الزمر ٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

هنگامی که انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را می‌خواند و بسوی او باز می گردد؛ امّا هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را می خواند از یاد می‌برد و برای خداوند همتایانی قرارمی‌دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد؛ بگو: «چند روزی از کفرت بهره‌گیر که از دوزخیانی!»

و چون به انسان آسيبى رسد، پروردگارش را به حال توبه و انابه مى‌خواند، سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا كند، آن دعاهايى را كه پيش از اين [براى رفع بلا] كرده بود از ياد مى‌برد و براى خدا همتايانى قرار مى‌دهد تا از راه خدا گمراه كند. بگو: اندكى به كفر
و چون به انسان آسيبى رسد، پروردگارش را -در حالى كه به سوى او بازگشت‌كننده است- مى‌خواند؛ سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا كند، آن [مصيبتى‌] را كه در رفع آن پيشتر به درگاه او دعا مى‌كرد، فراموش مى‌نمايد و براى خدا همتايانى قرار مى‌دهد تا [خود و ديگران را] از راه او گمراه گرداند. بگو: «به كفرت اندكى برخوردار شو كه تو از اهل آتشى.»
و (بی چاره) انسان را هر گاه فقر و مصیبت و رنجی پیش آید در آن حال به دعا و توبه و انابه به درگاه خدای خود رود و چون نعمت و ثروتی از سوی خود به او عطا کند خدایی را که از این پیش می‌خواند به کلی فراموش سازد و برای خدای یکتا شریک و همتاهایی قرار دهد تا (خلق را) از راه خدا گمراه سازد. بگو: (ای نگون بخت) اندکی به کفر (و عصیان) لذّت و آسایش جو، که عاقبت از اهل آتش دوزخ خواهی بود.
و چون به انسان آسیبی رسد، پروردگارش را در حال بازگشت به سوی او [برای برطرف شدن آسیبش] می خواند، سپس چون او را [برای رهایی از آن آسیب] نعمتی از جانب خود عطا کند، آن آسیب را که پیش تر برای برطرف شدنش دعا می کرد، فراموش می کند و دوباره برای خدا همتایانی قرار می دهد تا [مردم را] از راه خدا گمراه کند. بگو: اندک زمانی از کفر خود برخوردار باش، بی تردید تو از اهل آتشی.
چون به آدمى گزندى برسد، به پروردگارش روى مى‌آورد و او را مى‌خواند. آنگاه چون به او نعمتى بخشد، همه آن دعاها را كه پيش از اين كرده بود از ياد مى‌برد و براى خدا همتايانى قرار مى‌دهد تا مردم را از طريق او گمراه كنند. بگو: اندكى از كفرت بهره‌مند شو، كه تو از دوزخيان خواهى بود.
و چون به انسان رنجی رسد پروردگارش را -انابت کنانمی‌خواند، سپس چون نعمتی از سوی خویش به او ارزانی دارد، فراموش می‌کند که پیشتر چه دعایی به درگاه او داشت، و برای خداوند همتایانی قائل می‌شود که [دیگران را هم‌] از راه او گمراه سازد، بگو با کفر خویش اندکی [از زندگانی‌] بهره‌مند شو که [سرانجام‌] تو از دوزخیانی‌
و چون آدمى را گزندى رسد پروردگار خويش را با روى‌آوردن و بازگشت به وى بخواند سپس چون او را نعمتى دهد، آنچه را كه از پيش به [برداشتن‌] آن [خداى را] مى‌خواند فراموش كند و براى خدا همتايانى قرار دهد تا [مردم را] از راه او گمراه سازد. بگو: اندكى از كفر خويش بهره‌مند باش، كه تو از دوزخيانى.
هنگامی که گزندی متوجّه انسان می‌گردد، پروردگار خود را به فریاد می‌خواند و تضرّع کنان رو به درگاه او می‌آورد. سپس هنگامی که نعمت بزرگی از جانب خود بدو داد (و شقاوت او را به سعادت و ناخوشی وی را به خوشی تبدیل کرد) خدا را که قبلاً به فریاد می‌خواند فراموش می‌کند (و گزند را از یاد می‌برد و به ترک دعا می‌گوید) و خداگونه‌هائی را برای خدا می‌سازد تا (هم خود را و هم مردمان را بدان) از راه او به در برد و گمراه کند. (ای پیغمبر! به چنین فردی) بگو: اندک روزگاری از کفر خود بهره‌مند شو (و با آن خوش بگذران، امّا بدان که) تو از دوزخیانی.
و چون به انسان آسیبی در رسد، پروردگارش را می‌خواند، درحالی که سوی او بازگشت‌کننده است. سپس چون او را از جانب خود نعمتی در اختیارش نهد آنچه را از خدا درخواست می‌کرده فراموش کند و برای خدا همتایانی قرار دهد تا (خود و دیگران را) از راه او سرگشته گرداند. بگو: «با کفرت اندکی برخوردار شو که همانا تو از همراهان آتشی‌.»
و گاهی که رسد انسان را رنجی خواند پروردگار خویش را زاری‌کنان بسویش سپس هنگامی که دهدش نعمتی از خویش فراموش کند آنچه را بود می‌خواند بسوی آن از پیش و قرار دهد برای خدا همتایانی تا گمراه سازد از راهش بگو بهره‌مند باش به کفر خویش اندکی که توئی از یاران آتش‌


