تعجّب نمود و انكار كرد امر رسالت مرا و در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده و خداوند تمام مردم خداى يكتاى بى‌همتا است‌


جلد 3 صفحه 458

و جز او خدا و مستحق پرستشى نيست پس كسيكه معتقد بمعاد باشد چنانچه از امير المؤمنين عليه السّلام در توحيد نقل شده يا كسيكه اميد بملاقات رحمت حقّ در آخرت داشته باشد چنانچه ظاهر است بايد بجا آورد عمل شايسته خالص براى خدا را و شريك ننمايد در عبادت و پرستش پروردگارش. احدى از مخلوقات او را و در روايات ائمه اطهار برياء در عبادت تفسير شده و فرموده‌اند كسيكه براى جلب توجّه و خوش بينى مردم باو عبادت كند مشرك است و كسيكه براى رضاى خدا و خلق عملى را انجام دهد مشرك است و كسيكه براى رضاى خدا كارى كند پس رضايت خلق را هم دخل دهد مشرك است و اين شرك خفى است كه گاهى بر خود انسان هم مخفى ميشود و بايد كاملا مواظب بود كه در عبادت بهيچ وجه داخل نشود كه اگر بنحوى از انحاء داخل شود عمل را باطل و عامل را مستحقّ عقوبت مينمايد ولى كافر نميشود و قابل عفو است ولى اگر عمل را براى خدا انجام دهد و كسى آنرا به بيند و او خوشحال شود ضرر ندارد چون هر كس مايل است كه كار خوب او آشكار گردد اگر باين قصد انجام نداده باشد و موجب عجب و خود پسندى او نشود و در بعضى از روايات عمل صالح بولايت امير المؤمنين و ائمه اطهار عليهم السلام تفسير شده و فرموده‌اند و اين كه نهى نموده خدا از شرك در عبادت مراد آنستكه شريك نسازند با امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد طاهرين او غير آنانرا در ولايت الهيّه و خلافت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و معلوم است كه مراد بيان مصداق است نه انحصار بآن و نيز فرموده‌اند كسيكه آيه آخر اين سوره را در وقت خوابيدن تلاوت نمايد نورى از خوابگاه او ساطع ميشود و در ميان آن ملائكه‌اى هستند كه براى او استغفار ميكنند تا از خواب بيدار شود و آنكه اگر بخواند اين آيه را در وقت خواب هر وقت بخواهد از خواب بيدار شود ميشود ببركت اين آيه و اگر كسى در هر شب جمعه سوره كهف را تلاوت نمايد كفّاره گناهان او شود تا جمعه ديگر و نميميرد مگر شهيد و از ميان شهداء مبعوث ميشود و ميايستد با شهداء در روز قيامت خداوند توفيق عنايت فرمايد و الحمد للّه رب العالمين و صلى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.


جلد 3 صفحه 459

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثلُكُم‌ يُوحي‌ إِلَي‌َّ أَنَّما إِلهُكُم‌ إِله‌ٌ واحِدٌ فَمَن‌ كان‌َ يَرجُوا لِقاءَ رَبِّه‌ِ فَليَعمَل‌ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشرِك‌ بِعِبادَةِ رَبِّه‌ِ أَحَداً (110)

