الأحزاب ١٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۵۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

خداوند کسانی که مردم را از جنگ بازمی‌داشتند و کسانی را که به برادران خود می‌گفتند: «بسوی ما بیایید (و خود را از معرکه بیرون کشید)» بخوبی می‌شناسد؛ و آنها (مردمی ضعیفند و) جز اندکی پیکار نمی‌کنند!

|همانا خدا كسانى از شما را كه از جنگ باز مى‌داشتند و كسانى را كه به برادرانشان مى‌گفتند: به سوى ما بياييد [و به جنگ نرويد]، به خوبى مى‌شناسد و جز اندكى به جنگ تن در نمى‌دهند
خداوند كارشكنان [و مانع‌شوندگان‌] شما و آن كسانى را كه به برادرانشان مى گفتند: «نزد ما بياييد» و جز اندكى روى به جنگ نمى‌آورند [خوب‌] مى‌شناسد.
محققا خدا از حال آن مردم (منافق) که مسلمین را از جنگ می‌ترسانند و باز می‌دارند و به برادران (و طایفه) خود می‌گویند: با ما متفق باشید (نه با مؤمنان) به خوبی آگاه است، و آنها جز اندک زمانی (آن هم برای نفاق و ریا کاری) به جنگ حاضر نمی‌شوند.
یقیناً خدا بازدارندگان را از میان شما [که مجاهدان را با وسوسه و اغواگری از شرکت در جهاد باز می دارند] و کسانی را که به برادرانشان [آن براداران دینی که ایمانشان سست است] می گویند: [برای عیش و نوش] به سوی ما بیایید [شما را به شرکت در جهاد چه کار؟] می شناسد؛ و جز اندکی به جهاد نمی آیند.
خدا مى‌داند چه كسانى از شما مردم را از جنگ بازمى‌دارند. و نيز مى‌شناسد كسانى را كه به برادران خود مى‌گويند: به نزد ما بياييد. و جز اندكى به جنگ نمى‌آيند.
به راستی که خداوند از میان شما، بازدارندگان [/کارشکنان‌] را می‌شناسد، و نیز کسانی را که به دوستان خود می‌گویند به راه ما بیایید، و جز اندکی در کارزار شرکت نمی‌کنند
همانا خدا مى‌شناسد بازدارندگان از شما را- كه مردم را از يارى‌كردن پيامبر
خداوند کسانی را به خوبی می‌شناسد که مردم را از جنگ باز می‌داشتند، و کسانی را که به برادران خود می‌گفتند: به سوی ما بیائید و (به ما بپیوندید و خود را از معرکه بیرون بکشید)، و جز مقدار کمی (آن هم از روی اکراه یا ریا) دست به جنگ نمی‌یازیدند.
خدا واپس اندازندگان شما و آن کسانی را که به برادرانشان می‌گفتند: «نزد ما بیایید» و جز اندکی روی به جنگ نمی‌آورند، می‌داند [:می‌شناسد] (و) نشانه می‌نهد.
بسا داند خدا بازدارندگان را از جنگ از شما و گویندگان را به برادران خویش بیائید بسوی ما و نیایند نبرد را جز اندکی‌


الأحزاب ١٧ آیه ١٨ الأحزاب ١٩
سوره : سوره الأحزاب
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَدْ یَعْلَمُ»: خدا قطعاً می‌داند. «الْمُعَوِّقِینَ»: منصرف کنندگان. بازدارندگان. «هَلُمَّ»: بیائید! این واژه برای مفرد و مثنّی و جمع به کار می‌رود (نگا: انعام / . «الْبَأْسَ»: جنگ. شدّت جنگ (نگا: بقره / . «لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ»: دست به جنگ نمی‌یازند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

در جنگ خندق وقتى که قریش به اطراف مدینه رسیدند و خندق را مشاهده نمودند، متعجب شدند و گفتند: این کار جز مکر و حیله چیز دیگرى نیست و از فکر عرب برنخاسته است چون تا به حال از عرب چنین روشى در جنگ دیده نشده است به آن‌ها گفتند: که این روش جنگى از فکر یک نفر ایرانى تراوش نموده است.

