البقرة ٢٤٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(QRobot edit)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::مَن|مَنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::ذَا|ذَا]] [[کلمه غیر ربط::ذَا| ]] [[شامل این ریشه::ذا| ]][[ریشه غیر ربط::ذا| ]][[شامل این کلمه::الّذِي|الَّذِي‌]] [[شامل این ریشه::الذى‌| ]][[شامل این کلمه::يُقْرِض|يُقْرِضُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُقْرِض| ]] [[شامل این ریشه::قرض‌| ]][[ریشه غیر ربط::قرض‌| ]][[شامل این کلمه::اللّه|اللَّهَ‌]] [[کلمه غیر ربط::اللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله‌| ]][[ریشه غیر ربط::الله‌| ]][[شامل این ریشه::اله‌| ]][[ریشه غیر ربط::اله‌| ]][[شامل این ریشه::وله‌| ]][[ریشه غیر ربط::وله‌| ]][[شامل این کلمه::قَرْضا|قَرْضاً]] [[کلمه غیر ربط::قَرْضا| ]] [[شامل این ریشه::قرض‌| ]][[ریشه غیر ربط::قرض‌| ]][[شامل این کلمه::حَسَنا|حَسَناً]] [[کلمه غیر ربط::حَسَنا| ]] [[شامل این ریشه::حسن‌| ]][[ریشه غیر ربط::حسن‌| ]][[شامل این کلمه::فَيُضَاعِفَه|فَيُضَاعِفَهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::فَيُضَاعِفَه| ]] [[شامل این ریشه::ضعف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ضعف‌| ]][[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::لَه|لَهُ‌]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::أَضْعَافا|أَضْعَافاً]] [[کلمه غیر ربط::أَضْعَافا| ]] [[شامل این ریشه::ضعف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ضعف‌| ]][[شامل این کلمه::کَثِيرَة|کَثِيرَةً]] [[کلمه غیر ربط::کَثِيرَة| ]] [[شامل این ریشه::کثر| ]][[ریشه غیر ربط::کثر| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::اللّه|اللَّهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::اللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله‌| ]][[ریشه غیر ربط::الله‌| ]][[شامل این ریشه::اله‌| ]][[ریشه غیر ربط::اله‌| ]][[شامل این ریشه::وله‌| ]][[ریشه غیر ربط::وله‌| ]][[شامل این کلمه::يَقْبِض|يَقْبِضُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَقْبِض| ]] [[شامل این ریشه::قبض‌| ]][[ریشه غیر ربط::قبض‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::يَبْسُط|يَبْسُطُ]] [[کلمه غیر ربط::يَبْسُط| ]] [[شامل این ریشه::بسط| ]][[ریشه غیر ربط::بسط| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِلَيْه|إِلَيْهِ‌]] [[شامل این ریشه::الى‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::تُرْجَعُون|تُرْجَعُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::تُرْجَعُون| ]] [[شامل این ریشه::رجع‌| ]][[ریشه غیر ربط::رجع‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::مَن|مَنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::ذَا|ذَا]] [[کلمه غیر ربط::ذَا| ]] [[شامل این ریشه::ذا| ]][[ریشه غیر ربط::ذا| ]][[شامل این کلمه::الّذِي|الَّذِي‌]] [[شامل این ریشه::الذى‌| ]][[شامل این کلمه::يُقْرِض|يُقْرِضُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُقْرِض| ]] [[شامل این ریشه::قرض‌| ]][[ریشه غیر ربط::قرض‌| ]][[شامل این کلمه::اللّه|اللَّهَ‌]] [[کلمه غیر ربط::اللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله‌| ]][[ریشه غیر ربط::الله‌| ]][[شامل این ریشه::اله‌| ]][[ریشه غیر ربط::اله‌| ]][[شامل این ریشه::وله‌| ]][[ریشه غیر ربط::وله‌| ]][[شامل این کلمه::قَرْضا|قَرْضاً]] [[کلمه غیر ربط::قَرْضا| ]] [[شامل این ریشه::قرض‌| ]][[ریشه غیر ربط::قرض‌| ]][[شامل این کلمه::حَسَنا|حَسَناً]] [[کلمه غیر ربط::حَسَنا| ]] [[شامل این ریشه::حسن‌| ]][[ریشه غیر ربط::حسن‌| ]][[شامل این کلمه::فَيُضَاعِفَه|فَيُضَاعِفَهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::فَيُضَاعِفَه| ]] [[شامل این ریشه::ضعف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ضعف‌| ]][[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[ریشه غیر ربط::ه‌| ]][[شامل این کلمه::لَه|لَهُ‌]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::أَضْعَافا|أَضْعَافاً]] [[کلمه غیر ربط::أَضْعَافا| ]] [[شامل این ریشه::ضعف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ضعف‌| ]][[شامل این کلمه::کَثِيرَة|کَثِيرَةً]] [[کلمه غیر ربط::کَثِيرَة| ]] [[شامل این ریشه::کثر| ]][[ریشه غیر ربط::کثر| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::اللّه|اللَّهُ‌]] [[کلمه غیر ربط::اللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله‌| ]][[ریشه غیر ربط::الله‌| ]][[شامل این ریشه::اله‌| ]][[ریشه غیر ربط::اله‌| ]][[شامل این ریشه::وله‌| ]][[ریشه غیر ربط::وله‌| ]][[شامل این کلمه::يَقْبِض|يَقْبِضُ‌]] [[کلمه غیر ربط::يَقْبِض| ]] [[شامل این ریشه::قبض‌| ]][[ریشه غیر ربط::قبض‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::يَبصُط|يَبصُطُ]] [[کلمه غیر ربط::يَبصُط| ]] [[شامل این ریشه::بصط| ]][[ریشه غیر ربط::بصط| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِلَيْه|إِلَيْهِ‌]] [[شامل این ریشه::الى‌| ]][[شامل این ریشه::ه‌| ]][[شامل این کلمه::تُرْجَعُون|تُرْجَعُونَ‌]] [[کلمه غیر ربط::تُرْجَعُون| ]] [[شامل این ریشه::رجع‌| ]][[ریشه غیر ربط::رجع‌| ]]'''}}




