الفرقان ٧٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۰۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و کسانی که شهادت به باطل نمی‌دهند (و در مجالس باطل شرکت نمی‌کنند)؛ و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند.

|و كسانى‌اند كه گواهى دروغ نمى‌دهند و چون بر ناپسندى بگذرند كريمانه عبور مى‌كنند [و آلوده نمى‌شوند]
و كسانى‌اند كه گواهى دروغ نمى‌دهند؛ و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‌گذرند.
و آنان هستند که به ناحق شهادت ندهند و هرگاه به عمل لغوی (از مردم غافل) بگذرند بزرگوارانه از آن درگذرند.
و آنان که در مجلس غنا و دروغ پردازی و امور باطل حاضر نمی شوند، و هنگامی که بر گفتار و کردار لغو می گذرند، با بزرگواری و متانت می گذرند،
و آنان كه به دروغ شهادت نمى‌دهند و چون بر ناپسندى بگذرند به شتاب از آن دورى مى‌جويند.
و نیز کسانی که در مجلس باطل حضور نیابند و چون بر امری لغو بگذرند کریمانه بگذرند
و آنان كه گواهى دروغ- باطل و به ناحق- ندهند- يا در مجالس باطل حضور نيابند-، و چون بر بيهوده و ناپسند بگذرند با بزرگوارى بگذرند.
و (بندگان خدای رحمان) کسانیند که بر باطل گواهی نمی‌دهند، و هنگامی که کارهای یاوه و سخنان پوچی را ببینند و بشنوند، بزرگوارانه (از شرکت در بیهوده‌کاری و یاوه‌سرائی کناره‌گیری می‌کنند و از آنها) می‌گذرند.
و کسانی که گواهی دروغ نمی‌دهند؛ و چون بر لغو بگذرند با بزرگواری می‌گذرند.
و آنان که گواه نشوند ناروا را و گاهی که بگذرند به یاوه بگذرند بزرگواران‌


الفرقان ٧١ آیه ٧٢ الفرقان ٧٣
سوره : سوره الفرقان
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الزُّور»: باطل. «لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ»: در مجالس دروغگوئی و معاصی شرکت نمی‌کنند. شهادت باطل و گواهی دروغ نمی‌دهند. «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ»: هر گاه سخنان یاوه را بشنوند. هر گاه لغزشی و گناهی از کسی مشاهده کنند (نگا: مؤمنون / . «مَرُّوا کِرَاماً»: بزرگوارانه می‌گذرند و همچون بزرگان خویشتن را از شرکت در بدگوئیها و بدکرداریها کنار می‌کشند و بزرگوارانه می‌گذرند و همچون بزرگان لغزش و گناه دیگران را نادیده می‌گیرند و به پخش آن نمی‌پردازند. یا این که اگر دشنام و حرفهای زشتی از کسی شنیدند، به بزرگی خود می‌بخشند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً «72»

و (بندگان خدا) كسانى هستند كه در مجلس (گفتار و كردار) باطل حاضر نمى‌شوند و چون بر لغوى عبور كنند كريمانه بگذرند.

نکته ها

كلمه «شهد» دو معنا دارد؛ يكى حضور يافتن است و ديگرى خبر و گواهى دادن. در اين آيه هر دو معنا را مى‌توان استفاده كرد. يعنى آنان نه در مجالس بد حاضر مى‌شوند و نه بر باطل گواهى مى‌دهند. كلمه‌ى «زور» به معناى كار باطلى است كه در قالب حقّ باشد و در تفاسير به معناى گواهى باطل، دروغ و غنا آمده است.

در روايتى از امام‌صادق عليه السلام مراد از «زور» در «لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ» غنا شمرده شده‌است. «1»


«1». كافى، ج 6، ص 433.

جلد 6 - صفحه 287

در تفسير «مجمع البيان» مى‌خوانيم: مرور با كرامت، آن است كه هرگاه ناچار شدند نام چيز زشتى را ببرند، با كنايه نام مى‌برند. چنانكه در روايتى از امام باقر عليه السلام مى‌خوانيم: آنان هرگاه خواستند نام عورت را ببرند، با كنايه از آن نام مى‌برند. البتّه اين، يكى از مصاديق رفتار كريمانه است.

امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند بر گوش واجب نمود كه از شنيدن هرچه حرام است دورى نمايد، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» «1»

پیام ها

1- نه تنها انجام گناه حرام است، بلكه شركت در جلسه‌ى گناه و شاهد بودن بر گناه نيز ممنوع است. «لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ»

2- هر نوع آگاهى و اطلاع و حضور در صحنه‌اى، ارزش نيست. «لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ» (گاهى انزوا و گوشه‌گيرى از اجتماع، ارزش است)

3- حاضر نشدن در مجلس گناه و بى‌اعتنايى به گناهكاران، نوعى نهى از منكر است. لا يَشْهَدُونَ‌ ... مَرُّوا كِراماً

4- شركت در مجالس فاسد، حتّى در بندگان واقعى خدا اثر مى‌كند. «لا يَشْهَدُونَ»

5- هرگونه لغو در كلام، عمل وآرزو ممنوع است. «مَرُّوا بِاللَّغْوِ» (بندگان خدا، هدف معقول و مفيدى دارند و عمر خود را صرف امور بيهوده نمى‌كنند)

6- در شيوه‌ى نهى از منكر، همه جا خشونت لازم نيست. لا يَشْهَدُونَ‌ ... مَرُّوا

7- نگذاريم فكر بد در روح ما مستقر شود. «مَرُّوا كِراماً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً (72)


«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 422 و 423 چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

«2». اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، ص 435، ح 8. چاپ سوّم سال 1388 دار الكتب الاسلاميّه.

جلد 9 - صفحه 379

صفت نهم:

وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ: و آنانكه حاضر نشوند به مجالس اهل باطله و دروغ، يا گواهى ندهند به امر باطل و ناروا، يعنى اقامه شهادت دروغ نكنند، و يا به مجلس شرك و معاصى حاضر نگردند.

در كافى شريف چند روايت از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام وارد شده كه مراد از «زور» در آيه شريفه «غنا» باشد، يعنى آنانكه حاضر نمى‌شوند مجلس غنا را، زيرا حضور در مجالس حرام، شركت و رضاى به حرام است.

عياشى- شخصى خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كرد: پدر و مادرم فداى شما: انّى ادخل كنيفا لى و لى جيران و عندهم جوار يتغنين و يضربن بالعود فربّما اطلت الجلوس استماعا منّى لهنّ قال لا تفعل فقال الرّجل و اللّه ما هو شى‌ء اتيه برجلى انّما هو سماع اسمعه باذنى فقال له انت اما سمعت اللّه «انّ السّمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك عنه مسئولا» قال بلى و اللّه فكانى لم اسمع هذه الاية قطّ من كتاب اللّه من عجمى و لا من عربى انّى لا اعود انشاء اللّه و انّى استغفر اللّه فقال له: قم فاغتسل و صلّ ما بدا لك فانّك كنت مقيما على امر عظيم ما كان اسوء حالك لو متّ على ذلك احمد اللّه و سله التّوبة من كلّ ما يكره انّه لا تكره الّا القبيح و القبيح دعه لاهله فانّ لكلّ اهلا:

من داخل مى‌شوم كنيفى را كه براى من باشد، همسايه‌اى دارم كه زنان مغنيه مى‌خوانند و عود مى‌زنند، چه بسا طول دهم نشستن را در حالى كه مى‌شنوم آنها را. حضرت فرمود: نكن. مرد گفت: قسم به خدا نيست چيزى كه من روم به پاى خود، شنيدنى است كه شنوم آن را به گوش خود؛ پس حضرت فرمود: آيا نشنيدى فرمايش خدا را بدرستى كه گوش و چشم و قلب تمام آنها را از او سؤال گرديده شوند؟! مرد گفت: بلى، قسم به خدا گويا نشنيدم اين آيه را هرگز از كتاب خدا از عجمى و نه از عربى، من عود نكنم ان شاء اللّه، و من استغفار مى‌كنم خدا را. پس حضرت فرمود: برخيز غسل كن و نماز كن آنچه را كه ظاهر شد براى تو، بدرستى كه تو مقيم بودى بر امر عظيمى، نباشد بدتر از حال تو اگر بميرى بر آن؛ حمد خداى كن و سؤال كن توبه را از هر چه رضاى او

