البقرة ١١٦

از الکتاب
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
کپی متن آیه
وَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ‌ وَلَداً سُبْحَانَهُ‌ بَلْ‌ لَهُ‌ مَا فِي‌ السَّمَاوَاتِ‌ وَ الْأَرْضِ‌ کُلٌ‌ لَهُ‌ قَانِتُونَ‌

ترجمه

و (یهود و نصاری و مشرکان) گفتند: «خداوند، فرزندی برای خود انتخاب کرده است»! -منزه است او- بلکه آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست؛ و همه در برابر او خاضعند!

و گفتند: خدا فرزندى گرفته، [در حالى كه‌] او منزّه است، بلكه هر چه در آسمان‌ها و زمين است از آن اوست و همه فرمانبر اويند
و گفتند: «خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است.» او منزه است. بلكه هر چه در آسمانها و زمين است، از آن اوست، [و] همه فرمانپذير اويند.
گروهی گفتند: خدا دارای فرزند است. او پاک و منزه از آن است، بلکه هر چه در آسمانها و زمین است ملک اوست و همه فرمانبردار اویند.
و [یهود و نصاری] گفتند: خدا [برای خود] فرزندی گرفته، منزّه است او [از اوصاف دروغ و باطلی که به حضرتش نسبت می دهند]، بلکه آنچه در آسمان ها و زمین است مخلوق و مملوک اویند [نه فرزند او؛ زیرا فرزند، هم جنس پدر و مادر است و چیزی در جهان هم جنس خدا نیست تا فرزند خدا باشد] و همه در برابر او مطیع و فرمانبردارند.
گفتند كه خدا فرزندى گرفت. منزّه است او. بلكه هر چه در آسمانها و زمين است از آن اوست و همه فرمانبردار اويند.
و گفتند خداوند فرزندی برگزیده است، او منزه است، بلکه هر آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست و همه سر به راه او هستند
و گفتند: خدا فرزندى گرفت پاك و منزه است او بلكه او راست آنچه در آسمانها و زمين است، و همه او را با فروتنى فرمانبردارند.
و (یهودیان و مسیحیان و مشرکان هر سه) می‌گویند: خداوند فرزندی برای خویش برگزیده است! - خدا برتر از این چیزها است - (که نیازمند زاد و ولد و نسل و فرزند باشد) بلکه آنچه در آسمانها و زمین است از آن او است و همگان (بنده‌ی وی و) فروتن در برابر اویند.
و گفتند: «خدا فرزندی (برای خود) برگرفته.» (او) منزّه است. بلکه هر چه در آسمان‌ها و زمین است، تنها از آنِ اوست (و) همه(ی آفریدگان) برای او (بندگان و) خاضعانند‌.
و گفتند برگرفت خدا فرزندی منزه است او بلکه او را است آنچه در آسمانها است و زمین همگی برای اویند فروتنان‌

And they say, “Allah has begotten a son.” Be He glorified. Rather, His is everything in the heavens and the earth; all are obedient to Him.
ترتیل:
ترجمه:
البقرة ١١٥ آیه ١١٦ البقرة ١١٧
سوره : سوره البقرة
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سُبْحَانَهُ»: او پاک و منزّه است از چنین ناشایستها و نارواها. واژه‌ای است برای تسبیح خدا و ذکر الله. «قَانِتُونَ»: خاشعان. مطیعان. فرمانبرداران گردن کج اراده خدا، و مُقِرّان به الوهیّت الله.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

اين آيه درباره يهوديان نازل گرديده كه مى‌گفتند: عزير پسر خدا است و نيز درباره مسيحيان نزول يافته كه مى‌گفتند: مسيح پسر خدا است و همچنين درباره مشركين بوده كه معتقد بودند فرشتگان دختران خدايند.[۳][۴]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«116» وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ‌

و (برخى از اهل كتاب و مشركان) گفتند: خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است. منزّه است او، بلكه آنچه در آسمان‌ها و زمين است از آن اوست و همه در برابر او فرمان‌برند.

