الحجر ٩٨

از الکتاب
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
کپی متن آیه
فَسَبِّحْ‌ بِحَمْدِ رَبِّکَ‌ وَ کُنْ‌ مِنَ‌ السَّاجِدِينَ‌

ترجمه

(برای دفع ناراحتی آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده‌کنندگان باش!

|پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجده كنندگان باش
پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجده‌كنندگان باش.
پس به ذکر اوصاف کمال پروردگارت تسبیح گو و از نمازگزاران باش (تا به یاد خدا شاد خاطر شوی).
پس [برای دفع دلتنگی] پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از سجده کنان باش.
به ستايش پروردگارت تسبيح كن و از سجده‌كنندگان باش.
پس سپاسگزارانه پروردگارت را تسبیح گوی و از ساجدان باش‌
پس پروردگارت را با سپاس و ستايش به پاكى ياد كن و از سجده آرندگان باش.
پس (به هنگام هجوم ناراحتیها و اندوهها متوسّل به تسبیح و تقدیس خدا شو و زبان) به حمد و ثنای پروردگارت بگشای و از زمره‌ی سجده‌کنندگان (و نمازگزاران) باش.
پس با ستایش پروردگارت (او را) تقدیس کن، و از سجده‌کنندگان باش.
پس تسبیح کن به سپاس پروردگار خویش و باش از سجده‌کنندگان‌

So glorify the praise of your Lord, and be among those who bow down.
ترتیل:
ترجمه:
الحجر ٩٧ آیه ٩٨ الحجر ٩٩
سوره : سوره الحجر
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«السَّاجِدِینَ»: سجده‌برندگان. مراد نمازگزاران است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ «98»

پس (براى تقويت خود) پروردگارت را با سپاس و ستايش به پاكى ياد كن و از سجده كنندگان باش.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ (98)

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌: پس ملتجى به خداى تعالى شده، تسبيح كن تسبيحى‌

جلد 7 - صفحه 152

مقرون به حمد پروردگار خود. طبرسى رحمه اللّه فرمايد «1»: يعنى بگو (سبحان اللّه و بحمده). وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ‌: و باش از نمازگزارندگان تا كشف غم تو نمايد و شرّ اشرار را از تو دفع فرمايد. يا تنزيه كن خداى را از آنچه مى‌گويند و حمد او نما بر آنكه تو را هدايت فرموده به حق و به نماز قيام كن. ابن عباس نقل نموده‌ «2» كه وقتى امرى حضرت پيغمبر را محزون مى‌نمود، مشغول نماز مى‌شد.

صاحب كشف الاسرار گويد «3»: ما از تنگدلى تو آگاهيم و از آنچه به تو مى‌رسد از غصه بيگانگان خبر داريم، تو به حضور دل، مشغول نماز شو، تا دل تو را از انديشه غم فارغ سازيم.

تبصره: آيه شريفه شأن و مقام جلالت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به تمام عالميان معرفى فرمايد. اين مطلب مسلم آمده كه هر قدر روح انسانى در درجه كمال باشد، تألم و تأثرش از ناملايمات و ناهنجاريها بيشتر خواهد بود. و چون وجود اقدس خاتم النبيين صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در رتبه امكانيت، غايت كمال را دارا بود به حدى كه علت ايجاد خلقت ممكنات و منشأ ظهور كمالات در تمام عوالم، نور آن سرور مى‌باشد؛ بنابراين تأثرات روحى آن حضرت محققا بى‌نهايت بود. و ايضا شدت لطف و رأفت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نسبت به جامعه بشرى به درجه‌اى كه با سعى و جديت در ارشاد و هدايت، وقتى مى‌ديد با ظهور حق، عناد و لجاج ورزيده، اعراض نموده كافر مى‌شدند، رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متأسف و ملول و دلتنگ شده، گريه مى‌نمود كه چرا مردم خود را مورد سخط الهى قرار داده و به سبب مخالفت فرامين سبحانى مستحق عقاب شوند. بدين واسطه آيات بسيارى در تسليه خاطر مبارك آن حضرت حق تعالى نازل فرمود تا غبار كدورت و ملالت‌


«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 347.

«2» همان مدرك.

«3» همان مدرك.

جلد 7 - صفحه 153

را از قلب شريف بزدايد، و اين قسمت سرمشقى را براى امت معين نمايد.