بفرما باين‌ كفار و مشركين‌ ‌که‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌هم‌ يك‌ بشري‌ هستم‌ مثل‌ ‌شما‌ فقط ‌از‌ جانب‌ پروردگار وحي‌ ميشود بسوي‌ ‌من‌ ‌که‌ جز ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ پروردگار ‌شما‌ يكيست‌ شريك‌ نظير مثل‌ مانند شبيه‌ عديل‌ ضدّي‌ ندّي‌ ندارد نه‌ ‌در‌ ذات‌ و نه‌ ‌در‌ صفات‌ و نه‌ ‌در‌ افعال‌ و نه‌ ‌در‌ عبادت‌ قُل‌ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثلُكُم‌ ‌در‌ باب‌ نبوّت‌ و رسالت‌ شرط ‌است‌ ‌که‌ بايد ‌از‌ جنس‌ بشر ‌باشد‌ زيرا غرض‌ ابلاغ‌ و ارشاد ‌است‌ بايد بتواند تماس‌ بگيرد ‌با‌ افراد امّت‌ و ملك‌ و جن‌ّ نميتوانند افراد بشر ‌با‌ ‌آنها‌ تماس‌ بگيرند مگر آنكه‌ بصورت‌ بشريّت‌ ظاهر شوند آنهم‌ بشر نشناس‌ و اشكال‌ ‌آنها‌ عود ميكند چنانچه‌ ميفرمايد وَ لَو جَعَلناه‌ُ مَلَكاً لَجَعَلناه‌ُ رَجُلًا وَ لَلَبَسنا عَلَيهِم‌ ما يَلبِسُون‌َ انعام‌ آيه 9 يُوحي‌ إِلَي‌َّ طريق‌ وحي‌ ‌را‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد بيان‌ فرموده‌ وَ ما كان‌َ لِبَشَرٍ أَن‌ يُكَلِّمَه‌ُ اللّه‌ُ إِلّا وَحياً أَو مِن‌ وَراءِ حِجاب‌ٍ أَو يُرسِل‌َ رَسُولًا فَيُوحِي‌َ بِإِذنِه‌ِ ما يَشاءُ شوري‌ آيه 51 انّما منحصر ‌است‌ إِلهُكُم‌ إِله‌ٌ واحِدٌ بايد تمام‌ توجّه‌ باو ‌باشد‌ و ‌او‌ ‌را‌ پرستش‌ كرد و بس‌.

فَمَن‌ كان‌َ يَرجُوا لِقاءَ رَبِّه‌ِ فَليَعمَل‌ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشرِك‌ بِعِبادَةِ رَبِّه‌ِ أَحَداً ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ اميد دارد لقاء رحمة پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ بايد عمل‌ كند باعمال‌

جلد 12 - صفحه 412

صالحه‌ و شرك‌ نياورد و شريك‌ قرار ندهد بپروردگار ‌خود‌ احدي‌ ‌را‌ و رسيدن‌ بمقام‌ قرب‌ الهي‌ و جنة المأوي‌ و فردوس‌ برين‌ منوط و مربوط بدو امر ‌است‌ اوّل‌ فَمَن‌ كان‌َ يَرجُوا لِقاءَ رَبِّه‌ِ فَليَعمَل‌ عَمَلًا صالِحاً اعمال‌ صالحه‌ عبارت‌ ‌از‌ واجبات‌ و مستحبات‌ الهيّه‌ مطابق‌ دستورات‌ حق‌ و تزكيه‌ اخلاق‌ بتخلّق‌ باخلاق‌ حميده‌ و ازاله صفات‌ خبيثه‌ و ترك‌ اعمال‌ قبيحه‌ و محرّمات‌ الهيّه‌ وَ لا يُشرِك‌ بِعِبادَةِ رَبِّه‌ِ أَحَداً نه‌ شرك‌ جلي‌ مثل‌ بت‌ پرست‌ آفتاب‌ پرست‌ عيسي‌ پرست‌ ملك‌ پرست‌ جن‌ پرست‌ گوساله‌ پرست‌ و ‌در‌ حكم‌ شرك‌ ‌است‌ ‌هر‌ معتقد بعقائد فاسده‌ ‌در‌ نبوّت‌ و خلافت‌ و عدل‌ و معاد و ضروريات‌ و مسلميّات‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ و نه‌ شرك‌ خفي‌ مثل‌ رياء خودنمايي‌، عبادت‌ معتبر ‌است‌ ‌در‌ ‌او‌ قصد قربت‌ و قصد خلوص‌ و الا باطل‌ و فاسد ‌است‌ اللّهم‌ ثبّتنا ‌علي‌ دينك‌ القويم‌ و وفقنا للتقي‌ و طلب‌ العلم‌ و اجعل‌ عاقبة امرنا خيرا و سعادة بحق‌ محمّد و اله‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و الحمد للّه‌ رب‌ العالمين‌ ‌هذا‌ آخر ‌ما كتبنا ‌في‌ ‌سورة‌ الكهف‌ و يتلوها انشاء اللّه‌ ‌تعالي‌ تفسير ‌سورة‌ مريم‌.