الزمر ٧ آیه ٨ الزمر ٩
سوره : سوره الزمر
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الإِنسَانَ»: مراد از ذکر جنس، بعضی از افراد است. مانند: إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ (ابراهیم / ). «ضُرٌّ»: گزند. زیان و ضرر مالی و بدنی. (نگا: یونس / ، نحل / و ، مؤمنون / ، روم / ). «مُنِیباً»: توبه‌کنان. برگردنده با تضرّع و زاری. حال است. «خَوَّلَهُ»: (نگا: انعام / ). «نَسِیَ مَا»: خدا را فراموش می‌کند. در این صورت (مَا) به معنی (مَنْ) و برای تفخیم و تعظیم است. گزند و بلا را فراموش می‌کند. دعا کردن و به فریاد خواستن را از یاد می‌برد. در این صورت (مَا) مصدریّه است (نگا: تفسیر آلوسی). «یَدْعُو»: الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی دارد. «أَندَاداً»: امثال و نظائر. خداگونه‌ها.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محمد بن یعقوب کلینى بعد از چهار واسطه از عمار الساباطى نقل کند که گوید از امام صادق علیه‌السلام شنیدم که می‌فرمود این آیه درباره ابوالفصیل نازل شده که پیامبر را ساحر می‌خواند و وقتى که بدى و ناگوارى به وى رخ می‌داد به حال توبه به سوى خداوند روى مى آورد و هنگامى که در خوشى و کامروائى قرار می‌گرفت توبه و انابه را فراموش می‌نمود و سحر و جادو را به رسول خدا صلى الله علیه و آله نسبت می‌داد.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ «8»

و هرگاه به انسان آسيبى رسد پروردگارش را مى‌خواند در حالى كه (با توبه) به سوى او بازگشته است. امّا همين كه خداوند از جانب خويش نعمت بزرگى به او دهد آن چه را (به خاطر رفع آن) قبلًا خدا را مى‌خواند، فراموش مى‌كند و براى خداوند همتايانى قرار مى‌دهد تا (خود و ديگران را) از راه او منحرف سازد. بگو: «مدّت كمى را با كفر خود كامياب باش كه تو بدون شك از دوزخيانى».

نکته ها

«ضُرٌّ» به معناى هر گونه آسيب و ضرر است. «خَوَّلَهُ» به معناى عطاى بزرگ است.

«منيب» يا از «نوبة» است، يعنى انسان نوبت به نوبت به خدا توجّه مى‌كند، يا از «ناب» به معناى انقطاع است، يعنى انسان در بست به او توجّه مى‌كند كه ظاهراً همين معناى دوم مراد است.

در آيات قبل، خداشناسى از طريق آفريده‌ها مطرح بود و در اين آيه توجّه به خدا از طريق فطرت و درون مطرح است.

پیام ها

1- قرآن از توجّه‌هاى موسمى و موضعى انسان كه به هنگام اضطرار پيش مى‌آيد و بعد فراموش مى‌شود، انتقاد مى‌كند. «إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا»

2- انسان كم ظرفيّت است و در اولين برخورد با سختى‌ها، فرياد مى‌زند. «مَسَّ»

3- مشكلات، عامل بيدارى و بازگشت به فطرت است. «ضُرٌّ دَعا» (گرفتارى‌ها انسان را به توبه و دعا وادار مى‌كند).

4- دعاى خالصانه سبب برطرف شدن ناگوارى‌هاست. مُنِيباً إِلَيْهِ‌ ... خَوَّلَهُ نِعْمَةً

جلد 8 - صفحه 149

5- ضررها از او نيست، ولى نعمت‌ها از اوست. «نِعْمَةً مِنْهُ»

6- رفاه، مايه‌ى غفلت و فراموشى است. «نِعْمَةً- نَسِيَ»

7- انسان‌هاى كم ظرفيّت به هنگام رفاه، مشكلات قبلى خود را فراموش مى‌كنند.

«نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ»

8- غفلت از ياد خدا، مايه‌ى شرك است و كسى كه بخاطر رفاه خدا را فراموش كرد، به سراغ غير او مى‌رود. نَسِيَ‌ ... جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً

9- شرك انسان، گسترده است و هر روز به چيزى دل مى‌بندد. «أَنْداداً»

10- توجّه انسان به غير خدا، ديگران را نيز به اشتباه و گمراهى مى‌اندازد.