خط ۱۸: خط ۱۸:
{{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::245|٢٤٥]] | قبلی = البقرة ٢٤٤ | بعدی = البقرة ٢٤٦  | کلمه = [[تعداد کلمات::19|١٩]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::245|٢٤٥]] | قبلی = البقرة ٢٤٤ | بعدی = البقرة ٢٤٦  | کلمه = [[تعداد کلمات::19|١٩]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«مَن ذَا الَّذِی»: چه کسی است که؟ (مَنْ): مبتدا، (ذَا): خبر، (الَّذِی): صفت. «قَرْضاً»: مفعول مطلق و به معنی (إقراض) است، یا مفعولٌ‌به و به معنی (مقروض) است. «قَرْضاً حَسَناً»: وام نیکو. و آن وقتی است که از مال حلال و با طیبه خاطر باشد. «فَیُضَاعِفَهُ»: تا چندین برابرش گرداند. «أَضْعَافاً»: جمع (ضِعْف) چندین برابر. مفعولٌ‌به دوم فعل (یُضَاعِفَ) یا حال ضمیر (ه) در (یُضَاعِفَهُ) است. «یَقْبِضُ»: باز می‌گیرد. کم می‌کند. «یَبْسُطُ»: گسترش می‌دهد. فراوان می‌گرداند.
«مَن ذَا الَّذِی»: چه کسی است که؟ (مَنْ): مبتدا، (ذَا): خبر، (الَّذِی): صفت. «قَرْضاً»: مفعول مطلق و به معنی (إقراض) است، یا مفعولٌ‌به و به معنی (مقروض) است. «قَرْضاً حَسَناً»: وام نیکو. و آن وقتی است که از مال حلال و با طیبه خاطر باشد. «فَیُضَاعِفَهُ»: تا چندین برابرش گرداند. «أَضْعَافاً»: جمع (ضِعْف) چندین برابر. مفعولٌ‌به دوم فعل (یُضَاعِفَ) یا حال ضمیر (ه) در (یُضَاعِفَهُ) است. «یَقْبِضُ»: باز می‌گیرد. کم می‌کند. «یَبْسُطُ»: گسترش می‌دهد. فراوان می‌گرداند.


__TOC__
__TOC__
خط ۲۴: خط ۲۴:
=== آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک) ===  
=== آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک) ===  
<div id='arabicrel'>
<div id='arabicrel'>
[[البقرة ٢٦١ | مَثَلُ‌ الَّذِينَ‌ يُنْفِقُونَ‌...]] (۲) [[البقرة ٢٦١ | مَثَلُ‌ الَّذِينَ‌ يُنْفِقُونَ‌...]] (۱) [[النور ٣٨ | لِيَجْزِيَهُمُ‌ اللَّهُ‌ أَحْسَنَ‌ مَا...]] (۱) [[الحديد ١١ | مَنْ‌ ذَا الَّذِي‌ يُقْرِضُ‌ اللَّهَ‌...]] (۵) [[المزمل ٢٠ | إِنَ‌ رَبَّکَ‌ يَعْلَمُ‌ أَنَّکَ‌...]] (۳)  
[[البقرة ٢٦١ | مَثَلُ‌ الَّذِينَ‌ يُنْفِقُونَ‌...]] (۲) [[البقرة ٢٦١ | مَثَلُ‌ الَّذِينَ‌ يُنْفِقُونَ‌...]] (۱) [[النور ٣٨ | لِيَجْزِيَهُمُ‌ اللَّهُ‌ أَحْسَنَ‌ مَا...]] (۱) [[الحديد ١١ | مَنْ‌ ذَا الَّذِي‌ يُقْرِضُ‌ اللَّهَ‌...]] (۵) [[المزمل ٢٠ | إِنَ‌ رَبَّکَ‌ يَعْلَمُ‌ أَنَّکَ‌...]] (۳)  


[[التوبة ٣٨ | يَا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا مَا...]] (۰) [[الزمر ١٠ | قُلْ‌ يَا عِبَادِ الَّذِينَ‌ آمَنُوا...]] (۱) [[آل عمران ١٨١ | لَقَدْ سَمِعَ‌ اللَّهُ‌ قَوْلَ‌...]] (۰) [[التغابن ١٨ | عَالِمُ‌ الْغَيْبِ‌ وَ الشَّهَادَةِ...]] (۰)   
[[التوبة ٣٨ | يَا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا مَا...]] (۰) [[الزمر ١٠ | قُلْ‌ يَا عِبَادِ الَّذِينَ‌ آمَنُوا...]] (۱) [[آل عمران ١٨١ | لَقَدْ سَمِعَ‌ اللَّهُ‌ قَوْلَ‌...]] (۰) [[التغابن ١٨ | عَالِمُ‌ الْغَيْبِ‌ وَ الشَّهَادَةِ...]] (۰)   
[[الإخلاص ١ | ]] (۰)   
[[الإخلاص ١ | ]] (۰)   
</div>
</div>

نسخهٔ ‏۲۶ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۸


ترجمه

کیست که به خدا «قرض الحسنه‌ای» دهد، (و از اموالی که خدا به او بخشیده، انفاق کند،) تا آن را برای او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزی بندگان را) محدود یا گسترده می‌سازد؛ (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزی آنها نمی‌شود). و به سوی او باز می‌گردید (و پاداش خود را خواهید گرفت).

