التوبة ١٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانی ندارند؛ شاید (با شدّت عمل) دست بردارند!

و اگر قسم‌هاى خود را پس از پيمان خويش شكستند و به آيين شما طعنه زدند، با سران كفر بجنگيد [چرا كه‌] آنها پاى‌بند سوگندها نيستند، باشد كه [از پيمان‌شكنى‌] باز ايستند
و اگر سوگندهاى خود را پس از پيمان خويش شكستند و شما را در دينتان طعن زدند، پس با پيشوايانِ كفر بجنگيد، چرا كه آنان را هيچ پيمانى نيست، باشد كه [از پيمان‌شكنى‌] باز ايستند.
و اگر آنها سوگند خود را بعد از عهدی که بسته‌اند بشکنند و در دین شما تمسخر و طعن زنند در این صورت با آن پیشوایان کفر و ضلالت کارزار کنید که آنها را عهد و سوگند استواری نیست، باشد که بس کنند.
و اگر پیمان هایشان را پس از تعهدشان شکستند و در دین شما زبان به طعنه و عیب جویی گشودند، در این صورت با پیشوایان کفر بجنگید که آنان را [نسبت به پیمان هایشان] هیچ تعهدی نیست، باشد که [از طعنه زدن و پیمان شکنی] بازایستند.
اگر پس از بستن پيمان، سوگند خود شكستند و در دين شما طعن زدند، با پيشوايان كفر قتال كنيد كه ايشان را رسم سوگند نگه‌داشتن نيست، باشد كه از كردار خود باز ايستند.
ولی اگر سوگندهایشان را پس از پیمان بستنشان شکستند و در دین شما طعنه زدند، آنگاه با پیشوایان کفر کارزار کنید، چرا که حرمت سوگند [و پیمان‌] را رعایت نمی‌کنند، باشد که دست بردارند
و اگر سوگندهاى خويش پس از پيمان‌بستن بشكنند و در دين شما زبان به عيب‌گويى و نيش‌زدن بگشايند، پس با پيشوايان كفر كارزار كنيد زيرا كه آنها را [پايبندى به‌] سوگند [و پيمان‌] نيست باشد كه [از كفر و شرك و پيمان شكنى‌] بازايستند.
و اگر پیمانهائی را که بسته‌اند و مؤکّد نموده‌اند شکستند، و آئین شما را مورد طعن و تمسخر قرار دادند (اینان سردستگان کفر و ضلالند و) با سردستگان کفر و ضلال بجنگید، چرا که پیمانهای ایشان کمترین ارزشی ندارد. شاید (در پرتو بازبودن درگاه توبه‌ی خدا و شدّت عمل شما، پشیمان شوند و) دست بردارند.
و اگر سوگندهای خود را پس از پیمانشان شکستند و در دینتان طعنه زدند، (شما هم) با پیشوایان کفر بجنگید - ایشان بی‌گمان پایبند (به هیچ سوگندی) نیستند - شاید (از پیمان‌شکنی و یا کفرشان) باز ایستند.
و اگر شکستند سوگندهای خویش را پس از پیمانشان و بد سگالیدند در دین شما پس بکشید پیشوایان کفر را که نیست سوگندهائی برای ایشان شاید دست بردارند


التوبة ١١ آیه ١٢ التوبة ١٣
سوره : سوره التوبة
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«نَکَثُوا»: نقض کردند. به هم زدند. «أَیْمَان»: جمع یمین، سوگندها. «مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ»: پس از پیمان بستن و به سوگندهای بزرگ استوار داشتن ایشان. «أَئِمَّةَالْکُفْرِ»: مراد پیشوایان کفر و ضلال ایشان از قبیل ابوسفیان و حرث‌بن هشام است. یا مراد خود این افراد است که خویشتن را سران و متقدّمان در این کار می‌دانستند. به هر حال این عبارت پیروان سردستگان کفر و ضلال را نیز شامل می‌شود.


نزول

«شیخ طوسی» از امام على مرتضى علیه‌السلام و عمار یاسر و سایرین و نیز از امام باقر|امام محمدباقر علیه‌السلام روایت گردیده است که این آیه درباره اهل جمل نازل شده است.

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ «12»

امّا اگر (به جاى توبه،) سوگندهاى خويش را پس از بستنِ پيمانشان شكستند و در دين شما، زبان به طعنه (و عيب‌گوئى) گشودند، پس با سران كفر بجنگيد. زيرا كه آنان را (پايبندى به) سوگندى نيست، باشد كه (با شدّتِ عمل شما،) از كردار خود باز ايستند.