جلد 12 - صفحه 413

بسم‌ اللّه‌ الرّحمن‌ الرّحيم‌ و الصلاة و السّلام‌ ‌علي‌ ‌رسول‌ اللّه‌ و اله‌ آل‌ اللّه‌ و اللعن‌ ‌علي‌ اعدائهم‌ اعداء اللّه‌

سوره مريم‌

414

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 110)- این آیه که آخرین آیه سوره کهف است مجموعه‌ای است از اصول اساسی اعتقادات دینی، «توحید» و «معاد» و «رسالت پیامبر» صلّی اللّه علیه و آله و در واقع همان چیزی است که آغاز سوره کهف نیز با آن بوده است.

و از آنجا که مسأله نبوت در طول تاریخش با انواع غلو و مبالغه همراه بوده است آن را چنین بیان می‌کند: «بگو: من فقط بشری همچون شما هستم (یگانه امتیازم این است) که بر من وحی می‌شود» (قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ).

و با این تعبیر بر تمام امتیازات پنداری شرک آلودی که پیامبران را از مرحله بشریت به مرحله الوهیت بالا می‌برد قلم سرخ می‌کشد.

سپس از میان تمام مسائلی که وحی می‌شود، انگشت روی مسأله توحید می‌گذارد و می‌گوید: بر من وحی می‌شود «که معبود شما فقط یکی است» (أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ).

در اینجا تنها به مسأله توحید اشاره شده است، زیرا توحید تنها یک اصل از اصول دین نیست بلکه خمیر مایه همه اصول و فروع اسلام است.

اگر در یک مثال ساده تعلیمات دین را از اصول و فروع به دانه‌های گوهری تشبیه کنیم باید توحید را به آن ریسمانی تشبیه کرد که این دانه‌ها را به هم پیوند می‌دهد و از مجموع آن گردنبند پر ارزش و زیبایی می‌سازد.

به همین دلیل در احادیث می‌خوانیم که: جمله «لا اله الّا اللّه» قلعه محکم پروردگار است و هر کس در آن وارد شود از عذاب و کیفر الهی در امان است.

سومین جمله این آیه اشاره به مسأله رستاخیز می‌کند و آن را با حرف «فاء» به

ج3، ص76

مسأله توحید پیوند می‌زند، و می‌گوید: «بنا بر این هر کس امید لقای پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد» (فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً).

لقای پروردگار که همان مشاهده باطنی ذات پاک او با چشم دل و بصیرت درون است گر چه در این دنیا هم برای مؤمنان راستین امکان‌پذیر است اما در قیامت به خاطر مشاهده آثار بیشتر و روشنتر جنبه همگانی و عمومی پیدا می‌کند.

در آخرین جمله حقیقت عمل صالح را در یک بیان کوتاه چنین باز گو می‌کند:

«و نباید کسی را در عبادت پروردگارش شریک سازد» (وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً).

به تعبیر روشنتر تا حقیقت خلوص و اخلاص، در عمل نیاید رنگ عمل صالح به خود نخواهد گرفت. در حقیقت عمل صالحی که از انگیزه الهی و اخلاص، سر چشمه گرفته و با آن آمیخته شده است گذر نامه لقای پروردگار است! عمل خالص تا آن حدّ در اسلام مورد اهمیت است که در حدیثی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می‌خوانیم: «کسی که چهل روز اعمال خود را خالصانه انجام دهد، خداوند چشمه‌های حکمت و دانش را از قلبش بر زبانش می‌گشاید».

«پایان سوره کهف»

ج3، ص77

سوره مریم [19]

اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و 98 آیه است

محتوای سوره:

بطور کلی محتوای این سوره در سه بخش خلاصه می‌شود:

1- مهمترین بخش این سوره را قسمتی از سر گذشت زکریا و مریم و حضرت مسیح (ع) و یحیی و ابراهیم قهرمان توحید و فرزندش اسماعیل و ادریس و بعضی دیگر از پیامبران بزرگ الهی، تشکیل می‌دهد که دارای نکات تربیتی خاصی است.