عمرو بن عبدود و هبیرة بن وهب و ضرار بن الخطاب به نزدیکى خندق آمدند. در این موقع رسول خدا صلى الله علیه و آله در جلو صفوف اصحاب خود ایستاده بود. این سه نفر فریاد برآوردند و مبارز طلبیدند تمام اصحاب که پشت سر پیامبر ایستاده بودند ناظر این فریادها بودند و در عین حال مى ترسیدند تا این که یکى از آن میان که از مهاجرین بود به مردى که در نزدیک او ایستاده بود، گفت: این عمرو بن عبدود را که شیطان بزرگى است، مى بینى.

به خدا قسم از ما دست بردار نخواهد بود و کسى هم یاراى مقابله با او را نخواهد داشت مگر این که رسول خدا صلی الله علیه و آله را به طرف آن‌ها بفرستیم تا او را بکشند و ما به خانه هاى خود نزد طوائف خود برگردیم سپس در قبال گفته او این آیه نازل گردید[۱]

و جماعتى از مفسرین گویند: که این آیه درباره امام على مرتضى علیه‌السلام در روز جنگ احزاب نازل شده است.[۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا «18»

بدون شك خداوند كسانى از شما كه مردم را (از جبهه و جهاد) باز مى‌داشتند و كسانى را كه به برادران خود مى‌گفتند: به سوى ما بياييد (و خود را به كشتن ندهيد) به خوبى مى‌شناسد؛ (آنان ضعيف و ترسو هستند) و جز اندكى به جبهه نمى‌روند.

جلد 7 - صفحه 341

نکته ها

«معوق» به معناى باز دارنده و «بأس» به معناى سختى و ميدان كارزار و جهاد است.

در قرآن به انواع برادرى اشاره شده است:

الف: برادرى طبيعى كه از طريق والدين مى‌باشد.

ب: برادرى دينى كه به واسطه‌ى هم كيشى حاصل مى‌شود «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» «1»

ج: برادرى سياسى و حزبى كه در اين آيه به آن اشاره شده است.

د: برادرى رفتارى كه به واسطه‌ى پيروى حاصل مى‌شود. چنانكه مبذّرين، برادران شيطان معرّفى شده‌اند. «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» «2»

مراد از جمله‌ «الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ»، دعوت منافقان از مسلمانان ضعيف الايمان براى ترك جبهه است.

پیام ها

1- خداوند به تمام حركات و تبليغات سوء دشمنان، آگاه است. «يَعْلَمُ اللَّهُ»

2- منافقان بزدل كه خود از جبهه فرار مى‌كنند، مانع حضور ديگران در جبهه مى‌شوند. الْمُعَوِّقِينَ‌ ... الْقائِلِينَ‌

3- هر گونه دلسرد كردن رزمندگان، نزد خداوند گناه است. يَعْلَمُ اللَّهُ‌ ... الْقائِلِينَ‌ ...

هَلُمَّ إِلَيْنا

4- جبهه رفتن مهم نيست، جبهه ماندن مهم است. «لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلاً «18»

شأن نزول: در زاد المسير نقل نموده كه مردى از لشكرگاه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به مدينه رفت، برادر خود را ديد كه اسباب طرب آماده كرده و بساط شراب و قمار گسترده، گفت: اى برادر، تو در طرب مى‌گذرانى و پيغمبر ميان شمشير و نيزه باشد؟!! آن برادر گفت: اى ابله بيا بنشين و به نشاط مشغول شو كه تو را و اصحاب را بلا گرفته و حضرت هرگز از اين ورطه نجات نيابد. آن مرد بازگشت، گفت بروم حضرت را از مقالات تو اخبار كنم. چون نزديك رسيد، جبرئيل بر او سبقت گرفته آيه شريفه نازل فرمود: «1» قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ‌: بدرستى كه داند خداى تعالى بازدارندگان از نصرت پيغمبر از گروه شما، وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ‌: و گويندگان مر برادر خود را كه، هَلُمَّ إِلَيْنا: بيائيد بسوى ما و به طيب عيش مشغول شويد و به قتال كه موجب پريشانى حال است مرتكب نشويد. و ابو سفيان با يهود، منافقان را كه برادر و ابناى جنس آنها بودند مى‌گفتند: خود را در معرض تلف نيفكنيد و از نصرت پيغمبر فرار نمائيد. و منافقان سخن يهود را قبول نموده از جهاد پهلو تهى كردند؛ حق تعالى فرمود خدا مى‌داند منع كنندگان مردمان را از نصرت پيغمبر آخر الزمان. وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ‌: و نمى‌آيند منافقان به كارزار، إِلَّا قَلِيلًا: مگر آمدن كمى يا كارزار اندكى، آن هم از روى ريا و سمعه و اضطرار نه بر وجه قربت و اختيار، چه بناى كار آنها بر اعتذار و فرار است. يا آنكه مؤمنان و منافقان كه بيرون مى‌آيند به قصد جهاد، ليكن مقاتله نمى‌كنند مگر اندكى از ايشان.