نکته ها

اهل كتاب و مشركان، هركدام به نوعى براى خداوند فرزندى مى‌پنداشتند؛ يهوديان‌


«1». آل‌عمران، 191.

«2». بقره، 177.

«3». حج، 40.

جلد 1 - صفحه 188

مى‌گفت: عُزَير فرزند خداست. «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ» «1» مسيحيان نيز حضرت عيسى را فرزند خدا معرّفى مى‌كردند، «وَ قالَتِ النَّصارى‌ الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ» «2» و مشركان، فرشتگان را فرزندان خدا مى‌دانستند. «يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ» «3» اين آيه ردّى است بر اين توهّم غلط ونابجا، وذات خداوند را از چنين نسبتى‌هايى منزّه مى‌داند.

خدا را با خود مقايسه نكنيم. اگر انسان نياز به فرزند دارد بخاطر موارد ذيل است:

1. عمرش محدود است و ميل به بقاى خويش و نسل خويش دارد.

2. قدرتش محدود است و به معاون و كمك كننده نياز دارد.

3. نيازمند محبّت و عاطفه است و لازم است مونسى داشته باشد.

ولى خداوند از همه‌ى اين كمبودها و نيازها منزّه است، بلكه هرچه در آسمان‌ها و زمين است، همه در برابر او متواضعند.

پیام ها

1- خدايى كه همه آسمان‌ها و زمين در برابر او تسليم هستند، چه كمبودى دارد تا از طريق فرزند گرفتن آنرا جبران كند؟! «بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ»

2- خشوع وتواضع، در برابر كسى سزاوار است كه تمام هستى از آن اوست، نه بت‌ها و طاغوت‌هايى كه از آفريدن حتّى يك مگس نيز عاجزند و قدرت نفع و ضررى ندارند. «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (116)

وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً: و گفتند يهود و نصارى و مشركان: فراگرفته است خدا فرزند كه عزيز و مسيح و ملائكه باشد. سُبْحانَهُ‌: منزه است ذات اقدس الهى از كليه نقايص و صفات امكانى و اقوال باطله، بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌: نه چنان است كه مى‌گويند بلكه خاصه ذات الهى است آنچه در آسمانها و زمينها است. و چون آسمان و زمين و آنچه در آنها باشند مخلوق خدا هستند، و از جمله آنها عزيز و مسيح و ملائكه‌اند، نشايد و متعقّل نيست كه فرزند او باشند. كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ‌: تمام آنچه در آسمان و زمين و كليه عوالم هستند مطيع و منقاد امر سبحانى هستند در ايجاد، و در حيطه تصرف و اراده الهى باشند، و هر چه متصف به اين صفات باشد مخلوق و محتاج و عاجزند و به هيچ وجه مناسبت با خالق و غنى بالذات و قادر مطلق نخواهد داشت تا ولد بوده باشد؛ تعالى اللّه عما يقولون علوا كبيرا.

تنبيه: به كلمه مباركه «سبحانه» تنزيه فرموده ذات احديّت خود را از اتخاذ فرزند به براهين:

1- اتخاذ ولد يا براى حاجت يا به عبث باشد، و هر دو صفت نقص، و ذات سبحانى از آن منزه باشد.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 239

2- آنكه ولد از جنس والد، پس مشاركت او دارد به وجهى و مغايرت او باشد به جهتى، و مشاركت با مغايرت از لوازم حدوث، و حدوث بر حق تعالى ممتنع، پس مجانست سبحانى محال است.

3- ولد جزء منفعل از والد، بنابراين لازم آيد انفعال واجب، و ذات الهى، متعالى است.

4- اگر ولد حكمى فرض شود، يعنى كسى را به فرزندى و پسر خوانده اتخاذ نموده، هر آينه متصف به صفات امكانيه، و ذات كبريائى منزه باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (116)

ترجمه‌

و مر خدا را است مشرق و مغرب پس هر سمت رو آوريد پس آنجا جهت خدا است بدرستيكه خدا با وسعت و دانا است.