كيست كه به خدا وام نيكو دهد تا چندين برابرش افزون كند؟ خداست كه تنگدستى دهد و توانگرى بخشد، و به سوى او بازگردانده مى‌شويد
كيست آن كس كه به [بندگان‌] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد؟ و خداست كه [در معيشت بندگان‌] تنگى و گشايش پديد مى‌آورد؛ و به سوى او بازگردانده مى‌شويد.
کیست که خدا را قرض الحسنه دهد تا خدا بر او به چندین برابر بیفزاید؟ و خداست که می‌گیرد و می‌دهد، و همه به سوی او باز گردانده می‌شوید.
کیست آنکه به خدا وام نیکو دهد، تا آن را برایش چندین برابر بیفزاید؟ و خداست که [روزی را] تنگ می گیرد و وسعت می دهد؛ و [همه شما برای دریافت پاداش] به سوی او بازگردانده می شوید.
كيست كه به خدا قرض الحسنه دهد، تا خدا بر آن چند برابر بيفزايد؟ خدا تنگدستى دهد و توانگرى بخشد و شما به سوى او باز گردانده مى‌شويد.
کیست که در راه خدا وامی نیکو دهد تا برای او چندین و چند برابرش کند، و خداوند تنگنا و گشایش [در معیشت مردم‌] پدید می‌آورد، و به سوی او بازگردانده می‌شوید
كيست كه خداى را وام دهد وامى نيكو، تا او را افزون دهد افزونيهاى بسيار؟ و خدا [روزى را] تنگ و فراخ مى‌كند، و بازگشت شما به سوى اوست.
کیست که به خدا قرض نیکوئی دهد تا آن را برای او چندین برابر کند؟ و خداوند (روزیِ بندگان را) محدود و گسترده می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید.
کیست آن کس که به (بندگانِ) خدا وام نیکویی دهد، پس خدا آن را برای او چندان برابر بیفزاید؟ و خدا(ست که در معیشت بندگان) تنگی و گشایش پدید می‌آورد؛ و تنها سوی او بازگردانده می‌شوید.
کیست آنکه وام دهد خدا را وامی نیکو تا بیافزایدش برای او چندین برابر و خدا تنگی و گشایش دهد و بسوی او بازگردانیده می‌شوید


البقرة ٢٤٤ آیه ٢٤٥ البقرة ٢٤٦
سوره : سوره البقرة
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَن ذَا الَّذِی»: چه کسی است که؟ (مَنْ): مبتدا، (ذَا): خبر، (الَّذِی): صفت. «قَرْضاً»: مفعول مطلق و به معنی (إقراض) است، یا مفعولٌ‌به و به معنی (مقروض) است. «قَرْضاً حَسَناً»: وام نیکو. و آن وقتی است که از مال حلال و با طیبه خاطر باشد. «فَیُضَاعِفَهُ»: تا چندین برابرش گرداند. «أَضْعَافاً»: جمع (ضِعْف) چندین برابر. مفعولٌ‌به دوم فعل (یُضَاعِفَ) یا حال ضمیر (ه) در (یُضَاعِفَهُ) است. «یَقْبِضُ»: باز می‌گیرد. کم می‌کند. «یَبْسُطُ»: گسترش می‌دهد. فراوان می‌گرداند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

على بن عمار از امام صادق عليه‌السلام نقل نمايد كه فرمود: وقتى كه آيه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها»، هر كسى كه كار نيكوئى انجام دهد او را بهتر از آن (پاداش) خواهد بود) نازل گرديد، پيامبر فرمود: «ربّ زدنى؛ پروردگارا آن پاداش را براى من زياد كن»، سپس خداوند آيه «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها؛ هر كسى كه كار نيكوئى انجام دهد او را ده برابر (پاداش) خواهد بود» را نازل فرمود، باز پيامبر فرمود: «ربّ زدنى» سپس اين آيه نازل گرديد.[۳]

چنان كه ابن بابويه نيز بعد از چهار واسطه از ابوايوب الخزاز او از امام صادق عليه‌السلام آن را روايت كرده است،[۴] و همچنين از سفيان ثورى نيز حديث مزبور روايت گرديده است.[۵] و نيز از عبدالله بن عمر نقل نمايند كه وقتى كه آيه «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ؛ مثل كسانى كه دارائى خويش را در راه خدا ببخشند به مانند دانه اى است كه از يك دانه آن هفت خوشه برويد و در هر خوشه صد دانه باشد» نازل شد، پيامبر فرمود: «ربّ زد امّتى؛‌ پروردگارا آن پاداش را براى امت من زياد كن» سپس اين آيه نازل گرديد.[۶]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


«245» مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‌

كيست كه به خداوند وام دهد، وامى نيكو تا خداوند آن را براى او چندان برابر بيافزايد و خداوند (روزى بندگان را) محدود و گسترده مى‌سازد، و به سوى او بازگردانده مى‌شويد.

نکته ها

در تفاسير مختلف‌ «1» آمده است كه اين آيه به دنيال آيه قبل كه مردم را به جهاد تشويق مى‌كرد، مؤمنان را به انفاق و وام ترغيب مى‌نمايد. زيرا همانگونه كه براى امنيّت و صيانت جامعه، نياز به جهاد و تلاش مخلصانه است، همچنين براى تأمين محرومان و تهيه وسايل جهاد، نياز به كمك‌هاى مادّى مى‌باشد.

موضوع وام دادن به خدا، هفت بار در قرآن آمده است. تفسير مجمع‌البيان‌ «2» شرايطى را براى قرض‌الحسنه بيان كرده است. از آن جمله:

1- از مال حلال باشد. 2- از مال سالم باشد.

3- براى مصرف ضرورى باشد. 4- بى‌منّت باشد.

5- بى‌ريا باشد. 6- مخفيانه باشد.

7- با عشق وايثار پرداخت شود. 8- سريع پرداخت شود.

9- قرض دهنده خداوند را بر اين توفيق شكرگزار باشد.

10- آبروى گيرنده وام حفظ شود.

«قرض»، در زبان عربى به معناى بريدن است و اينكه به وام، قرض مى‌گويند بخاطر آن است كه بخشى از مال بريده وبه ديگران داده مى‌شود تا دوباره باز پس گرفته شود. كلمه «بسط» به معناى گشايش و وسعت است و «بساط» به اجناسى گفته مى‌شود كه در زمين‌


«1». تفسير كبير، كاشف ونمونه.

«2». تفسير مجمع‌البيان، ذيل آيه‌ى 11 سوره حديد.

جلد 1 - صفحه 380

پهن شده باشد.

جهاد، گاهى با جان است كه در آيه قبل مطرح شد وگاهى با مال است كه در اين آيه مطرح شده است.

كلمه «كثير» در كنار كلمه «اضعاف»، نشانه‌ى پاداش بسيار زياد است. و جمله «يضاعفه» بجاى «يضعفه» رمز مبالغه و ازدياد است. «1»

تعبيرِ قرض به خداوند، نشان دهنده آن است كه پاداش قرض الحسنة بر عهده خداوند است.

