التكاثر ٧

از الکتاب
کپی متن آیه
ثُمَ‌ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ‌ الْيَقِينِ‌

ترجمه

سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید.

سپس يقينا آن دوزخ را به ديده‌ى يقين [و لمس‌] مشاهده مى‌كرديد
سپس آن را قطعاً به عين‌اليقين درمى‌يابيد.
و سپس به چشم یقین آن دوزخ را می‌بینید.
سپس [با وارد شدن در آن،] قطعاً آن را به دیده یقین و باور خواهید دید.
سپس به چشم يقينش خواهيد ديد،
آری آن را به عین‌الیقین بنگرید
باز هر آينه آن را به ديده يقين خواهيد ديد.
باز هم (می‌گویم:) شما آشکارا و عیان، خود دوزخ را خواهید دید (و در آن خواهید افتاد).
سپس آن را بی‌چون به عین‌‌الیقین همواره خواهید دید.
سپس ببینیدش البته عین یقین (یقین نمایان)

Then you will see it with the eye of certainty.
ترتیل:
ترجمه:
التكاثر ٦ آیه ٧ التكاثر ٨
سوره : سوره التكاثر
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عَیْنَ الْیَقِینِ»: دیدن یقینی. آگاهی حاصل از دیدن و مشاهده کردن. مراد از دیدن دوزخ، در آن افتادن و چشیدن عذاب آن است (نگا: جزء عمّ شیخ محمّد عبده).


نزول

«شیخ طوسى» گویند: این سوره درباره دو طائفه از قریش بنام بنوسهم و بنو عبدمناف نازل شده که تفاخر می‌نمودند تا این که به یادآورى مرده ها و شمارش آن‌ها از لحاظ کثرت پرداختند.[۱][۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ «1» حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ «2» كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ «3» ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ «4» كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ «5» لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ «6» ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ «7» ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ «8»

«1» فزون طلبى (و تفاخر) شما را سرگرم كرد. «2» تا آنجا كه به زيارت مقبره‌ها رفتيد. «3» چنين نيست (كه مى‌پنداريد) به زودى خواهيد فهميد.

«4» باز چنين نيست (كه مى‌پنداريد)، در آينده خواهيد دانست. «5» چنين نيست (كه مى‌پنداريد)، اگر شما (به آخرت) علم يقينى داشتيد. «6» قطعاً دوزخ را مى‌ديديد. «7» سپس آن را با عين اليقين مى‌ديديد. «8» سپس در آن روز از نعمت‌ها سؤال خواهيد شد.

نکته ها

«تكاثر» از «كثرت» به معناى فزون‌طلبى و فخرفروشى به ديگران به واسطه كثرت اموال و اولاد است.

جلد 10 - صفحه 579

جلوه‌هاى تكاثر

تكاثر در شرك و چند خدايى. «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» «1» (حضرت يوسف به هم زندانى‌هاى خود كه مشرك بودند، گفت: آيا ارباب متفرق بهتر است يا خداوند يكتاى قهار؟)

تكاثر در غذا. بنى اسرائيل مى‌گفتند: ما بر يك نوع غذا صبر نداريم‌ «لَنْ نَصْبِرَ عَلى‌ طَعامٍ واحِدٍ» ما خوردنى‌هاى ديگر همچون پياز و سير و عدس و خيار مى‌خواهيم. «قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها» «2»

تكاثر در عمر. چنان كه بعضى دوست دارند هزار سال عمر كنند. «يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» «3»

تكاثر در مال. قرآن مى‌فرمايد: برخى افراد به دنبال جمع مال و شمارش آن هستند. «الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» «4»

تكاثر در مسكن. قرآن در مقام سرزنش بعضى مى‌فرمايد: در دامنه هر كوهى ساختمان‌هاى بلند بنا مى‌كنيد. «أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» «5»

تكاثر در شهوت. اسلام براى مسئله جنسى، راه ازدواج را تجويز كرده و بهره‌گيرى از همسر را بدون ملامت شمرده: «إِلَّا عَلى‌ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ» «6»* و ارضاى شهوت از غير راه ازدواج را تجاوز دانسته است. «فَمَنِ ابْتَغى‌ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ» «7»*

«أَلْهاكُمُ» از «لهو» به معناى سرگرم شدن به امور جزئى و ناچيز است كه انسان را از اهداف بلند باز دارد.