تفسير

يعنى از آن خداوند است دو سمت زمين كه تمام زمين باشد و وجه خدا را گفته‌اند ذات او است چون هيچ مكانى خالى از حق نيست و از سلمان فارسى رضوان اللّه عليه در توحيد نقل نموده كه جاثليق نصرانى از حضرت امير المؤمنين (ع) سؤالاتى نمود و جواب شنيد از آن جمله آن بود كه وجه خدا كجا است آنحضرت امر فرمود كه هيزمى آوردند و آتش افروختند پس از آن سؤال فرمود وجه اين آتش كجاست جاثليق عرض كرد همه جا حضرت امير (ع) فرمود اين آتش مصنوعى كه بدست ما تهيه شده است و جهش معين نيست خداوند اجل از اين است و اوصافش را نميتوان بخلق تشبيه نمود و اين آيه را تلاوت فرمود و فرمود هيچ امرى بر خداوند پوشيده نيست و قمى فرموده اين آيه نازل شده است در نماز نافله كه جائز است در سفر بهر سمت خوانده‌


جلد 1 صفحه 164

شود اما نمازهاى واجبى را بايد رو بقبله بجا آورد و در مجمع اين معنى را نسبت باخبار ائمه ما عليهم السلام داده است و عياشى از حضرت باقر (ع) نقل نموده قريب باين مضمون را و نسبت بپيغمبر (ص) داده است عمل بآنرا و در فقيه از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه اين آيه نازل شده است در باره قبله متحير و هرگاه كسى سهوا از قبله منحرف شود بيمين و يسار نمازش صحيح است چون ما بين مشرق و مغرب قبله است و بعضى گفته اند اين حكم صدر اسلام بوده كه مسلمانان مخير بودند بين نماز خواندن رو بكعبه و بيت المقدس و بعد نسخ شده است و بنظر حقير مستفاد از آيه آنستكه توجه بخداوند از هر جهت كه باشد خوب است چون او همه جا حاضر و ناظر است و احاطه وجودى و علمى بتمام موجودات دارد و در مقام بيان خصوص حكم نماز نيست اگرچه حكم آن ببركت اخبار ائمه اطهار استفاده شود و خداوند وسعت دارد بسعه ذات و قدرت و رحمت و بركت و عالم است بذوات و اعمال كل و مصالح آن در هر مكان و هر جهت فهو واسع عليم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قالُوا اتَّخَذَ اللّه‌ُ وَلَداً سُبحانَه‌ُ بَل‌ لَه‌ُ ما فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ كُل‌ٌّ لَه‌ُ قانِتُون‌َ (116)

(و گفتند خداوند فرزند گرفت‌، ‌او‌ منزه‌ ‌است‌ (‌از‌ اينكه‌ فرزند بگيرد) (بلكه‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمانها و زمين‌ ‌است‌ ‌براي‌ اوست‌ و همه‌ نسبت‌ باو مطيعند)‌که‌ وَ قالُوا اتَّخَذَ اللّه‌ُ وَلَداً قائلين‌ باين‌ گفتار ‌هم‌ يهودند ‌که‌ ‌در‌ تورات‌ رائج‌ ‌از‌ آدم‌ بابن‌ اللّه‌ تعبير كرده‌اند و ‌در‌ قرآن‌ مجيد نقل‌ ‌از‌ آنان‌ نموده‌ و ‌از‌ نصاري‌ ‌که‌ گفتند نَحن‌ُ أَبناءُ اللّه‌ِ وَ أَحِبّاؤُه‌ُ«1» وَ قالَت‌ِ اليَهُودُ عُزَيرٌ ابن‌ُ اللّه‌ِ«2» و ‌هم‌ نصاري‌ ‌که‌ قائل‌ بتثليث‌ و بنوت‌ مسيح‌ شدند چنانچه‌ ميفرمايد وَ قالَت‌ِ النَّصاري‌ المَسِيح‌ُ ابن‌ُ اللّه‌ِ«3» و ‌هم‌ طوايفي‌ ‌از‌ مشركين‌ ‌که‌ گفتند ملائكه‌ دختران‌ ‌خدا‌ هستند چنانچه‌ ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ گفتار آنان‌ ‌را‌ مكرر ذكر فرموده‌.