«1» تفسير منهج الصادقين، (چ سوم اسلاميه)، ج 7، ص 299- 298.

جلد 10 - صفحه 423


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِيلاً «16» قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً «17» قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلاً «18» أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى‌ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً «19» يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فِيكُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَلِيلاً «20»

ترجمه‌

بگو فايده نميدهد شما را گريختن اگر بگريزيد از مرگ يا كشته شدن و آنگاه بر خوردار نميشويد مگر اندكى‌

بگو كيست آنگه نگاه ميدارد شما را از خدا اگر بخواهد براى شما بدى يا بخواهد برايتان رحمتى و نيابند براى‌شان غير از خدا دوستى و نه ياورى‌

بتحقيق ميداند خدا تا خير اندازندگان از شما را و گويندگان به برادرانشان كه بيائيد بسوى ما و نميآيند بكار زار مگر اندكى‌

بخيلانند بر شما پس چون آيد ترس مى‌بينى آنها را كه مينگرند بسوى تو ميگردد چشمهاشان چون كسيكه بيهوش شده باشد از مرگ پس چون برود ترس آزار نمايند شما را بزبانهائى تند و تيز در حاليكه بخيلانند بر مال آنها ايمان نياوردند پس باطل گردانيد خدا كردارهاشانرا و باشد اين بر خدا آسان‌

مى‌پندارند دسته‌هاى دشمن را كه نرفته‌اند و اگر آيند دسته‌هاى دشمن دوست دارند كه كاش آنها صحرانشينان بودند در ميان عربان بيابانى كه ميپرسيدند از خبرهاى شما و اگر بودند در ميان شما كار زار نميكردند مگر اندكى‌

تفسير

خداوند سبحان در اين آيات به پيغمبر خود دستور فرموده كه بمنافقين مذكور در آيات سابقه بفرمايد فرار براى شما فايده‌اى ندارد اگر مقصود شما فرار از مردن بمرگ طبيعى يا كشته شدن بدست مردم باشد هر دو بتقدير الهى است اجل هر كس رسيده باشد هر جا باشد ميميرد يا كشته ميشود و تقديم و تأخيرى در آن روى نخواهد داد و بر فرض بگمان شما تأخير بيفتد چند روزى بيش از زندگى بهره‌مند نخواهيد شد و بعدا بعذاب اليم فرار از جنگ گرفتار خواهيد بود كيست آنكه بتواند شما را از تحت اراده و قدرت خدا خارج نمايد اگر بخواهد بشما بدى يا خوبى برساند و نخواهند يافت براى خودشان جز خدا صاحب اختيار و ياورى كه بتواند دفع نمايد از آنها مقدّر خدا را او ميداند و ميشناسد كسانيرا