به جاى فرمان به قرض دادن، سؤال مى‌كند كه كيست كه به خداوند قرض دهد، تا مردم احساس اكراه و اجبار در خود نكنند، بلكه با ميل و رغبت و تشويق به ديگران قرض دهند.

از آنجا كه انسان غريزه منفعت طلبى دارد، لذا خداوند براى تحريك انسان، از اين غريزه استفاده كرده و مى‌فرمايد: «فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً»

به جاى «قرض به مردم» فرمود: «به خداوند قرض دهيد»، تا فقرا احساس كنند خداوند خودش را به جاى آنان گذاشته و احساس ضعف و ذلّت نكنند.

با اينكه وجود ما و هرچه داريم از خداوند است، امّا خداوند گاهى خود را مشترى و گاهى قرض گيرنده معرفى مى‌كند تا ما را به اين كار تشويق نمايد. حضرت على عليه السلام فرمودند:

جنود آسمان‌ها و زمين از آن خداست، پس آيه قرض براى آزمايش شماست. «2»

امام كاظم عليه السلام فرمود: از مصاديق قرض به خداوند، كمك مالى به امام معصوم است. «3»

گرچه در آيه، قبض و بسط به خداوند نسبت داده شده است، ولى در روايات مى‌خوانيم: هر كه با مردم گشاده دست باشد، خداوند به او بسط مى‌دهد و هر كس با مردم بخل ورزد، خداوند نسبت به او تنگ مى‌گيرد.

در روايات، پاداش قرض الحسنة هيجده برابر، ولى پاداش صدقه ده‌برابر آمده است. «4» و دليل اين تفاوت چنين بيان شده است كه قرض را افراد محتاج مى‌گيرند، ولى هديه و


«1». تفسير روح‌المعانى.

«2». نهج‌البلاغه، خطبه 183.

«3». تفسير روح‌البيان، ج 1، ص 381.

«4». بحار، ج 74، ص 311.

جلد 1 - صفحه 381

بخشش گاهى به غير محتاج نيز داده مى‌شود. «1»

به فرموده‌ى روايات: هركس بتواند قرض بدهد و ندهد، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى‌كند. «2»

هنگامى كه اين آيه نازل شد: «من جاء بالحسنة فله خير منها» «3» هر كس كار خوبى آورد، بهتر از آن را پاداش مى‌گيرد. پيامبر صلى الله عليه و آله از خداوند تقاضاى ازدياد كرد، آيه نازل شد: «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» «4» ده برابر داده مى‌شود. باز درخواست نمود، آيه قرض الحسنه با جمله‌ى‌ «أَضْعافاً كَثِيرَةً» نازل شد.

پيامبر متوجّه شد كه كثيرى كه خداوند مقدّر كند، قابل شماره نيست. «5»

پاداش خدا به قرض دهندگان، هم در دنيا وهم در آخرت است. زيرا در كنار «أَضْعافاً كَثِيرَةً» مى‌فرمايد: «وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» گويا حساب قيامت، جدا از پاداش‌هاى دنيوى است.

جلوى بدآموزى و سوء برداشت بايد گرفته شود. اگر در اوّل آيه خداوند با لحنى عاطفى از مردم قرض مى‌خواهد، بدنبال آن مى‌فرمايد: «وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ» تا مبادا گروهى همچون يهود خيال كنند كه خداوند فقير است و بگويند: «إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ» «6» و همچنين بدانند كه قرض گرفتن خدا، براى رشد انسان است، نه به خاطر نياز او. منافقان مى‌گفتند: به مسلمانان انفاق نكنيد تا از دور رسول خدا پراكنده شوند.

قرآن در جواب آنها فرمود: آنها در چه باورى هستند، مگر نمى‌دانند خزائن آسمان‌ها و زمين در دست خداوند است! «7»

پیام ها

1- كمك به خلق خدا، كمك به خداست. «يُقْرِضُ اللَّهَ» بجاى «يقرض الناس»

2- براى ترغيب مردم به كارهاى خير، تشويق لازم است. «فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً»

3- اگر ما گشايش و تنگ دستى را بدست خدا بدانيم، راحت انفاق مى‌كنيم. «واللّه‌


«1». بحار، ج 100، ص 138.

«2». بحار، ج 100، ص 138.

«3». نمل، 89.

«4». انعام، 160.

«5». تفسير الميزان، ج 2، ص 310.

«6». آل‌عمران، 181.

«7». منافقون، 7.

جلد 1 - صفحه 382

يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ»

4- اگر بدانيم كه ما به سوى او باز مى‌گرديم و هرچه داده‌ايم پس مى‌گيريم، راحت انفاق خواهيم كرد. «إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (245)

چون حق تعالى ترغيب بندگان فرمود به جهاد كه از اعمال بدنيه است،


«1» الايفاظ من الهجعه، صفحه 344، حديث 77.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 435

در عقب آن تحريص به افعال ماليه و به طريق تلطف نسبت به انفاق در راه خير خصوصا مساعدت محتاجان مى‌فرمايد:

مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ‌: كيست آن كس كه به خلوص نيت قرض دهد خداى را، قَرْضاً حَسَناً: قرض نيكو، يعنى بندگان مؤمن محتاج درمانده را رعايت نمايد به اعطاى مالى به قصد ثواب از خداى تعالى در حالى كه موقع طلب قرض بدون تعلل و تأخير قرض دهد و ابدا هيچ منظورى نداشته باشد مگر رضاى خدا، يا منت ننهد بر گيرنده يا طالب عوض نباشد، يا آن را به اخلاص و طيب نفس و از حلال بدهد. نزد بعضى قرض حسن آنست كه مجاهده كند با نفس خود و انفاق كند در راه خدا.

فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً: پس چند برابر فرمايد خدا براى او اجر آن را اضعاف بسيارى كه از غايت كثرت هيچيك علم به آن نداشته باشيد الّا حق تعالى؛ و احاديث بسيار در قرض وارد شده:

1- در كتاب وسائل- قال ابو عبد اللّه عليه السلام: ما من مسلم اقرض مسلما قرضا حسنا يريد به وجه اللّه الّا حسب له اجرها كحساب الصّدقة حتّى يرجع اليه. «1» فرمود حضرت صادق عليه السلام: نيست هيچ مسلمانى كه قرض دهد مسلمانى را قرض حسن به جهت رضاى خدا مگر آنكه حساب شود براى او اجرش مثل حساب صدقه تا برگردد به او.

2- قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من اقرض مؤمنا قرضا ينظر به ميسوره كان ما له فى زكوة و كان هو فى صلاة من الملئكة حتّى يؤدّيه. « «2»» فرمود حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: هر كه قرض دهد مؤمنى را قرضى كه مهلت دهد او را تا توانائى او باشد، مال او در زكات، و مى‌باشد او در طلب رحمت ملائكه تا ادا گرديده شود.

3- عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال: القرض الواحد بثمانية و عشرون و ان مات حسبتها من الزّكوة. « «3»» فرمود حضرت صادق عليه السلام: قرض‌


(1 و 2 و 3) وسايل الشيعه، جلد 13 (كتاب التجاره، ابواب الدين، باب 6)، صفحه 87، حديث دوّم و سوم و چهارم.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 436

دادن يكى به بيست و هشت حسنه محسوب، و اگر بميرد صاحبش از صدقات حساب گردد.

تتمه: بعد از نزول آيه شريفه، يهود به طعنه گفتند: مگر خدا فقير است كه از ما قرض مى‌طلبد. حق تعالى تهديد آنها فرمود، لكن مسلمانان به وعده الهى واثق بودند، در معامله اين قرض مبادرت نمودند. اول ابو الدحداح انصارى پيش آمد، عرض كرد: يا رسول اللّه چرا خدا قرض مى‌طلبد؟

فرمود: مى‌خواهد تا شما را بواسطه آن به بهشت برد. گفت: مرا دو خرمايستان است هر دو را قرض دادم به خدا و ديگر چيزى ندارم. حضرت فرمود: يكى را به قرض ده، و ديگرى را براى معيشت بگذار. عرض كرد:

من بهترين آن را كه ششصد درخت خرما دارد قرض دادم. حضرت فرمود:

من ضامن شدم كه خداى تعالى دو برابر آن در رياض بهشت به تو مرحمت فرمايد. عرض كرد: به شرط آنكه فرزندان من با مادرشان با من باشند.

حضرت فرمود: آرى، پس دست مبارك پيغمبر را گرفت و باغ را در راه خدا صدقه داد و ابياتى انشاء نمود.

وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ: و خداى تعالى تنگ مى‌گيرد و باز مى‌ستاند روزى بعضى را بر طبق حكمت، و وسعت و فراخى دهد بر جمعى به مصلحت. حال كه قبض و بسط در تحت قدرت الهى است، پس امساك از انفاق در راه او از خطوات شيطانى است. وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‌: و بسوى پاداش و جزاى خدا بازگشت خواهيد نمود.

مروى است كه بعد از نزول اين آيه، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: فرمود. خداى تعالى روز قيامت با بندگان خود خطاب فرمايد: بنده من از طعام تو خواستم ابا نمودى، و از تو آب طلبيدم ندادى، و جامه خواستم امتناع نمودى. بنده عرض كند: بار خدايا اين كى و چگونه بوده؟ خطاب فرمايد: فلان بنده گرسنه از تو طعام خواست، و فلان برهنه از تو جامه خواست او را محروم ساختى، پس امروز فضل خود را از تو باز دارم چنانچه از او بازگرفتى.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 437


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (245)

ترجمه‌

كيست آنكس كه وام دهد خدا را وامى خوب پس دو چندان گرداند آنرا براى او دو چندانهاى زياد و خداوند ميگيرد و ميگشايد و بسوى او بازگشت خواهيد نمود.

تفسير

قرض الحسنه يا صله امام (ع) بايد از روى اخلاص باشد و با كمال طيب نفس بدون وضع منت از مال حلال براى تقرب بخدا بمؤمن قرض بدهد يا پيشكش امام (ع) نمايد تا خداوند چندين برابر كه عدد آنرا جز خداوند نميداند باو عوض در دنيا و آخرت عنايت فرمايد و اختيار قبض و بسط رزق و مال با خداوند است بهر كس خواسته باشد وسعت ميدهد و هر كس را خواسته باشد تنگدست مينمايد پس نبايد بخل ورزيد و از خوف فقر امساك در انفاق نمود و مالى را كه خداوند به بنده خود عنايت فرموده از صرف در راه او مضايقه كرد با آنكه بازگشت همه خلق بخالق است و در آنمقام هر كس بجزاى عمل و انعام پيشكش خود خواهد رسيد در فقيه از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه اين آيه در صله امام (ع) نازل شده است و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه هيچ چيز در نزد خدا محبوب‌تر از آن نيست كه شخص نقدينه از مال خود خارج نمايد و برسم پيشكش نزد امام (ع) ببرد كه خداوند هر درهم او را مانند كوه احد در بهشت نمايد و اين آيه را تلاوت نمودند و فرمودند كه مخصوص بصله امام‌


جلد 1 صفحه 309

است و در معانى و مجمع از آنحضرت نقل نموده كه چون نازل شد آيه من جاء بالحسنة فله خير منها پيغمبر (ص) عرض كرد بار الها زياد فرما پس نازل شد آيه من جاء بالحسنة فله عشر امثالها باز پيغمبر (ص) عرض كرد بار الها زياد فرما پس اين آيه نازل شد و پيغمبر (ص) دانست كه زياد از خداوند بيشمار و غير متناهى است بنظر حقير اين آيه شريفه شامل است بحسب ظاهر قرض الحسنه و هر صله و برّ و احسان مالى را كه بقصد قربت واقع شود چون تمام آنها معامله با خدا است و مؤيد اين معنى است روايت اخيره كه از امام (ع) نقل شد و منافى نيست دو روايت ديگر كه ظاهر آن دو اختصاص بصله امام (ع) بود زيرا ممكن است روايت اولى در مقابل اهل سنت وارد شده باشد كه تصور مى‌كردند اختصاص بقرض الحسنه دارد و كسانى كه مى‌گفتند مگر خدا فقير است كه قرض ميخواهد امام (ع) خواسته است بفرمايد اعم است از قرض دادن و تقديمى امام كه بمنزله تقديمى در پيشگاه حضرت احديت است و روايت دوم در مقابل صله خلفاء جور است كه خواسته است بفرمايد اختصاص بصله امام (ع) دارد و شامل تقديمى سلاطين جور نميشود و در اخبار صحيحه وارد شده است كه براى صدقه ده برابر ثواب است و براى قرض الحسنه هيجده برابر شايد ثواب بينهايت مخصوص بصله امام باشد و باين ملاحظه اختصاص بآن داده شده است و قرض دادن عبارت است از تمليك مالى را بكسى براى آنكه آنرا صرف نمايد و مانند آن را در موعد معينى رد كند پس مناسب است استعمال شود در تقديم بنده خيرى را به پيشگاه احديت براى آنكه در آخرت مانند آنرا چندين برابر باو عنايت فرمايد اگر در دنيا هم عوض كرامت كند چيزى از خزانه كرمش كم نمى‌آيد خداوند توفيق اين تجارت را بهمه عطا فرمايد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