«زُرْتُمُ» از زيارت و «مقابر» جمع مقبره است.

ميان دو قبيله بر سر تعداد نفرات گفتگو شد، تصميم گرفتند سرشمارى كنند بعد از زنده‌ها


«1». يوسف، 29.

«2». بقره، 61.

«3». بقره، 96.

«4». همزه، 2.

«5». شعراء، 128.

«6». مؤمنون، 6.

«7». مؤمنون، 7.

جلد 10 - صفحه 580

به قبرستان رفتند تا آمار مردگان را نيز به حساب آورند.

حضرت على عليه السلام در خطبه 221 نهج البلاغه، بعد از تلاوت اين سوره مطالبى دارند كه ابن ابى الحديد در شرح آن مى‌گويد: در طول پنجاه سال، بيش از هزار بار اين خطبه را خوانده‌ام و عظمت اين خطبه به قدرى است كه سزاوار است بهترين گويندگان عرب جمع شوند و اين خطبه برايشان تلاوت شود و همه به سجده افتند، همانگونه كه هنگام تلاوت بعضى از آيات قرآن، همه به سجده مى‌افتند. «1» ما دو جمله از آن خطبه را در اينجا بازگو مى‌كنيم:

«آبائهم يفخرون» آيا به مقبره پدرانشان افتخار مى‌كنند؟

«ام بعديد الهلكى يتكاثرون» يا به تعداد معدومين فزون‌طلبى مى‌كنند؟

«اجساد خرت و حركات سكنت» آنان جسدهايى بودند كه متلاشى شدند و متحرك‌هايى بودند كه ساكن شدند.

«و لئن يكونوا عبرا احق من ان يكونا مفتخرا» آن جسدها سزاوارترند كه سبب عبرت شوند تا مايه افتخار.

از حضرت على عليه السلام حديثى نقل شده كه فرمودند: اولين‌ «سَوْفَ تَعْلَمُونَ» مربوط به عذاب قبر است و دومى مربوط به عذاب آخرت. «2»

يقين، باور قلبى است كه عميق‌تر از دانستن است. مثلا همه مردم مى‌دانند كه مرده كارى به كسى ندارد ولى حاضر نيستند در كنار مرده بخوابند، ولى مرده‌شور در كنار مرده به راحتى مى‌خوابد، زيرا مردم فقط مى‌دانند ولى مرده‌شور باور كرده و به يقين رسيده است. راه بدست آوردن يقين عمل به دستورات الهى است، همانگونه كه مرده‌شور در اثر تكرار عمل به اين باور رسيده است.

بر اساس روايات، نشانه يقين، توكل بر خداوند و تسليم او شدن و راضى بودن به مقدرات او و واگذارى امور به اوست. «3»

يقين درجاتى دارد كه دو مرحله‌اش در اين سوره آمده و مرحله ديگرش در آيه 95 سوره‌


«1». شرح ابن ابى الحديد، ج 11، ص 153.

«2». تفسير كبير فخررازى.

«3». بحارالانوار، ج 70، ص 138.

جلد 10 - صفحه 581

واقعه آمده است. مراحل يقين عبارتند از: علم اليقين، حق اليقين و عين اليقين. انسان، گاهى از ديدن دود پى به آتش مى‌برد كه اين علم اليقين است، گاهى خودِ آتش را مى‌بيند كه عين اليقين است و گاهى دستى بر آتش مى‌نهد و سوزندگى آن را احساس مى‌كند كه حق اليقين است.

