الرعد ٣٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

آیا کسی که بالای سر همه ایستاده، (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است،) و اعمال همه را می‌بییند (، همچون کسی است که هیچ یک از این صفات را ندارد)؟! آنان برای خدا همتایانی قرار دادند؛ بگو: «آنها را نام ببرید! آیا چیزی را به او خبر می‌دهید که از وجود آن در روی زمین بی‌خبر است، یا سخنان ظاهری (و تو خالی) می‌گویید؟!» (نه، شریکی برای خدا وجود ندارد؛) بلکه در نظر کافران، دروغهایشان زینت داده شده، (و بر اثر ناپاکی درون، چنین می‌پندارند که واقعیتی دارد؛) و آنها از راه (خدا) بازداشته شده‌اند؛ و هر کس را خدا گمراه کند، راهنمایی برای او وجود نخواهد داشت!

|آيا كسى كه مراقب عملكرد هر فردى است [شريك دارد]؟ و حال آن كه براى خدا شريكانى قرار دادند. بگو: آنها را [به اوصافشان‌] نام ببريد آيا چيزى را به او خبر مى‌دهيد كه از وجود آن در زمين بى‌خبر است يا سخنى سطحى و بيهوده مى‌گوييد؟ آرى، در نظر كافران مكرشان ز
آيا كسى كه بر هر شخصى بدانچه كرده است مراقب است [مانند كسى است كه از همه جا بى‌خبر است‌]؟ و براى خدا شريكانى قرار دادند. بگو: «نامشان را ببريد» آيا او را به آنچه در زمين است و او نمى‌داند خبر مى‌دهيد، يا سخنى سطحى [و ميان‌تهى‌] مى‌گوييد؟ [چنين نيست‌] بلكه براى كسانى كه كافر شده‌اند نيرنگشان آراسته شده و از راه [حق‌] بازداشته شده‌اند و هر كه را خدا بى‌راه گذارد رهبرى نخواهد داشت.
آیا خدایی که نگهبان همه نفوس عالم با آثارشان است (فراموش کردند)؟ و برای خدا شریکانی جعل کردند، بگو که نام خدایان خود برگویید (که اینها کیستند و اثر اینان چیست و از چه رو مستحق پرستش شدند؟) یا این که شما مردم نادان می‌خواهید خدا را به چیزی که در زمین از آن آگاه نیست آگه سازید؟! یا آنکه به ظاهر سخنی (که خود هم حقیقتی بر آن قائل نیستید) می‌گویید؟ بلکه کافران را مکر و فسونشان در نظر زیبا آمده و از راه خدا باز ماندند، و هر کس را خدا به گمراهی واگذارد دیگر هیچ کس وی را هدایت نتواند کرد.
آیا کسی که بر همه نفوس [جهانیان] با آنچه به دست آورده اند، مسلط و حاکم و نگهبان است [و همه تحولات وجود آنان را تا رساندنشان به سر منزل مقصود در اختیار دارد، مانند کسی است که مطلقاً این صفات را ندارد؟] ولی آنان [از روی جهل و نادانی] برای خدا شریکانی قرار داده اند! بگو: [ویژگی های] آن شریکان را نام ببرید [تا روشن شود که آیا شایسته شریک قرار دادن برای خدا هستند؟!] آیا خدا را از چیزی در روی زمین که آنها را شریک خود نمی شناسد، خبر می دهید؟ یا سخنی ظاهر و پوچ و بی منطق است [که بر زبان خود می رانید؟!] بلکه برای کافران نیرنگ و دروغشان آراسته شده، و از راه خدا بازداشته شده اند [تا آنجا که موجودات بی ارزش و بی اثر را شریکان حق پنداشته اند]؛ و هر که را خدا [به سبب از دست دادن لیاقتش] گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود. ….
آيا آن كه بر همه مردم و اعمالشان ناظر است، همانند بتان است؟ براى خدا شريكانى قائل شدند. بگو: آنها را نام ببريد. شايد مى‌خواهيد او را از چيزى در روى زمين آگاه كنيد كه نمى‌داند، يا سخنان بيهوده مى‌گويند؟ در نظر كافران مكرشان آراسته آمد و از راه راست به در شدند. و هر كه را خدا گمراه كند هيچ راهنمايى ندارد.
آیا کسی که حاکم بر هر کسی و کار و کردار اوست [همانند کسی است که چنین نیست؟] و برای خداوند شریکانی قائل شدند، بگو نام ایشان را ببرید، آیا او را به چیزی که در روی زمین [چنین چیزی‌] نمی‌شناسد خبر می‌دهید؟ یا صرفا سخنی سطحی می‌گویید؟ بلکه در نظر کافران مکرشان آراسته جلوه کرده است و از راه [خدا] باز داشته شده‌اند، و هرکس که خدا بیراه گذاردش، برای او رهنمایی نیست‌
آيا آن [خداى‌] كه بر هر كسى بدانچه كرده ايستاده و نگاهبان است [با غير او همانند است‌]؟ و براى خدا شريكانى قرار دادند بگو: آنها را نام ببريد- وصف كنيد- يا مگر او
آیا خدائی که (همه‌ی مردمان را آفریده است و) حافظ و مراقب همه‌کس است و اعمال ایشان را می‌پاید (همسان بتهائی است که همچون او نمی‌باشند؟ مگر خدا و معبودهای دروغین مانند یکدیگرند؟). برای خدا انبازهائی قرار داده‌اند. بگو: آنها را (خدا) بنامید (ولی بدانید که حقیر و ناقابلند و سود و زیانی ندارند و شایان پرستش نمی‌باشند). یا این که خدا را از چیزهائی (به نام شریکها و انبازها) خبر می‌دهید که او از بودن آنها در زمین بی‌خبر است؟! (مگر می‌شود که شریکها و انبازهائی خدا داشته باشد و او آنها را نشناسد؟!) یا این که با سخنان ظاهری (و بی‌اساس، آنها را شریک و انباز خدا می‌سازید؟!) بلکه (حقیقت این است که) نیرنگ کافران (که رخنه‌گرفتن از پیغمبران و ایجاد موانع در سر راه دعوت آنان و القاء شبهه‌ها در دلائلشان است) در نظرشان زیبا جلوه‌گر شده است و (بدین سبب) از راه خدا بازداشته شده‌اند. و خدا هرکس را (به سبب اعمال ناشایست) گمراه سازد، راهنمائی نخواهد داشت (که او را به سوی رستگاری رهبری کند).
آیا پس کسی که بر (سروسامان) هر شخصی - بدانچه کرده است - ایستا و مراقب است (مانند کسی است که از همه جا بی‌خبر است)؟ حال آنکه برای خدا شریکانی قرار دادند، بگو: «نامشان را ببرید. یا او را به آنچه در زمین نمی‌داند خبری مهم دهید، یا با سخنی سطحی (این خبر مهم را می‌دهید)؟» بلکه برای کسانی که کافر شده‌اند نیرنگشان آراسته شده و از راه (حق) باز داشته شده‌اند. و خدا هر که را بیراه واگذارد، راهبری نخواهد داشت.
پس آیا آنکه او است ایستاده بر هر کس بدانچه دست آورده است و قرار دادند برای خدا شریکانی بگو نام بریدشان یا آگهی می‌دهید او را بدانچه نمی‌داند در زمین یا به ظاهری از گفتار بلکه بیاراست برای آنان که کفر ورزیدند نیرنگشان و بازداشته شدند از راه و آن را که گمراه کند خدا نباشدش راهنمای‌