مَن‌ ذَا الَّذِي‌ يُقرِض‌ُ اللّه‌َ قَرضاً حَسَناً فَيُضاعِفَه‌ُ لَه‌ُ أَضعافاً كَثِيرَةً وَ اللّه‌ُ يَقبِض‌ُ وَ يَبصُطُ وَ إِلَيه‌ِ تُرجَعُون‌َ (245)

(كيست‌ آنكه‌ بخدا قرض‌ نيكو دهد ‌تا‌ خداوند ‌براي‌ ‌او‌ دو چندان‌ كند دو چندانهاي‌ بسيار، و ‌خدا‌ ميگيرد و فراخي‌ ميدهد و بسوي‌ ‌او‌ بازگشت‌ مي‌كنيد) مَن‌ ذَا الَّذِي‌ يُقرِض‌ُ اللّه‌َ قَرضاً حَسَناً خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌براي‌ ترغيب‌ و تحريص‌ مؤمنين‌ بانفاق‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مباركه‌ ‌آن‌ ‌را‌ بقرض‌ دادن‌ بخدا تعبير فرموده‌ و ‌اينکه‌ معني‌ جميع‌ انفاقات‌ واجبه‌ و مستحبه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ شريعت‌ مطهره‌ اسلام‌ مقرر ‌شده‌ شامل‌ ميگردد مانند زكاة و خمس‌ و نفقه‌ واجب‌ النفقه‌ و صدقه‌ مستحبه‌ وصله‌ رحم‌ و احسان‌ بفقراء و ايتام‌ و سادات‌ و اعلاء كلمه‌ دين‌ و مصارف‌ حج‌ و زيارات‌ و سوگواري‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت‌ و اعانت‌ باهل‌ علم‌ و نشر كتب‌ علميه‌ و ساير مصارف‌ خيريه‌ ‌که‌ ‌هر‌ يك‌ ‌در‌ حد ‌خود‌ عبادتي‌ بزرگ‌ و داراي‌


1‌-‌ ‌در‌ همين‌ مجلد صفحه‌ 412‌-‌ 415

جلد 2 - صفحه 499

مثوبات‌ بسيار ‌است‌ و ‌ما ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ شريفه‌ وَ مِمّا رَزَقناهُم‌ يُنفِقُون‌َ«1» نسبت‌ باكثر ‌آنها‌ بسطي‌ داده‌ايم‌.

و تعبيراتي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ فرموده‌ و ذيلا بآنها اشاره‌ ميشود همه‌ ‌از‌ باب‌ لطف‌ و عنايت‌ بمؤمنين‌ و ترغيب‌ و تشويق‌ باين‌ امر عظيم‌ ‌است‌:

1‌-‌ ‌اينکه‌ انفاقات‌ ‌را‌ بعنوان‌ قرض‌ بخدا تعبير فرموده‌ ‌به‌ اينكه‌ ‌او‌ غني‌ بالذات‌ ‌است‌ و هيچگونه‌ احتياجي‌ بكسي‌ ندارد.

2‌-‌ بقرض‌ حسن‌ تعبير نمود و ‌براي‌ قرض‌ حسن‌ چند معني‌ ذكر نموده‌اند قرض‌ بدون‌ رباء، قرض‌ بدون‌ ‌من‌ و اذي‌، قرض‌ ‌از‌ مال‌ حلال‌، ولي‌ ظاهرا مراد قرضي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ روي‌ خلوص‌ نيت‌ و تقرب‌ يافتن‌ باو ‌باشد‌.

3‌-‌ جمله‌ «فيضاعفه‌» ‌است‌ ‌که‌ ضعف‌ بمعني‌ دو چندان‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌اينکه‌ قرض‌ ‌را‌ ‌ما دو برابر رد ميكنيم‌.

4‌-‌ كلمه‌ «اضعافا كثيرة» ‌يعني‌ ‌هر‌ ضعف‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌را‌ نيز مضاعف‌ ميكنيم‌، دو برابر ‌را‌ چهار برابر و چهار برابر ‌را‌ هشت‌ برابر و هشت‌ برابر ‌را‌ شانزده‌ برابر و هكذا ‌الي‌ ‌ما شاء اللّه‌ عوض‌ عنايت‌ ميكند، و چون‌ معين‌ نفرموده‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ پاداش‌ ‌در‌ دنيا ‌ يا ‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌است‌ بمقتضاي‌ اطلاق‌، شامل‌ ‌هر‌ دو ميشود.

5 و 6‌-‌ جمله‌ وَ اللّه‌ُ يَقبِض‌ُ وَ يَبصُطُ ‌يعني‌ قبض‌ و بسط بدست‌ ‌او‌ ‌است‌ و ممكن‌ ‌است‌ مراد ‌از‌ قبض‌ گرفتن‌ نعمت‌ و ‌از‌ بسط اعطاء ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌يعني‌ نعمي‌ ‌که‌ ‌در‌ اختيار شماست‌ ‌خدا‌ بشما عطا فرموده‌ و ‌اگر‌ بخواهد ‌از‌ ‌شما‌ ميگيرد و ممكن‌ ‌است‌ مراد ‌از‌ قبض‌، گرفتن‌ صدقات‌ ‌باشد‌ ‌يعني‌ خداوند انفاقات‌ ‌شما‌ ‌را‌ بدست‌ ‌خود‌ ميگيرد اشاره‌ ‌به‌ اينكه‌ بحساب‌ ‌خود‌ محسوب‌ ميدارد چنانچه‌ ‌در‌ باب‌ صدقات‌ ‌اينکه‌ معني‌ ‌در‌ اخبار وارد ‌شده‌ و مراد ‌از‌ بسط، عوض‌ دادن‌ ‌باشد‌ ‌يعني‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌که‌ باضعاف‌


1‌-‌ مجلد اول‌ ص‌ 210‌-‌ 240

جلد 2 - صفحه 500

كثيرة و مضاعفه‌ انفاقات‌ ‌شما‌ ‌را‌ عوض‌ ميدهد.

