الأعراف ٩٥

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

سپس (هنگامی که این هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نیکی (و فراوانی نعمت و رفاه) را به جای بدی (و ناراحتی و گرفتاری) قرار دادیم؛ آنچنان که فزونی گرفتند، (و همه‌گونه نعمت و برکت یافتند، و مغرور شدند،) و گفتند: «(تنها ما نبودیم که گرفتار این مشکلات شدیم؛) به پدران ما نیز ناراحتیهای جسمی و مالی رسید.» چون چنین شد، آنها را ناگهان (به سبب اعمالشان) گرفتیم (و مجازات کردیم)، در حالی که نمی‌فهمیدند.

آن‌گاه به جاى محنت‌ها خوشى آورديم تا آن كه وضعشان خوب شد [باز متنبه نشدند] و گفتند: البته به پدران ما [هم از گردش روزگار] رنج و خوشى مى‌رسيد. پس ناگهان، در آن حال كه غافل بودند ايشان را بگرفتيم
آنگاه به جاى بدى [=بلا]، نيكى [=نعمت‌] قرار داديم تا انبوه شدند و گفتند: «پدران ما را [هم مسلماً به حكم طبيعت‌] رنج و راحت مى‌رسيده است.» پس در حالى كه بى خبر بودند بناگاه [گريبان‌] آنان را گرفتيم.
سپس آن سختی‌ها را به آسایش و خوشی مبدّل کردیم تا به کلی حال خود را فراموش کرده و گفتند: آن رنج و خوشیها به پدران ما نیز رسید (و این عادت روزگار است که گاهی خوش و گاهی ناخوش است)، ما هم به ناگاه آنان را گرفتیم در حالی که (از توجه به آن عقاب) غافل بودند.
سپس [هنگامی که این مصایب، مایه بیداری آنان نشد] به جای آن مصایب، رفاه وفراوانی نعمت قرار دادیم تا [ازنظر مال، ثروت، جمعیت و قدرت] فزونی یافتند، [بلکه بیدار شوند ولی رفاه و فراوانی نعمت در بیدار کردنشان مؤثّر نیفتاد] و گفتند: به پدران ما هم به طور طبیعی تهیدستی و سختی و رنج و بیماری رسید [و ربطی به رویارویی ما با پیامبران و خشم خدا نداشت]؛ پس به ناگاه آنان را در حالی که درک نمی کردند [به عذابی سخت و نابود کننده] گرفتیم.
آنگاه جاى بلا و محنت را به خوشى و خوبى سپرديم، تا شمارشان افزون شد و گفتند: آن پدران ما بودند با سختى و بهروزى. ناگهان آنان را بى‌خبر فرو گرفتيم.
سپس به جای ناخوشی، خوشی آوردیم تا آنکه انبوه شدند و گفتند به راستی به پدران ما هم [به همین‌گونه، از گردش روزگار] رنج و راحت می‌رسید، آنگاه آنان را ناگهان -در حالی که بی‌خبر بودندفروگرفتیم‌
سپس به جاى بدى- سختى و رنج- نيكى- فراخى و خوشى- آورديم تا فزونى يافتند و گفتند: پدران ما را نيز سختى و راحت رسيد، پس آنها را ناگهان در حالى كه آگاهى نداشتند- كه عذاب بر آنان فرو خواهد آمد-، بگرفتيم.
سپس (هنگامی که این هشدارها و بیدارباشها در آنان اثر نگذاشت، ایشان را به فراوانی نعمت و اعطاء سلامت آزمودیم و) بدی را به نیکی (و بلا را به رفاه) تبدیل کردیم تا بدانجا که (از لحاظ اموال و انفس) فزونی گرفتند و (به سبب نادانی مغرور شدند و لاف‌زنان) گفتند: به پدران و نیاکان ما هم خوشی و ناخوشی و ثروتمندی و مستمندی دست داده است (و این روزگار است که گاهی به انسان رو می‌کند و گاهی به انسان پشت می‌کند و اصلاً سعادت و شقاوت ما در دست خدا نیست! چون با پتک بلا بیدار نشدند و شکر نعمت هم نگفتند) پس ناگهانی ایشان را (به عذاب و عقاب) گرفتیم و نفهمیدند (که چه شد و چرا چنین گشت).
سپس به جای بدی، نیکی قرار دادیم، تا انبوه شدند و گفتند: «پدران ما را (هم به حکم طبیعت) بی‌چون بسی رنج‌ها و راحتی‌ها می‌رسیده است.» پس در حالی که باریک‌بینی نمی‌کردند (ناگاه) آنان را (در) گرفتیم.
سپس تبدیل کردیم به جای بدی نیکی را تا برآسودند و گفتند همانا رسیده است به پدران ما رنج و سختی پس گرفتیمشان ناگهان حالی که نمی‌دانستند


