آل عمران ٢٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شده‌ایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند [= یهود و نصاری‌] و بی‌سوادان [= مشرکان‌] بگو: «آیا شما هم تسلیم شده‌اید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت می‌یابند؛ و اگر سرپیچی کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است؛ و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست.

پس اگر با تو به محاجّه برخاستند بگو: من و هر كه پيرو من است روى دل به خدا سپرديم. و به كسانى كه كتاب داده شدند و به بى‌سوادان [مشرك كه كتاب ندارند،] بگو: آيا اسلام آورديد؟ پس اگر مسلمان شدند قطعا هدايت يافته‌اند، و اگر روى برتافتند تنها رساندن پيام ب
پس اگر با تو به محاجّه برخاستند، بگو: «من خود را تسليم خدا نموده‌ام، و هر كه مرا پيروى كرده [نيز خود را تسليم خدا نموده است‌].» و به كسانى كه اهل كتابند و به مشركان بگو: «آيا اسلام آورده‌ايد؟» پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدايت يافته‌اند، و اگر روى برتافتند، فقط رساندن پيام بر عهده توست، و خداوند به [امور] بندگان بيناست.
پس اگر با تو (برای مخالفت با دین حقّ، به باطل) احتجاج کنند، بگو: من و پیروانم خود را تسلیم امر خدا نموده‌ایم. و بگو با اهل کتاب و با امّیان: آیا شما هم (چون حق پدیدار شود) تسلیم حق شده و ایمان آرید؟ و چنانچه ایمان آرند هدایت یافته‌اند و اگر (از حق) روی گردانند بر تو چیزی جز تبلیغ (دین خدا) نیست و خداوند به حال بندگان بیناست.
پس اگر با تو جدال و گفتگوی خصومت آمیز کردند، [فقط در پاسخشان] بگو: من و همه پیروانمْ وجود خود را تسلیم خدا کرده ایم. و به اهل کتاب و به بی سوادانِ [مشرک] بگو: آیا شما هم تسلیم شده اید؟ پس اگر تسلیم شوند، قطعاً هدایت یافته اند، و اگر روی گرداندند [برتو دشوار و سخت نیاید] که آنچه بر عهده توست فقط ابلاغ [پیام خدا] ست؛ و خدا به بندگان بیناست.
اگر با تو به داورى برخيزند بگوى: من و پيروانم در دين خويش به خدا اخلاص ورزيديم. به اهل كتاب و مشركان بگو: آيا شما هم به خدا اخلاص ورزيده‌ايد؟ اگر اخلاص ورزيده‌اند پس هدايت يافته‌اند و اگر رويگردان شده‌اند، بر تو تبليغ است و بس، و خدا بندگان را مى‌بيند.
و اگر با تو محاجه کردند بگو من و هر آن کس که پیرو من است روی دل به سوی خداوند می‌نهیم، و به اهل کتاب و قوم بی‌کتاب [مشرکان عرب‌] بگو آیا اسلام می‌آورید؟ اگر اسلام آوردند، به راستی راهیاب شده‌اند و اگر رویگردان شدند، همین رساندن پیام بر تو است و خداوند بر [احوال‌] بندگانش بیناست‌
اگر با تو ستيزه و گفتگو كنند، بگو: من روى خود را به سوى خدا نهاده‌ام و پيروانم نيز [چنين كرده‌اند]، و به آنان كه كتابشان داده‌اند و به آنان كه كتاب [آسمانى‌] ندارند- مشركان- بگو: آيا شما هم [به خدا] روى نهاده‌ايد- خداى را گردن نهاده‌ايد-؟ پس اگر [خداى را] گردن نهاده‌اند راه راست يافته اند و اگر روى بگردانند بر تو رساندن پيام است و بس، و خدا به [حال‌] بندگان بيناست.
پس اگر با تو به ستیز پرداختند، بگو: من و کسانی که از من پیروی نموده‌اند، خویشتن را تسلیم خدا کرده‌ایم و رو بدو نموده‌ایم. و بگو به اهل کتاب (یعنی یهودیان و مسیحیان) و به بیسوادان (یعنی مشرکان عرب): آیا شما تسلیم شده‌اید؟ اگر تسلیم شوند، بیگمان هدایت یافته‌اند (و راه را از چاه باز شناخته‌اند) و اگر سرپیچی کنند (نگران مباش؛ زیرا) بر تو ابلاغ (رسالت) است و بس، و خدا بینا به (اعمال و عقائد) بندگان است.
پس اگر با تو به محاجّه برخاستند، بگو: «من (تمام) چهره‌ی (هستی) خود را برای خدا تسلیم نمودم و (نیز) هر که مرا پیروی کرد و برای کسانی که به آنان کتاب (وحیانی) داده شده.» و (نیز) به ناآگاهان (از کتاب‌های وحیانی) بگو: آیا (در برابر خدا) تسلیم شدید؟» پس اگر تسلیم شدند، به‌راستی هدایت یافته‌اند و اگر روی برتافتند، تنها رساندن پیام (ربانی) بر (عهده‌ی) تو است‌. و خدا به (امور) بندگان بسی بیناست.
پس اگر با تو در ستیزند بگو روی آوردم به سوی خدا و آنکه مرا پیروی کرد و بگو بدانان که داده شدند کتاب را و امیون (مادرزادگان یا ناخوانایان) آیا اسلام آوردید پس اگر اسلام آوردند همانا هدایت یافتند و اگر پشت کردند نیست بر تو جز رساندن و خدا به بندگان است بینا