مراد از ديدن آتش در «لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»، يا ديدن آن در قيامت است و يا ديدن آن با چشم برزخى و مكاشفه در همين دنيا كه اين معنا با يقين سازگارتر است.

بر اساس احاديث، مراد از نعمتى كه در قيامت مورد سوال قرار مى‌گيرد، آب و نان نيست، كه بر خداوند قبيح است از اين امور سؤال كند. بلكه مراد نعمت ولايت و رهبرى معصوم است‌ «1» امام رضا عليه السلام فرمود: سؤال از آب و نان و ... از مردم قبيح است تا چه رسد به خداوند، بنابراين مراد از سؤال از نعمت، همان نعمت رهبرى معصوم است. «2»

تكاثر تنها در آمار و نفرات جمعيّت نيست، بلكه گاهى در ثروت و فرزند است. «وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» «3» و لذا در قرآن سفارش شده كه مال و فرزند شما را سرگرم نكند.

«لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ» «4»

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دنبال تلاوت اين سوره فرمودند: «تكاثر الاموال جمعها من غير حقها و منعها من حقها و سدها فى الاوعية» «5» گردآورى اموال از راه نامشروع و نپرداختن حقوق واجب آنها و نگهدارى آنها در صندوق‌ها تكاثر است.

در شعرى منسوب به حضرت على عليه السلام آمده است:

يا من بدنياه اشتغل‌

قد غرّه طول الامل‌

الموت يأتى بغتة

والقبر صندوق العمل‌


«1». تفسير نور الثقلين.

«2». عيون الاخبار، ج 2، ص 129.

«3». حديد، 20.

«4». منافقون، 9.

«5». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 582

پیام ها

1- فزون طلبى و فخرفروشى انسان را به كارهاى بيهوده و عبث مى‌كشاند. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»

2- فزون‌طلبى، عامل غفلت از حساب قيامت است. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ- لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»

3- دامنه فزون‌طلبى تا شمارش مردگان پيش مى‌رود. «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»

4- بى‌خبرى از احوال قيامت، انسان را به انحراف مى‌كشاند. أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ ... كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ‌

5- در برابر افكار و رفتار انحرافى بايد هشدار را تكرار كرد. «كَلَّا- ثُمَّ كَلَّا- كَلَّا»

6- از طريق ايمان و يقين انسان مى‌تواند آينده را ببيند. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»

7- در فرهنگ جاهلى، كميّت و جمعيّت، تا آنجا ارزش دارد كه حتى مردگان را در شمارش به حساب مى‌آورند. «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»

8- تكاثر و تفاخر، كيفر سختى دارد. أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ ... لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ‌

9- عاقبت انديشى مانع فخر فروشى است. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ‌ ...

10- بايد براى رسيدن به يقين و شناخت حقايق تلاش كرد تا از خطرات قيامت درامان بود. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»

11- كسانى‌كه به دنيا سرگرم هستند، هرگز به درجه يقين نمى‌رسند. «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ» (كلمه لو در موارد نشدنى بكار مى‌رود.)

12- ايمان و يقين، درجاتى دارد. عِلْمَ الْيَقِينِ‌ ... عَيْنَ الْيَقِينِ‌

13- حساب قيامت بر اساس امكاناتى است كه خداوند به هركس داده است و لذا هر كس متفاوت از ديگرى است. «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 584

سوره عصر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ «7»

ثُمَّ لَتَرَوُنَّها: پس هر آينه خواهيد ديد آن را البته، عَيْنَ الْيَقِينِ‌: همچه ديدن چيزى كه نفس يقين باشد. يعنى ديدن به چشم، وقتى كه در آن درآييد و شبهه‌اى نيست كه علمى كه به مشاهده حاصل آيد، اعلا مرتبه يقين است.

نكته- اظهر آنكه اين تأكيد اول است به جهت تغليظ در تهديد و زيادتى در


«1». مجمع البيان (چ 1403) ج 5 ص 534.