و آيا ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مراد همه‌ ‌اينکه‌ طوايف‌ ‌ يا ‌ بعضي‌ ‌از‌ آنهاست‌ معلوم‌ نيست‌ و مناسباتي‌ ‌که‌ بعضي‌ ‌از‌ مفسرين‌ بواسطه‌ آيات‌ قبل‌ ذكر نموده‌اند تمام‌ نيست‌ زيرا مراعات‌ نظم‌ و مناسبت‌ ‌در‌ آيات‌ قرآن‌ جز ‌در‌ موارد واضح‌ و روشن‌ درست‌ نيست‌ چنانچه‌ ‌در‌ مقدمه‌ ذكر شد و اما بطلان‌ ‌اينکه‌ گفتار ‌از‌ بديهيات‌ ‌است‌ و احتياج‌ باستدلال‌ ندارد، زيرا توليد و تناسل‌ بايد ‌از‌ جسم‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ماده‌اي‌ ‌از‌ ‌او‌ منفصل‌ شود و صورت‌ وجودي‌ پيدا كند مانند انسان‌ و حيوانات‌ و نباتات‌ و نحو اينها و چيزي‌ ‌که‌ مجرد ‌از‌ ماده‌ و صورت‌ ‌باشد‌ مانند عقول‌ و نحو ‌آنها‌ قابل‌ توليد و تناسل‌ نيست‌ ‌تا‌ چه‌ رسد بذات‌ مقدس‌ حق‌ ‌که‌ وجود صرف‌ ‌است‌ و ماهيت‌ ‌هم‌ ندارد و همان‌ كلمه‌ «سبحانه‌» ‌براي‌ ابطال‌ گفتار آنان‌ كافي‌ ‌است‌ ‌که‌ تنزيه‌ وجود حق‌ ‌از‌ همه‌ عيوب‌ و نواقص‌ و احتياجات‌ ‌است‌ زيرا لازمه‌ توليد، جسميت‌ و تركيب‌


1‌-‌ سوره‌ مائده‌ ‌آيه‌ 21

2‌-‌ سوره‌ توبه‌ ‌آيه‌ 30

3‌-‌ سوره‌ توبه‌ ‌آيه‌ 30

جلد 2 - صفحه 163

و لازمه‌ تركيب‌ نقص‌ و احتياج‌ ‌است‌ و احتياج‌ ‌از‌ لوازم‌ ممكن‌ ‌است‌ و ‌در‌ ساحت‌ قدس‌ حق‌ راه‌ ندارد و احتياج‌ باين‌ نيست‌ ‌که‌ بگوئيم‌ جملات‌ ‌بعد‌ ‌يعني‌:

‌که‌بَل‌ لَه‌ُ ما فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ بَدِيع‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ ‌براي‌ بطلان‌ گفتار آنان‌ ذكر ‌شده‌ چنانچه‌ عده ‌از‌ مفسرين‌ ‌اينکه‌ دو جمله‌ ‌را‌ بتمحلات‌ زيادي‌ دليل‌ ‌بر‌ بطلان‌ ‌اينکه‌ گفتار دانسته‌اند بلكه‌ ‌اينکه‌ دو جمله‌ ‌پس‌ ‌از‌ بطلان‌ گفتار آنان‌ ‌در‌ بيان‌ نسبت‌ موجودات‌ ‌با‌ وجود حق‌ ذكر ‌شده‌ ‌است‌.

‌که‌بَل‌ لَه‌ُ ما فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ نسبت‌ توليدي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌خود‌ سلب‌ نمود بيان‌ فرمود ‌که‌ تمام‌ موجودات‌ امكانيه‌ مملوك‌ و مخلوق‌ پروردگارند و باراده‌ و مشيّت‌ و ايجاد وي‌ موجود شده‌اند و همه‌ ‌آنها‌ ‌از‌ حيث‌ ‌اينکه‌ نسبت‌ متساوي‌ بوده‌ و خداوند مالك‌ جميع‌ آنان‌ بملكيت‌ ذاتيه‌ حقيقيه‌ ميباشد.

