الطور ٤٦

از الکتاب
کپی متن آیه
يَوْمَ‌ لاَ يُغْنِي‌ عَنْهُمْ‌ کَيْدُهُمْ‌ شَيْئاً وَ لاَ هُمْ‌ يُنْصَرُونَ‌

ترجمه

روزی که نقشه‌های آنان سودی به حالشان نخواهد داشت و (از هیچ سو) یاری نمی‌شوند!

|روزى كه تدبيرشان به هيچ وجه به كارشان نيايد و ايشان يارى نشوند
روزى كه نيرنگشان به هيچ‌وجه به كارشان نيايد و حمايت نيابند.
آن روزی که مکر و تدبیرشان هیچ به کارشان نیاید و هیچ کس یاریشان نکند.
روزی که نیرنگشان چیزی از عذاب را از آنان دفع نمی کند و یاری هم نخواهند شد.
روزى كه مكرشان هيچ به حالشان سود نكند و كس به ياريشان برنخيزد.
روزی که نیرنگشان به کار آنان نیاید و یاری نیابند
روزى كه نيرنگ و ترفندشان آنان را هيچ سود نكند و يارى نشوند.
آن روزی که نیرنگها و توطئه‌هایشان سودی به حالشان نخواهد داشت، و (از هیچ سوئی) مدد و یاری نمی‌شوند.
روزی که نیرنگشان به هیچ وجه به کارشان نیاید و نه آنان حمایت می‌شوند.
روزی که بی‌نیاز نگرداند از ایشان نیرنگشان چیزی را و نه یاری شوند

The Day when their ploys will avail them nothing; and they will not be helped.
ترتیل:
ترجمه:
الطور ٤٥ آیه ٤٦ الطور ٤٧
سوره : سوره الطور
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کَیْدُهُمْ»: نیرنگ ایشان. نقشه‌های سوء و توطئه‌های کثیفشان. حیله‌گریهایشان.


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ «45» يَوْمَ لا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ «46»

پس آنان را (به حال خود) واگذارشان تا آن روزشان را كه در آن گرفتار صاعقه (و قهر خدا) مى‌شوند، ببينند. روزى كه نيرنگ و ترفندشان آنان را هيچ سود نبخشد و (از هيچ سوى) يارى نشوند.

نکته ها

«كسف» به معناى قطعه است و مقصود از آن در اين جا، فرود قطعه سنگ از آسمان به عنوان عذاب الهى است. «مَرْكُومٌ» به معناى متراكم و «يُصْعَقُونَ» به معناى هلاكت و بيهوشى است كه در اثر صاعقه‌ى عذاب پديد آيد. اين كلمه در قالب مجهول آمده كه نشانه اضطرار و ناچارى است.

اشخاص لجوج هر دم بهانه‌اى مى‌آورند. آنها از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درخواست سقوط قطعه‌اى‌

جلد 9 - صفحه 298

از آسمان را داشتند، فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً ... «1» ولى اگر درخواست آنان عملى شود، باز مى‌گويند: اين ابرى است متراكم. وَ إِنْ يَرَوْا ... يَقُولُوا سَحابٌ مَرْكُومٌ‌

امر به معروف و نهى از منكر، مراحل و محدوديّت‌هايى دارد، گاهى تذكر لازم است و گاهى اعراض و ترك. در آيه 29 خوانديم: «فَذَكِّرْ» يعنى به مردم تذكّر بده! ولى در اينجا مى‌خوانيم: «فَذَرْهُمْ» يعنى آنان را به حال خود رها كن، زيرا ديگر ارشاد تأثيرى ندارد.

پیام ها

1- لجاجت، انسان را به تحليل غلط وامى‌دارد. كِسْفاً مِنَ السَّماءِ ... يَقُولُوا سَحابٌ مَرْكُومٌ‌

2- انسانى كه بديهيّات را انكار مى‌كند و حتّى آنچه را با چشم مى‌بيند نمى‌پذيرد، ديگر قابل هدايت نيست. «يَقُولُوا سَحابٌ مَرْكُومٌ فَذَرْهُمْ»

3- همه‌ى افراد لايق ارشاد نيستند. «فَذَرْهُمْ»

4- از ارشاد مردم نبايد زود خسته شد. قرآن بعد از طرح چهارده سؤال و بستن همه‌ى راه‌هاى عذر و بهانه، فرمان رها كردن آنان را مى‌دهد. أَمْ تَأْمُرُهُمْ‌ ... أَمْ‌ ...