جلد 9 - صفحه 380

نيست، بدرستى كه كراهت ندارد خدا مگر قبيح را و واگذار قبيح را براى اهلش، زيرا هر كدام را اهلى است. «1» صفت دهم:

وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ: و چون بگذرند به چيزى كه ناپسند است عقلا و جايز نيست شرعا. مَرُّوا كِراماً: بگذرند در حالتى كه كريمان و بزرگواران باشند، يعنى مكرم نفس خود باشند و دور دارند آن را از اينكه بايستند بر آن و خوض نمايند در آن. و از جمله مرور بر وجه كرام، چشم پوشى از فواحش و صرف نظر از گناه، و كنايه گفتن آنچه را كه ركيك باشد ذكر آن و غيره. نزد بعضى مراد آنكه اگر دشنام بشنوند، از آن اعراض نمايند، و هر كه يارى جويد از ايشان در امر حقى، اعانت به آنها نمايد.

در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام: قال لبعض اصحابه اين نزّلتم قالوا على فلان صاحب القنيان فقال كونوا كراما ثمّ قال ا ما سمعتم قول اللّه عزّ و جلّ فى كتابه‌ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً.

فرمود به بعض اصحاب خود: كجا وارد شديد؟ عرض كردند: بر فلان، صاحب كنيزهاى مغنيه؛ پس حضرت فرمود: بزرگوار باشيد و مكرم داريد نفس خود را، آيا نشنيديد فرمايش خدا را در كتابش؟! (و اذا مرّوا باللّغو مرّوا كراما). «2» و فى العيون- عن محمّد بن ابى عباد و كان مشتهرا بالسّماع و بشرب النّبيذ و قال سئلت الرّضا عليه السّلام عن السّماع فقال لاهل الحجاز رأى فيه و هو فى حيز الباطل و اللّهو اما سمعت اللّه عزّ و جلّ يقول و اذا مرّوا باللّغو مرّوا كراما.

در عيون- از محمد بن ابى عباد، و مشهور بود به شنيدن آوازه و شرب نبيذ؛ گويد: سؤال نمودم حضرت رضا عليه السّلام را از شنيدن غنا، حضرت فرمود:

براى اهل حجاز رائى در آنست و آن در حيز باطل و لهو است، آيا نشنيدى‌


«1». تفسير عياشى ج 2 ص 292.

«2». تفسير الصافى، ج 4، ص 26، چاپ سعيد مشهد، به نقل از كافى.

جلد 9 - صفحه 381

خداوند عزّ و جلّ فرمايد «و اذا مرّوا باللّغو مرّوا كراما». «1» نزد بعضى مراد به «لغو» معاصى است، يعنى بندگان خاصه خدا چون به اهل معاصى بگذرند، زود قدم بردارند و بروند و نفس خود را بزرگ دارند از آنكه توقف نمايند و فعل حرام را ببينند و با فساق آنى بوده باشند، چه بودن ابرار با فجار، رضا و امضاى معصيت باشد؛ بنابراين بندگان رحمان، خود را از محافل شيطان منزه و مبرى دارند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً (71) وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً (72) وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً (73) وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً (74) أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً (75)

خالِدِينَ فِيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (76) قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً (77)

ترجمه‌

و آنكه توبه نمود و كردكار شايسته‌ئى پس بدرستيكه او بازگشت مينمايد بسوى خدا بازگشتنى‌

و آنانكه حاضر نميشوند در امر باطل و چون بگذرند بر امر بيهوده، بگذرند با آنكه باشند بزرگواران‌

و آنانكه چون متذكّر شوند بآيتهاى پروردگارشان وارد و مقيم نشوند بر آنها در حالى كه باشند كران و كوران‌

و آنانكه ميگويند پروردگار ما ببخش بما از جفتهامان و فرزندانمان روشنى ديده‌ها و قرار ده ما را براى پرهيزكاران پيشوا

آنگروه جزا داده شوند در بهشت رفيع‌ترين مقام را بسبب آنچه صبر كردند و رسانده ميشوند در آن بشارت و سلام را

جاودانيان در آن، چه خوب قرارگاه و جايگاهى است‌

بگو چه‌


جلد 4 صفحه 93

اعتنائى دارد بشما پروردگار من اگر نباشد دعاى شما پس بتحقيق تكذيب كرديد پس بعد از اين خواهد شد لازم.