«لِيُضِلَّ»

11- انحراف انسان گام به گام است. اوّل: نسيان‌ «نَسِيَ» دوّم: شرك‌ «جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً» سوّم: منحرف كردن ديگران‌ «لِيُضِلَّ»

12- هر كاميابى نشانه‌ى محبوبيّت نيست. «تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ»

13- مشرك كافر است. جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً ... تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ‌

14- كاميابى‌هاى دنيا نسبت به آخرت كم است. تَمَتَّعْ‌ ... قَلِيلًا

15- مجازات كفران و كفر، قرين شدن با دوزخيان است. «إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ «8»

وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ‌: و هرگاه رسيد آدمى را، ضُرٌّ: ضررى از مرض و قحطى و شدت و غير آن از اقسام بليت، دَعا رَبَّهُ‌: بخواند پروردگار خود را، مُنِيباً إِلَيْهِ‌: در حالتى كه بازگردنده است بسوى او و استعانت جوينده بدرگاه او و ترك كننده عبادت غير او، ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ‌: پس چون عطا فرمود خداى تعالى او را نعمتى از نزد خود، يعنى آن نقمت را به نعمت بدل نمود، او مشعوف و مغرور آن نعمت شده، و نَسِيَ ما كانَ‌: فراموش گرداند آن بليه و ضرر را كه، يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ‌: مى‌خواند خداى را براى كشف و دفع آن پيش از وصول اين نعمت، وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً: و قرار داد براى خدا همتايان، يعنى بتان را شريك او گردانيد در عبادت، لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ‌: تا گمراه گرداند مردمان را از راه خدا كه دين اسلام‌

جلد 11 - صفحه 224

است. قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا: بگو اى پيغمبر اين كافران و جاحدان را برخوردار و بهره‌ور باش به كفر خود زمان كمى كه مدت عمر باشد و عن قريب اين نعمت زوال يابد، إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ: بدرستى كه تو از ملازمان آتش جهنم خواهى بود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ «6» إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى‌ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ ثُمَّ إِلى‌ رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «7» وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ «8» أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «9» قُلْ يا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ «10»

ترجمه‌

آفريد شما را از يك تن پس آفريد از او زنش را و ايجاد كرد براى شما از چهارپايان هشت جفت مى‌آفريند شما را در شكمهاى مادرانتان آفريدنى بعد از آفريدنى در تاريكيهاى سه گانه اينست خداوند پروردگار شما مر او را است پادشاهى نيست خدائى جز او پس كجا برگردانده ميشويد

اگر نا سپاسى‌


جلد 4 صفحه 485

كنيد پس همانا خدا بى‌نياز است از شما و نمى‌پسندد براى بندگان خود ناسپاسى را و اگر شكر كنيد مى‌پسندد آنرا براى شما و برنميدارد بردارنده بار گرانى بار گران ديگرى را پس بسوى پروردگار شما است بازگشت شما پس خبر ميدهد شما را بآنچه كه ميكرديد همانا او دانا است بآنچه در سينه‌ها است‌

و چون برسد بانسان بدحالى و گزندى ميخواند پروردگارش را بازگشت كنان بسوى او پس چون ببخشد باو نعمتى از خود فراموش ميكند آنچه را كه بود ميخواند براى دفع آن از پيش و قرار ميدهد براى خدا همتايانى تا گمراه كند از راه او بگو برخوردار باش بكفر خود اندكى همانا تو از اهل آتشى‌

آيا كسيكه او عبادت كننده است در اوقات شب سجده‌كنان و ايستاده بيم دارد از سراى آخرت و اميد دارد رحمت پروردگار خود را بگو آيا يكسانند آنانكه ميدانند و آنها كه نميدانند جز اين نيست كه پند ميگيرند خردمندان‌

بگو اى بندگان من كه گرويديد بترسيد از پروردگارتان براى آنانكه نيكى كردند در اين جهان نيكى است و زمين خدا وسيع است جز اين نيست كه تمام داده ميشود به صبر كنندگان پاداششان بيشمار.

تفسير

خداوند منّان در مقام بيان قدرت و نعمت خود ميفرمايد كه خلق فرمود شما را از يكنفر كه حضرت آدم ابو البشر باشد پس آفريد از فاضل طينت او جفتش حوّاء را كه شرح آن مفصّلا در اوّل سوره نساء گذشت و نيز خلق فرمود براى شما از شتر و گاو و گوسفند و بز هشت جفت چنانچه در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد از انزال خدا در اين آيه خلق او است آنها را و اين براى آنستكه فيض از عالم غيب نازل و بعالم شهود ميرسد و باران از آسمان ميآيد و گياه ميرويد و حيوان از آن متولد ميشود و لفظ ثمّ بمناسبت تراخى خلق حوا است از خلق آدم عليه السّلام كه مستفاد از كلام است نه خلق بنى آدم و مراد از جفت نر و ماده هر يك از اين چهار نوع حيوان است باعتبار دو صنف اهلى و وحشى از گاو و گوسفند و بز و دو صنف عراب و بختى از شتر يا مراد هر يك از نر و ماده آن چهار نوع است باعتبار آنكه هر يك جفت ديگر است يا مراد صنف است چون نر و ماده هر حيوانى دو صنف از آن حيوانند و در هر حال مراد همان هشت جفت‌