الأعراف ٩٤ آیه ٩٥ الأعراف ٩٦
سوره : سوره الأعراف
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عَفَوْا»: فزونی یافتند چه در اموال و چه در انفس. برای فهم بیشتر این آیه مراجعه شود به (انعام / - ، مؤمنون / ، زخرف / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «95»

تفسير نور(10جلدى)    ج‌3    121     سوره الأعراف، آيه 95 ..... ص : 121

س به جاى ناخوشى، خوشى قرار داديم تا آنكه فزونى يافته و انبوه شدند و گفتند: به پدران ما نيز (به طور طبيعى) رنجها و خوشى‌ها رسيده بود (و اين حوادث تلخ و شيرين، نشانه‌ى قهر يا لطف خدا نيست). پس آنان را ناگهانى (با قهر خود) گرفتيم، در حالى كه درك نمى‌كردند.

نکته ها

«عفوا»، به معناى كثرت مال و فرزندان، يا ترك كردن و اعراض كردن است. لطف خدا درباره آنان به حدّ وفور رسيد، ولى آنان به هوش نيامدند و عبرت نگرفتند. نظير اين آيه در سوره‌ى انعام آيه 44 آمده است: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً» چون تذكّرات ما را فراموش كردند، درهاى نعمت‌ها را به رويشان گشوديم و پس از كاميابى‌ها، ناگهان گرفتار قهر خويش كرديم. مثل بيمارى كه پزشك از بهبود او مأيوس شده و مى‌گويد: هر چه ميل دارد به او بدهيد، كارش تمام است.

ممكن است براى آيه معناى ديگرى نيز باشد از جمله: بعد از رفع بلا، نسل بعد مى‌گفتند:

جلد 3 - صفحه 122

حوادث تلخ مخصوص پدران ما بوده و ما در امان هستيم. «1» غافل از آنكه سنّت خداوند بر مبتلا ساختن همه‌ى نسل‌هاست و اين‌گونه غفلت‌ها، زمينه‌ساز قهر الهى است.

پیام ها

1- گاهى رفاه، بينش و تحليل‌هاى نادرست، عامل نسيان و طغيان مى‌شود. «قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ»

2- هر نوع خوشى و رفاهى نشانه‌ى لطف نيست، گاهى زمينه‌ساز قهر الهى است.

حَتَّى عَفَوْا ... فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً

3- بيشتر مردود شدگان در آزمايش‌هاى‌الهى، مرفّهانند نه محرومان. حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا ...

4- قهر الهى، خبر نمى‌كند و ناگهان مى‌رسد. «بَغْتَةً»

5- غوطه‌ور شدن در دنيا و غفلت از ياد خدا، انسان را به عذابى ناگهانى و غافلگيرانه دچار مى‌كند. «فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (95)

ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ: پس بدل كرديم بر سبيل استدراج بجاى مرض و بلا و شدت، سلامتى و صحت و راحت، حَتَّى عَفَوْا: تا آنكه بسيار شدند به مال و رجال يا فربه و خرم شدند. حاصل معنى آن كه: ما ايشان را به بيمارى و قحطى و هم به تندرستى و فراخى ابتلا و امتحان نموديم ايمان نياوردند؛ و تبديل نقمت به نعمت و مرض به صحت و تنگى به فراخى را از طبيعت روزگار و گردش فلك دوار دانسته. وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا: و گفتند بتحقيق كه رسيد پدران ما را نيز، الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ: سختى و راحتى. يعنى اينها از تصادفات دهريه است و در زمان گذشته نيز گاهى خرمى و شادى بوده، و اين به سبب كفر و ايمان نخواهد بود؛ پس ما به همين طريقه ثابت خواهيم بود و برنگرديم.

تفسير اثنا عشرى    ج‌4    145    

اسى و كفر راسخ شدند، فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً: پس گرفتيم ايشان را به قهر و سخط ناگهانى و فجئة، وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ‌: در حالى كه ايشان نمى‌دانستند و اصلا متوقع نبودند كه عذاب به آنها نازل خواهد شد. و حسرت و شدت اين نوع عذاب ناگهانى، عظيم‌تر است از عذابى كه مقدمات آن را ديده باشند و بدانند. «نعوذ باللّه من غضب الحليم».