تفسير

خداوند متعال در تعقيب احوال توبه كنندگان سابق فرموده كه كسيكه توبه كند از معاصى سابقه خود و عمل شايسته بجا آورد پس او رجوع و بازگشت مينمايد بسوى رحمت خدا رجوع و بازگشتى خوب و نيكو مثل اينكه اصلا گناهى نكرده بلكه ثواب هم برده در صورتى كه به نيّت خلوص و تقرّب بخدا از روى صدق و صفا توبه كرده باشد چون گفته‌اند توبه از معصيت غير از توبه بسوى خدا است و خداوند او را ثابت و مستقرّ بر عزم خود ميدارد و موفق باطاعت و عبادت ميفرمايد و اين اختصاص بگناه‌كاران سابق ندارد بلكه شامل است هر گناه و گناهكارى را و آنانكه حاضر نميشوند در مجالس غنا و طرب و لهو و لعب چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آن غنا است و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده مثل آنرا و قمى ره نقل نموده كه غنا مجالس لهو است و چون مرور و عبور نمايند و اتّفاقا بمعصيت يا امر قبيح و بيهوده‌ئى بر خورند بكمال متانت و بزرگوارى از آن صرف نظر و چشم‌پوشى كنند و داخل و واقف و خائض در آن نشوند مثلا اگر به بينند در جائى ساز و نوازى است وارد نشوند يا درويشى معركه گرفته نايستند يا جمعى مشغول بيهوده گوئى و ياوه سرائيند با آنها شركت ننمايند و بآقا منشى و بزرگى رفتار نمايند و از آن بگذرند و وقتى بخواهند لفظ قبيحى ذكر نمايند مانند نام مخصوص عورت بكنايه از آن تعبير نمايند و باين معانى اخبارى از ائمه اطهار رسيده و شواهدى از لغت موجود است و آنانكه وقتى تذكّر داده شوند بآيات قرآنيّه و تلاوت كنند آنرا براى آنها وارد و متوجه و مقيم نشوند بر آنها بغير گوش شنوا و چشم بينا مانند كران و كوران بلكه توجه نمايند و وارد شوند و اقامت كنند در وادى معرفت بآن با گوش شنوا و چشم بينا و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه يعنى با بصير تند و شكّاك نيستند و آنانكه آرزو و دعاشان اين است كه ميگويند پروردگارا زنان و فرزندانى بما عنايت فرما كه بواسطه علم و تقوى موجب سرور قلب و روشنى چشمهاى ما باشند تا در دنيا با ما مساعد و قرين و در بهشت با ما مأنوس و همنشين گردند و قرار ده ما را