جلد 14 - صفحه 331

تهويل، بر طريق رويت سابق.

تبصره- علم اليقين علمى است كه مطمئن شود به آن، سينه، بعد از اضطراب شك در آن و ثبات نمايد بدان. علامه مجلسى (رحمه اللّه) از بعض محققين نقل نموده كه براى يقين سه درجه است:

1- «علم اليقين» آن علمى است كه حاصل شود به دليل، مثل كسى كه علم پيدا كند به وجود آتش به ديدن دود.

2- «عين اليقين» آن علمى است كه برسد به حد مشاهده، مثل كسى كه ببيند آتش را.

3- «حق اليقين» آن مثل كسى است كه داخل آتش شود و متصف گردد به صفات آتش، «1» مانند آهن كه به آتش سرخ شده باشد. و در قسمت معتقدات حقه از مبدء و معاد، چنانچه آيه شريفه بيان فرموده، مرتبه اول علم اليقين و مرتبه كمال آن عين اليقين است يعنى به مرتبه قلب راسخ شده كه آن را مشاهده كند به چشم قلبى در همين دنيا مانند اعتقاد به بهشت و جهنم، گذشته از آنكه در آخرت آنرا بچشم سر مشاهده كند.

عبرت- در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است:

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روزى نماز صبح را به جا آوردند. نظر نمودند به جوانى در مسجد لاغر و زرد رنگ و چشم‌ها فرو رفته. حضرت فرمود چگونه صبح نمودى؟ عرض كرد: صبح نمودم به حالت يقين. حضرت تعجب از گفتار او كرد و فرمود: هر چيزى را حقيقتى است، حقيقت ايمان تو چيست؟ گفت يقين مرا محزون ساخته و بيدار داشته شب مرا و تشنه ساخته روز مرا و چنان يقين دارم به امور آخرت كه گوئيا در عرش الهى مى‌نگرم و حشر خلايق را مى‌بينم و اهل بهشت را نظر كنم كه متنعم هستند و اهل جهنم به خروش مشغول و معذبند و گوئيا الان زفير آتش را مى‌شنوم. حضرت به اصحاب فرمود اين بنده‌اى است كه خدا قلب او را


«1» سفينة البحار ج 2 ذيل ماده «يقن» ص 732

جلد 14 - صفحه 332

به نور ايمان منور ساخته و به جوان فرمود ملازم باش بر آنچه هستى. پس جوان گفت يا رسول اللّه دعا فرما خدا مرا شهادت نصيب فرمايد. حضرت دعا نمود. چيزى نگذشت كه در يكى از جنگ‌ها شهيد شد، بعد از نه نفر كه او دهمى آنها بود «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ «1» حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ «2» كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ «3» ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ «4»

كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ «5» لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ «6» ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ «7» ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ «8»

ترجمه‌

مشغول و سر گرم نمود شما را مباهات بزيادتى مال‌

تا ديدار نموديد قبورتان را

نبايد چنين بود بعد از اين ميدانيد

باز ميگويم نبايد چنين بود بعد از اين ميدانيد

نبايد چنين بود اگر بدانيد بدانستن يقينى‌

قسم بخدا هر آينه مى‌بينيد البته دوزخ را

باز قسم بخدا هر آينه مى‌بينيد آنرا بحقيقت يقين‌

پس قسم بخدا پرسش ميشويد در آن روز از نعمتهاى الهى.