در كافى‌ «1» حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: عليك بالصّبر فى جميع امورك فانّ اللّه عزّ و جلّ بعث محمدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فامره بالصّبر و الرّفق ... فصبر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حتّى نالوه بالعظائم و رموه بها، فضاق صدره فانزل اللّه عزّ و جلّ ... (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ ....) بر تو باد به صبر كردن در تمام امور خود، بدرستى كه خداوند عزّ و جلّ مبعوث فرمود محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را و امر نمود او را به صبر و رفق، پس صبر كرد تا به حدى كه رسيد او را نسبت‌هاى ناروا (مانند جنون و دروغ) به مرتبه‌اى كه دلتنگ شد، پس خداى تعالى آيه شريفه نازل فرمود: (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ ...)


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (94) إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ (95) الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (96) وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ (97) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ (98)

وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (99)

ترجمه‌

پس آشكار قيام كن بآنچه مأمور شوى و روى گردان از مشركان‌

همانا ما كفايت كنيم از تو استهزاء كنندگانرا

آنانكه قرار ميدهند با خدا خداى ديگرى را پس زود باشد كه بدانند

و بتحقيق ميدانيم كه تو تنگ ميشود سينه‌ات بآنچه ميگويند

پس تسبيح كن بستايش پروردگارت و باش از سجده كنندگان‌

و پرستش كن پروردگارت را تا برسد تو را مرگ.

تفسير

در اكمال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پنج سال در خفاء بود و براى ترس از كفّار مكتوم داشت و اظهار نفرمود امر خود را و على عليه السّلام‌


جلد 3 صفحه 267

و خديجه با او بودند پس مأمور شد از جانب خدا بآنكه آشكار قيام بامر نمايد ظاهر شد و اظهار كرد امر خود را و در روايت ديگر سه سال تعيين شده و عيّاشى ره از آنحضرت اين معنى را نقل نموده و آنكه چون عرضه داشت نفس خود را بقبايل عرب تكذيب كردند آنحضرت را و گفتند دور شو از ما و قمّى ره فرموده اين آيه در مكّه نازل شد بعد از نبوّت پيغمبر بسه سال و حديث اكمال را مفصّل‌تر نقل نموده و استهزاء كنندگانرا فرموده وليد بن مغيره و عاص بن وائل و اسود بن مطّلب و اسود بن عبد يغوث و حرث بن طلاطله بودند و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه استهزاء كنندگان به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين پنج نفر نامبرده بودند و چون خداوند بآنحضرت وعده فرمود كه شرّ آنها را از او كفايت كند دانست كه ذليل شدند پس ببدترين وجهى از وجوه ميراند آنها را خدا و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام حديث مفصّلى نقل نموده كه در آن اسماء اين پنج نفر ذكر شده و آنكه همه در يكروز مردند و گفتند خداى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما را كشت وليد بن مغيره عبور نمود و در راه تيرى تراشيده و گذارده شده بود به رگ حيات آن اصابت نمود و پاره كرد و خون جارى گشت تا مرد و عاص بن وائل براى كارى از خانه بيرون رفت سنگى زير پايش غلطيد و افتاد و پاره پاره شد و مرد و اسود بن عبد يغوث باستقبال پسرش رفت و زير سايه درختى نشست و جبرئيل نازل شد و سر او را گرفت و بدرخت زد او بغلامش گفت نگذار اين شخص سر مرا بدرخت بزند غلامش گفت من كسيرا نمى‌بينم خودت سرت را بدرخت ميزنى و كشته شد و اسود بن مطّلب بنفرين پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كور شد و مرد و حرث بن طلاطله از خانه بيرون رفت و باد سام او را گرفت و سياه شد و چون بخانه برگشت كسانش او را نشناختند و در خانه راهش ندادند و او گفت من حرثم آنها قبول نكردند و بر او غضب نمودند و او را كشتند و روايت شده است كه اينها يك روز به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند اگر تا ظهر از قولت برنگشتى تو را خواهيم كشت و آنحضرت غمناك وارد خانه شد و در خانه را بروى خود بست پس در همان ساعت جبرئيل از جانب خدا نازل شد و عرض كرد يا محمّد خداوند سلام بتو سلام ميرساند و ميفرمايد اصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين يعنى اظهار كن امر خود را باهل مكّه و بخوان آنها را بايمان حضرت فرمود اى‌