نکته ها

از على عليه السلام پرسيدند: چرا فراريان جنگ صفّين را تعقيب كرديد، ولى در جنگ جمل، كارى به فراريان نداشتيد؟

حضرت فرمود: در صفّين، رهبر كفر زنده بود و فراريان دور او جمع شده، متشكّل مى‌شدند و حمله‌ى مجدّد مى‌كردند، امّا در جنگ جمل، با كشته شدن رهبرشان، محورى براى تشكّل و سازماندهى مجدّد نداشتند.

امام صادق عليه السلام فرمود: هركس به دين شما طعنه زند، قطعاً كافر مى‌شود. سپس اين آيه را تلاوت فرمود. «1»

پیام ها

1- ارتداد از دين، يكى از نمونه‌هاى پيمان‌شكنى و مسخره كردن مكتب است.

«وَ إِنْ نَكَثُوا» (شايد «نَكَثُوا» پس از «تابُوا» اشاره به ارتداد باشد).

2- كيفر طعن و توهين به اسلام، اعدام است. «طَعَنُوا، فَقاتِلُوا» (با توهين كنندگان به مقدّسات مذهبى، بايد به شدّت برخورد كرد)

3- جهاد اسلامى، براى دفاع از مكتب است. «نَكَثُوا، طَعَنُوا، فَقاتِلُوا»

4- چون پيمان‌شكنى و مسخره كردن دين، از ناحيه‌ى رهبران كفر است، پس با آنان مبارزه كنيد. «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ»


«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 3 - صفحه 387

5- در مبارزه، بايد نابودى سران توطئه و مركز فرماندهى و تشكيلات دشمن، در اولويت باشد. «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ»

6- هر سوگندى شما را نفريبد. سوگند پيمان‌شكنان، بى‌اعتبار است. «لا أَيْمانَ لَهُمْ»

7- از اهداف جهاد اسلامى، جلوگيرى از توطئه دشمن است. «لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ «12»


«1» نهج البلاغه فيض حكمت 199 ص 1180.

«2» نهج البلاغه فيض حكمت 289 ص 1229.

ج5، ص 29

وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ‌: و اگر بشكنند مشركان عهد و پيمانهاى خود را. مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ‌: بعد از عهد كردن ايشان با شما. وَ طَعَنُوا فِي دِينِكُمْ‌: و طعن زنند در دين شما و صريحا تكذيب و تقبيح احكام اسلام نمايند. فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ: پس بكشيد پيشوايان كفر و سرداران اهل شرك را.

نكته- وضع «ائمّة الكفر» در موضع ضمير به جهت دلالت است بر آنكه رؤساى كفر به سبب رياست و تقدم به كفر و منع از مراقبت و اضلال و اغواء مردمان، احقند و سزاوارترند به كشتن.

بيان- در اين ائمه كفر اقوالى است: «1» 1- نزد ابن عباس: مراد به ائمه كفر، ابو سفيان و حارث بن هشام و سهل و عكرمه و ابو جهل و امثال ايشانند از رؤساى قريش كه عهد حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را شكستند. 2- اهل روم و فارس‌اند. 3- حذيفه گويد: اهل اين آيه هنوز نيامده و بعد ظاهر شوند و ولىّ‌اى از اولياى خدا با ايشان مقاتله كند. و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روز جمل اين آيه را تلاوت كرده و فرمود: اما و اللّه لقد عاهد علىّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قال يا على لتقاتلنّ الفئة النّاكثة و الفئة الباغية و الفئة المارقة. «2» إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ‌: بدرستى كه ايشان را نيست عهد و پيمانى براى آنها در حقيقت، و اگر عهدشان درست بود شك در آن راه نمى‌يافت، و يا پاس حرمت عهد را نگاه نداشتند، يا حكم به عدم ايمانشان بعد از نقض شرايط عهد است كه از جمله آن طعن در دين اسلام است، پس مقاتله كنيد با ايشان. لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ‌: براى اينكه ايشان بازايستند از شرك يا از طعن در دين اسلام. حاصل آنكه: بايد غرض از مقاتله، بازداشتن ايشان باشد از شرك نه ايصال اذيت به آنان، چنانچه طريقه موذيان است.


«1» مجمع البيان ج 3 ص 11.

«2» همان مدرك.