تتمه: در تأمل و تدبر اين آيات شريفه، عاقل را عبرت و تنبه است كه در رخام و شدت و عسر و يسر، توجه به خالق خود را از دست ندهد، زيرا غافل را ناگهانى هلاكت وارد آيد و خلاصى نباشد. طبرسى رحمه اللّه فرمايد: حقيقت معنى در آيه آنكه: خداوند سبحان، تدبير فرمايد عاصين را به اخذ ايشان تارة به‌


جلد 4 صفحه 145

شدت و تارة به رخاء و وسعت، پس وقتى فساد نمودند به هر دو حالت به تمامه، و تنبه نيافتند، اخذ فرمايد ايشان را به سخط فجئة. پس اين اعظم در عقوبت، و اشد در حسرت خواهد بود؛ نعوذ باللّه من سخطه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سوره الأعراف «7»: آيات 94 تا 95

وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ (94) ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (95)

ترجمه‌

و نفرستاديم در بلدى هيچ پيغمبرى را مگر آنكه گرفتيم اهلش را بسختى و رنجورى باشد كه آنها تضرع نمايند

پس تبديل نموديم بجاى بدى خوبى را تا بسيار شدند و گفتند بتحقيق رسيد پدران ما را ناخوشى و خوشى پس گرفتيم آنها را ناگهانى و آنها ادراك نمى‌كردند.

تفسير

خداوند پس از آنكه پيغمبرى را بر بلدى مبعوث ميفرمايد در بدو امر مبتلا ميفرمايد اهالى آن بلد را بسختى و تنگدستى و رنجورى و مرض براى آنكه مردم متوجه بخدا شوند و به تبع آن متوجّه به پيغمبر چون در اين مواقع توجه مردم بخدا زيادتر ميشود پس از آن بدل ميفرمايد بدى حال آنها را بخوبى و در نتيجه عدّه و عدّه آن‌ها زياد و از ياد خدا غافل ميشوند و ناشكرى ميكنند و ميگويند رسم روزگار چنين است پدران ما هم بهمين رويّه گذران نمودند گاهى ناخوش بودند گاهى خوش و ادراك نمى‌كنند


جلد 2 صفحه 454

كه اين امور از طرف خدا است براى تأديب يا امتحان يا جلب توجه بندگان و بحال كفر باقى ميمانند پس ناگهان و بى‌خبر عذاب بر آنها نازل ميشود براى عبرت ديگران ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ثُم‌َّ بَدَّلنا مَكان‌َ السَّيِّئَةِ الحَسَنَةَ حَتّي‌ عَفَوا وَ قالُوا قَد مَس‌َّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ فَأَخَذناهُم‌ بَغتَةً وَ هُم‌ لا يَشعُرُون‌َ (95)

‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ بأساء و ضرّاء تبديل‌ ميكنيم‌ بجاي‌ ‌آن‌ بليات‌ نيكي‌هايي‌ ‌از‌ فراواني‌ نعمت‌ و كثرت‌ مال‌ و جاه‌ ‌تا‌ اينكه‌ ‌در‌ شهوات‌ فروروند و ميگويند دنيا هميشه‌ ‌اينکه‌ نحو بوده‌ پيشينيان‌ ‌ما ‌هم‌ گاهي‌ ‌در‌ شدت‌ بودند و گاهي‌ ‌در‌ نعمت‌ و راحتي‌ ‌پس‌ يك‌ مرتبه‌ دفعة و بغتة ‌آنها‌ ‌را‌ ميگيريم‌ ولي‌ متوجه‌ نميشوند و درك‌ نميكنند.

ثُم‌َّ بَدَّلنا مَكان‌َ السَّيِّئَةِ الحَسَنَةَ مراد ‌از‌ سيئه‌ همان‌ بأساء و ضراء بوده‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ خوش‌ نيايد، و حسنه‌ فراواني‌ و زيادتي‌ نعمت‌ و مال‌ و جاه‌ ‌که‌ محبوب‌ و مطلوب‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ امتحانات‌ الهي‌ مختلف‌ ‌است‌ غني‌ و فقر، صحت‌ و مرض‌، نعمت‌ و بلاء، عزت‌ و ذلت‌، قوت‌ و ضعف‌ تمام‌ امتحان‌ ‌است‌ مؤمن‌ ‌در‌ ‌هر‌ حالي‌ ‌که‌ هست‌ شاكر و راضي‌ و متوجه‌ انجام‌ تكليف‌ ‌است‌ ولي‌ ‌غير‌ مؤمن‌ تمام‌ اينها ‌را‌ پيش‌ آمد دهر و روزگار ميداند و ميگويد سيب‌ ‌که‌ بالا ميرود هزار چرخ‌ ميخورد و بغفلت‌ ميگذراند و ميگويد همين‌ نحو بوده‌.