أَمْ‌ ... أَمْ‌ ... فَذَرْهُمْ‌

5- لطف خداوند به قدرى است كه حتّى در هنگام رها كردن انسان به حال خود، هشدار لازم را مى‌دهد. فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي‌ ...

6- كفر و لجاجت سبب بدفرجامى است. حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ‌ ...

7- سنّت خدا در برابر مخالفان، شتاب وعجله نيست. فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ‌ ...

8- به هنگام فرا رسيدن قهر الهى، مجرمان ديگر اختيارى از خود ندارند و بايد آن را با ذلّت بپذيرند. «يُصْعَقُونَ»

9- هنگام قهر الهى، نه نيرنگ درونى كارساز است و نه ياور بيرونى. يَوْمَ لا يُغْنِي‌ ...


«1». شعراء، 187.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 299

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَوْمَ لا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (46)

بعد از آن وصف آن روز را فرمايد:

يَوْمَ لا يُغْنِي عَنْهُمْ‌: روزى كه نفع بدهد و باز ندارد از ايشان، كَيْدُهُمْ شَيْئاً: مگر ايشان چيزى را از عذاب و عقاب را، وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ‌: و نه ايشان يارى كرده شوند، يعنى در آن روز هيچكس يارى ايشان نكند در دفع عذاب، مراد روز قيامت است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ (41) أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ (42) أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ (43) وَ إِنْ يَرَوْا كِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً يَقُولُوا سَحابٌ مَرْكُومٌ (44) فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ (45)

يَوْمَ لا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (46) وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (47) وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ (48) وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ (49)

ترجمه‌

يا نزد آنان علم غيب است پس آنها مى‌نويسند

يا اراده دارند حيله و مكرى كنند پس آنانكه كافر شدند آنها كيد كرده شدگانند

يا براى آنها معبودى است غير از خدا منزّه است خداوند از آنچه شريك قرار ميدهند

و اگر به‌بينند پاره‌اى از آسمان كه فرود آينده است مى‌گويند ابرى است متراكم‌

واگذارشان تا ملاقات كنند روزشان را كه در آن هلاك كرده ميشوند

روز كه بى‌نياز نميشوند و دفع نميكند از آنها مكرشان چيزى را و نه آنها يارى ميشوند

و همانا براى آنانكه ستم كردند عذابى است غير از اين ولى بيشترشان نميدانند

و صبر كن مر حكم پروردگارت را همانا تو در برابر ديدگان مائى و تسبيح گوى با حمد پروردگارت وقتى كه برميخيزى‌

و پاره‌اى از شب پس تسبيح گوى او را و هنگام بازگشتن ستارگان.


جلد 5 صفحه 80

تفسير

خداوند متعال در آيات سابقه احتمالاتى بعد از كلمه ام براى الزام كفّار مكّه بقبول دين اسلام ذكر فرموده بود و اينك تكميل فرموده آنرا بآنكه يا نزد آنها علم غيب است بمصالح و مفاسد امور دنيا و آخرتشان كه خودشان را محتاج به پيغمبر و امام نميدانند پس براى انتظام امورشان قانون مينويسند و معمول ميدارند چنانچه بنظر حقير رسيده يا مراد آنستكه آيا نزد آنها لوح محفوظ سماوى كه در آن مغيبات ثبت شده ميباشد پس آنان از روى آن نسخه بردارى ميكنند و بمردم خبر ميدهند كه گفته شده است يا ميخواهند كيد و مكرى نمايند نسبت بخاندان رسالت كه گفته‌اند مراد اجتماعشان در دار النّدوه است بر ضرر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و خداوند مكر آنها را بخودشان مسترد فرمود و در بدر كشته يا اسير شدند و محتمل است اعمّ از آن و سقيفه بنى ساعده باشد كه براى بردن حق اهل بيت در آن مجتمع شدند و خداوند از آنها انتقام كشيده و خواهد كشيد يا آنها العياذ باللّه خداى ديگرى غير از خداى يگانه دارند كه آنها را از عذاب الهى حفظ نمايد كه اينطور تجرّى بمعصيت مينمايند منزّه است خدا از آنكه شريك داشته باشد و از آنكه بتها شريك او باشند و اعراض آنها از حقّ و غفلتشان از ياد خدا و عناد و لجاجشان بقدرى است كه اگر به‌بينند پاره ابر تيره عذاب را كه از آسمان بر سرشان نازل است ميگويند ابر متراكم باران دار است چنانچه بنظر حقير رسيده يا اگر به‌بينند قطعه‌اى از آسمان را كه ميخواهد بر سر آنها افتد ميگويند ابرى بهم پيوسته است چنانچه گفته شده اين جواب تقاضاى خودشان است كه گفتند اگر راست ميگوئى قطعه‌اى از آسمان را بر سر ما فرود آورد در هر حال كار عناد و لجاج كه به اين جا كشيد خداوند به پيغمبر خود دستور داد كه از ارشاد و هدايت آنها صرف نظر فرمايد و بگذارد به اين باشند تا به‌بينند روزى را كه نفخه اوّل اسرافيل در آنروز براى مردن خلق مقرّر شده و بميرند و دست از عناد بردارند و هر كس بجزاى عملش برسد آنروز ديگر مكر و حيله بدرد نميخورد و بحال كسى فائده ندارد و كسى نميتواند با آنها يارى نموده عذاب خدا را از آنان دفع نمايد چون قابل شفاعت نيستند و بكسى اذن در شفاعت از آنها داده نميشود و از براى خصوص‌