جلد 4 صفحه 94

براى پرهيزكاران پيشوا كه بما اقتدا نمايند در اطاعت و عبادت و ما سر آمد همه باشيم در علم و تقوى و همّتشان بقدرى بلند است در معنويّات و روحيّات كه سعى ميكنند خودشان را بچنين مقامى برسانند و از روايات متعدده باب استفاده ميشود كه اين مقام مخصوص بائمه اطهار است و در مناقب از سعيد بن جبير نقل نموده كه قسم ياد نمود اين آيه مخصوص بامير المؤمنين عليه السّلام است چون بيشتر دعاى آنحضرت اين بود و مقصودش از ازواج فاطمه عليها السلام و از ذريّات حسنين عليهما السلام بودند و فرمود قسم بخدا هيچ وقت از پروردگارم فرزند زيباى رعنا نخواستم ولى از خدا فرزندان خدا پرست خدا ترس خواستم كه هر وقت به بينم مشغول عبادتند قلبم شاد و چشمم روشن گردد و فرمود قرار ده ما را براى پرهيزكاران پيشوا كه ما به پيشينيان خودمان از پرهيزكاران اقتدا كنيم و بما اقتدا كنند پرهيزكارانى كه ميآيند بعد از ما و در مجمع از اهل بيت عليهم السلام نقل نموده كه و اجعل لنا من المتّقين اماما قرائت فرموده‌اند و در بعضى از روايات اين معنى تأييد شده و در مقام ردّ قرائت مشهور فرموده‌اند سؤال بزرگى از خدا نمودند كه آنها را امام اهل تقوى قرار دهد و پس از سؤال از حقيقت امر تصريح بنزول قرائت متقوله فرموده‌اند و ذريّتنا نيز قرائت شده است و مؤيّد آن روايتى است كه از ابو سعيد خدرى در برهان نقل شده كه بعد از نزول اين آيه پيغمبر بجبرئيل فرمود كيست ازواجنا عرض كرد خديجه فرمود ذريّتنا عرض كرد فاطمه فرمود قرّة اعين عرض كرد الحسن و الحسين فرمود و اجعلنا للمتّقين اماما عرض كرد امير المؤمنين صلوات اللّه عليهم اجمعين و آن جماعت كه صبر نمودند بر ترك معاصى و تحصيل علم و عمل و طلب مقامات عاليه جزا داده ميشوند در آخرت بنزول در اعلى منازل بهشت براى صبرشان در دنيا و ملائكه بآنها تبريك ورود ميگويند و ابلاغ سلام الهى را مينمايند و بشارت ميدهند بزندگى هميشگى و سلامتى دائمى يا خودشان بيكديگر تحيّت و تبريك ميگويند و دعا و سلام مينمايند و هميشه آنجا هستند نه ميميرند و نه از آنجا بيرون ميروند و خوب مقرّو مكانى است براى تمكّن و اقامت غرفه و قصر بلند بهشتى كه گفته‌اند از طلا و نقره و لؤلؤ و مرجان است و اخيرا به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه بمردم بفرمايد خدا بشما چه اعتنائى‌


جلد 4 صفحه 95

دارد يا چه ميكند نسبت بشما اگر شما دعا و عبادت نكنيد يا حكمت در دعوت او شما را بدين اسلام نباشد و بايد بدانيد كه توجه و عنايت او براى دعا و عبادت شما است و ثواب و عقاب او در اثر قبول و عدم قبول شما است دعوت او را كه نافع و مضرّ بحال خودتان است نه خدا ولى شما تكذيب نموديد پيغمبر را و قبول نكرديد دعوت حق را پس جزاء و وبال آن لازم و دامنگير شما خواهد شد در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند زياد قرآن خواندن افضل است يا زياد دعا كردن فرمود زياد دعا كردن و اين آيه را تلاوت فرمود و در ثواب الأعمال و مجمع از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره فرقان را در هر شب بخواند خداوند او را عذاب نكند هرگز و حساب نكشد از او و باشد منزل او در فردوس اعلى خداوند توفيق عنايت فرمايد انشاء اللّه تعالى.


جلد 4 صفحه 96

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ الَّذِين‌َ لا يَشهَدُون‌َ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا كِراماً (72)

يكي‌ ديگر ‌از‌ صفات‌ عباد الرحمن‌ اينست‌ ‌که‌ كساني‌ ‌که‌ شهادت‌ ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ و شهادت‌ دروغ‌ نمي‌دهند و چون‌ برمي‌خورند ‌به‌ كارهاي‌ لغو و لهو ‌با‌ كمال‌ عزت‌ رد ميشوند.

