الأحزاب ١٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۵۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

آنها چنان بودند که اگر دشمنان از اطراف مدینه بر آنان وارد می‌شدند و پیشنهاد بازگشت به سوی شرک به آنان می‌کردند می‌پذیرفتند، و جز مدّت کمی (برای انتخاب این راه) درنگ نمی‌کردند!

|و اگر از اطراف [مدينه به وسيله كفار] مورد هجوم واقع مى‌شدند، سپس از آنها فتنه‌گرى [و بازگشت به شرك‌] خواسته مى‌شد، حتما آن را مى‌پذيرفتند، و جز اندك زمانى در آن درنگ نمى‌كردند
و اگر از اطراف [مدينه‌] مورد هجوم واقع مى‌شدند و آنگاه آنان را به ارتداد مى‌خواندند، قطعاً آن را مى‌پذيرفتند و جز اندكى در اين [كار] درنگ نمى‌كردند؛
و اگر دشمنان دین از اطراف به شهر و خانه‌شان (از پی غارت) هجوم آرند سپس از آنها تقاضای بازگشت به کفر و شرک کنند آنان اجابت خواهند کرد در صورتی که اندک زمانی بیش در مدینه (با آن شرک) زیست نخواهند کرد (و سپس همه هلاک می‌شوند).
و اگر از پیرامون خانه هایشان بر آنان حمله می شد و از آنان بازگشت [به شرک و جنگ با مؤمنان] درخواست می شد، آن را می پذیرفتند و برای آن جز مدت کوتاهی [به اندازه تجهیز خود بر ضد مؤمنان] درنگ نمی کردند!!
و اگر از اطراف، خانه‌هايشان را محاصره كنند و از آنها بخواهند كه مرتد شوند، مرتد خواهند شد و جز اندكى درنگ روانخواهند داشت.
و چون از حوالی آن [شهر] بر ایشان وارد شوند، سپس از ایشان اقرار به شرک طلب کنند، آن را انجام دهند و سپس در آنجا جز اندکی درنگ نخواهند کرد
و اگر [سپاه كفار] از اطراف آن- شهر يا خانه‌ها- بر آنان در آيند و سپس از آنها فتنه و آشوب- بازگشت به شرك يا جنگ با مسلمانان- خواسته شود، هر آينه به سوى آن روند و بر [اجابت‌] آن
(آنان آن اندازه سست اراده و ایمانند که نه آماده‌ی پیکار با دشمن و نه پذیرای شهادتند) و اگر احزاب از جوانب مدینه وارد آن شوند (و شهر را اشغال کنند) و بدیشان پیشنهاد نمایند که از دین برگردید (و بت‌پرستی و شرک را بپذیرید) به سرعت می‌پذیرند و جز مدّت کمی برای انتخاب این پیشنهاد درنگ نخواهند کرد!
و اگر از اطراف اصلی مدینه (بر سروسامانشان) می‌گشتند، سپس آنان به آشوبگریِ دشوارِ آتشبار [:جنگ] خوانده می‌شدند، همواره سویش می‌آمدند و جز اندکی در مدینه درنگ نمی‌کردند؛
و اگر ورود شود بر ایشان در آنها از هر سوی سپس درخواست شوند فتنه (جنگ) را هر آینه آرندش و درنگ نکنند بدان مگر اندکی‌


الأحزاب ١٣ آیه ١٤ الأحزاب ١٥
سوره : سوره الأحزاب
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ»: مراد این است که اگر سپاهیان احزاب وارد شهر و منازل ایشان شوند. «أَقْطَارِهَا»: نواحی و جوانب شهر. «سُئِلُوا»: از ایشان درخواست گردد. کفّار بدانان پیشنهاد کنند. «الْفِتْنَةَ»: برگشت از دین (نگا: بقره / . برخی گفته‌اند مراد جنگ علیه مسلمین است. یعنی منافقان و افراد ضعیف‌الایمان نه تنها دین اسلام را ترک می‌گویند، بلکه حاضرند با اسلام و مسلمین وارد کارزار شوند. «مَا تَلَبَّثُوا»: درنگ نمی‌کنند. «بِهَا»: در پذیرش ردّه و برگشت از دین. یا در منازل و شهر. یعنی هر چه زودتر به کفر و شرک برمی‌گردند، یا هر چه زودتر از خانه و کاشانه خود به در می‌آیند و همراه کفّار بی‌درنگ با مسلمانان می‌جنگند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا يَسِيراً «14»