ج5، ص 30


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ «12» أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «13»

ترجمه‌

و اگر بشكنند سوگندهاى خود را بعد از پيمانشان و طعنه زنند در دين شما پس بكشيد پيشوايان كفر را همانا آنها نيست سوگندهائى بر ايشان باشد كه آنها باز ايستند

آيا كارزار نمى‌كنيد با گروهى كه شكستند سوگندهاشان را و اهتمام نمودند بر بيرون كردن پيغمبر و آنها ابتدا كردند بجنگ با شما اوّل بار آيا ميترسيد از آنها پس خدا سزاوارتر است بآنكه بترسيد از او اگر باشيد گروندگان.

تفسير

كفاريكه توبه نمودند از كفر و بر حسب ظاهر اسلام آوردند و اقامه نماز و ايتاء زكوة نمودند كه در آيه سابقه اشاره بآنها شده بود اگر نقض نمودند عهد مؤكّد بقسمى را كه از آنها گرفته شده بود بر اطاعت امر خدا و پيغمبر (ص) در قبول ولايت وصىّ آن سرور و طعنه زدند در دين مسلمانان بعيب جوئى از ولىّ و ياوه گوئى نسبت به نبىّ (ص) كه ميخواهد پسر عم و دامادش را بر ما مسلّط نمايد و او اهل كياست و سياست نيست و امثال اين هفوات با آنها مقاتله نمائيد كه پيشوايان كفر و ضلالند و ساير مسلمانان را هم مانند خودشان گمراه ميكنند و از روى جدّ عهد و قسم از آنها محقق نشده و جزم بر عمل بآن ندارند پس سوگندهائى براى آنها نيست و فائده مقاتله آنستكه باز ميمانند از ضلال و اضلال بقتل يا قبول ولايت و لا ايمان لهم بكسر همزه نيز قرائت شده است و در مجمع از امام صادق (ع) هم نقل نموده و بنابر اين مراد آنستكه چنين اشخاصى حقيقة ايمان ندارند و اعتبارى باظهار ايمان آنها نيست و قمى ره فرموده نازل شد اين آيه در باره اصحاب جمل و امير المؤمنين (ع) در روز جنگ جمل فرمود با اين جماعت پيمان شكن مبارزه ننمودم مگر باين آيه و در قرب الاسناد و عيّاشى از امام صادق (ع) نقل نموده كه جمعى از اهل بصره وارد بر من شدند و سؤال كردند از حال طلحه و زبير گفتم آندو


جلد 2 صفحه 561

از پيشوايان كفر بودند على (ع) در روز جنگ بصره وقتى صف جنگ بسته شد باصحابش فرمود عجله ننمائيد تا اتمام حجّت بر آنها نمايم پس مقابل آنها ايستاد و فرمود اى اهل بصره آيا در حكم خود با شما جور نمودم گفتند خير فرمود آيا در تقسيم اموال بر شما ستم كردم گفتند خير فرمود آيا دنيا طلبى براى خود و اهل بيتم نمودم باين جهت شما در مقابل من قيام كرديد و بيعت مرا شكستيد گفتند خير فرمود آيا حدّ خدا را بر شما جارى كردم و نسبت بغير شما معطل گذاردم گفتند خير فرمود پس بچه سبب بيعت من بايد شكسته شود و بيعت غير من نشود من هر قدر فحص نمودم غير از مرض كفر كه علاج آن شمشير است نيافتم پس از آن روى باصحاب خود فرمود و اين آيه را تلاوت كرد و قسم مؤكد ياد نمود كه اينها اصحاب اين آيه هستند و از زمان نزول آن تاكنون با آنها جنگ نشده بود و عياشى ره از آنحضرت نقل نموده كه كسيكه طعنه زند در دين شما اين دين كه ظاهرا مراد تشيّع است كافر شده است خدا فرموده و طعنوا فى دينكم فقاتلوا ائمة الكفر انّهم لا ايمان لهم لعلّهم ينتهون و در اين باب روايات بسيار از ائمه اطهار وارد شده است كه معلوم ميشود مراد از نقض عهد و سوگند خروج از طاعت امام و عهد ولايت است و در آيه دوم بصورت استفهام انكارى تحريص شده است بر قتال با كسانى از اهل شرك كه با مسلمانان و پيغمبر اكرم معاهده نموده بودند كه كمك با دشمنان آنها ننمايند و نمودند و اهتمام داشتند بر بيرون كردن پيغمبر اكرم را از مكه معظّمه و در دار النّدوه جمع شدند و مشورت نمودند با يكديگر در امر آنحضرت تا خداوند اذن هجرت باو داد و در ذيل آيه و اذ يمكر بك الّذين كفروا از سوره انفال بيان شد و آنها كسانى بودند كه مبادرت نمودند بجنگ با مسلمانان در بدر و احد خدا ميفرمايد پس چرا شما از مبادرت بجنگ آنها ابا داريد آيا ميترسيد از قبل آنها بشما آسيبى برسد با آنكه خداوند اولى است كه از او بترسيد و مخالفت امر او را ننمائيد اگر راست مى‌گوئيد و حقيقة مؤمن هستيد چون مؤمن حقيقى از غير خدا نميترسد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ نَكَثُوا أَيمانَهُم‌ مِن‌ بَعدِ عَهدِهِم‌ وَ طَعَنُوا فِي‌ دِينِكُم‌ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الكُفرِ إِنَّهُم‌ لا أَيمان‌َ لَهُم‌ لَعَلَّهُم‌ يَنتَهُون‌َ «12»