تفسير

گفته‌اند بعضى از قبائل عرب افتخار مينمودند بر بعضى بكثرت افراد تا رسيد بجائى كه ميرفتند بقبرستان و اموات را هم شماره مينمودند و خداوند در اين سوره ملامت فرموده آنها را باين عمل چون نبايد انسان خود را باين امور موهومه مشغول و سرگرم نمايد و از ذكر خدا و فكر آخرت غافل شود و در نهج البلاغه باين معنى اشاره شده است ولى اظهر آنست كه خداوند ميفرمايد مشغول و سر گرم نمود شما بندگانرا مباهات بزيادتى مال و اولاد تا رفتيد از اين دنيا و ديديد قبور خودتان را كه در آنها اثرى از آنچه اهتمام بجمع آورى آن داشتيد نيست جز آنچه را در راه خدا از آن صرف نموديد و معلوم است كه مراد ملامت بر اشتغال بجمع مال و سرگرمى باولاد است با غفلت از تهيه زاد و توشه براى سفر آخرت چنانچه در روضة الواعظين از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پس از قرائت اين سوره فرمود تكاثر اموال جمع آنست از غير حق و منبع آنست از حق و گذاردن آن در جاى سر بسته تا داخل شويد در قبورتان و در مجمع از آن حضرت نقل نموده كه بعد از تلاوت اين سوره فرمود آدميزاد ميگويد مال من مال من با آنكه‌


جلد 5 صفحه 428

مال تو نيست مگر آنچه بخورى و نابود كنى يا بپوشى و كهنه نمائى يا تصدّق دهى و باقى گذارى آنرا و لذا ميفرمايد كلّا يعنى نبايد چنين بود بعد از آنكه در قبورتان داخل شديد ميدانيد و باز ميفرمايد نبايد چنين بود وقتى وارد محشر شديد ميدانيد و باز ميفرمايد نبايد چنين بود اگر در كنار پل صراط قرار گرفتيد و بطور يقين دانستيد كه بهشت و دوزخ حق است و شك و شبهه از دلهاى شما زائل شد خواهيد دانست كه نبايد از فكر آخرت در دنيا غافل بود و اينكه كلا دو مرتبه تكرار شده براى مزيد ردع و اشاره بمواقع علم و معمول بودن تأكيد بكلا در كلام عرب است و قسم ياد فرموده كه دوزخ را آنجا بعيان خواهيد ديد و در حديث روضه بمواقع سه گانه مذكوره براى علم تصريح فرموده و در محاسن از امام صادق عليه السّلام علم اليقين بمعاينه تفسير شده و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه لترونّ بضمّ تاء قرائت فرموده است و باز ميفرمايد بعد از ورود بجهنم آنرا بعين اليقين مشاهده خواهيد نمود يعنى بخود يقين و حقيقت آن بدون واسطه چيزى درك ميكنيد عذاب را چون ميسوزند و مى‌يابند حرارت آتش را و از جنس آن ميشوند و اين اعلى مراتب يقين است و پس از آنكه متنبّه باين امور شديد و دانستيد كه در آتيه چنين علوم و معارفى براى شما حاصل ميشود بايد بدانيد كه در روز قيامت از نعمتهائى كه خداوند در دنيا بشما انعام فرموده و آنرا در محل خود صرف ننموديد و شكر آنرا بجا نياورديد پرسش و بر آنها مؤاخذه خواهيد شد و در حديث روضه سابق ذكر شده كه از پنج چيز سؤال ميشود از سيرى شكمها و مشروب سرد و لذت خواب و سايه مسكنها و اعتدال خلقت و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه آن نعمت صحت و امنيّت است و در عيون از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آن خرماى تازه و آب سرد ميباشد و در فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه هر نعمتى مسئوليّت دارد جز آنچه در جهاد و حج صرف شود و در مجالس از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس نام خدا را در وقت تناول طعام ياد نمايد از نعمت آن طعام پرسش نميشود و قمّى ره از آن حضرت نقل نموده كه پرسش ميشوند اين امّت از نعمت وجود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه خداوند بآنها انعام‌