‌که‌كُل‌ٌّ لَه‌ُ قانِتُون‌َ قانت‌ بمعني‌ مطيع‌ و خاضع‌ و مقرّ بعبوديت‌ و قائم‌ و دائم‌ ‌بر‌ طاعت‌، و مصلي‌ آمده‌ ‌است‌ مانند وَ القانِتِين‌َ وَ القانِتات‌ِ«1» ‌که‌ بمعني‌ المطيعين‌ و المطيعات‌ آمده‌ وَ قُومُوا لِلّه‌ِ قانِتِين‌َ«2» ‌که‌ بمعني‌ قائمين‌ للدعاء ‌ يا ‌ داعين‌ ‌في‌ القيام‌ آمده‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌است‌ قنوت‌ ‌در‌ نماز ‌که‌ بمعني‌ دعاء ‌است‌ و شايد ‌آيه‌ اشاره‌ بهمين‌ داشته‌ ‌باشد‌ و أَمَّن‌ هُوَ قانِت‌ٌ آناءَ اللَّيل‌ِ«3» ‌که‌ بمعني‌ قائم‌ و مصلي‌ آمده‌ و يا مَريَم‌ُ اقنُتِي‌ لِرَبِّك‌ِ«4» ‌که‌ بمعني‌ الزمي‌ الطاعة ‌مع‌ خضوع‌ و خشوع‌ آمده‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ معني‌ خاضع‌ و مقرّ بعبوديت‌ انسب‌ ‌است‌ زيرا همه‌ موجودات‌ بلسان‌ ‌قال‌ و ‌ يا ‌ بزبان‌ حال‌ مقرّ بعبوديت‌ و مخلوقيت‌ خويش‌ و معترف‌ بالوهيت‌ و خالقيت‌ حق‌ ميباشند و ‌حتي‌ كساني‌ ‌که‌ كافر و مشرك‌ و منكرند ‌از‌ اقرار باين‌ حقيقت‌ ‌در‌ ضمير و باطن‌ و بسا علانيه‌ و ظاهر ناگزيرند چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ديگر مي‌فرمايد:


1‌-‌ سوره‌ احزاب‌ ‌آيه‌ 35

2‌-‌ سوره‌ بقره‌ ‌آيه‌ 239

3‌-‌ سوره‌ زمر ‌آيه‌ 12

4‌-‌ سوره‌ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 38

جلد 2 - صفحه 164

وَ لَئِن‌ سَأَلتَهُم‌ مَن‌ خَلَق‌َ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ وَ سَخَّرَ الشَّمس‌َ وَ القَمَرَ لَيَقُولُن‌َّ اللّه‌ُ و اما حمل‌ ‌بر‌ معاني‌ ديگر مستلزم‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ عموم‌ ‌کل‌ تخصيص‌ داده‌ شود مثل‌ اينكه‌ گفته‌اند مراد ‌از‌ ‌کل‌ كساني‌ هستند ‌که‌ آنان‌ ‌را‌ فرزند ‌خدا‌ گمان‌ كرده‌اند مانند عزير و عيسي‌ و فرشتگان‌، و حال‌ آنكه‌ لفظ ‌کل‌ بقرينه‌ ‌ما ‌في‌ السموات‌ و الارض‌ افاده‌ عموم‌ ميكند ‌اگر‌ گفته‌ شود قانتين‌ اطلاق‌ ‌بر‌ ذوي‌ العقول‌ ميشود و ‌از‌ اينجهت‌ مناسب‌ ‌بود‌ بجاي‌ كلمه‌ (‌ما) كلمه‌ (‌من‌) تعبير فرموده‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ديگر ميفرمايد إِن‌ كُل‌ُّ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ إِلّا آتِي‌ الرَّحمن‌ِ عَبداً«1» ‌پس‌ چرا ‌به‌ (‌ما) تعبير فرمود! گوئيم‌ بعضي‌ ‌از‌ مفسرين‌ گفته‌اند ‌که‌ تعبير ‌به‌ (‌ما) ‌براي‌ تحقير ‌است‌ و بعضي‌ گفتند ‌که‌ كلمه‌ (‌ما) عام‌ ‌است‌ و قانتون‌ خاص‌ ذوي‌ العقول‌ ميباشد ولي‌ حقيقت‌ اينست‌ ‌که‌ كلمه‌ ‌ما عام‌ ‌است‌ و (‌کل‌ ‌له‌ قانتون‌) نيز عام‌ّ و مصداقش‌ همان‌ مصداق‌ ماء موصوله‌ ميباشد و ذوي‌ العقول‌ و ‌غير‌ ذوي‌ العقول‌ ‌را‌ شامل‌ ‌است‌ زيرا ‌غير‌ ذوي‌ العقول‌ ‌هم‌ ‌در‌ حدّ ‌خود‌ داراي‌ مرتبه‌ ‌از‌ شعور بوده‌ و اقرار بربوبيّت‌ پروردگار نموده‌ و بتسبيح‌ و تحميد ‌او‌ مشغول‌ ميباشند چنانچه‌ قبلا متذكر شديم‌ و ‌در‌ آيات‌ بسيار تصريح‌ ‌شده‌.