جلد 5 صفحه 81

ستمكاران بمحمد و آل اطهار او صلوات اللّه عليهم اجمعين عذابى است غير از عذاب آخرت كه قمّى ره نقل فرموده آن در رجعت است بشمشير و سايرين بجنگ بدر و عذاب قبر و قحط سنين و غيرها تفسير نموده‌اند در هر حال بيشتر آنها از آتيه خود خبر ندارند كه بعذاب الهى در دنيا گرفتار خواهند شد و اخيرا امر فرموده پيغمبر خود را بصبر و سكون و مدارا با قوم در برابر فرمان الهى و اذيّت و آزار آنها و مطمئن فرموده است آنحضرت را به اين كه تو در برابر چشم ما و محفوظ به حفظ ما ميباشى ما خود ناظر و نگهبان و نگهدار توايم و جمع اعين بمناسبت اضافه بضمير جمع و مبالغه در وجود اسباب حفظ است و نيز امر فرموده او را به تسبيح و اشتغال بحمد الهى وقتى كه برميخيزد براى نماز شب بقرائت پنج آيه از سوره آل عمران كه آخر آنها انّك لا تخلف الميعاد است و در بعضى از شب باشتغال بنماز شب و بعد از غايب شدن ستارگان و طلوع فجر كاذب باشتغال بنافله صبح چنانچه مستفاد از نقل قمّى ره و روايات متعدّده از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار است و با وجود اين باقوال مفسّرين اعتنا نخواهد شد و كلمه ادبار بصيغه جمع نيز قرائت شده و در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره طور را قرائت نمايد خدا خير دنيا و آخرت را براى او جمع خواهد فرمود و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 5 صفحه 82

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَوم‌َ لا يُغنِي‌ عَنهُم‌ كَيدُهُم‌ شَيئاً وَ لا هُم‌ يُنصَرُون‌َ (46)

روزي‌ ‌که‌ بي‌نياز نمي‌كند ‌از‌ ‌آنها‌ كيد ‌آنها‌ هيچ‌ گونه‌اي‌ و نيستند ‌آنها‌ ‌که‌ ياري‌ كرده‌ شوند همان‌ موقع‌ ‌که‌ اجل‌ رسيد ‌که‌ ميفرمايد: فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم‌ لا يَستَأخِرُون‌َ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُون‌َ اعراف‌ آيه 32.

يَوم‌َ لا يُغنِي‌ عَنهُم‌ كَيدُهُم‌ موقعي‌ ‌که‌ اجل‌ رسيد آنچه‌ داشتند ‌از‌ ‌آنها‌ گرفته‌ مي‌شود كيدها و مكرها و حيلها و تزويرها و نقشها و سياست‌ها و پلتيك‌ها و تقلب‌ها و اموال‌ها و رياستها و جاه‌ و جلال‌ تمام‌ ‌از‌ ‌بين‌ مي‌رود و خردلي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ بي‌نياز نمي‌كند.