جلد 5 صفحه 429

فرموده و بعد از او آن نعمت مائيم و در روايات متعدّده معتبره از اهل بيت عصمت و طهارت اين معنى تأييد و تأكيد و تصريح شده بآنكه نعمتى كه در قيامت از آن پرسش ميشود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهارند كه بايد مردم حق ايشان را اداء نمايند بمحبّت و اطاعت نه طعام پاكيزه و آب خنك و خواب خوش و امثال اينها كه قبيح است شخص كريم سؤال از آنها نمايد و در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حساب نميشود بنده مؤمن بر سه چيز طعامى كه ميخورد و لباسى كه ميپوشد وزن صالحه‌اى كه معين و نگهدار او ميباشد از معصيت و لذا فيض ره جمع فرموده بين اين روايات بآنكه پرسش نميشود احدى از ضروريّات طعام و لباس و غيره و پرسش ميشود از زائد بر قدر ضرورت و از نعمت خدا كه آن ارشاد خلق است بدوستى اهل بيت و اطاعت ايشان و بنظر حقير ظاهر آيه خصوص بلحاظ ذكر تكاثر در اوّل سوره همانست كه بدوا بنحو اجمال ذكر شد و اين جمع هم مؤيّد آن معنى است و آنچه در روايات سابقه ذكر شده از باب مثال است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره الهيكم التّكاثر را در نماز واجب خود خداوند براى او مينويسد اجر يكصد شهيد را و كسيكه بخواند آنرا در نماز مستحب مينويسد خداوند براى او اجر پنجاه شهيد را و نماز ميخوانند با او در نماز واجبش چهل صف از ملائكه انشاء اللّه تعالى و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.


جلد 5 صفحه 430

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


كَلاّ لَو تَعلَمُون‌َ عِلم‌َ اليَقِين‌ِ «5» لَتَرَوُن‌َّ الجَحِيم‌َ «6» ثُم‌َّ لَتَرَوُنَّها عَين‌َ اليَقِين‌ِ «7»

‌از‌ ‌براي‌ يقين‌ سه‌ مرتبه‌ گفتند: علم‌ اليقين‌، عين‌ اليقين‌، حق‌ اليقين‌. علم‌ اليقين‌ اينكه‌ ‌از‌ روي‌ دليل‌ و برهان‌ و ظهور آثار و اخبار انبياء و اوصياء و صديقين‌ و ادله عقليه‌ و شرعيه‌ يقين‌ پيدا كند ‌که‌ ‌اينکه‌ محقق‌ ايمان‌ ‌است‌ ‌تا‌ يقين‌ بجميع‌ اصول‌ دين‌ و مذهب‌ پيدا نشود و علم‌ قطعي‌ نداشته‌ ‌باشد‌ ايمان‌ محقق‌ نميشود مثل‌ اينكه‌ ‌از‌ دخان‌ و حرارت‌ و سوزش‌ يقين‌ بوجود آتش‌ پيدا ميكند. و عين‌ اليقين‌ آنكه‌ بحس‌ مشاهده‌ كند ‌به‌ چشم‌ ببيند بگوش‌ بشنود و بحس‌ درك‌ كند چنانچه‌ آتش‌ ‌را‌ ببيند و صداي‌ زفير ‌آن‌ ‌را‌ بشنود، و حق‌ اليقين‌ آنكه‌ ‌در‌ ‌او‌ داخل‌ شود و طعم‌ ‌آن‌ ‌را‌ بچشد و الم‌ ‌آن‌ ‌را‌ درك‌ كند. مثل‌ اينكه‌ ميانه‌ آتش‌ بسوزد. امر قيامت‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ سه‌ مرتبه‌ ‌را‌ دارد اول‌ علم‌ اليقين‌ ‌که‌ ‌در‌ حال‌ احتضار باو خبر ميدهند ملائكه‌ و جايگاه‌ ‌او‌ ‌را‌ نشان‌ ميدهند و ملائكه‌

جلد 18 - صفحه 218

عذاب‌ و اعوان‌ ملك‌ الموت‌ بشدت‌ و سختي‌ روح‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ قالب‌ بدن‌ خارج‌ ميكنند يقين‌ قطعي‌ پيدا ميكنند ‌که‌ ميفرمايد:

(كلا) ‌يعني‌ چنين‌ نيست‌ ‌که‌ توهّم‌ كرده‌ايد ‌که‌ ‌در‌ دنيا باقي‌ ميمانيد و تكثير مال‌ ميكنيد.