آل عمران ١٩ آیه ٢٠ آل عمران ٢١
سوره : سوره آل عمران
نزول : ٣ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«حَآجُّوکَ»: با تو جدال و ستیزه کردند. «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ ِللهِ»: با تمام وجود فرمانبردار اوامر و نواهی خدایم و کسی را انباز او نمی‌گردانم. «وَجْه»: مراد ذات و وجود است. «مَنْ»: عطف بر ضمیر (تُ) است. «الأُمِّیِّینَ»: کسانی که نمی‌توانند بخوانند و بنویسند. بیسوادان. در اینجا مراد عربهای مشرک است. «أَأَسْلَمْتُمْ»: این واژه ماضی و استفهامی است؛ ولی مراد امر است و تقدیر چنین است: أَسْلِمُوا (نگا: مائده / ). «الْبَلاغ»: تبلیغ.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


«20» فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ

(از اين رو) پس اگر با تو به گفتگو وستيز ومحاجّه برخاستند، (با آنها مجادله مكن و) بگو: من و پيروانم روى به خدا تسليم كرده‌ايم. و به اهل كتاب (يهود و نصارى) و اميّين (مشركان بى‌سواد مكّه) بگو: آيا شما هم (در برابر خدا) تسليم شده‌ايد، پس اگر تسليم شدند و اسلام آوردند همانا هدايت يافته‌اند و اگر سرپيچى كردند (نگران مباش، زيرا) وظيفه‌ى تو فقط رساندن دعوت الهى است، (نه اجبار واكراه) و خداوند به حال و عمل بندگان بيناست.

نکته ها

اين‌كه مى‌گويند: سخن كز دل برآيد، لاجرم بر دل نشيند، قانون كلّى نيست؛ زيرا سخن پيامبر از دل بود، ولى بر دل كفّار نمى‌نشست.

با آنكه حضرت از عمق دل مى‌فرمود: «أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ» من با تمام وجود تسليم خدا هستم، امّا گروهى اعراض مى‌كردند؛ «وَ إِنْ تَوَلَّوْا»

محور اصلى دين، تسليم حقّ بودن است كه در آيه‌ى قبل و اين آيه چهار بار مطرح شده است. «الاسلام، أسلمت، أسلمتم، أسلموا»

پیام ها

1- جدال و محاجّه، از خصلت‌هاى مخالفان انبياست. «فَإِنْ حَاجُّوكَ»

2- ابلاغِ رسالت واستدلال آرى، ولى ستيز با افراد لجوج ممنوع. «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ»

3- به مجادلات بى‌نتيجه و بيهوده، پايان دهيد. «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ»

4- در گفتگوها، موضع خود وياران خود را صريح اعلام كنيم. «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ ... وَ مَنِ اتَّبَعَنِ»

جلد 1 - صفحه 486

5- پيروان واقعى پيامبر، كسانى هستند كه تسليم خدا باشند. «أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ»

6- آنچه انسان را در برابر گفتگوهاى مغرضانه حفظ مى‌كند، اتصال به خداوند است. «أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ»

7- انبيا با تمام وجود و با عشق و نشاط به خدا دل بسته‌اند. «وَجْهِيَ لِلَّهِ»

8- توجّه رهبر، بايد هم به افراد با فرهنگ باشد و هم به عوام مردم. «أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ»

9- كتاب‌هاى آسمانى، يك سند فرهنگى ارزشمند براى جوامع بشرى است. در آيه مردم به دو دسته تقسيم شده‌اند؛ فرهنگيان وعوام. «أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ»

10- هدايت واقعى، در سايه‌ى تسليم بودن در برابر خداوند است. «فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا»

11- انسان در انتخاب راه آزاد است، نه مجبور. «فَإِنْ أَسْلَمُوا ... وَ إِنْ تَوَلَّوْا ...»