وَ لا هُم‌ يُنصَرُون‌َ نه‌ پدر و مادر و نه‌ اولاد و عشيره‌ و لشكر و عسكر و دوست‌ و آشنا و بيگانه‌ نمي‌توانند ‌آنها‌ ‌را‌ ياري‌ كنند، فقط ‌اگر‌ عمل‌ صالحي‌ داشته‌ ‌باشد‌ بنفع‌ ‌او‌ تمام‌ مي‌شود ‌که‌ دارد ‌در‌ حديث‌ انسان‌ ‌در‌ موقع‌ احتضار سه‌ چيز ‌در‌ نظر ‌او‌ مي‌آيد باموالش‌ مي‌گويد: ‌شما‌ چه‌ مي‌كنيد مي‌گويند: ‌تا‌ كنون‌ اختيار ‌ما بدست‌ تو ‌بود‌ ديگر منتقل‌ بوارث‌ شد باولاد و عشيره‌ و اصحابش‌ مي‌گويد: ‌شما‌ چه‌

جلد 16 - صفحه 316

ميكنيد مي‌گويند: غايت‌ تواني‌ ‌ما ‌تا‌ تو ‌را‌ زير خاك‌ كنيم‌، باعمالش‌ مي‌گويد:

‌شما‌ چه‌ مي‌كنيد مي‌گويند: ‌ما ‌با‌ تو هستيم‌ ‌تا‌ قيامت‌ ‌ان‌ خيرا فخير و ‌ان‌ شرا فشر.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 46)- سپس به معرفی این روز پرداخته، می‌گوید: «روزی که نقشه‌های آنها سودی به حالشان نخواهد داشت، و (تمام راههای فرار به روی آنها بسته می‌شود، و از هیچ سو) یاری نمی‌شوند» (یَوْمَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ).

آری! هر کس می‌میرد قیامت صغرای او برپا می‌شود و سر آغازی است برای پاداش و کیفرها که بخشی جنبه برزخی دارد و بخش دیگری در قیامت کبری یعنی

ج4، ص573

قیامت عمومی انسانها دامانشان را می‌گیرد، و در هیچ یک از این دو مرحله نه چاره‌جوئیها مؤثر است، و نه در برابر اراده الهی یار و یاوری وجود دارد.

نکات آیه

۱ - کافران لجوج، بى بهره از تزویرهاى خویش و بى نصیب از یارى هر پشتیبان، هنگام سر رسیدن وقت مجازاتشان (یوم لایغنى عنهم کیدهم شیئًا و لا هم ینصرون)

۲ - مرگ، لحظه کوتاه شدن دست کافران از تدبیرهاى خویش و نقطه هاى امید (فیه یصعقون . یوم لایغنى عنهم کیدهم شیئًا) در صورتى که «یومهم الذى...» در آیه قبل، نظر به لحظه مرگ داشته باشد، برداشت یاد شده به دست مى آید.

۳ - تجلى توحید و ظهور حاکمیت یگانه حق، در صحنه قیامت (یوم لایغنى عنهم کیدهم شیئًا و لا هم ینصرون) برداشت یاد شده با توجه به دو مطلب زیر به دست مى آید: ۱- «یوم لایغنى...» نظر به قیامت داشته باشد ۲- این که هیچ نیرویى در قبال نیروى حق، کارساز نیست.

۴ - نبودن کمترین یاور و شفیع، براى کافران در قیامت (و لا هم ینصرون) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که «یوم لایغنى...» نظر به قیامت داشته باشد. در این صورت تعبیر «و لا هم ینصرون» حکایت از نفى شفیع مى کند.

۵ - توجه به فرجام شوم کفر، مانع گرایش انسان به آن و عامل دلگرمى مؤمنان (یوم لایغنى ... و لا هم ینصرون) آیه شریفه تهدیدى براى کافران و دلجویى براى اهل ایمان در قبال حق ستیزى کفرپیشگان است.

موضوعات مرتبط

  • توحید: تجلى اخروى توحید ۳
  • ذکر: ذکر فرجام شوم کفر ۵
  • شفاعت: محرومان از شفاعت ۴
  • قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۳
  • کافران: بى یاورى اخروى کافران ۴; بى یاورى کافران ۱; تدبیر کافران ۲; کافران در قیامت ۴; کیفر کافران ۱، ۲; محرومیت اخروى کافران۴; مرگ کافران ۲; مکر کافران ۱; یأس کافران ۲
  • کفر: موانع کفر ۵
  • مؤمنان: دلدارى به مؤمنان ۵

منابع