(وَ الَّذِين‌َ لا يَشهَدُون‌َ الزُّورَ) ‌در‌ باب‌ شهادت‌ اولا: بايد حسي‌ ‌باشد‌ ‌حتي‌ شهادت‌ علمي‌ فايده‌ ندارد و چه‌ رسد ‌به‌ ظني‌ و

جلد 13 - صفحه 659

شكي‌ چه‌ رسد ‌به‌ شهادت‌ دروغ‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ گناهان‌ كبيره‌ ‌است‌ و ‌از‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ ‌است‌ ‌که‌ اشاره‌ فرمود ‌به‌ خورشيد و فرمود

(‌علي‌ مثل‌ ‌هذا‌ تشهد)

و گذشت‌ ‌در‌ باب‌ شهادت‌ ‌به‌ زنا ‌که‌ گفتند

(كالميل‌ ‌في‌ المكحلة)

و ثانيا: بايد داراي‌ شرايط ‌باشد‌ ‌که‌ ‌من‌ جمله‌ عدالت‌ ‌است‌ ‌که‌ گذشت‌ ‌اگر‌ پنجاه‌ شاهد ‌غير‌ عادل‌ ‌با‌ تأكيد ‌به‌ قسم‌ شهادت‌ دادند و طرف‌ منكر شد ‌او‌ ‌را‌ تصديق‌ كن‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ رد كن‌.

(‌ان‌ شهد خمسون‌ قسامة انه‌ ‌قال‌ قولا و ‌قال‌ ‌لم‌ اقله‌ صدقه‌ و كذبهم‌).

و ثالثا: يك‌ نفر شاهد ‌در‌ هيچ‌ امري‌ مفيد نيست‌ مگر معصوم‌ ‌ يا ‌ مفيد قطع‌ ‌باشد‌.

(وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغوِ) مراد ‌از‌ لغو مجالس‌ معصيت‌ و اعمال‌ قبيحه‌ و افعال‌ و اقوال‌ محرمه‌ ‌است‌.

(مَرُّوا كِراماً) توقف‌ نمي‌كنند و نگاه‌ نمي‌نمايند و اعتناء ندارند و تقابل‌ نمي‌كنند نشنيده‌ و نديده‌ مي‌گيرند و مي‌گذرند ‌اگر‌ كسي‌ ‌به‌ ‌آنها‌ جسارت‌ و اهانت‌ و بي‌احترامي‌ نمود ‌در‌ مقام‌ تلافي‌ ‌بر‌ نمي‌آيند چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌است‌ ميفرمايد:

(احسن‌ ‌من‌ اسائك‌ و صل‌ ‌من‌ قطعك‌)

بايد وقار و سكينه‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ ندهد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 72)- نهمین صفت برجسته عباد الرّحمن احترام و حفظ حقوق دیگران است «آنها کسانی هستند که هرگز شهادت به باطل نمی‌دهند» (وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ). و در مجالس باطل نیز حضور پیدا نمی‌کنند.

به این ترتیب عباد الرحمن و بندگان خاص خدا نه شهادت به دروغ می‌دهند، و نه در مجالس لهو و باطل و گناه حضور می‌یابند، چرا که حضور در این مجالس علاوه بر امضای گناه، مقدمه آلودگی قلب و روح است.

سپس در ذیل آیه به دهمین صفت برجسته آنان که داشتن هدف مثبت در زندگی است اشاره کرده، می‌گوید: «و آنها هنگامی که با لغو و بیهودگی بر خورد کنند، بزرگوارانه از کنار آن می‌گذرند» (وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً).

ج3، ص352

در حقیقت آنها نه در مجلس باطل حضور پیدا می‌کنند و نه آلوده لغو و بیهودگی می‌شوند.

نکات آیه

۱ - بندگان خالص خدا، در مجالسى که به باطل و دروغ پرداز مى گذرد، هرگز حضور نمى یابند. (و عباد الرحمن ... و الذین لایشهدون الزور) فعل «شهد» گاهى در معناى «حضر» (حضور یافت) استعمال مى شود و گاهى در معناى «أخبر عن الشىء و شهده» (خبر داد از چیزى و گواهى به آن داد) به کار مى رود. برداشت یاد شده مبتنى بر معناى نخست است. «زور» نیز به معناى دروغ و باطل است.