جلد 3 صفحه 268

جبرئيل چه كنم با مستهزئين و تهديد آنها جواب رسيد انّا كفيناك المستهزئين حضرت فرمود آنها الساعة نزد من بودند عرض كرد كفايت كردم امر آنها را و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم علنا دعوت فرمود و قمّى ره بعد از نقل كيفيّت هلاك استهزاء كنندگان فرموده پس حضرت از خانه بيرون آمد و بر حجر اسمعيل ايستاد و مردم را بشهادت بر توحيد و رسالت خود رسما دعوت فرمود و فرمود بتها را بشكنيد تا مالك ملك عرب و عجم شويد و ببهشت برويد باز استهزاء نمودند و گفتند محمّد ديوانه شده ولى از ترس حضرت ابو طالب جرئت جسارت بيشترى ننمودند پس خلاصه مفاد آيات شريفه آنستكه خداوند پس از بيان مسئوليّت تمام فرق كفّار فرموده پس آشكار كن مأموريت خود را و اعتنائى مكن باقوال و اعمال اهل شرك ما شرّ آنها و كسانيرا كه بتو استهزاء مينمايند از تو دفع ميكنيم آنها كسانى هستند كه براى خدا شريك قرار دادند و بزودى بكيفر اعمال خودشان خواهند رسيد و ميفهمند چه خطاء بزرگى كردند ما ميدانيم تو از اقوال آنها دلتنگ ميشوى ولى رفع دلتنگى تو بخلوت با خداوند و تسبيح و حمد و سجده در پيشگاه او كه همه در نماز جمع است خواهد شد و مشغول بعبادت پروردگارت باش تا برسد بتو آن امر يقينى كه مرگ است و بهمه خواهد رسيد در مجمع روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر وقت از امرى محزون ميشد پناه ميبرد بنماز و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه گذشت.


جلد 3 صفحه 269

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَسَبِّح‌ بِحَمدِ رَبِّك‌َ وَ كُن‌ مِن‌َ السّاجِدِين‌َ (98)

‌پس‌ تسبيح‌ كن‌ بواسطه‌ حمد پروردگارت‌ و باش‌ ‌از‌ سجده‌ كنندگان‌ (فسبح‌) ‌پس‌ ‌از‌ اينكه‌ وظيفه‌ ‌خود‌ ‌را‌ نسبت‌ بامّت‌ انجام‌ دادي‌ و تبليغ‌ رسالت‌ كردي‌ بپرداز بوظائف‌ شخصي‌ ‌خود‌:

«1» تسبيح‌ پروردگار و تنزيه‌ و تقديس‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌هر‌ عيب‌ و نقص‌ و احتياج‌ ذاتا و صفة و فعلا

(گر جمله‌ كائنات‌ كافر گردند

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 98)- ولی ناراحت مباش برای زدودن آثار سخنان زشت و ناهنجارشان، «پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده کنندگان باش»! (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ).

چرا که این تسبیح خداوند اثرات بد گفتار آنها را از دلهای مشتاقان «اللّه» می‌زداید، و از آن گذشته به تو نیرو و توان، نور و صفا بخشد.

لذا در روایات می‌خوانیم: «هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله غمگین می‌شد به نماز برمی‌خاست و آثار این حزن و اندوه را در نماز از دل می‌شست».

نکات آیه

۱- توصیه خداوند به پیامبر(ص) به تسبیح همراه با حمد و ستایش خداوند. (فسبّح بحمد ربّک و کن من السجدین) «باء» در «بحمده» براى مصاحبت است; یعنى، تسبیح باید با حمد و ستایش پروردگار قرین و همراه باشد.

۲- توصیه خداوند به پیامبر(ص) به استمداد از یاد پروردگار و عبادت و نماز در مشکلات و ناراحتیهاى برخاسته از رسالت خویش و مخالفتهاى دشمنان (و لقد نعلم أنک یضیق صدرک بما یقولون . فسبّح بحمد ربّک و کن من السجدین) برداشت فوق از «فاء» در «فسبّح» - که براى تفریع این جمله به آیه قبل است - استفاده گردیده است; بدین معنا که توصیه خداوند به تسبیح و تحمید... پس از اعلام آگاهى او از دلتنگى و اندوه پیامبر(ص) بیانگر تأثیر این عبادات در رفع اندوه و نگرانى است.