12- علم و كتاب به تنهايى كافى نيست، چه بسا علم باشد، ولى تسليم نباشد.

«أُوتُوا الْكِتابَ ... وَ إِنْ تَوَلَّوْا»

13- ما مأمور انجام وظيفه‌ايم، نه ضامن نتيجه. «فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ»

14- خداوند از طريق پيامبران، با مردم اتمام حجّت مى‌كند. «فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ «20»


«1» در اصول كافى، كتاب الدّعاء، جلد 2، صفحه 539، حديث 16 مضمون مشابه اين حديث آمده است.

«2» كنز العمّال، جلد اوّل، صفحه 570، حديث 2575 (با تفاوت مختصر)

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 45

فَإِنْ حَاجُّوكَ‌: پس اگر يهودان محاجّه كنند بر وجه عناد، و خصومت نمايند با تو در دين بعد از اقامه حجت، و يا نصارى جدال كنند در حق عيسى، فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ‌: پس بگو در جواب آنها كه تسليم كردم نفس خود را و خالص ساختم همه خود را براى خدا و به هيچ وجه غيرى را با او شريك نمى‌گردانم، زيرا اين است دين قويم و صراط مستقيم كه آيات بينات بر آن قائم شده و همه انبياء داعى بر آنند.

نكته: تعبير وجه از نفس، به جهت آنست كه اشرف اعضاى ظاهره و مظهر قوا و حواس مى‌باشد.

وَ مَنِ اتَّبَعَنِ‌: و همچنين تسليم نموده‌اند كسانى كه پيروى كنند مرا، يعنى با اخلاص تمام به خداى يگانه ايمان آورده‌اند، وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ‌: و بگو اى پيغمبر به آنانكه عطا شده‌اند كتاب يعنى يهود و نصارى، وَ الْأُمِّيِّينَ‌: و مشركان عرب را كه ناخوانده و نانويسنده‌اند، يعنى كتاب ندارند. يا اهل مكه كه منسوب به ام القرى مى‌باشند، أَ أَسْلَمْتُمْ‌: آيا اسلام آورده‌ايد به جهت واضح شدن آيات بينات براى شما، چنانچه من تسليم نمودم اوامر الهى را و پيروان من نيز اسلام آورده‌اند، يا هنوز بر كفر خود باقى هستيد؟

نكته: استفهام در معرض تقرير، و مقصود امر است، يعنى اسلام آوريد و به صورت استفهام وارد شده، به جهت آنكه به منزله طلب فعل و دعوت به آن است، الا آنكه در تعبير از معنى امر به لفظ استفهام فائده زائده‌اى باشد. و آن اشاره است به آنكه مخاطب، معاند لجوج بى‌انصاف است، زيرا منصف، هرگاه ظاهر شود براى او حجت، هر آينه توقف ننمايد در تسليم.

فَإِنْ أَسْلَمُوا: پس اگر اسلام آورند و انقياد امر حق نمايند، فَقَدِ اهْتَدَوْا: پس بتحقيق هدايت شدند و راه يافتند به مقصد اصلى، و از باديه ضلالت به شاهراه سعادت فايز شدند. وَ إِنْ تَوَلَّوْا: و اگر پشت كردند از اسلام و اعراض نمودند از قرآن، فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ‌: پس جز اين نيست كه بر تو است رسانيدن دعوت و اقامه حجت، وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ: و خداى تعالى‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 46

بيناست به بندگان، يعنى دانا به تصديق و تكذيب ايشان، پس بر وفق آن جزا خواهد داد. اين آيه وعد است نسبت به مؤمنان، و وعيد است به كافران.