و ‌اگر‌ ‌بر‌ خلاف‌ قسمها و عهدهايي‌ ‌که‌ بسته‌ بودند رفتار كردند و رخنه‌ كردند و طعنه‌ زدند ‌در‌ دين‌ ‌شما‌ ‌پس‌ مقاتله‌ كنيد ‌با‌ پيشوايان‌ كفر محققا ‌آنها‌ پاي‌بند بقسم‌ و عهد ‌خود‌ نيستند شايد ‌در‌ اثر مقاتله‌ منتهي‌ شوند.

اخبار بسياري‌ ‌از‌ ائمه‌ اطهار ‌عليهم‌ ‌السلام‌ چنانچه‌ ‌در‌ امالي‌ شيخ‌ و امالي‌ مفيد

جلد 8 - صفحه 186

و عياشي‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ و ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ عليهما ‌السلام‌ و ‌از‌ طرق‌ عامه‌ داريم‌ ‌که‌ مورد و مصداق‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ راجع‌ بطلحه‌ و زبير و اهل‌ بصره‌ و اهل‌ شام‌ و خوارج‌ ‌در‌ جنگ‌ جمل‌ و صفين‌ و نهروان‌ تحقق‌ پيدا كرد و البته‌ ‌اينکه‌ مصداق‌ منافي‌ ‌با‌ عموم‌ ‌آيه‌ نيست‌ و بعض‌ مفسرين‌ گفتند راجع‌ برساء قريش‌ مثل‌ ابو سفيان‌ و امثال‌ ‌آن‌ بوده‌، باري‌ ‌در‌ شرح‌ ‌آيه‌ وارد شويم‌.

وَ إِن‌ نَكَثُوا أَيمانَهُم‌ مِن‌ بَعدِ عَهدِهِم‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌در‌ حق‌ كساني‌ ‌که‌ قسمهاي‌ مؤكده‌ ياد كردند ‌که‌ موافقت‌ ‌با‌ مسلمين‌ نمايند و معاهده‌ كردند ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌آنها‌ رفتار نكنند چون‌ ايمان‌ جمع‌ يمين‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ أَوفُوا بِعَهدِ اللّه‌ِ إِذا عاهَدتُم‌ وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي‌ نَقَضَت‌ غَزلَها مِن‌ بَعدِ قُوَّةٍ أَنكاثاً تَتَّخِذُون‌َ أَيمانَكُم‌ دَخَلًا بَينَكُم‌ نحل‌ ‌آيه‌ 94، و ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ فرمود

(امرت‌ بقتل‌ الناكثين‌ و القاسطين‌ و المارقين‌)

ناكثين‌ اصحاب‌ جمل‌ ‌که‌ ائمه‌ ‌آنها‌ عايشه‌ و طلحه‌ و زبير بودند ‌با‌ اينكه‌ اول‌ كساني‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ قتل‌ عثمان‌ ‌با‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ بيعت‌ كردند ‌اينکه‌ دو نفر بودند سپس‌ رفتند عايشه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌خود‌ دستور داده‌ ‌بود‌ بقتل‌ عثمان‌ و گفته‌ ‌بود‌ (اقتلوا ‌هذا‌ النعثل‌) و نعثل‌ اسم‌ رجل‌ طويل‌ اللحية ‌است‌ و عايشه‌ تشبيه‌ كرد عثمان‌ ‌را‌ باو.