و اما ‌در‌ سوره‌ مريم‌ ‌که‌ ‌به‌ (‌من‌) تعبير فرموده‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ ‌عبد‌ ‌در‌ عرف‌ لغت‌ ‌بر‌ ‌غير‌ ذوي‌ العقول‌ اطلاق‌ نميشود.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 116)- خرافات یهود و نصاری و مشرکان! این عقیده خرافی که خداوند دارای فرزندی است هم مورد قبول مسیحیان است، هم گروهی از یهود، و هم مشرکان آیه شریفه برای کوبیدن این خرافه چنین می‌گوید: «آنها گفتند:

خداوند فرزندی برای خود انتخاب کرده است، پاک و منزّه است او از این نسبتهای ناروا» (وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ).

خدا چه نیازی دارد که فرزندی برای خود برگزیند؟ آیا نیازمند است؟

احتیاج به کمک دارد؟ احتیاج به بقاء نسل دارد؟ «برای او است آنچه در آسمانها و زمین است» (بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

«و همگان در برابر او خاضعند» (کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ).

نکات آیه

۱ - خداوند، منزه از گزینش فرزند و داشتن زاده (و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه)

۲ - داشتن زاده و اختیار کردن فرزند، از نسبتهاى نارواى یهود، نصارا و مشرکان به خداوند (و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه) مراد از ضمیر در «قالوا» - به قرینه آیه ۱۱۳ - یهود، نصارا و مشرکان است. یهود «عزیر» و نصارا «مسیح(ع)» را فرزند خدا مى پنداشتند و مشرکان نیز فرشتگان را فرزند او مى شمردند.

۳ - شناخت یهود و نصارا از خدا و صفات او، شناختى ضعیف و ناقص (و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه)

۴ - گزینش فرزند و داشتن زاده براى خداوند، نقص است. (و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه) «سبحان» به معناى تسبیحاً، مفعول مطلق براى فعل محذوف است; یعنى: «سبحت اللّه تسبیحاً». کاربرد این کلمه در هنگامى است که خداوند به چیزى که درباره او ناروا و یا مستلزم نقص و عیب است، توصیف شود.

۵ - ضرورت تنزیه خداوند به هنگام توصیف شدنش به وصفى ناروا (و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه) بیان تنزیه خدا با کلمه «سبحانه»، پس از یادآورى نسبت نارواى یهود و نصارابه خداوند، درسى است به همگان که به هنگام شنیدن وصفى ناروا درباره خداوند یا وصفى که مسلتزم عیب و نقصى براى اوست با کلمه «سبحانه» یا مانند آن، منزه بودن خداوند را از آن عیب و نقص، بیان دارند.

۶ - همه موجودات آسمانها و زمین از آنِ خداوند است. (بل له ما فى السموت و الأرض)

۷ - خداوند، در مالکیت موجودات هستى شریکى ندارد. (له ما فى السموت و الأرض) برداشت فوق با توجّه به حصر - که از تقدیم «له» بر «ما فى السماوات ...» به دست مى آید - استفاده مى شود.