حَتّي‌ عَفَوا ‌يعني‌ سير ميشوند ‌از‌ مال‌ و جاه‌ و كثرت‌ اتباع‌ وَ قالُوا قَد مَس‌َّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ پدران‌ ‌ما ‌هم‌ يك‌ روز ضرر يك‌ روز نفع‌، يك‌ روز خوش‌ يك‌ روز ناخوش‌، يك‌ روز فقير يك‌ روز غني‌ ‌در‌ ‌هر‌ حال‌ ‌که‌ ‌باشد‌ ‌ما دست‌ ‌از‌ اعمال‌ زشت‌ ‌خود‌ برنميداريم‌ و گوش‌ بكلمات‌ انبياء و ائمه‌ و علماء نميدهيم‌ و مشغول‌ كار ‌خود‌ ميباشيم‌.

فَأَخَذناهُم‌ بَغتَةً يك‌ دفعه‌ زلزله‌ ميشود چندين‌ هزار تلفات‌ ميدهد، بام‌ ميآيد چندين‌ هزار هلاك‌ ميشوند، وباء و طاعون‌ و مرگ‌ فجأه‌ و سكته‌ و امراض‌ علاج‌ ناپذير مثل‌ سرطان‌ و فشار و قند و غوره‌ و رماتيسم‌ و تصادفات‌ ميآيد ‌که‌ ديگر

جلد 7 - صفحه 397

چاره‌اي‌ نيست‌ و حال‌ آنكه‌ وَ هُم‌ لا يَشعُرُون‌َ اصلا درك‌ نميكنند و توجه‌ ندارند و اينها ‌را‌ تصادفات‌ طبيعت‌ ميشمارند و خشم‌ طبيعت‌ نام‌ ميگذارند و ابدا متوجه‌ غضب‌ الهي‌ نيستند و مستند باعمال‌ زشت‌ ‌خود‌ نميدانند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 95)- لذا در این آیه می‌گوید: هنگامی که آنها در زیر ضربات حوادث و فشار مشکلات تغییر مسیر ندادند و همچنان در گمراهی خود باقی ماندند «سپس ما مشکلات را از آنها برداشتیم و به جای آن گشایش و نعمت قرار دادیم، تا آنجا که (بار دیگر زندگانی آنها رونق گرفت و کمبودها به فزونی تبدیل شد و) مال و نفرات

ج2، ص72

آنها فراوان گردید» (ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا).

به هنگام برطرف شدن مشکلات، به جای این که به این حقیقت توجه کنند که «نعمت» و «نقمت» به دست خداست و رو به سوی او آورند، برای اغفال خود به این منطق متشبث شدند، که اگر برای ما مصائب و گرفتاریهایی پیش آمد، چیز تازه‌ای نیست «و گفتند: پدران ما نیز گرفتار چنین مصائب و مشکلاتی شدند» (وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ). دنیا فراز و نشیب دارد و برای هر کس دوران راحتی و سختی بوده است، سختیها امواجی ناپایدار و زود گذرند.

در پایان، قرآن می‌گوید: هنگامی که کار به اینجا رسید و از عوامل تربیت کمترین بهره‌ای نگرفتند، بلکه بر غرور خود افزودند، «ناگاه آنها را به مجازات خود گرفتیم، در حالی که آنها هیچ خبر نداشتند و غافلگیر شدند» و به همین جهت مجازات برای آنها، سخت دردناک بود (فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).