و قاسطين‌ اصحاب‌ معويه‌ (لع‌) بودند و قسط ‌از‌ لغت‌ اضداد ‌است‌ بمعني‌ عدل‌ و ظلم‌ ‌هر‌ دو اطلاق‌ ‌شده‌ ‌در‌ قرآن‌ إِن‌َّ اللّه‌َ يُحِب‌ُّ المُقسِطِين‌َ مائده‌ ‌آيه‌ 46 وَ أَمَّا القاسِطُون‌َ فَكانُوا لِجَهَنَّم‌َ حَطَباً جن‌ ‌آيه‌ 15.

و مارقين‌ اصحاب‌ نهروان‌ هستند ‌که‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌إبن‌ وهب‌ و ذي‌ الثدية ‌که‌ حرقوص‌ ‌إبن‌ زهر ‌است‌ و مارق‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ ‌بر‌ خليفة اللّه‌ خروج‌ كند و تخلف‌ نمايد ‌در‌ دعاء صلوات‌ ماه‌ شعبان‌ دارد

(المتقدم‌ ‌لهم‌ مارق‌ و المتأخر عنهم‌ زاهق‌ و اللازم‌ ‌لهم‌ لاحق‌)

و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ خلفاء سه‌گانه‌ و بني‌ اميه‌ و بني‌ عباس‌ تماما

جلد 8 - صفحه 187

‌از‌ دين‌ خارج‌ شدند و ‌از‌ اسلام‌ بيرون‌ رفتند زيرا مارق‌ تجاوز ‌از‌ دين‌ و تعدي‌ ‌از‌ دين‌ ‌است‌.

وَ طَعَنُوا فِي‌ دِينِكُم‌ طعنه نيزه‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ سوراخ‌ ميكند بدن‌ ‌را‌ و طعن‌ ‌در‌ دين‌ القاء شبهه‌ ‌است‌ ‌در‌ قلوب‌ مؤمنين‌ و رخنه‌ ‌در‌ دين‌ ‌است‌ ‌که‌ امروز مبلّغين‌ سوء نسبت‌ بضعفاء اهل‌ ايمان‌ دارند و ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ واجب‌ ‌است‌ ‌با‌ اينها مقاتله‌ نمود بالاخص‌ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ شئونات‌ ائمه‌ القاء شبهه‌ ميكنند.

فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الكُفرِ رؤساء كفار ‌که‌ بقيه‌ كفار تابع‌ ‌آنها‌ هستند إِنَّهُم‌ لا أَيمان‌َ لَهُم‌ پاي‌بند بهيچ‌ قرارداد و عهد و قسم‌ نيستند لَعَلَّهُم‌ يَنتَهُون‌َ ‌از‌ ترس‌ شمشير دست‌ ‌از‌ مخالفت‌ بردارند و رخنه‌ ‌در‌ دين‌ نكنند و ‌بر‌ خلاف‌ عهد و يمين‌ قيام‌ نكنند و ‌لو‌ اينكه‌ ايمان‌ نياورند و اسلام‌ اختيار نكنند و سرگذشت‌ ‌که‌ تعبير بلعل‌ّ ‌در‌ كلام‌ الهي‌ بمعني‌ ترجي‌ نيست‌ بلكه‌ بمعني‌ ينبغي‌ ‌است‌ ‌که‌ سزاوار ‌است‌ ‌که‌ منتهي‌ شوند

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 12)- «اما اگر آنها همچنان به پیمان شکنی خود ادامه دهند، و عهد خود را زیر پا بگذارند، و آیین شما را مورد مذمت قرار داده، و به تبلیغات سوء خود ادامه دهند، شما با پیشوایان این گروه کافر پیکار کنید» (وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ).

و سر چشمه‌های گمراهی و ضلالت و ظلم را ببندید.

«چرا که عهد و پیمان آنها کمترین ارزشی ندارد» (إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ).

درست است که آنها با شما پیمان ترک مخاصمه بسته‌اند، ولی این پیمان با نقض شدن مکرر و آمادگی برای نقض در آینده اصلا اعتبار و ارزشی نخواهد داشت.

«تا (با توجه به این شدت عمل و با توجه به این که راه بازگشت به روی آنها باز است) از کار خود پشیمان شوند و دست بردارند» (لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ).