جلد 4 صفحه 486

مذكور در سوره انعام است كه بعضى از اخبار دالّه بر معناى اوّل آنجا گذشت و خداوند خلق مى‌فرمايد شما را در شكمهاى مادرانتان خلقى بعد از خلقى از نطفه و علقه و مضغه و استخوانهاى برهنه از گوشت و پوشيده شده بآن و خلق آخر كه آن انسان كامل است و اشرف مخلوقات كه اگر خود را بمقام لايق خويش برساند از ملك برتر شود و اين مراتب را در سه تاريكى سير مينمايد كه تاريكى شكم و تاريكى رحم و تاريكى مشيمه باشد چنانچه در مجمع از امام باقر عليه السّلام و در توحيد از امام صادق عليه السّلام و قمّى ره نقل نموده و مشيمه پوستى است كه در رحم روى بچه كشيده شده اين چنين قادر مقتدرى خداوند و پروردگار شما است و مالكيّت ملك وجود اختصاص باو دارد و سلطنت حقّه حقيقيّه از آن او است و معبود بحقّى جز او نيست و با اينهمه جهات استحقاق براى پرستش و ستايش چگونه از او منصرف ميشويد و بپرستش جماداتيكه بهيچ وجه لياقت ندارند مى‌پردازيد و اگر جمله كائنات كافر گردند بر دامن كبرياش ننشيند گرد چون او بى‌نياز از مردم و عبادت آنها و مأمون از معصيتشان است ولى راضى بكفر آنها نيست چون ميداند براى آنها ضرر دارد خداوند بندگان خود را دوست دارد و از پدر و مادر مهربان بآنها مهربانتر است و ارحم الرّاحمين است چگونه راضى ميشود بندگانش در دنيا بمضارّ كفر گرفتار و در آخرت به تبعات آن دچار شوند و اگر شكرگزارى نمايند از نعم بى‌پايان او باطاعت و ترك معصيت مى‌پسندد آن شكرگزارى را از آنها و خشنود ميشود بآن چون سعادت دنيا و آخرت آنها در آن است بيشتر از پدر مهربانى كه راضى و خشنود ميشود از پسرى كه تحصيل ميكند موجبات ترقّى و تعالى و خوشبختى خود را و قمّى ره فرموده مراد از كفر در اينجا كفران نعمت است و در محاسن نقل نموده كه كفر اينجا خلاف مذهب حقّ و شكر ولايت و معرفت است و هيچ كس بار گران ديگرى را بدوش نميگيرد يعنى هر كس كه گناهى بر گردن دارد ضررش بخودش ميرسد نه بغير و بازگشت همه در قيامت بحكم خدا است پس آگاه ميكند آنها را از اعمال خوب و بدشان بمحاسبه و مجازات حتى نيّتهاى قلبى و ارادات باطنى بندگان را كه بارز نشده و در كمون سينه آنها مانده است خدا ميداند و با آنها حساب ميكند اگرچه بر آنها عقاب نفرمايد و تحقيق اينمعنى در ذيل آيه‌


جلد 4 صفحه 487

شريفه‌ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ‌ گذشت و چون در كمون ذات هر كس اعتراف بتوحيد حقّ وجود دارد نهايت آنكه هوى و هوس نفسانى و تمايلات شهوانى منصرف مينمايد شخص را از عمل بمقتضاى آن وقتى كه بانسان گزند و ضرر و بلا و محنتى برسد قهرا متوجه بخدا ميشود و تضرّع و زارى ميكند و رفع آن بلا را از او ميخواهد و چون تفضّل و احسان الهى شامل حال او گشت و متنعّم بنعمت حق شد فراموش ميكند آن گرفتارى خود را كه براى رفع آن متوسل بعنايت الهى شده بود يا آن دعا و تضرّع و زارى خود را كه بدرگاه خدا ميكرد پيش از رفع بلا و قرار ميدهد براى خداوند امثال و اقرانى در عبادت و اطاعت از بت‌ها و بندگان خدا تا در نتيجه گمراه شود و گمراه كند خلقى را از راه خدا پرستى و اين بسيار صفت بدى است چون انسان بايد در هيچ حال احوال سابقه خود را فراموش نكند و اگر از كسى در وقت گرفتارى باو خيرى رسيد در زمان وسعت در نظر داشته باشد و اگر بتواند تلافى كند و بايد بچنين شخصى گفت چند روزى از اين ناشكرى خود و كفران نعمت الهى در دنيا بهره‌بردارى كن كه بالاخره تو از اهل آتش جهنمى و بايد بسوزى در آن و آيا چنين شخصى خوبست يا كسيكه در ساعاتى از شب مشغول بنماز و قنوت و سجود و قيام در پيشگاه الهى است از ترس عذاب قيامت و اميد برحمت خدا كه بهترين حالات اهل ايمان است چنانچه در علل از امام باقر عليه السّلام در اين آيه نقل شده كه مراد نماز شب است و آيا كسانيكه داراى ايمان و اعتقاد بصدق وعده حق ميباشند مساوى هستند در فضيلت و شرافت و سعادت دنيا و آخرت با كسانيكه متزلزل و شاك و جاهل و غافلند و در روايات ائمه اطهار قانت در آناء ليل بامير المؤمنين عليه السّلام و متمتّع بكفر خود قليلا بمخالف او و كسيكه نسبت سحر به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله ميداد و متضرّر ميشد و توبه ميكرد و فراموش مينمود و شكّاك بود تأويل شده است و الّذين يعلمون را بخودشان و الّذين لا يعلمون را بدشمنانشان و اولو الالباب را بشيعيانشان تفسير فرموده‌اند و معلوم است كه تذكّر و اتّعاظ باين مواعظ و نصايح مخصوص باهل ايمان و عقول صافيه از كدورات است و در اينجا از امام حسن مجتبى عليه السّلام نقل شده و نيز قمى ره فرموده كه مراد از اولو الالباب‌