مروى است چون آيه شريفه نازل شد، حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن را بر اهل كتاب تلاوت فرمود. گفتند: ما اسلام آورديم. حضرت به يهودان فرمود: در حق عيسى عليه السّلام چه مى‌گوئيد؟ گفتند: او پيغمبر و كلمه خدا نيست. بعد به نصارى فرمود: عيسى را بنده خدا و مطيع او مى‌دانيد؟

گفتند: معاذ اللّه، او بنده خدا باشد؟ حضرت فرمود: پس در ادعاى اسلام دروغگو هستيد، زيرا اسلام آنست كه خدا را به يگانگى اقرار، و تصديق پيغمبران نمائيد و ايشان را بندگان و مطيع خدا دانيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ «20»

ترجمه‌

پس اگر محاجه كنند با تو پس بگو تسليم كردم نفس خود را از براى خدا و هر كه پيروى كرد مرا و بگو مر آنان را كه داده شدند كتاب را و بى‌كتابان را آيا اسلام آورديد پس اگر اسلام آوردند هر آينه بتحقيق هدايت شدند و اگر رو گرداندند پس همانا بر عهده تست رساندن و خدا بينا است بر بندگان..

تفسير

پس اگر نصاراى نجران يا ساير كفار محاجه و مجادله نمودند در جفيت دين اسلام بعد از اقامه حجج و براهين واضحه براى آن‌ها بگو خالص نمودم نفس خود و جميع جهات وجوديه خود را از براى خداوند شريك قرار نمى‌دهم با او


جلد 1 صفحه 392

غير او را و اينكه از نفس تعبير بوجه فرموده گفته‌اند براى آنستكه وجه اشرف اعضاء ظاهره و مظهر قواء و حواس است و هر كس متابعت مرا نموده در اين تسليم و انقياد و اخلاص با من شريك است و بگو بكفاريكه اهل كتابند مانند يهود و نصارى و كفاريكه اهل كتاب نيستند مانند مشركين عرب آيا شما مانند من منقاد اوامر الهى شديد پس از آن كه اقامه حجت واضحه براى شما نمودم يا آن كه هنوز بكفر خودتان باقى هستيد پس اگر منقاد شدند و اسلام آوردند آن‌ها بهره بردند كه مشرف باين فيض عظيم شدند و منزه از كفر و ضلالت گشتند و اگر اعراض نمودند پس بحال تو ضرر ندارد زيرا كه بر تو جز ابلاغ نيست و بوظيفه خود عمل نمودى و خداوند از طينت بندگان با خبر است كه قابل هدايت هستند يا نيستند و ابلاغ پيغمبر (ص) منحصر نيست فايده آن بهدايت بلكه براى اتمام حجت هم هست حقير عرض ميكنم از اين آيات واضح ميشود كه پيغمبر (ص) علاوه بر آنكه مردم را مجبور بقبول دين اسلام نمى‌فرمود محاجه و مجادله زياد هم نميفرمود در اثبات دين خود بلكه خيلى بطور ساده و بى‌آلايش دعوت ميفرمود پس خيلى بى‌انصافيست اگر كسى بگويد مردم اسلام را باكراه و اجبار قبول نمودند چنانچه از مراجعه بتواريخ و سير بدست مى‌آيد و منصفين دنيا هم تصديق نموده‌اند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَإِن‌ حَاجُّوك‌َ فَقُل‌ أَسلَمت‌ُ وَجهِي‌َ لِلّه‌ِ وَ مَن‌ِ اتَّبَعَن‌ِ وَ قُل‌ لِلَّذِين‌َ أُوتُوا الكِتاب‌َ وَ الأُمِّيِّين‌َ أَ أَسلَمتُم‌ فَإِن‌ أَسلَمُوا فَقَدِ اهتَدَوا وَ إِن‌ تَوَلَّوا فَإِنَّما عَلَيك‌َ البَلاغ‌ُ وَ اللّه‌ُ بَصِيرٌ بِالعِبادِ «20»