۲ - حضور در مجالسى که به باطل و دروغ پردازى مى گذرد، ناپسند و ممنوع است. (و الذین لایشهدون الزور)

۳ - بندگان خالص خدا، هرگز به باطل و دروغ، شهادت و گواهى نمى دهند. (و الذین لایشهدون الزور)

۴ - شهادت و گواهى باطل و دروغ، ممنوع است. (و الذین لایشهدون الزور)

۵ - بندگان خالص خدا، به وقت روبه رو شدن با رفتار و گفتار لغو و بیهوده، با بزرگوارى و متانت از آن مى گذرند. (و إذا مرّوا باللغو مرّوا کرامًا)

۶ - گذر از رفتار لغو و بیهوده با بزرگوارى و متانت، امرى شایسته و مورد تشویق خداوند (و إذا مرّوا باللغو مرّوا کرامًا)

۷ - بندگان خالص خدا، مردمى بزرگوار و متین (و إذا مرّوا باللغو مرّوا کرامًا)

۸ - گذر از گفتار و کردار لغو و بیهوده و پرهیز از حضور در این گونه مجالس، نشان کرامت و بزرگوارى انسان است. (و إذا مرّوا باللغو مرّوا کرامًا)

۹ - زندگى بر مبناى هدفى معقول و مفید، از اوصاف بندگان خالص خدا (و الذین لایشهدون الزور و إذا مرّوا باللغو مرّوا کرامًا) اجتناب کردن بندگان خالص خدا از مجالس باطل (لایشهدون الزور) و نیز پرهیز از لغو و بیهودگى، حاکى است که از آن است که آنان در زندگى، داراى هدفى معقول و مفیداند.

۱۰ - «عن أبى عبداللّه(ع): ... و فرض على السمع أن یتنزه عن الإستماع إلى ما حرّم اللّه ... فقال فى ذلک: ... و إذا مرّوا باللغو مرّوا کراماً...; از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: ...[خداوند] بر گوش فرض نموده که از شنیدن آنچه حرام گردیده، پرهیز کند... پس در این باره فرموده است:... «و إذا مرّوا باللغو مرّوا کراماً...». ۱- کافى، ج ۲، ص ۳۳ و ۳۵، ح ۱- ; نورالثقلین، ح ۴، ص ۴۲، ح ۱۳۶.

۱۱ - «فى مجمع البیان فى قوله تعالى: «و إذا مرّوا باللغو مرّوا کراماً» ... و قیل هم الذین إذا أرادوا ذکر الفرج کنوا عنه عن أبى جعفر(ع); امام باقر(ع) در باره سخن خداوند «و إذا مرّوا باللغو مرّوا کراماً» فرمود: آنان کسانى اند که به هنگام نام بردن از عورت، با کنایه از آن نام مى برند». ۱- مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۸۳; نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۲، ح ۱۳۳.

۱۲ - «عن أبى عبداللّه(ع) فى قول اللّه عزّوجلّ «و الذین لایشهدون الزور» قال: هو الغناء; امام صادق(ع) در باره قول خداى - تعالى - «...لایشهدون الزور» فرمود: «زور» در این آیه غنا است.» ۱- کافى، ج ۶، ص ۴۳۳، ح ۱۳; نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۱، ح ۱۲۹.

موضوعات مرتبط

  • احکام ۴:
  • بندگان خدا : روش زندگى بندگان خدا ۹; صفات بندگان خدا ۱، ۳، ۵، ۷، ۹; کرامت بندگان خدا ۵، ۷; گواهى بندگان خدا ۳; هدفدارى بندگان خدا ۹
  • دروغ: اعراض از دروغ ۱
  • زور : مراد از زور ۱۲
  • سخن: آداب سخن ۱۱; اعراض از سخن لغو ۵، ۶، ۱۰; روش برخورد با سخن لغو ۵، ۶; عفت در سخن ۱۱
  • صفات: صفات پسندیده ۶
  • عمل: اعراض از عمل لغو ۸; عمل ناپسند ۲
  • کرامت: نشانه هاى کرامت ۸
  • گناه: اجتناب از مجلس گناه ۱، ۸; حضور در مجلس گناه ۲
  • گواهى: اجتناب از گواهى دروغ ۳; احکام گواهى ۴; ممنوعیت گواهى دروغ ۴
  • محرمات: اجتناب از استماع محرمات ۱۰

منابع