جلد 4 صفحه 313

كه باز ميدارند سايرين را از جهاد در بين شما و مشغول مينمايند ايشانرا به اراجيفى از قبيل آنكه لشگر محمّد لقمه‌اى براى ابو سفيان و احزاب بيش نيست و كسانيرا كه ميگويند برفقا و دوستان خودشان از منافقين بيائيد پيغمبر را تسليم بدشمن نمائيم و برويم پى كارمان مانند آن اوّل منافق از مهاجرين كه برفيق و برادر خود گفت بيا محمّد را در مقابل عمرو بن عبد ود بياوريم كه او را بكشد و ما بقوم خود ملحق شويم چون كسى حريف ميدان اين مرد نيست و در تاريخ واقعه اشاره بآن شد كه يكمرتبه ديگر هم در ايّام عسرت اين اظهار را بهم مسلك خود عبد الرّحمن ابن عوف نمود و آنكه از ميدان ضرار فرار كرد و معلوم است اين قبيل اشخاص در جنگ حاضر نميشوند مگر ناچار شوند آنهم بقدريكه بگويند ما هم بوديم و در غنيمت شريكيم و كلمه هلمّ در مفرد و جمع استعمال ميشود و اينها از صرف مال و بذل جان در راه خدا و نصرت مسلمانان بخيلانند و مضايقه مينمايند از ايشان و چون ترس از دشمن پديدار گردد مى‌بينى اى پيغمبر آنها را كه نگاه ميكنند بتو در حاليكه چشمهاشان در حدقه گردش ميكند مانند كسيكه در شرف مرگ است و بحال احتضار افتاده از ترس ولى چون ترس بر طرف شد و ظفر براى مسلمانان حاصل گشت و غنيمتى بدست آمد حمله ميكنند بمسلمانان و آزار ميرسانند بايشان با زبانهاى تند و تيزشان كه زود سهم ما را بدهيد يك قيراط شما بيشتر برديد سهم ما كم شد و از اين قبيل زبان درازى و نظر تنگيها ميكنند در مال دنيا اينها واقعا ايمان بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نياورده‌اند و با اغراض دنيوى حاضر در ميدان جنگ شده‌اند و الّا اين احوال از آنها بروز نمينمود لذا اگر احيانا مبارزه و جنگى هم نموده باشند چون بقصد قربت نبوده ثواب ندارد و عمل غير مؤمن مخلص مقبول درگاه احديّت نيست و اين نفاقها و اعمال ناشايسته براى خدا چيزى نيست و آسان بوده و هست و اينها از بس مرعوب شده بودند پس از فرار احزاب باز خيال ميكردند آنها فرار نكردند و از بس باطنا با مسلمانان بدند اگر دو مرتبه احزاب كه همان قبائل مختلفه از كفار قريش و غيرها باشند بر گردند براى جنگ با مسلمانان دوست دارند بروند از مدينه بيرون و محلق باعراب باديه‌نشين شوند و از راهگذران جوياى حال مسلمانان گردند و اگر در اين دفعه دوم هم در مدينه باشند مانند


جلد 4 صفحه 314

دفعه اوّل جنگ نميكنند مگر بهمان اندازه كم كه بيان شد براى رضاى خدا نيست بلكه براى شركت در غنيمت است‌

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قَد يَعلَم‌ُ اللّه‌ُ المُعَوِّقِين‌َ مِنكُم‌ وَ القائِلِين‌َ لِإِخوانِهِم‌ هَلُم‌َّ إِلَينا وَ لا يَأتُون‌َ البَأس‌َ إِلاّ قَلِيلاً «18»

‌به‌ تحقيق‌ خداوند ميداند كساني‌ ‌که‌ ديگران‌ ‌را‌ باز ميدارند ‌از‌ رفتن‌ ‌به‌ جهاد و نصرت‌ دين‌ و كساني‌ ‌که‌ قائل‌ بودند و ميگفتند بهم‌ كيشان‌ و ‌هم‌ مسلكان‌ برادران‌ ‌خود‌ ‌که‌ بشتابيد بسوي‌ ‌ما و نرفتند ‌از‌ ‌اينکه‌ منافقين‌ و كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ قلوب‌ ‌آنها‌ مرض‌ ‌بود‌ ‌در‌ جهاد مگر قليلي‌ ‌براي‌ خالي‌ نبودن‌ عريضه‌ و اظهار موافقت‌.

قَد يَعلَم‌ُ اللّه‌ُ المُعَوِّقِين‌َ معوق‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ مانع‌ ديگري‌ شود ‌از‌ رفتن‌ ‌به‌ جهاد و ‌او‌ ‌را‌ منصرف‌ كند ‌ يا ‌ ‌به‌ خوف‌ ‌از‌ قتل‌ ‌ يا ‌ ‌به‌ اشتغال‌ ‌به‌ اموري‌.