جلد 4 صفحه 488

اولو العقول است و در خاتمه خداوند به پيغمبر خود دستور فرموده كه اهل ايمان را امر بتقوى و اطاعت خدا فرمايد و نويد دهد ايشان را بآنكه كسيكه در دنيا خوبى كند خواه در باره خود بعبادت و اطاعت خدا و خواه در باره غير بدستگيرى و اعانت خداوند باو در دنيا و آخرت جزاى خير عنايت خواهد فرمود و جزاى خير در دنيا از قبيل صحّت و عافيت و امنيّت و اطمينان قلب بمواعيد الهيه است و براى جزاى دنيوى كه عطا فرموده از اجر اخروى او كاسته نخواهد شد و اگر در بلدى نتواند بوظائف دينى خود قيام نمايد و مهاجرت كند از آن بلد خداوند كفالت امور او را خواهد نمود و چون او كار خوبى كرده خدا هم جزاى خوب در دنيا و آخرت باو خواهد داد و چون او صبر نموده بر اطاعت خدا و مشقت هجرت از وطن و توقف در غربت خداوند باو بقدرى اجر ميدهد كه كسى از عهده حساب آن نمى‌تواند بيرون آيد و عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود كه وقتى منتشر شود و منصوب گردد ديوانها و ميزانهاى اعمال منتشر نشود و منصوب نگردد براى اهل بلا ديوان و ميزانى و اين آيه را تلاوت نمود و در كافى از آن حضرت بدخول اهل صبر در بهشت بدون حساب تفسير شده است و كلمه يرضه در اصل يرضاه بوده است و الف در جواب شرط بجزمى ساقط شده است و باشباع ضمّه و سكون‌ها نيز قرائت نموده‌اند و ليضلّ عن سبيله بفتح يا نيز قرائت شده و در هر حال لام براى بيان عاقبت است نه تعليل و تخويل اعطاء تفضلى است كه از باب استحقاق نباشد و ظاهرا مراد از نسيان منظور نداشتن باشد نه فراموشى واقعى و اللّه اعلم‌

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذا مَس‌َّ الإِنسان‌َ ضُرٌّ دَعا رَبَّه‌ُ مُنِيباً إِلَيه‌ِ ثُم‌َّ إِذا خَوَّلَه‌ُ نِعمَةً مِنه‌ُ نَسِي‌َ ما كان‌َ يَدعُوا إِلَيه‌ِ مِن‌ قَبل‌ُ وَ جَعَل‌َ لِلّه‌ِ أَنداداً لِيُضِل‌َّ عَن‌ سَبِيلِه‌ِ قُل‌ تَمَتَّع‌ بِكُفرِك‌َ قَلِيلاً إِنَّك‌َ مِن‌ أَصحاب‌ِ النّارِ «8»

و زماني‌ ‌که‌ تماس‌ پيدا كرد انسان‌ ‌را‌ ضرري‌ ميخواند پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ و انابه‌ و رجوع‌ ميكند باو ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ زماني‌ ‌که‌ عطا ميشود باو نعمتي‌ و

جلد 15 - صفحه 289

دفع‌ ضرر ‌او‌ ميشود ‌از‌ جانب‌ خداوند فراموش‌ ميكند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بود‌ ميخواند ‌او‌ ‌را‌ پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ نعمت‌ و قرار ميدهد ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ شريك‌‌-‌ هايي‌ و اندادي‌ ‌تا‌ اينكه‌ گمراه‌ ميشود ‌ يا ‌ ‌خود‌ ‌را‌ گمراه‌ ميكند ‌از‌ سبيل‌ الهي‌ بفرما باو ‌که‌ متمتع‌ شو و بهره‌ بردار بكفر ‌خود‌ ‌اينکه‌ چند روز دنيا محققا تو ‌از‌ اصحاب‌ آتشي‌.