۳- رهبران الهى و زمامداران جامعه اسلامى، نیازمند به استمداد از پروردگار با ذکر و نماز و عبادت، در برابر مشکلات رسالت خویش (و لقد نعلم أنک یضیق صدرک ... فسبّح بحمد ربّک و کن من السجدین)

۴- قرین و همراه کردن تسبیح پروردگار با حمد و ستایش او، امرى نیکو و پسندیده در ذکر و عبادت (فسبّح بحمد ربّک)

۵- حمایت خداوند از بندگان، شایسته تسبیح، سپاسگزارى و عبادت اوست. (و لقد نعلم أنک یضیق صدرک ... فسبّح بحمد ربّک) «فا» در «فسبّح» تفریع بر آیه قبل است (آیه قبل درصدد دلدارى به پیامبر(ص) در برابر سخنان آزار دهنده مشرکان بود). تفریع این آیه بر آن مى تواند به منظور نکته یاد شده باشد.

۶- لزوم تسبیح و عبادت خداوند در برابر هرگونه سخن ناروا و شرک آمیز درباره او (و لقد نعلم ... بما یقولون . فسبّح بحمد ربّک) تفریع «فسبّح» به آیه قبل مى تواند به معناى این باشد که: حال که آنان سخنان ناروا درباره خدا مى گویند و به تنقیص پروردگار مى پردازند، تو به تسبیح و حمد و عبادت او بپرداز.

۷- ذکر خدا و عبادت پروردگار چون نماز، زداینده نگرانیها و اندوهها و تقویت کننده روحیه پایدارى و موجب آرامش خاطر است. (و لقد نعلم أنک یضیق صدرک ... فسبّح بحمد ربّک و کن من السجدین) نوع مفسّران بر آنند که مقصود از سجده در این آیه، نماز است و مؤید آن روایتى است که مى گوید: «پیامبر(ص) هر گاه محزون و دلتنگ مى شد، نماز مى خواند» (مجمع البیان، ذیل آیه فوق).

۸- سجده و خضوع، رکن اصلى و روح نماز و داراى جایگاه ویژه در میان سایر عبادات (فسبّح بحمد ربّک و کن من السجدین) مقصود از «سجده» مى تواند نماز باشد و علت اینکه به جاى نماز به سجده امر شده، مى تواند گویاى این حقیقت باشد که سجده رکن مهم و روح نماز است. گفتنى است دستور خداوند به سجده، پس از توصیه به تسبیح و حمد - که هر دو نوعى عبادت به شمار مى آیند - نشان دهنده اهمیت و جایگاه ویژه آن است.

۹- ربوبیت خداوند، شایسته تسبیح، حمد، سجده و فروتنى انسان به پیشگاه او (فسبّح بحمد ربّک و کن من السجدین)

موضوعات مرتبط

  • آرامش: عوامل آرامش ۷
  • استقامت: عوامل استقامت ۷
  • استمداد: استمداد از خدا ۲، ۳; استمداد از عبادت ۲; استمداد از نماز ۲
  • اندوه: عوامل رفع اندوه ۷
  • تقویت روحیه: عوامل تقویت روحیه ۷
  • حمد: اهمیت حمد خدا ۱; عوامل حمد خدا ۵، ۹
  • خدا: اهمیت تسبیح خدا ۱، ۶; توصیه هاى خدا ۱، ۲; حمایتهاى خدا ۵; ربوبیت خدا ۹; عوامل تسبیح خدا ۵، ۹; عوامل سجده بر خدا ۹
  • ذکر: آثار ذکر خدا ۷; آداب ذکر خدا ۴; اهمیت ذکر خدا ۲، ۳; تحمید در ذکر خدا ۴; تسبیح در ذکر خدا ۴
  • روانشناسى تربیتى ۷:
  • رهبران دینى: نیازهاى رهبران دینى ۳
  • سختى: روش تسهیل سختى ۲، ۳
  • عبادت: آثار عبادت ۷; آداب عبادت ۴; اهمیت عبادت خدا ۲، ۳، ۶; تحمید در عبادت خدا ۴; تسبیح در عبادت خدا ۴; عوامل عبادت خدا ۵
  • عمل: عمل پسندیده ۴
  • محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۱، ۲
  • نماز: آثار نماز ۷; ارکان نماز ۸; اهمیت خضوع در نماز ۸; اهمیت سجده در نماز ۸; اهمیت نماز ۲، ۳

منابع