7‌-‌ جمله‌ وَ إِلَيه‌ِ تُرجَعُون‌َ بازگشت‌ ‌شما‌ بسوي‌ اوست‌ و ‌از‌ عنايات‌ كامله‌ و نعم‌ دائمه‌ ‌او‌ برخوردار خواهيد شد و ‌از‌ اخباري‌ ‌که‌ ‌در‌ تفسير برهان‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ روايت‌ كرده‌ سه‌ مطلب‌ استفاده‌ ميشود:

1‌-‌ مورد ‌آيه‌ بصله‌ امام‌ تفسير ‌شده‌ و معلوم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ معني‌ اظهر مصاديق‌ ‌آيه‌ ‌است‌ و منافي‌ ‌با‌ عموم‌ و اطلاق‌ ‌آن‌ نيست‌.

2‌-‌ لفظ كثيره‌ ‌را‌ ‌بما‌ ‌لا‌ تحصي‌ تفسير نموده‌اند ‌يعني‌ عنايات‌ الهيه‌ ‌که‌ شامل‌ اهل‌ انفاق‌ ميشود بي‌ حدّ و حصر ‌است‌.

3‌-‌ قبض‌ و بسط ‌را‌ بمنع‌ و اعطاء تفسير نموده‌اند ‌يعني‌ بمقتضاي‌ حكمت‌ بعضي‌ ‌را‌ ‌از‌ بعضي‌ نعم‌ منع‌ نموده‌ و ببعضي‌ عطا ميفرمايد و ‌اينکه‌ تفسير ‌براي‌ ترغيب‌ ‌در‌ انفاق‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ انفاق‌ كنند مورد بسط الهي‌ و زيادتي‌ نعمت‌ ‌او‌ ميشوند و ‌اگر‌ ترك‌ انفاق‌ كنند مورد قبض‌ نعمت‌ و ‌از‌ دست‌ دادن‌ ‌آن‌ ميگردند زيرا فقر و غنا و عطا و منع‌ بدست‌ اوست‌ و ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ راه‌ ‌او‌ بذل‌ و بخشش‌ كند باضعاف‌ مضاعف‌ باو عطا ميكند و ‌هر‌ ‌که‌ بخل‌ ورزد نعمت‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ ميگيرد.

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

(آیه 245)

شأن نزول:

چنین نقل شده که روزی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: هر کس صدقه‌ای بدهد دو برابر آن در بهشت خواهد داشت، ابو الدحداح انصاری عرض کرد ای رسول خدا من دو باغ دارم اگر یکی از آنها را به عنوان صدقه بدهم دو برابر آن در بهشت خواهم داشت، فرمود: آری! سپس او باغی را که بهتر بود به عنوان صدقه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله داد، آیه نازل شد، و صدقه او را دو هزار هزار برابر برای او کرد و این است معنی «أَضْعافاً کَثِیرَةً».

تفسیر:

در این آیه می‌فرماید: «کیست که به خدا وام نیکویی دهد (و از اموالی که او بخشیده است در طریق جهاد و در طریق حمایت مستمندان، انفاق کند) تا خداوند آن را برای او، چندین برابر کند» (مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً).

بنابراین وام دادن به خداوند به معنی انفاقهایی است که در راه جهاد می‌شود.

و در پایان آیه می‌فرماید: «خداوند (روزی بندگان را) محدود و گسترده می‌کند و همه شما به سوی او باز می‌گردید» (وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).

اشاره به این که تصور نکنید انفاق و بخشش، اموال شما را کم می‌کند زیرا گسترش و محدودیت روزی شما به دست خداست.

چرا تعبیر به قرض؟ در چندین آیه از قرآن مجید در مورد انفاق در راه خدا

ج1، ص221

تعبیر به قرض و وام دادن به پروردگار آمده است، و این نهایت لطف خداوند نسبت به بندگان را از یکسو و کمال اهمیت مسأله انفاق را از سوی دیگر می‌رساند، در نهج البلاغه علی علیه السّلام می‌فرماید: «خداوند از شما درخواست قرض کرده در حالی که گنجهای آسمان و زمین از آن اوست و بی‌نیاز و ستوده (آری، اینها نه از جهت نیاز اوست) بلکه می‌خواهد شما را بیازماید که کدامیک نیکوکارترید».

نکات آیه

۱ - پیکار در راه خدا، قرض شایسته بندگان به او* (و قاتلوا ... من ذا الذى یقرض اللّه قرضاً حسناً)

۲ - تأمین تدارکات پیکار در راه خدا، قرض شایسته مسلمانان به او (و قاتلوا ... من ذا الذى یقرض اللّه قرضاً حسناً) انفاق در راه خدا، قرض شایسته بندگان به او (من ذا الذى یقرض اللّه قرضاً حسناً) مراد از «قرض» در آیه شریفه، انفاق در راه خداوند است. بنابراین انفاق در راه خدا، همان قرض دادن به اوست.