(سَوف‌َ تَعلَمُون‌َ) تعبير بسوف‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌است‌ چون‌ مرگ‌ ‌از‌ ‌هر‌ چه‌ ‌که‌ آينده‌ ‌است‌ بانسان‌ نزديكتر ‌است‌ آني‌ الحصول‌ ‌است‌.

‌ يا ‌ ‌من‌ بدنياه‌ اشتغل‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 7)- «سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید» (ثم لترونها عین الیقین).

ج5، ص572

نکات آیه

۱ - طالبان امتیازات مادى، در قیامت دوزخ را در مرحله اى فراتر از «علم الیقین» مشاهده کرده، به حقیقت یقین دست خواهند یافت. (ثمّ لترونّها عین الیقین) «عین الیقین» - که در اصل «رؤیةً عینَ الیقین» (دیدنى که نفس یقین است) بوده - مفعول مطلق است و حرف «ثمّ» - که بر تراخى رتبى دلالت دارد - آن را مرحله اى فراتر از «علم الیقین» معرفى کرده است.

۲ - سوگند مکرّر خداوند، بر حتمى بودن مشاهده جهنم در قیامت و پیدایش یقین براى ناظران آن (ثمّ لترونّها عین الیقین)

۳ - تعدد مراحل یقین و تفاوت علمى بودن و عینى بودن آن (لو تعلمون علم الیقین ... ثمّ لترونّها عین الیقین)

۴ - مشاهده جهنم و آتش سوزان آن و پیدایش علم حضورى براى گرفتاران به آن در قیامت، تهدیدى الهى و هشدارى تردیدناپذیر، براى دل بستگان به امتیازات دروغین (ألهیکم التکاثر ... ثمّ لترونّها عین الیقین)

موضوعات مرتبط

  • امتیازطلبان: تهدید امتیازطلبان ۴
  • تکاثر: اهل تکاثر در جهنم ۱
  • جهنم: آثار رؤیت آتش جهنم ۴; آثار رؤیت جهنم ۴; رؤیت اخروى جهنم ۱; علم حضورى به جهنم ۴
  • خدا: تهدیدهاى خدا ۴; نعمتهاى خدا ۸
  • دنیاطلبان: تهدید دنیاطلبان ۴
  • قرآن: سوگندهاى قرآن ۲
  • قیامت: پرسش از نعمت در قیامت ۹; حتمیت رؤیت جهنم در قیامت ۲
  • نعمت: اهمیت صبر در نعمت ۹; نعمت امنیت ۸; نعمت سلامتى ۸
  • یقین: مراتب یقین ۳; یقین به رؤیت جهنم ۲

منابع

  1. طبرى صاحب جامع البیان از على علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: ما درباره عذاب قبر در شک و تردید بودیم تا این که این سوره نازل گردید و ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابن بریدة نقل کند که این سوره درباره دو قبیله بنام بنى‌حارثة و بنى‌الحرث که از انصار بودند، نازل شد که یکى از آن‌ها مى گفت در میان شما مانند فلان و فلان وجود دارد و دیگرى از آن‌ها به زنده ها فخر مى کرد سپس گفته بودند به طرف گورستان باید رفت و مرده هاى خود را باید شمرد و بعد این سوره نازل گردید».
  2. صاحب مجمع البیان گوید: این سوره درباره یهودیان نازل شده که مى گفتند: ما داراى عده زیادترى از طائفه بنى‌فلان و بنى‌فلان هستیم و همین افتخار بیهوده آن‌ها را به غفلت و لهو واداشته تا این که همه به گمراهى مردند چنان که قتادة گوید، ابوبریدة گوید: درباره عده اى از انصار که چنین تفاخرى مى کردند، نازل گردیده است.