مِنكُم‌ ‌از‌ ‌شما‌ مسلمانان‌ ‌که‌ منافقين‌ باشند ‌که‌ ‌در‌ ظاهر مسلمان‌ باطن‌ كافر ‌که‌ علاوه‌ ‌بر‌ اينكه‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ نميروند ديگران‌ ‌را‌ ‌هم‌ مانع‌ ميشوند.

وَ القائِلِين‌َ لِإِخوانِهِم‌ بعضي‌ گفتند قائلين‌ يهود بودند ‌که‌ باين‌ ضعفاء الايمان‌ ميگفتند:

هَلُم‌َّ إِلَينا بيائيد نزد ‌ما ‌تا‌ ‌از‌ شر مشركين‌ و احزاب‌ محفوظ باشيد بعضي‌ گفتند منافقين‌ بودند ‌که‌ ميگفتند نرويد ‌در‌ ميدان‌ جنگ‌ و كارزار و بيائيد ‌با‌ ‌ما باشيد.

وَ لا يَأتُون‌َ البَأس‌َ إِلّا قَلِيلًا بعضي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ منافقين‌ ميآمدند ‌در‌ كارزار ولي‌ كمي‌ ‌از‌ ‌آنها‌.

توضيح‌ كلام‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ منافقين‌ و كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌آنها‌ مرض‌ ‌بود‌ ضررشان‌ ‌بر‌ اسلام‌ و مسلمين‌

جلد 14 - صفحه 487

‌از‌ تمام‌ طبقات‌ بيشتر چه‌ ‌در‌ زمان‌ حضرت‌ رسالت‌ چه‌ ‌پس‌ ‌از‌ رحلت‌ ‌آن‌ سرور آنهايي‌ ‌که‌ ‌در‌ كارزار ميآمدند ‌تا‌ كنون‌ شنيده‌ايد و نقل‌ كرده‌ايد ‌که‌ اينها يك‌ نفر ‌از‌ كفار و مشركين‌ ‌را‌ كشته‌ باشند مخصوصا اولي‌ و دومي‌ و مثل‌ ‌آنها‌ ‌اگر‌ اسلام‌ پيشرفت‌ ميكرد سينه‌ پيش‌ ميدادند ‌که‌ ‌ما چه‌ و چه‌ هستيم‌ و ‌اگر‌ هوا ‌پس‌ ‌بود‌ فرار ميكردند و علاوه‌ مفتش‌ داخلي‌ بودند و ‌پس‌ ‌از‌ رحلت‌ حضرت‌ چه‌ها كردند مخصوصا ‌با‌ عترت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 18)- سپس به وضع گروهی دیگر از منافقین که از میدان جنگ احزاب کناره گیری کردند و دیگران را نیز دعوت به کناره گیری می‌نمودند اشاره کرده، می‌گوید: «خداوند آن گروهی از شما را که کوشش داشتند مردم را از جنگ منصرف سازند می‌داند» (قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ).

«و همچنین کسانی را که به برادرانشان می‌گفتند به سوی ما بیایید» و دست از این پیکار خطرناک بردارید! (وَ الْقائِلِینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنا).

ج3، ص598

همان کسانی که اهل جنگ و پیکار نیستند «و جز مقدار کمی (آن هم از روی اکراه و یا ریا) به سراغ جنگ نمی‌روند» (وَ لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا).

نکات آیه

۱ - بازدارندگان مجاهدان از جهاد، مورد تهدید خداوندند. (قد یعلم اللّه المعوّقین منکم) «معوّق» از ریشه «عوق» به بازدارنده اطلاق مى شود (مفردات راغب). لازم به ذکر است که «قد یعلم...» کنایه از تهدید و هشدار است.

۲ - تلاش شدید منافقان مدینه، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب (و إذ قالت طائفة منهم ... لامقام لکم فارجعوا ... قد یعلم اللّه المعوّقین منکم) تضعیف «عوّق» براى بیان شدت و غلظت بازدارندگى، است.