نکات آیه

۱- برخى از امتهاى گذشته حتى پس از پیدایش سختیهاى بیدارکننده همچنان بر کفرپیشگى و بى تقوایى خویش اصرار ورزیدند. (لعلهم یضرعون. ثم بدلنا مکان السیئة الحسنة)

۲- خداوند تکذیب کنندگان انبیاى پیشین را از سختیهاى بیدارکننده رهانید و زندگى آنان را به رفاه و آسایش خام کننده تبدیل کرد. (أخذنا أهلها بالبأساء ... ثم بدلنا مکان السیئة الحسنة حتى عفوا)

۳- سختیها و آسایشها در زندگانى جوامع کفرپیشه داراى هدف و پیامى ویژه و برخاسته از اراده خداوند است. (و ما أرسلنا فى قریة من نبى إلا أخذنا ... ثم بدلنا مکان السیئة الحسنة)

۴- لزوم روى آوردن به درگاه خدا در سختى و آسایش (ثم بدلنا مکان السیئة الحسنة)

۵- تکذیب کنندگان انبیاى پیشین بر اثر برخوردارى از رفاه و آسایش جمعیتشان افزایش یافت. (حتى عفوا) از معانى «عفو» زیاد شدن است. در لسان العرب آمده: «عفا القوم: کثروا».

۶- روى آوردن رفاه و آسایش بر کافران مبتلا به سختیها و محنتها، در پى دارنده تحلیلهایى نادرست درباره پیدایش شداید و اسباب رفاه و آسایش (ثم بدلنا ... حتى عفوا و قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء)

۷- منکران رسالت انبیا با استناد به وجود سختیها و آسایشها در تاریخ نیاکان خویش، دشواریهاى بیدارکننده زندگى خود را پدیده اى عادى و خالى از هر گونه هدف و پیام مى پنداشتند. (ثم بدلنا ... قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء)

۸- تحلیل سختیهاى بیدارکننده و هدفدار به حوادثى برخاسته از عوامل طبیعى و بدون هدف، تحلیل نادرست منکران رسالت پس از رسیدن به رفاه و آسایش (قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء)

۹- رفاه و آسایش فراوان، زمینه ساز غفلت از یاد خدا و پیدایش بینشهاى غیر الهى است. (ثم بدلنا ... حتى عفوا و قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء)

۱۰- کفرپیشگانى که با بى هدف خواندن سختیهاى بیدارکننده از تمامى عوامل هدایت بى بهره ماندند، با عذابى غافلیگرانه از جانب خدا نابود شدند. (فأخذنهم بغتة و هم لا یشعرون)

۱۱- انکار رسالت انبیا با توجیه پیدایش سختیهاى بیدارکننده به عواملى بى هدف، موجب گرفتار شدن به عذاب الهى است. (قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء فأخذنهم بغتة)

۱۲- عذاب منکران رسالت، عذابى ناگهانى و غافلگیرانه است. (فأخذنهم بغتة و هم لا یشعرون)

موضوعات مرتبط

  • آسایش: آثار آسایش ۵، ۹ ; تحلیل نادرست آسایش ۶، ۷
  • ابتلا: آثار ابتلا به سختى ۱ ; ابتلا به سختى ۶
  • امتها: ى بی‌تقواى پیشین ۱ ; امتهاى کافر پیشین ۱
  • انبیا: آثار انکار رسالت انبیا ۱۱ ; آسایش منکران انبیا ۸ ; جمعیت مکذبان انبیا ۵ ; رفاه مکذبان انبیا ۲، ۸ ; عذاب منکران رسالت انبیا ۱۲ ; عقیده منکران رسالت انبیا ۷ ; غفلت مکذبان انبیا ۲
  • بینش: موجبات بینش غلط ۹
  • تنبه: عوامل تنبه ۷، ۸، ۱۰، ۱۱
  • جهانبینى: عوامل جهانبینى غلط ۶
  • خدا: اراده خدا ۳ ; افعال خدا ۲ ; عذابهاى خدا ۱۰، ۱۱
  • ذکر: خدا در آسایش ۴ ; ذکر خدا در سختى ۴
  • رفاه: آثار رفاه ۵، ۶، ۹ ; رفاه پس از سختى ۶، ۸
  • سختى: تحلیل نادرست سختى ۶، ۷، ۸، ۱۱ ; فلسفه سختى ها ۷، ۸، ۱۰، ۱۱
  • عذاب: ناگهانى ۱۲ ; موجبات عذاب ۱۱
  • غفلت: زمینه غفلت از خدا ۹ ; عوامل غفلت ۲
  • کافران: ابتلائات کافران ۶ ; جهانبینى کافران ۸، ۱۰ ; فلسفه آسایش کافران ۳ ; فلسفه ابتلائات کافران ۳ ; کافران و آسایش ۷ ; کافران و سختى ۷ ; محرومیت کافران از هدایت ۱۰ ; موجبات عذاب کافران ۱۰
  • کفر: اصرار بر کفر ۱

منابع