2- قسمتی دیگر مسائل مربوط به قیامت و چگونگی رستاخیز و سر نوشت مجرمان و پاداش پرهیز کاران و مانند آن است.

3- بخش دیگر اشارات مربوط به قرآن و نفی فرزند از خداوند و مسأله شفاعت است که مجموعا برنامه تربیتی مؤثری را برای سوق نفوس انسانی به ایمان و پاکی و تقوا تشکیل می‌دهد.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم: «هر کس مداومت به خواندن این سوره کند از دنیا نخواهد رفت مگر این که خدا به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بی‌نیاز می‌کند».

این غنا و بی‌نیازی مسلما بازتابی است از پیاده شدن محتوای سوره در درون جان انسان و انعکاسش در خلال اعمال و رفتار و گفتار او.

ج3، ص78

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

نکات آیه

۱- پیامبر(ص)، مأمور یادآورى و تأکید بر جنبه بشرى خود در قبال تصوّرات بى جا و نامعقول از وى است. (قل إنّما أنا بشر مثلکم) «إنّما» دال بر حصر است. قصر اضافى در «قل إنّما أنا بشر» قصر موصوف بر صفت است; یعنى، پیامبر(ص) بشر است، نه موجودى ماوراى آن. این نوع قصر، در موقعیّتى ابراز مى گردد که مخاطب، تصوّرات دیگرى درباره متکلم دارد و متکلم، درصدد منقلب کردن آن ها است.

۲- پیامبر(ص) مأمور پیش گیرى از خرافه پردازى کوتاه فکران درباره شخصیت اش است. (قل إنّما أنا بشر مثلکم) فرمان «قل إنّما...» - به قرینه ذیل آیه - از آن جهت صورت گرفته است که جلوى توهّمات شرک آلود جاهلان گرفته شود و براى پیامبر(ص) رتبه اى خارج از پیامبرى در نظر گرفته نشود، مانند آنچه مسیحیان درباره «مسیح» پنداشتند.

۳- حضرت محمد(ص)، منهاى وحى و نبوت، بشرى عادى است. (إنّما أنا بشر مثلکم یوحى إلىّ)

۴- دستیابى پیامبر(ص) بر علوم بى کران الهى، در محدوده وحى است. (قل لو کان البحر ... قل إنّما أنا بشر مثلکم یوحى إلىّ)

۵- انتظار آگاهى پیامبر(ص) از تمامى حقائق بى انتهاى هستى، توقّعى غیراصولى و بى جا است. (قل لو کان البحر ... قل إنّما أنا بشر مثلکم یوحى إلىّ)

۶- رهبران الهى، همواره، باید مردم را از غلّوگرایى بازداشته و مقام خود را برتر از آنچه هست، وانمود نکنند. (قل إنّما أنا بشر مثلکم) گرچه آیه، خطاب به پیامبر(ص) است، ولى بنابر ویژگى هاى قرآن، این رهنمود، فرمانى عمومى، مخصوصاً به رهبران و پیشوایان دینى است تا همواره، این نکته را به مردم یادآورى کنند که آنان نیز بشرند، تا مبادا شائبه هاى الوهیّت و نظایر آن در ذهن مردم شکل بگیرد.

۷- هیچ معبودى براى آدمیان، جز خداى یگانه وجود ندارد. (أنّما إلهکم إله وحد)

۸- توحید و یگانگى خدا، شاخص ترین پیام هاى عقیدتى وحى شده بر پیامبر(ص) است. (یوحى إلىّ أنّما إلهکم إله وحد)

۹- انسان موحّد، همواره، باید در هواى رسیدن به رضایت خداوند باشد. (إلهکم إله وحد فمن کان یرجوا لقاء ربّه) فعل ماضى (کان) در کنار فعل مضارع (یرجوا) بر استمرار دلالت دارد و «فاء» تفریع، گویاى برداشت بالا است.