و (آن منافقان و بيمار دلان چنان بودند كه) اگر (دشمنان) از اطراف مدينه بر آنان وارد مى‌شدند و از آنان تقاضاى فتنه‌گرى مى‌كردند، به سرعت مى‌پذيرفتند، و جز مدّت كمى درنگ نمى‌كردند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسِيراً «14»

وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ‌: و اگر درآمده شود بر ايشان لشكر، مِنْ أَقْطارِها: از جوانب، يعنى اگر داخل شوند لشكر در مدينه بر منافقان از اطراف و جوانب به ناگهان و گرداگرد ايشان فرو گيرند، ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ: پس خواسته شود فتنه را، يعنى ايشان را دعوت كنند به شرك و ردّه‌ «2» و مقاتله با مسلمانان، لَآتَوْها: هر آينه بجا آورند فتنه را، يعنى اجابت كنند سخن آنها را و مشرك گشته در مقام مقاتله و منازعه اهل‌


«1» تفسير كشاف، ج 3، ص 230. (چ مصر)

«2» ردّه بمعنى ارتداد و از دين بازگشتن.

جلد 10 - صفحه 419

اسلام برآيند و حرب را شروع نمايند با ايشان. وَ ما تَلَبَّثُوا بِها: و درنگ نكنند به فتنه و اجابت آن، إِلَّا يَسِيراً: مگر زمانى اندك بلكه زود مشرك گشته و با اهل اسلام محاربه كنند. نزد بعضى معنى آنكه درنگ نكنند در مدينه بعد از مرتد شدن مگر زمان كمى بلكه همه مستأصل شوند. خلاصه كلام آنكه اين جماعت تعلّل نمايند و اعتذار به خلل بيوت نمايند به بهانه آنكه فرار كنند از نصرت رسول خدا و مؤمنان، و چنانچه احزاب اگر همه شهر آنها را فرو گيرند و كفر را بر آنها عرضه كنند و آنها را بر مقاتله اهل اسلام ترغيب كنند، هر آينه مسارعت كنند بدون تعلل و اعتذار؛ اين نيست مگر به جهت شدت بغض آنها به اسلام و اهل آن و محبت كفر و تمايل به احزاب.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً «12» وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِراراً «13» وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسِيراً «14» وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلاً «15»

ترجمه‌

و ياد كنيد وقتى را كه گفتند منافقان و آنانكه در دلهاشان بيمارى است وعده ندادند ما را خدا و پيغمبرش مگر براى فريب‌

و هنگامى را كه گفتند گروهى از آنها اى اهل مدينه نيست جاى اقامت براى شما پس باز گرديد و اذن ميخواستند دسته‌ئى از آنها از پيغمبر ميگفتند همانا خانه‌هاى ما گشاده است و نبود آنها گشاده اراده نمى‌نمودند مگر فرار را

و اگر داخل شده بودند بر آنان از جوانب آنها پس خواسته مى‌شدند كفر را هر آينه بجا مى‌آوردند آنرا و درنگ نميكردند در آن مگر كمى‌

و هر آينه بتحقيق بودند كه معاهده نمودند با خدا از پيش كه بر نگردانند پشت‌ها را و باشد پيمان خدا پرسيده شده.