انسان‌ نوعا ‌بر‌ نعمتي‌ ‌که‌ ‌در‌ دست‌ دارد ‌از‌ حيات‌ و صحت‌ و جاه‌ و مال‌ و ساير نعم‌ مستند بخود ميداند ‌ يا ‌ باسباب‌ ظاهريه‌ ‌از‌ رئيس‌ و دوست‌ و دكتر و دواء شانس‌ و بخت‌ و امثال‌ اينها و اما ‌اگر‌ بلائي‌ و مصيبتي‌ و ضرر باو متوجه‌ شد ‌او‌ ‌را‌ مستند بخدا ميداند و دفع‌ ‌آن‌ ‌را‌ ميطلبد چنانچه‌ بهمين‌ مضامين‌ ‌در‌ آيات‌ بسيار اشاره‌ ‌شده‌ لكن‌ قضيه‌ ‌بر‌ عكس‌ ‌است‌ وَ ما أَصابَكُم‌ مِن‌ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَت‌ أَيدِيكُم‌ وَ يَعفُوا عَن‌ كَثِيرٍ شوري‌ آيه 29 و مكرر گفته‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ عقائد فاسده‌ و صفات‌ خبيثه‌ و اعمال‌ سيئه‌ قطع‌ نظر ‌از‌ عقوبات‌ اخروي‌ مضار بسياري‌ ‌در‌ دنيا دارد سياهي‌ دل‌ قساوت‌ قلب‌ ضعف‌ ايمان‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ سلب‌ نعم‌ نزول‌ بلاء كوتاهي‌ عمر گرفتار ظلم‌ ظلمه‌ غضب‌ الهي‌ رنجش‌ خواطر انبياء و ائمه‌ و صلحاء تسلط شيطان‌ و ‌غير‌ اينها.

وَ إِذا مَس‌َّ الإِنسان‌َ ضُرٌّ گرفتار شد بمرض‌ و حريق‌ و غريق‌ و هدم‌ و ضيق‌ معيشت‌ و تنگ‌ دستي‌ و ساير بليات‌.

دَعا رَبَّه‌ُ مُنِيباً إِلَيه‌ِ يكي‌ ‌از‌ رفقاء ‌گفت‌ ‌اينکه‌ حريقي‌ ‌که‌ سال‌ گذشته‌ ‌در‌ مني‌ اتفاق‌ افتاد و فرياد ‌ يا ‌ اللّه‌ و استغاثه‌ و ناله‌ و انابه‌ مردم‌ بلند شد.

ثُم‌َّ إِذا خَوَّلَه‌ُ نِعمَةً مِنه‌ُ خداوند دفع‌ بلاء فرمود و اعطاء نعمت‌ نمود.

نَسِي‌َ ما كان‌َ يَدعُوا إِلَيه‌ِ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌را‌ دو نحوه‌ تفسير كرده‌اند يكي‌ آنكه‌ ‌آن‌ بلا و مصيبت‌ و ضري‌ ‌که‌ باو رسيده‌ فراموش‌ ميكند كأن‌ ‌لم‌ يكن‌ شيئا ديگر آنكه‌ دعاء و تضرّع‌ و انابه‌ ‌در‌ پيشگاه‌ الهي‌ ‌را‌ فراموش‌ ميكند و بهمان‌ كفر و فسق‌ ‌خود‌ ادامه‌ ميدهد و معني‌ دوم‌ اقرب‌ ‌است‌ بقرينه جمله ‌بعد‌.

جلد 15 - صفحه 290

وَ جَعَل‌َ لِلّه‌ِ أَنداداً بهمان‌ شرك‌ ‌که‌ داشت‌ ادامه‌ ميدهد و بكفر ‌خود‌ باقي‌ ميماند.

لِيُضِل‌َّ عَن‌ سَبِيلِه‌ِ ممكن‌ ‌است‌ لام‌ غاية ‌باشد‌ ‌که‌ غاية جعل‌ انداد گمراهي‌ ‌از‌ راه‌ حق‌ و سبيل‌ الهي‌ ‌است‌ و ممكنست‌ لام‌ تعليل‌ ‌باشد‌ ‌که‌ علت‌ جعل‌ انداد گمراهي‌ ‌عن‌ سبيل‌ اللّه‌ ‌است‌. قُل‌ تَمَتَّع‌ بِكُفرِك‌َ قَلِيلًا ‌اينکه‌ چهار روزه دنيا زود سپري‌ ميشود و گرفتار عذاب‌ خواهي‌ شد.

إِنَّك‌َ مِن‌ أَصحاب‌ِ النّارِ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد وَ جَعَلُوا لِلّه‌ِ أَنداداً لِيُضِلُّوا عَن‌ سَبِيلِه‌ِ قُل‌ تَمَتَّعُوا فَإِن‌َّ مَصِيرَكُم‌ إِلَي‌ النّارِ ابراهيم‌ آيه 35.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 8)- در آیات گذشته سخن از توحید استدلالی و معرفت پروردگار از طریق مطالعه آیات عظمت او در آفاق و انفس بود. در اینجا از توحید فطری سخن به میان می‌آورد و روشن می‌سازد آنچه را که انسان از طریق عقل و خرد و مطالعه نظام آفرینش درک می‌کند به صورت فطری در اعماق جانش وجود دارد که در طوفانهای حوادث، خود را نشان می‌دهد.

ج4، ص213

می‌فرماید: «و هنگامی که انسان را زیانی رسد (نور توحید در قلبش درخشیدن می‌گیرد) پروردگار خود را می‌خواند در حالی که به سوی او باز می‌گردد» و از گناه و غفلت خود پشیمان است (وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ).