۱۰- برپایى قیامت و حضور آدمیان نزد خداوند، لازمه یگانه معبود بودن او است. (أنّما إلهکم إله وحد فمن کان یرجوا لقاء ربّه)

۱۱- قیامت، روز لقاى پروردگار و مشاهده نمودهاى روشن وى است. (فمن کان یرجو لقاء ربّه) مسلّم است که مراد از لقاى پروردگار، برخوردى حسّى با او نیست; چون، چنین امرى هم از نظر عقل و هم از نظر متون دینى، محال است (لاتدرکه الأبصار). بنابراین، به قرینه «فلیعمل عملاً صالحاً»، مراد از لقاى پروردگار، مواجه شدن با رضایت و پاداش هاى او در روز قیامت است.

۱۲- تنها راه رسیدن به رضایت خداوند و پاداش هاى او، انجام دادن اَعمال صالح و پرستش خالصانه او است. (فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صلحًا و لایشرک بعبادة ربّه أحدًا)

۱۳- باور به معاد، حتى در حدّ گمان و امید، اهرمى کارامد در گرایش به عمل صالح و به دور از شرک و ریا است. (فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صلحًا و لایشرک بعبادة ربّه أحدًا)

۱۴- ایمان و عقیده در صحنه عمل تبلور مى یابد. (فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صلحًا)

۱۵- در بینش الهى، ایمان به مبدأ و معاد، از عمل صالح تفکیک ناپذیر است. (إلهکم إله وحد فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صلحًا) ارتباط جملات این آیه به هم با حرف «فاء» - که معناى تفریع دارد - بر این معنا شاهد است که هریک از این مراحل، لازمه انفکاک ناپذیر مرحله قبل است; یعنى، موحّد باید به لقاى پروردگار امیدوار باشد و کسى که این چنین است، بایستى عمل صالح پیشه کند.

۱۶- امیدِ به آینده اى برتر، در تنظیم زندگى سالم و تصحیح رفتار و باورهاى انسان، نقش دارد. (فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صلحًا و لایشرک بعبادة ربّه أحدًا)

۱۷- هیچ موجودى - حتى پیامبران - براى قرار گرفتن در کنار خدا، به عنوان شریک، صلاحیّت ندارند. (قل إنّما أنا بشر مثلکم ... إلهکم إله وحد ... و لایشرک بعبادة ربّه أحدًا)

۱۸- صلاح عمل، تنها در پرتو خلوص و خالى بودن از کمترین شائبه شرک میسّر است. (فلیعمل عملاً صلحًا و لایشرک بعبادة ربّه أحدًا) جمله «و لایشرک...» مى تواند به منزله تفسیر براى «فلیعمل...» باشد.

۱۹- اعتقاد به یگانگى خداوند، (توحید نظرى) باید با عبادت خالصانه او و ترک پرستش غیر او (توحید عملى) همراه باشد. (إلهکم إله وحد فمن کان ... و لایشرک بعبادة ربّه أحدًا)

۲۰- توجه به ربوبیّت خداوند، برانگیزاننده انسان به عبادت خالصانه او و پرهیز از شرکورزى است. (و لایشرک بعبادة ربّه أحدًا)

۲۱- ایمان به توحید و نبوت و معاد و دعوت به انجام دادن عمل صالح، چکیده دعوت پیامبر(ص) است. (قل إنّما أنا بشر ... و لایشرک بعبادة ربّه أحدًا) جمله «یوحى إلىّ ...» نبوت و «أنّما إلهکم...» توحید و «یرجو لقاء ...» معاد و «عملاً صالحاً» عمل صالح را مطرح کرده است.