‌پس‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌بر‌ كفّار ثابت‌ و محقّق‌ نمودي‌ حقّانيّت‌ دين‌ اسلام‌ و توحيد پروردگار ‌را‌ ‌اگر‌ باز دست‌ برنميدارند ‌از‌ كفر و شرك‌ ‌خود‌ و ‌با‌ تو محاجّه‌ ميكنند بآنها بفرما ‌که‌ ‌من‌ بتمام‌ شراشر وجودم‌ ‌که‌ عبارت‌ وجهي‌ ‌بر‌ ‌آن‌ دلالت‌ دارد تسليم‌ پروردگار شدم‌ و بوحدانيّت‌ ‌او‌ معتقد و ‌هر‌ كس‌ ‌که‌ متابعت‌ ‌من‌ نموده‌ بهمين‌ عقيده‌ ‌است‌ و ‌شما‌ اهل‌ كتاب‌ و مشركين‌ مكّه‌ آيا باين‌ عقيده‌ ميگرويد ‌اگر‌ گرويدند هدايت‌ مي‌يابند و ‌اگر‌ اعراض‌ كردند تو بتكليف‌ ‌خود‌ ‌که‌ ابلاغ‌ ‌باشد‌ فقط مسئولي‌، بگرويدن‌ ‌ يا ‌ نگرويدن‌ ‌آنها‌ مسئوليّت‌ نداري‌ خداوند بينا ‌است‌ بحال‌ بندگان‌.

فَإِن‌ حَاجُّوك‌َ فاء تفريع‌ ‌بر‌ مطالب‌ سابقه‌ ‌است‌ ‌که‌ دعوت‌ نبي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌باشد‌ باسلام‌ و اقامه‌ معجزات‌ و اتيان‌ بآيات‌ شريفه‌ قرآني‌ ‌که‌ ديگر جاي‌ شك‌ و ريبي‌ ‌براي‌ احدي‌ باقي‌ نماند باز كفّار قريش‌ و يهود و نصاري‌ كافر ماجرايي‌ ميكنند و جدل‌ ميورزند و محاجّه‌ ميكنند ديگر ‌با‌ ‌آنها‌ مجادله‌ نفرما زيرا معلوم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ عناد و لجاج‌ و عصبيت‌ ‌است‌.

فَقُل‌ أَسلَمت‌ُ وَجهِي‌َ لِلّه‌ِ ‌پس‌ بآنها بگو ‌که‌ ‌من‌ دست‌ ‌از‌ اسلام‌ نمي‌كشم‌ و بوجه‌ ‌خود‌ ‌يعني‌ بتمام‌ شراشر وجودم‌ باطنا و ظاهرا تسليم‌ خداوند يكتاي‌ بي‌همتا هستم‌.

وَ مَن‌ِ اتَّبَعَنِي‌ و كساني‌ ‌که‌ بمن‌ پيوستند ‌از‌ مسلمين‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌با‌ ‌من‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ عقيده‌ شريك‌ هستند.

جلد 3 - صفحه 146

وَ قُل‌ لِلَّذِين‌َ أُوتُوا الكِتاب‌َ و بگو بكساني‌ ‌که‌ اهل‌ كتاب‌ هستند ‌از‌ يهود و نصاري‌ وَ الأُمِّيِّين‌َ و اهل‌ مكّه‌ هستند چون‌ مكّه‌ ام‌ّ القري‌ ‌است‌ و اهل‌ مكّه‌ ‌را‌ امّي‌ ميگويند چنانچه‌ ‌خود‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌را‌ باين‌ مناسبت‌ امّي‌ لقب‌ دادند ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ الَّذِين‌َ يَتَّبِعُون‌َ الرَّسُول‌َ النَّبِي‌َّ الأُمِّي‌َّ الايه‌ و ‌آيه‌ شريفه‌ فَآمِنُوا بِاللّه‌ِ وَ رَسُولِه‌ِ النَّبِي‌ِّ الأُمِّي‌ِّ الآيه‌ سوره‌ اعراف‌ ‌آيه‌ 156 و ‌آيه‌ 158. نه‌ اينكه‌ معني‌ امّي‌ بي‌سوادي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بعضي‌ توهّم‌ كردند و گذشت‌ ‌در‌ ‌آيه‌ وَ مِنهُم‌ أُمِّيُّون‌َ الايه‌ ‌که‌ باين‌ معني‌ ‌است‌.

أَ أَسلَمتُم‌ آيا ‌شما‌ ‌با‌ ‌ما ‌هم‌ عقيده‌ ميشويد ‌يعني‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ علامات‌ و آيات‌ بايد متابعت‌ كنيد.