۸ - جهان هستى داراى آسمانهایى متعدد (له ما فى السموت)

۹ - مالکیت خدا بر هستى، دلیل منزه بودن او از گزینش فرزند و داشتن زاده (و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل له ما فى السموت و الأرض) جمله «له ما فى السماوات ...» برهانى است براى رد پندار نارواى یهود و نصارا.

۱۰ - آنچه در آسمانها و زمین است (هستى) مطیع خدا و پرستنده اوست. (کل له قنتون) «قنوت» به معناى اطاعت و نیز عبادت است.

۱۱ - همه موجودات، برخوردار از آگاهى و شعور به مقام خداوند هستند. ( کل له قنتون) جمع بستن کلمه قانت به وسیله «ون» حکایت از آن دارد که: موجودات آسمانها و زمین - در ارتباط با خداوند - از شعور و آگاهى برخوردار هستند; زیرا صفت مذکر آن گاه این گونه جمع بسته مى شود که موصوف از صاحبان عقل و شعور باشد.

۱۲ - اطاعت هستى از خداوند، اطاعتى آگاهانه است. (کل له قنتون)

۱۳ - عبادت و اطاعت هستى براى خدا، دلیل منزه بودن او از داشتن فرزند است. (و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل ... کل له قنتون)

۱۴ - رابطه خداوند با هستى، رابطه «مالک و مملوک» و «عابد و معبود» است نه رابطه پدر و فرزندى. (و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل له ما فى السموت و الأرض کل له قنتون)

۱۵ - حاکمیت و فرمانروایى خدا بر جهان آفرینش (له ما فى السموت و الأرض کل له قنتون)

موضوعات مرتبط

  • آسمان: تعدد آسمان ۸; مالک موجودات آسمان ۶
  • آفرینش: انقیاد آفرینش ۱۰، ۱۲، ۱۳; حاکم آفرینش ۱۵; رابطه خدا با آفرینش ۱۴; شعور آفرینش ۱۲; عبادت آفرینش ۱۰، ۱۳، ۱۴; مالک آفرینش ۹، ۱۴
  • اسماء و صفات: صفات جلال ۱، ۴، ۷، ۹، ۱۳
  • اطاعت: اطاعت از خدا ۱۲
  • افترا: افترا به خدا ۲
  • توحید: توحید صفاتى ۷
  • خدا: آداب توصیف خدا ۵; اختصاصات خدا ۶، ۷; اهمیّت تنزیه خدا ۵; تنزیه خدا ۱; حاکمیت خدا ۱۵; خدا و فرزند ۱، ۲، ۴، ۹، ۱۳، ۱۴; دلایل تنزیه خدا ۹، ۱۳; مالکیت خدا ۶، ۷، ۹، ۱۴
  • زمین: مالک موجودات زمین ۶
  • عبادت: عبادت خدا ۱۰، ۱۴
  • مسیحیان: افتراهاى مسیحیان ۲; خداشناسى مسیحیان ۳; عقیده مسیحیان ۲، ۳
  • مشرکان: افتراهاى مشرکان ۲; عقیده مشرکان ۲
  • موجودات: انقیاد موجودات ۱۰; خداشناسى موجودات ۱۱; شعور موجودات ۱۱; عبادت موجودات ۱۰; مالک موجودات ۷
  • یهود: افتراهاى یهود ۲; خداشناسى یهود ۳; عقیده یهود ۲، ۳

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۱، ص ۱۱۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۳.
  3. تفسير روض الجنان و تفسير مجمع البيان.
  4. شيخ بزرگوار در تفسير تبيان و نيز صاحب تفسير كشف الاسرار اين موضوع را به عنوان شأن و نزول نياورده بلكه ضمن تفسير و معنى آيه آن را ذكر نموده اند و شيخ آن را از قول زجاج آورده و در تفسير كشف الاسرار چنين افزوده شده كه يهوديان مزبور از يهوديان مدينه و مسيحيان مزبور از نجران و مشركين مزبور از عرب بوده اند.