روایات و احادیث

۲۲- «عن أبى عبداللّه(ع) فى قوله: «...و لایشرک بعبادة ربّه أحداً»: «فهذا الشرک شرک ریاء» ; از امام صادق(ع) درباره این سخن خدا «...و لایشرک بعبادة ربّه أحداً» روایت شده: این شرک، شرک ریا است».[۳]

۲۳- «الحسن بن على الوشّاء قال: دخلت على الرضا(ع) و بین یدیه إبریق یرید أن یتهیأ منه للصلاة. فدنوت منه لأصبّ علیه فأبى ذلک و قال: ... أما سمعت اللّه عزّوجلّ یقول: «من کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صالحاً و لایشرک بعبادة ربّه أحداً» وها أنا ذا أتوضأ للصلاة و هى العبادة فأکره أن یشرکنى فیها أحد ; حسن بن على وشّاء گفت: بر امام رضا(ع) وارد شدم. در مقابل ایشان، ظرف آبى بود که مى خواست از آن (وضو بگیرد و) براى نماز آماده شود. نزدیک شدم که آب را بر دست اش بریزم، امام نپذیرفت و فرمود: مگر نشنیده اى که خداى عزّوجلّ مى فرماید: «...و لایشرک بعبادة ربّه أحداً»؟ من، اکنون مى خواهم براى نماز، وضو بگیرم و آن عبادت است و خوش ندارم کسى با من در آن شریک گردد».[۴]

موضوعات مرتبط

  • اخلاص: آثار اخلاص ۸
  • امیدوارى: آثار امیدوارى ۱۶; آثار امیدوارى به معاد ۱۳
  • انسان: حشر انسان ها ۱۰
  • انگیزش: عوامل انگیزش ۱۶، ۲۰
  • ایمان: آثار ایمان ۱۴; آثار ایمان به معاد ۱۳; ایمان به توحید ۲۱; ایمان به خدا ۱۵; ایمان به معاد ۱۵، ۲۱; ایمان به نبوت ۲۱; ایمان و عمل صالح ۱۵; دعوت به ایمان ۲۱
  • پاداش: موجبات پاداش ۱۲
  • توحید: آثار توحید ۱۰; اهمیت توحید ۸; توحید عبادى ۷
  • توقعات بیجا ۵:
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۷
  • خدا: اهمیت رضایت خدا ۹; بى نظیرى خدا ۱۷; جلب رضایت خدا ۹; عوامل رضایت خدا ۱۲
  • خرافات: مبارزه با خرافات ۲
  • ذکر: آثار ذکر ربوبیت خدا ۲۰
  • رهبران دینى: مسؤولیت رهبران دینى ۶
  • ریا: آثار ریا ۲۲; موانع ریا ۱۳
  • شرک: اعراض از شرک ۱۹; رد شرک ۱۷، ۲۳; شرک عبادى ۲۲; عوامل اجتناب از شرک ۲۰; موانع شرک ۱۳
  • عبادت: اخلاص در عبادت ۱۹; اهمیت اخلاص در عبادت ۱۲; عوامل اخلاص در عبادت ۲۰
  • عقیده: عقیده به توحید ۱۹; عوامل تصحیح عقیده ۱۶
  • عمل: عوامل تصحیح عمل ۱۶
  • عمل صالح: اهمیت عمل صالح ۱۲; دعوت به عمل صالح ۲۱; زمینه عمل صالح ۱۳، ۱۴، ۱۸
  • غلوّ: مبارزه با غلوّ ۶
  • قیامت: برپایى قیامت ۱۰; ظهور حقایق در قیامت ۱۱; لقاءالله در قیامت ۱۱; ویژگیهاى قیامت ۱۱
  • محمد(ص): اعلام بشربودن محمد(ص) ۱; بشربودن محمد(ص) ۳; دعوت محمد(ص) ۲۱; رسالت محمد(ص) ۱، ۲; محدوده علم محمد(ص) ۵; محمد(ص) و خرافات ۲; منشأ علم محمد(ص) ۴; وحى به محمد(ص) ۳، ۴، ۸
  • موحدان: مسؤولیت موحدان ۹
  • وحى: تعالیم وحى ۸; نقش وحى ۴

منابع

  1. کتاب الاخلاص از ابن ابى الدنیا و تفسیر ابن ابى حاتم.
  2. تفسیر ابن ابى حاتم.
  3. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۴۷; تفسیر برهان، ج ۲، ص ۴۹۶، ح ۱.
  4. کافى، ج ۳، ص ۶۹، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۱۶- ، ح ۲۷۶.