نکات آیه

۱ - انعقاد پیمان صلح، میان مسلمانان صدر اسلام و مشرکان عصر بعثت (و إن نکثوا أیمنهم من بعد عهدهم)

۲ - شرک پیشگان عصر بعثت، بر پیمان صلح خود با مسلمانان، سوگند وفادارى یاد کرده بودند. (و إن نکثوا أیمنهم من بعد عهدهم)

۳ - شرک پیشگان صدر اسلام، مردمانى سست عهد و پیمان شکن بودند. (و إن نکثوا أیمنهم من بعد عهدهم ... إنهم لا أیمن لهم)

۴ - بستن پیمان صلح با جوامع غیرمسلمان، جایز است. (و إن نکثوا أیمنهم من بعد عهدهم)

۵ - پایبندى بر پیمان، مادامى که طرف معاهده به آن وفادار بماند، لازم است. (و إن نکثوا أیمنهم من بعد عهدهم)

۶ - لغو اعتبار پیمان عدم تعرض و اعلان جنگ به معاهدان کافر، در صورت شکسته شدن پیمان از سوى آنان، بلامانع است. (و إن نکثوا أیمنهم من بعد عهدهم ... فقتلوا)

۷ - اعدام، کیفر طعن و توهین به اسلام (و طعنوا فى دینکم فقتلوا)

۸ - خداوند، مسلمانان صدر اسلام را به پیکار با سران و پیشوایان شرک و کفر، در صورت نقض پیمان صلح از سوى آنان، فراخواند. (و إن نکثوا أیمنهم ... فقتلوا أئمة الکفر)

۹ - مسلمانان صدر اسلام، موظف بودند در صورت مشاهده طعن و توهین به دین الهى از سوى معاهدان مشرک، با ایشان به پیکار برخیزند. (و إن نکثوا أیمنهم ... و طعنوا فى دینکم فقتلوا أئمة الکفر)

۱۰ - طعن و توهین به اسلام از سوى کفار معاهد، لغو اعتبار پیمان صلح و اعلان نبرد با آن را، مجاز مى کند. (و إن نکثوا أیمنهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دینکم فقتلوا)

۱۱ - نابودى عوامل اصلى کفر و شرک، هدف عمده و اساسى پیکار اسلام با کافران و مشرکان (فقتلوا أئمة الکفر)

۱۲ - پیکار با سران شرک و کفر، به منظور وادار کردن آنان به رعایت عهد و پیمان و بازداشتن ایشان از ضربه زدن به اسلام و مسلمانان است. (و إن نکثوا أیمنهم ... فقتلوا أئمة الکفر ... لعلهم ینتهون)

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۴، ۵، ۶، ۷، ۱۰ فلسفه احکام۱۱، ۱۲
  • اسلام: آثار اهانت به اسلام ۱۰ ; اعدام موهنان به اسلام ۷ ; اهمیّت پاسدارى از اسلام ۱۲ ; تاریخ صدر اسلام ۱، ۲ ; کیفر اهانت به اسلام ۷، ۹ ; مجازات اهانت به اسلام ۷
  • جرایم: ۷
  • جنگ: جنگ با رهبران شرک ۸، ۱۲ ; جنگ با کافران ۱۱ ; جنگ با کافران معاهد ۶، ۱۰ ; جنگ با موهنان به دین ۹
  • جهاد: جهاد با رهبران کفر ۸، ۱۱، ۱۲ ; فلسفه جهاد ۱۱، ۱۲
  • حدود: احکام حدود ۷
  • خدا: اوامر خدا ۸
  • صلح: صلح با غیر مسلمانان ۴
  • کفر: زمینه نابودى رهبران کفر ۱۱
  • مسلمانان: مسلمانان و مشرکان معاهد ۹ ; مسؤولیت مسلمانان صدر اسلام ۸، ۹ ; معاهدات مسلمانان ۱، ۲
  • مشرکان: سوگند مشرکان صدر اسلام ۲ ; مشرکان صدر اسلام ۳ ; مشرکان معاهد ۹ ; مشرکان ناقض معاهده ۳ ; معاهده با مشرکان ۱، ۲
  • معاهده: آثار نقض معاهده ۶، ۸ ; آثار وفاى به معاهده ۵ ; احکام معاهده ۴، ۵، ۶، ۱۰ ; اهمیّت وفاى به معاهده ۱۲ ; جواز معاهده با غیر مسلمان ۴ ; شرایط فسخ معاهده ۶ ; شرایط وفاى به معاهده ۵ ; عوامل فسخ معاهده ۱۰ ; معاهده با غیر مسلمانان ۴ ; معاهده صلح ۱، ۲، ۴، ۸، ۱۰ ; معاهده عدم تعرض ۶

منابع