فَإِن‌ أَسلَمُوا ‌اگر‌ موافقت‌ كردند و ‌از‌ روي‌ حقيقت‌ پذيرفتند فَقَدِ اهتَدَوا ‌پس‌ محقّقا هدايت‌ يافته‌اند وَ إِن‌ تَوَلَّوا و ‌اگر‌ هنوز بلجاج‌ و عناد و عصبيّت‌ ‌خود‌ باقي‌ هستند و اعراض‌ ‌از‌ حق‌ دارند ديگر ‌آنها‌ ‌را‌ رها كن‌ فَذَرهُم‌ يَخُوضُوا وَ يَلعَبُوا حَتّي‌ يُلاقُوا يَومَهُم‌ُ الَّذِي‌ يُوعَدُون‌َ سوره‌ زخرف‌ ‌آيه‌ 83، و سوره‌ معارج‌ ‌آيه‌ 42 ذَرهُم‌ يَأكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِم‌ُ الأَمَل‌ُ فَسَوف‌َ يَعلَمُون‌َ سوره‌ حجر ‌آيه‌ 30.

فَإِنَّما عَلَيك‌َ البَلاغ‌ُ فقط تكليف‌ ‌رسول‌ تبليغ‌ احكام‌ ‌است‌ و اتمام‌ حجّت‌ ‌که‌ راه‌ عذري‌ ‌بر‌ احدي‌ باقي‌ نماند.

حافظ وظيفه‌ تو دعا گفتن‌ ‌است‌ و بس‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 20)- به دنبال بیان سر چشمه اختلافات دینی به گوشه‌ای از این اختلاف که همان بحث و جدال یهود و نصاری، با پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله بود در این آیه اشاره می‌کند می‌فرماید: «اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند (با آنها) مجادله نکن و بگو: من و پیروانم در برابر خداوند، تسلیم شده‌ایم» (فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ).

خداوند در این آیه به پیامبرش دستور می‌دهد که از بحث و مجادله با آنها دوری کن و به جای آن برای راهنمایی و قطع مخاصمه «بگو: به آنها که اهل کتاب هستند (یهود و نصاری) و همچنین درس نخوانده‌ها (مشرکان) آیا شما هم (همچون من که تسلیم فرمان حقم) تسلیم شده‌اید»؟ (وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ).

«اگر براستی تسلیم شوند هدایت یافته‌اند، و اگر روی گردان شوند و سرپیچی کنند بر تو ابلاغ (رسالت) است» و تو مسؤول اعمال آنها نیستی (فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ).

بدیهی است منظور تسلیم زبانی و ادعایی نیست، بلکه منظور تسلیم حقیقی و عملی در برابر حق است.

و در پایان آیه می‌فرماید: «خداوند به اعمال و افکار بندگان خود بیناست» (وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ).

از این آیه به خوبی روشن می‌شود که روش پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هرگز تحمیل فکر و عقیده نبوده است. بلکه کوشش و مجاهدت داشته که حقایق بر مردم روشن شود و سپس آنان را به حال خود وا می‌گذاشته که خودشان تصمیم لازم را در پیروی از حق بگیرند.

ج1، ص272

نکات آیه

۱ - مجادله عالمان اهل کتاب با پیامبر (ص)، على رغم آگاهى آنان به حقیقت (من بعد ما جاءهم العلم ... فان حاجّوک فقل)

۲ - تسلیم کامل پیامبر (ص) و پیروانش، در برابر خداوند (فقل اسلمت وجهى للّه و من اتّبعن)

۳ - رهنمود خدا به پیامبر (ص)، مبنى بر ترک مجادله با عالمان جدالگر اهل کتاب (فان حاجّوک فقل اسلمت)

۴ - لزوم تسلیم در برابر حق و پرهیز از بحث جدال آمیز (فان حاجّوک فقل اسلمت)

۵ - محور آیین پیامبر (ص)، تسلیم در برابر خداوند (فقل اسلمت وجهى ... ءاسلمتم فان اسلموا)

۶ - پیامبر (ص)، مأمور دعوت اهل کتاب و مشرکان مکّه و درس نخواندگان فاقد کتاب به تسلیم در برابر خدا (و قل للّذین اوتوا الکتاب و الامّیّن ءاسلمتم)

۷ - فراگیرى دعوت اسلام نسبت به همگان (اهل کتاب و دیگران) (و قل للّذین اوتوا الکتاب و الامّیّن)

۸ - تسلیم در برابر خداوند، هدایت یافتن است. (فان اسلموا فقد اهتدوا)

۹ - انسان با اختیار خویش، دین را مى پذیرد و یا نفى مى کند. (فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولّوا)

۱۰ - پیامبر (ص)، نگران رویگردانى کافران، از تسلیم در برابر خدا (هدایت) (و ان تولّوا فانّما علیک البلاغ) از منحصر کردن وظیفه پیامبر (ص) به تبلیغ پیام الهى چنین برمى آید که گویا پیامبر (ص) علاوه بر ابلاغ پیام، خود را موظف مى دانست که مردم را در برابر خداوند، تسلیم کند.