«اما هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلا خدا را می‌خواند از یاد می‌برد» (ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ).

«و برای خداوند همتایانی قرار می‌دهد تا (علاوه بر گمراهی خویش) مردم را از راه او منحرف سازد» (وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ).

منظور از «انسان» در اینجا انسانهای عادی و تربیت نایافته در پرتو تعلیمات انبیاء است، و گر نه دست پروردگان مردان حق همچون خود آنان در «سرّاء» و «ضرّاء» در ناراحتیها و راحتیها، در ناکامیها و کامیابیها همواره به یاد او هستند، و دست به دامن لطف او دارند.

در پایان آیه این گونه افراد را با تهدیدی صریح و قاطع مخاطب ساخته، می‌گوید: «به او بگو: از کفرت بهره گیر (و چند روزی را به غفلت و غرور طی کن اما بدان) که از دوزخیانی» (قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ).

مگر چنین انسان کوته فکر گمراه و گمراه کننده سرنوشتی غیر از این می‌تواند داشته باشد.

نکات آیه

۱ - نیایش خالصانه انسان با خداوند، به هنگام گرفتارى ها و مصیبت ها (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه) «ضرّ» (ضد «نفع») به معناى مطلق آسیب است.

۲ - توحید ربوبى، باورى فطرى و غریزى انسان (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه) از این که انسان ها در مواقع اضطرار و هنگامه هاى سخت، به خدا پناه مى برند و نجات خود را تنها در گرو مشیت او مى دانند; معلوم مى شود که این، باورى غریزى و ایمانى فطرى است.

۳ - گرفتارى ها و مصیبت ها، مایه بیدارى و تجلى فطرت توحیدى انسان (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه)

۴ - انسان ها، به هنگام گرفتارى و رنج، روى به خدا آورده و او را به فریادرسى مى خوانند. (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه منیبًا إلیه) «إنابة» (مصدر «منیباً») به معناى رجوع است و «منیباً إلیه»; یعنى، بازگشت به خدا با توبه و اخلاص (مفردات راغب).

۵ - انسان ها، به هنگام گرفتارى و رنج، به ناتوانى خود و قدرت یارى رسانى خداوند پى برده و اعتراف مى کنند. (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه منیبًا إلیه)

۶ - نیایش خالصانه شرک پیشگان به درگاه خداوند، هنگام گرفتارى و مصیبت ها، دلیلى روشن بر پوچى اندیشه شرک و حقانیت توحید ربوبى (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه منیبًا إلیه) روى سخن در این سوره، با مشرکان مکه است و آیه شریفه در مقام بیان یکى از دلایل روشن بر اثبات توحید الهى و پوچى اندیشه شرک است.

۷ - نیایش خالصانه به درگاه خدا، عامل جلب رحمت او و بر طرف کننده گرفتارى ها است. (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه منیبًا إلیه ثمّ إذا خوّله نعمة منه) «تخویل» (مصدر «خول») به معناى اعطا و بخشش است و مقصود از جمله «إذا خوّله نعمة منه»، رفع گرفتارى و اعطاى نعمت آسودگى است که پس از دعا و نیایش بندگان به درگاه الهى تحقق مى پذیرد.

۸ - رهایى انسان از گرفتارى ها و مصیبت ها، در گرو مشیت خداوند و بسته به لطف و رحمت او است. (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه منیبًا إلیه ثمّ إذا خوّله نعمة منه)

۹ - انسان در برابر نعمت ها و لطف هاى خداوند، موجودى ناسپاس است. (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه ... ثمّ إذا خوّله نعمة منه نسى ما کان یدعوا إلیه من قبل)

۱۰ - انسان باید در حال آسایش و سختى، متوجه خدا بوده و تنها به درگاه او نیایش داشته باشد. (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه ... ثمّ إذا خوّله نعمة منه نسى ما کان یدعوا إلیه من قبل)

۱۱ - انسان، در معرض انواع گرفتارى ها و مصیبت ها (و إذا مسّ الإنسن ضرّ ... ثمّ إذا خوّله نعمة منه نسى ما کان یدعوا إلیه من قبل)

۱۲ - رفاه و آسایش بسیار و برکنار بودن از گرفتارى ها و مصیبت هاى روزگار، زمینه غفلت از یاد خداوند است. (ثمّ إذا خوّله نعمة منه نسى ما کان یدعوا إلیه من قبل)

۱۳ - انسان ها هنگام رهایى از مشکلات و دستیابى به آسودگى، موقعیت گذشته خود را فراموش کرده و ناسپاس مى شوند. (و إذا مسّ الإنسن ضرّ ... ثمّ إذا خوّله نعمة منه نسى ما کان یدعوا إلیه من قبل)

۱۴ - آسایش و آسودگى از گرفتارى ها و رنج ها، نعمتى است الهى. (و إذا مسّ الإنسن ضرّ ... ثمّ إذا خوّله نعمة منه) برداشت یاد شده از تعبیر نعمت درباره آسودگى و رفع گرفتارى، به دست مى آید.