۳ - در مدینه، مخالفانى وجود داشتند که درصدد جذب منافقان به سوى خود بودند. (و القائلین لإخونهم هلمّ إلینا) مراد از «القائلین» طبق گفته مفسران، یهودیان اطراف مدینه بوده اند. مرجع ضمیر در «إخوانهم» افراد منافق اند.

۴ - منافقان مدینه، در صدد جذب مسلمان هاى ضعیف الایمان، به سوى باند خود بودند. (و القائلین لإخونهم هلمّ إلینا) احتمال دارد مرجع ضمیر در «القائلین» منافقان، و مرجع در «إخوانهم» مسلمان هایى باشد که در آیات پیش، از آنان به «الذین فى قلوبهم مرض» تعبیر شده است و منظور، مسلمان هایى بودند که ضعف عقیده داشتند.

۵ - مسلمان هاى ضعیف الایمان که خط مشى سیاسى منافقان را دارند، در صفوف آنان جا دارند. (و القائلین لإخونهم)

۶ - منافقان مدینه، در جبهه بندى سیاسى، در جبهه یهود بودند. (و القائلین لإخونهم) بنابراین احتمال که مراد از «القائلین» یهود و مرجع ضمیر در «إخوانهم» منافقان باشد، معلوم مى شود که منافقان، در جبهه یهود و برادران سیاسى آنان بودند.

۷ - مسلمانانى که شرکتشان در جهاد، اندک بود مورد تهدید خداوندند. (و لایأتون البأس إلاّ قلیلاً) جمله «و لایأتون...» احتمال دارد که مستقل باشد و احتمال دارد که حال براى «المعوّقین» و یا «القائلین» باشد. در صورت نخست، این فراز از آیه، سومین گروهى خواهند بود که متعلق «یعلم اللّه»اند. لازم به گفتن است که مراد از «البأس» - که به معناى «سختى و شدت» است - به قرینه مقام، جنگ است. «یعلم اللّه» کنایه از تهدید و هشدار است.

۸ - منافقان مدینه، علاوه بر بازداشتن دیگران از حضور در جبهه جهاد، خود نیز در آن، حضورى کم رنگ داشتند. (قد یعلم اللّه المعوّقین ... و القائلین لإخونهم ... و لایأتون البأس إلاّ قلیلاً) بنابراین احتمال که جمله «و لایأتون البأس...» حال براى «المعوّقین» و «القائلین» باشد، نکته یاد شده به دست مى آید.

۹ - حضور کم در جبهه جهاد، مادامى که جهاد با دشمن دایر است، امرنکوهیده اى است. (قد یعلم اللّه ... و لایأتون البأس إلاّ قلیلاً)

۱۰ - خداوند، بر بازدارندگان از جهاد و منافقان تلاش کننده در جذب مسلمان هاى ضعیف به سوى خود و کم حضوران در جهاد، آگاه است. (قد یعلم اللّه المعوّقین ... و لایأتون البأس إلاّ قلیلاً)

موضوعات مرتبط

  • جهاد: اعراض از جهاد ۹; تهدید مانعان از جهاد ۱; تهدید معرضان از جهاد ۷; مانعان از جهاد ۲، ۸، ۱۰; معرضان از جهاد ۱۰
  • خدا: احاطه علمى خدا ۱۰; تهدیدهاى خدا ۱، ۷
  • عمل: عمل ناپسند ۹
  • غزوه احزاب: تلاش منافقان مدینه در غزوه احزاب ۲; قصه غزوه احزاب ۲
  • مسلمانان: مسلمانان سست ایمان ۵; مسلمانان سست ایمان مدینه ۴
  • مسلمانان مدینه: مخالفان مسلمانان مدینه ۳
  • منافقان: آثار قبول خط مشى منافقان ۵
  • منافقان مدینه :۳، ۱۰ اتحاد منافقان مدینه ۳، ۱۰ با یهود ۶; تلاش منافقان مدینه ۳، ۱۰ ۴; منافقان مدینه ۳، ۱۰ و جهاد ۲، ۸

منابع

  1. تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.
  2. البرهان فی تفسیر القرآن.