۱۱ - پیامبر (ص)، نگران عدم ایفاى رسالت خویش، به صرف ابلاغ دین به مردم (و ان تولّوا فانّما علیک البلاغ) بنابراینکه «فانّما علیک البلاغ»، در برابر نگرانى پیامبر (ص) از انجام وظیفه باشد.

۱۲ - وظیفه پیامبر (ص)، تنها ابلاغ پیام خدا به مردم است; نه مجبور ساختن ایشان به ایمان. (فانّما علیک البلاغ)

۱۳ - تبیین محدوده وظیفه پیامبر (ص) از سوى خداوند، عامل اطمینان خاطر او (فانّما علیک البلاغ) به نظر مى رسد جمله «فانّما ... » به منظور اطمینان خاطر پیامبر (ص) ایراد شده باشد.

۱۴ - بینایى و آگاهى همه جانبه خداوند نسبت به بندگان (و اللّه بصیر بالعباد)

۱۵ - تهدید کافران از جانب خداوند (و ان تولّوا ... و اللّه بصیر بالعباد) ذکر جمله «و اللّه بصیر بالعباد»، که بیانگر آگاهى همه جانبه خداوند نسبت به بندگان است، در پى جمله «و ان تولّوا ... »، تهدیدى است براى آنان که از حق اعراض مى کنند. (کافران)

۱۶ - کافران نیز همچون مؤمنان، تحت حاکمیّت و نظارت خدا هستند. (و اللّه بصیر بالعباد) از کاربرد کلمه عبد بر کافران، حاکمیّت استفاده شده است.

۱۷ - هدایت یافتن انسان با انتخاب خود، ارزشمند است. (ءاسلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولّوا فانما علیک البلاغ)

۱۸ - ابلاغ دین از سوى پیامبر (ص)، اتمام حجّت خداوند بر مردم (فانّما علیک البلاغ و اللّه بصیر بالعباد)

موضوعات مرتبط

  • اتمام حجّت: ۱۸
  • ارزش: ملاکهاى ارزش ۱۷
  • اسلام: جهان شمولى اسلام ۷ ; تاریخ صدر اسلام ۱ ; ویژگیهاى اسلام ۵، ۷
  • اطمینان: عوامل اطمینان ۱۳
  • انبیا: دعوت انبیا ۶، ۱۱، ۱۲، ۱۸ ; قلمرو مسؤولیت انبیا ۱۲، ۱۳
  • انسان: اختیار انسان ۹، ۱۷ ; انسان و دین ۹
  • اهل کتاب: ۱، ۳، ۶ علماى اهل کتاب ۱، ۳
  • تسلیم: تسلیم به حق ۴ ; تسلیم به خدا ۲، ۵، ۸، ۱۰ ; دعوت به تسلیم ۶
  • خدا: تهدیدهاى خدا ۱۵ ; حاکمیّت خدا ۱۶ ; علم خدا ۱۴ ; نظارت خدا ۱۶
  • دعوت: ۶، ۱۱، ۱۲، ۱۸
  • دین: ۹ حقیقت دین ۵
  • کافران: ۱۰، ۱۶ تهدید کافران ۱۵; هدایت کافران ۱۰
  • مؤمنان: ۱۶
  • مجادله: مجادله ممنوع ۴ ; مجادله ناپسند ۱، ۳
  • محمّد (ص): انقیاد محمّد (ص) ۲ ; پیروان محمّد (ص) ۲ ; رسالت محمّد (ص) ۶، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۸ ; محمّد (ص) و اهل کتاب ۱، ۳، ۶ ; محمّد (ص) و مشرکان ۶ ; محمّد (ص) و کافران ۱۰
  • مشرکان: ۶ مشرکان مکّه ۶
  • هدایت: ارزش هدایت ۱۷ ; عوامل هدایت ۸

منابع