۱۵ - شرک به خداوند، کفران نعمت هاى الهى است. (ثمّ إذا خوّله نعمة منه ... و جعل للّه أندادًا) «ندّ» (مفرد «انداد») به معناى مثل و نظیر است و مقصود از آن شریک در کار خداوند است.

۱۶ - رهایى از گرفتارى و برخوردارى از نعمت آسودگى، زمینه شرک ورزى و مؤثر دانستن غیر خدا در وضعیت خویش (إذا خوّله نعمة منه ... و جعل للّه أندادًا)

۱۷ - آیین شرک، آیینى راه زن و گمراه کننده (و جعل للّه أندادًا لیضلّ عن سبیله)

۱۸ - ناسازگارى راه شرک با راه خدا (و جعل للّه أندادًا لیضلّ عن سبیله)

۱۹ - حالت «رفاه و خوشى» و «سختى و محرومیت»، عرصه بروز و ظهور شخصیت و باطن انسان ها (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه ... ثمّ إذا خوّله نعمة منه ... و جعل للّه أندادًا لیضلّ عن سبیله)

۲۰ - اندک و ناپایدار بودن بهره ورى کافران و ناسپاسان، در سایه کفر و ناشکرى خویش (قل تمتّع بکفرک قلیلاً)

۲۱ - شرک و ناسپاسى خدا، موجب گرفتارى به آتش جهنم (قل تمتّع بکفرک قلیلاً إنّک من أصحب النار)

۲۲ - آتش، از وسایل عذاب دوزخیان (إنّک من أصحب النار)

۲۳ - بهره هاى دنیایى تحت لواى کفر و ناسپاسى خدا، در مقایسه با عذاب دایمى دوزخ بسى اندک و ناپایدار است. (قل تمتّع بکفرک قلیلاً إنّک من أصحب النار) جمله «إنّک من أصحاب النار» براى تعلیل و بیان چرایى ناچیز بودن و ناپایدارى بهره دنیایى شرک و ناسپاسى است.

موضوعات مرتبط

  • آسایش: آثار آسایش ۱۲، ۱۶، ۱۹; دعا در آسایش ۱۰
  • اقرار: اقرار به عجز ۵; اقرار به قدرت خدا ۵
  • امکانات دنیوى: بى ارزشى امکانات دنیوى ۲۳; ناپایدارى امکانات دنیوى ۲۳
  • انسان: انسان ها هنگام آسایش ۱۳; صفات انسان ۴، ۵; غفلت انسان ها ۱۳; فطریات انسان ۲; کفران انسان ۹، ۱۳
  • توحید: دلایل توحید ربوبى ۶; فطریت توحید ربوبى ۲
  • جهنم: آتش جهنم ۲۲; جاودانگى جهنم ۲۳; سختى عذاب جهنم ۲۳; عذابهاى جهنم ۲۲; موجبات جهنم ۲۱
  • خدا: آثار رحمت خدا ۸; آثار لطف خدا ۸; آثار مشیت خدا ۸; زمینه رحمت خدا ۷; نعمتهاى خدا ۱۴
  • دعا: آثار اخلاص در دعا ۷; اخلاص در دعا ۱; زمینه دعا ۴
  • رفاه: آثار رفاه ۱۲، ۱۹; دعا در رفاه ۱۰
  • سختى: آثار سختى ۳، ۵، ۱۹; آثار نجات از سختى ۱۶; خطر سختى ۱۱; دعا در سختى ۱، ۴، ۱۰; عوامل نجات از سختى ۸
  • شخصیت: عوامل بروز شخصیت ۱۹
  • شرک: آثار شرک ۲۱; حقیقت شرک ۱۵، ۱۷; دلایل بى منطقى شرک ۶; زمینه شرک ۱۶; شرک و سبیل الله ۱۸
  • عذاب: ابزار عذاب ۲۲
  • غفلت: زمینه غفلت از خدا ۱۲
  • فطرت: زمینه تنبه فطرت ۳; فطرت توحیدى ۳
  • کافران: بى ارزشى امکانات مادى کافران ۲۰; ناپایدارى امکانات کافران ۲۰
  • کفر: آثار کفر ۲۰، ۲۳
  • کفران: آثار کفران نعمت ۲۰، ۲۱، ۲۳; زمینه کفران نعمت ۱۳; کفران نعمت ۹، ۱۵
  • کفران کنندگان: بى ارزشى امکانات مادى کفران کنندگان ۲۰; ناپایدارى امکانات کفران کنندگان ۲۰
  • گمراهى: عوامل گمراهى ۱۷
  • مشرکان: دعاى مشرکان ۶; مشرکان هنگام سختى ۶; مشرکان هنگام مصیبت ۶
  • مصیبت: آثار مصیبت ۳، ۴، ۵; خطر مصیبت ۱۱; دعا در مصیبت ۱، ۴; زمینه رفع مصیبت ۷; عوامل نجات از مصیبت ۸
  • نعمت: نعمت آسایش ۱۴

منابع

  1. البرهان فی تفسیر القرآن.