جلد 4 صفحه 311

تفسير

خداوند متعال ياد آورى فرموده در اين آيات پاره‌اى از اوضاع و احوال مرقومه در تاريخ جنگ احزاب را علاوه بر آنچه سابقا ياد آورى فرموده بود از آن جمله وقتى را كه اهل نفاق و آنانكه در دل بيمارى شك و ترديد در عقائد حقّه داشتند ميگفتند خدا و پيغمبر ما را بوعده نصرت بر اعداء در اين پيش آمد فريب دادند و مقصودشان فرمايش پيغمبر بود كه فرمود احزاب و قبايل مشركين و يهود بر من هجوم آور ميشوند ولى بالاخره غلبه با من است يا آنكه در وقت شكستن سنگ و جهيدن برق فرمود شام و يمن و ايران را ما مسخّر مينمائيم و از آن جمله وقتى را كه پاره‌اى از منافقين از قبيل عبد اللّه بن ابىّ و غيره باهل مدينه ميگفتند در اين هواى سرد نميشود اينجا كه لشگرگاه است اقامت نمود بر گرديد بمنازل خودتان در مدينه و مقام بفتح ميم نيز قرائت شده و بعضى ديگر كه گفته‌اند بنو حارثه و بنو سلمه بودند مى‌آمدند خدمت پيغمبر و اجازه ميخواستند بروند خانه‌هاى خودشان را كه در اطراف شهر بود تعمير و محفوظ نمايند باين عنوان كه خانه‌هاى ما حصار درستى ندارد و رخنه و خلل در آنها زياد است چون اصل عورت بمعناى خلل است و خداوند آنها را تكذيب نموده كه هيچ خانه‌هاشان عيبى نداشت فقط مقصودشان فرار از جنگ بود و اين را بهانه قرار داده بودند و از بى‌اعتقادى آنها خبر داده كه اگر اهل شرك كه فعلا هجوم بر ما نمودند از اطراف و جوانب خانه‌هاى آنها وارد شوند و بخواهند از آنها كه از دين اسلام خارج گردند هر آينه مى‌پذيرند و حاجت آنها را روا مينمايند و چندان درنگ و تأمل نمى‌نمايند با آنكه تمام آنها قبلا با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم بيعت نموده بودند و قسم خورده بودند كه در يارى و دفاع از او و حرمش كوتاهى نكنند و در جنگ پشت به دشمن ننمايند و عهد با پيغمبر عهد با خدا است و بايد بآن وفا نمود و الّا در قيامت مسئوليّت و مؤاخذه دارد و توضيح اين آيات با مراجعه با جمالى كه از واقعه احزاب و خندق قبلا بيان شد حاصل خواهد گرديد انشاء اللّه و لأتوها بقصر نيز قرائت شده است.


جلد 4 صفحه 312

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو دُخِلَت‌ عَلَيهِم‌ مِن‌ أَقطارِها ثُم‌َّ سُئِلُوا الفِتنَةَ لَآتَوها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاّ يَسِيراً «14»

و ‌اگر‌ داخل‌ مدينه‌ ‌ يا ‌ خانه‌هاي‌ مدينه‌ شوند احزاب‌ و مشركين‌ ‌بر‌ آنهايي‌ ‌که‌ فرار كردند و استيذان‌ ‌در‌ فرار نمودند ‌از‌ اطراف‌ مدينه‌ و خانه‌ها ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ سؤال‌ كرده‌

جلد 14 - صفحه 484

شود فتنه‌ شرك‌ و كفر ‌هر‌ آينه‌ اجابت‌ ميكنند و ميريزند و درنگ‌ نميكنند ‌در‌ مدينه‌ و بيوت‌ ‌خود‌ مگر اندكي‌.

وَ لَو دُخِلَت‌ عَلَيهِم‌ مِن‌ أَقطارِها ضمير دخلت‌ و اقطارها و بها ممكن‌ ‌است‌ مدينه‌ ‌باشد‌ و ممكن‌ ‌است‌ بيوت‌ ‌باشد‌ و ‌اينکه‌ اقرب‌ ‌است‌ بقرينه ‌ان‌ بيوتنا عورة و ‌ما هي‌ بعورة و داخل‌ شونده ‌اينکه‌ بيوت‌ لشكر شرك‌ و كفر ‌که‌ احزاب‌ باشند و ضمير ‌عليهم‌ ‌آن‌ منافقين‌ و كساني‌ ‌که‌ ‌في‌ قلوبهم‌ مرض‌ ‌بود‌ ‌که‌ گفتند وعده‌هاي‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ غرور و فريب‌ ‌بود‌.

ثُم‌َّ سُئِلُوا الفِتنَةَ مشركين‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ منافقين‌ و مرضي‌ القلوب‌ طلب‌ كنند شرك‌ و كفر ‌را‌ لَآتَوها ‌هر‌ آينه‌ مي‌پذيرند چون‌ منافق‌ بودند و ‌در‌ باطن‌ ‌آنها‌ مرض‌ شرك‌ و كفر ‌بود‌ و اسلام‌ ‌آنها‌ فقط ظاهري‌ ‌بود‌.

وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلّا يَسِيراً مدت‌ كمي‌ بيش‌ درنگ‌ نميكنند ‌که‌ اجل‌ ‌آنها‌ ميرسد و بعذاب‌ الهي‌ دچار ميشوند ‌پس‌ فرار ‌از‌ قتل‌ و جهاد نتيجه‌ بخش‌ نيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 14)- این آیه به سستی ایمان این گروه اشاره کرده، می‌گوید: «آنها چنان بودند که اگر دشمنان از اطراف مدینه بر آنان وارد می‌شدند و پیشنهاد باز گشت به سوی شرک به آنان می‌کردند می‌پذیرفتند، و جز مدّت کمی (برای انتخاب این راه) درنگ نمی‌کردند» (وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا یَسِیراً).

پیداست مردمی که این چنین ضعیف و بی‌پاشنه‌اند نه آماده پیکار با دشمنند و نه پذیرای شهادت در راه خدا.

نکات آیه

۱ - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدینه و درخواست اظهار شرک، آنان، با ایشان همسویى مى کردند. (و لو دخلت علیهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ یسیرًا) نایب فاعل فعل «دخلت» مى تواند «بیوت» و مى تواند «یثرب» باشد. برداشت یاد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذکر است که «اقطار» جمع «قطر» است که به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از «الفتنة» به قرینه مقام، شرک است.

۲ - منافقان مدینه، دل در گرو شرک داشتند و ایمان شان ظاهرى بود. (و لو دخلت علیهم ... ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها)

۳ - منافقان شرکت کننده در غزوه احزاب، در صورت حضور در داخل خانه هایشان و هجوم دشمن، از آن دفاع نمى کردند. (یقولون إنّ بیوتنا عورة ... و لو دخلت علیهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها)

۴ - منافقان، بدون هیچ گونه فشار و تهدید و سختى، تنها با پیش آمدن اندک موقعیتى، درون خود را رو مى کنند. (و لو دخلت علیهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها) تعبیر «سئلوالفتنة» براى بیان وضعیت منافقان در اظهار عقیده شان، بدون بیان هیج تهدید و فشارى، آن هم با وجود موقعیت جنگى، حکایت از نکته یاد شده مى کند.

۵ - در صورت نفوذ دشمن به مدینه، پس از محاصره از سوى احزاب متّحد، منافقان به جاى دفاع، به تلاش به نفع دشمن مى پرداختند. (و لو دخلت علیهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها) برداشت بالا، بنابراین است که ضمیر در «دخلت» به «یثرب» برگردد و مراد از «الفتنة»، تلاش تخریبى علیه مسلمانان باشد.

۶ - تزلزل منافقان مدینه در غزوه احزاب، ناشى از بى ایمانى آنان بود. (و یستئذن فریق منهم ... یقولون إنّ بیوتنا عورة ... إن یریدون إلاّ فرارًا ... ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها) «ثمّ سئلوا الفتنة» دلالت مى کند که آنان، با درخواست شرک، آن را قبول مى کردند. چنین امرى اشعار دارد که استیذان در ترک جهاد و بهانه جویى براى فرار، ناشى از بى ایمانى و تزلزل در عقیده بوده است.

۷ - منافقان مدینه، به قدرى در عقیده خود متزلزل بودند که در صورت درخواست اظهار شرک، آنان بى درنگ شرک مىورزیدند. (و لو دخلت علیهم ... ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها ... و ما تلبّثوا بها إلاّیسیرًا) استثناى در کلام، براى تقویت نفى مستثنا است. بنابراین، معنا چنین است که آنان، در پاسخ درخواست شرک، هیچ درنگ نمى کردند و اظهار شرک مى کردند.

موضوعات مرتبط

  • غزوه احزاب: قصه غزوه احزاب ۳، ۶; منافقان مدینه در غزوه احزاب ۳، ۶
  • مدینه: محاصره مدینه ۵; هجوم دشمن به مدینه ۵
  • منافقان: شخصیت منافقان ۴; عوامل افشاى منافقان ۴
  • منافقان مدینه: اجتناب منافقان مدینه از دفاع ۳; ارتداد منافقان مدینه ۱; ایمان منافقان مدینه ۲; تزلزل منافقان مدینه ۶، ۷; خیانت منافقان مدینه ۱، ۵; روحیه منافقان مدینه ۱; شرک منافقان مدینه ۱، ۲، ۷; کفر منافقان مدینه ۶; همسویى منافقان مدینه با احزاب صدراسلام ۱

منابع