۴ - مرغوبیت کالاى مورد انفاق و خلوص نیّت انفاق کننده، دو عنصر لازم در انفاق (من ذا الذى یقرض اللّه قرضاً حسناً) نیکو بودن قرض «قرضاً حسناً»، عبارت است از حُسن فاعلى (خلوص در نیّت و ... ) و حُسنِ فعلى (پرداخت کالاى مرغوب)

۵ - قرض دهندگان به خداوند با جان و مال، از پاداش مُضاعف الهى بهره مندند. (من ذا الذى یقرض اللّه ... فیضاعفه له اضعافاً کثیرةً)

۶ - بهره جستن از خصلت نفع طلبى انسانها، از روشهاى قرآن براى تشویق آنان به انفاق در راه خداوند و کارهاى خیر (من ذا الذى یقرض اللّه ... فیضاعفه له اضعافاً کثیرةً)

۷ - ارزش والاى انفاق در راه خداوند (من ذا الّذى یقرض اللّه ... فیضاعفه له اضعافاً) از اینکه انفاق به عنوان قرض شمرده شده و پاداش فراوانى در برابر آن وعده داده، ارزش والاى آن استفاده مى شود.

۸ - حُسن ایجاد انگیزه به کار خیر، براى زمینه سازى انجام آن (من ذا الّذى یقرض اللّه قرضاً حسناً فیضاعفه له اضعافاً کثیرةً) خداوند با ذکر پاداش، ایجاد انگیزه نموده و این مى تواند درسى براى همه مربیان باشد.

۹ - تنگدستى و فراخ روزى آدمیان، به دست خداوند است. (و اللّه یقبض و یبصط)

۱۰ - حاکمیّت خداوند بر وُسعتها و محدودیّتهاى امکانات مادى انسانها (و اللّه یقبض و یبصط)

۱۱ - ایمان به «قبض» و «بسط» الهى، نفى کننده پندار غلط کاهش مال در اثر قرض دادن و انفاق (و اللّه یقبض و یبصط) تذکر به «قبض» و «بسط» الهى پس از ذکر انفاق، بیانگر این معنى است.

۱۲ - ایمان به «قبض» و «بسط» الهى، برانگیزنده آدمى به انفاق (و اللّه یقبض و یبصط)

۱۳ - بقاى آنچه به خداوند قرض داده مى شود و بازگشت چندین برابر آن به آدمى (من ذا الّذى یقرض اللّه ... فیضاعفه له اضعافاً کثیرةً) مُراد از ضمیر مفعولى در «یضاعفه» قرض است; یعنى آن مالى که قرض داده شود، چندین برابر شده و به او باز پس داده مى شود; بنابراین باید آن مال باقى باشد.

۱۴ - خداوند، مبدأ همه انسانهاست و بازگشت آنان تنها به سوى اوست. (و الیه ترجعون) «رجوع»، یعنى بازگشت شخص به آنجا که بوده است.

۱۵ - ایمان به بازگشت و رجعت آدمى به سوى خداوند، برانگیزاننده انسانها به پیکار در راه او و انفاق (و قاتلوا فى سبیل اللّه ... من ذا الّذى یقرض اللّه ... و الیه ترجعون)

۱۶ - پاداش الهى به انفاق کنندگان در دنیا و آخرت (فیضاعفه له اضعافاً ... و الیه ترجعون) «الیه ترجعون»، اشاره به پاداش الهى است در آخرت; بنابراین «فیضاعفه» بیانگر پاداش الهى در دنیاست.

روایات و احادیث

۱۷ - صِله و کمک مالى به امام مسلمین، از مصادیق قرض به خداوند است. (من ذا الّذى یقرض اللّه قرضاً) امام کاظم (ع) درباره آیه «من ذا الّذى ... » فرمود: نزلت فى صلة الإمام[۷].

۱۸ - پاداش انفاق در راه خداوند، غیر قابل شمارش است. (فیضاعفه له اضعافاً کثیرةً) امام صادق (ع): ... ان الکثیر من اللّه عزّ و جل لا یحصى و لیس له منتهى[۸].

موضوعات مرتبط

  • امکانات دنیوى: ۱۰
  • انسان: سودجویى انسان ۶ ; صفات انسان ۶ ; فرجام انسان ۱۴ ; مبدأ انسان ۱۴
  • انفاق: آثار انفاق ۱۳ ; آداب انفاق ۴ ; اخلاص در انفاق ۴ ; ارزش انفاق ۳، ۷ ; انفاق به رهبرى ۱۷ ; انفاق در راه خدا ۳، ۶، ۷، ۱۲، ۱۸ ; پاداش انفاق ۱۳، ۱۸ ; پاداش اخروى انفاق ۱۶ ; پاداش دنیوى انفاق ۱۶ ; تشویق به انفاق ۶ ; زمینه انفاق ۱۵
  • انگیزش: اهمیّت انگیزش ۸ ; عوامل انگیزش ۶، ۱۲، ۱۵
  • ایمان: آثار ایمان ۱۱، ۱۲، ۱۵ ; ایمان به معاد ۱۵ بازگشت به خدا: ۱۴، ۱۵
  • بىنیازى: منشأ بىنیازى ۹، ۱۰
  • پاداش: پاداش مضاعف ۵، ۱۳
  • تربیت: روش تربیت ۶
  • تکلیف: زمینه عمل به تکلیف ۸، ۱۵
  • جهاد: ارزش جهاد ۱، ۲ ; تدارکات جهاد ۲ ; جهاد در راه خدا ۱ ; جهاد مالى ۲
  • خدا: حاکمیّت خدا ۱۰
  • روزى: توسعه روزى ۹، ۱۱
  • عقیده: عقیده باطل ۱۱
  • عمل: بقاى عمل ۱۳ ; پاداش عمل ۱۳ ; زمینه عمل صالح ۸
  • فقر: منشأ فقر ۹، ۱۰
  • قرض: پاداش اخروى قرض ۱۶ ; پاداش دنیوى قرض ۱۶ ; پاداش قرض ۵ ; قرض به خدا ۱، ۲، ۳، ۵، ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۱۶، ۱۷
  • معاد: ۱۴
  • نیّت: اخلاص در نیّت ۴
  • ولایت و امامت: ۱۷

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۱، ص ۱۱۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۹۳.
  3. تفسير عياشى.
  4. تفسير برهان.
  5. تفسير روض‌الجنان يا روح‌الجنان.
  6. تفاسير ابن ابى‌حاتم و ابن مردويه و صحيح ابن حبان.
  7. کافى، ج ۱، ص ۵۳۷، ح ۴ ; تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۱۳۱، ح ۴۳۵.
  8. معانى الاخبار، ص ۳۹۷، ح ۵۴ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۴۳، ح ۹۶۵.