الرعد ٣٢ آیه ٣٣ الرعد ٣٤
سوره : سوره الرعد
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَآئِمٌ»: ایستاده. مراقب و مواظب. «مَنْ ...»: مبتدا است و خبر آن محذوف است که (کَمَنْ لَیْسَ کَذلِکَ) می‌باشد (نگا: رعد / ، نحل / ). «سَمُّوهُمْ»: آنها را نامگذاری کنید. آنها را خدا نام بدهید. مراد این است که بتها چیزی نیستند و خود کافران آنها را نامگذاری کرده و به خیال فاسد خویش مؤثّر و متصرّف در امور جهان می‌دانند (نگا: اعراف / ، غافر / ) أ «تُنَبِّؤُونَهُ»: او را باخبر و مطّلع می‌سازید. «بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ»: با سخنی که فقط ظاهر دارد و حقیقت ندارد مانند خیال. با سخنی که دارای مفهوم صحیح و واقعیّت درست نمی‌باشد. «صُدُّوا»: بازداشته شده‌اند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گوید: جمله ماضى (وصدّوا) در این آیه را اهل کوفه بضم صاد (فعل مجهول) خوانده اند ولى بقیه بفتح صاد (فعل معلوم) قرائت کرده اند در صورت قرائت به فتح صاد (فعل معلوم) معنى چنین می‌شود، «و صدوا النّاس عن النّبى صلى اللّه علیه و آله؛ آنان مردم را از رفتن نزد پیامبر بازمی‌داشتند» در این صورت آیه براى آن عده افرادى نازل شده که جلو راه‌ها مى نشستند و مردم را از رفتن نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله بازمی‌داشتند.

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى‌ كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ «33»

جلد 4 - صفحه 365

پس آيا آن (خدايى) كه بر هر كس و عملكرد او حاكم و ناظر است، (با بُت‌هاى ساختگى يكى است؟) و (لى) آنان براى خدا شريكانى قرار داده‌اند.

بگو: آنها را نام ببريد (چه هستند و چه توانى دارند؟) آيا خدا را از شريكانى در زمين خبر مى‌دهيد كه او نمى‌شناسد؟ يا سخنى توخالى (مى‌گوييد)، بلكه براى كسانى‌كه كفر ورزيدند، مكرشان آراسته جلوه داده شده است و از راه (حقّ) باز داشته شده‌اند و هر كه را خدا گمراه كند، پس براى او هيچ هدايت كننده‌اى نيست.

نکته ها

قائم بودن خدا، به معناى تدبير تمام امور وكفايت، حفاظت، نظارت، ثبت وضبط آنهاست.

پیام ها

1- خداوند با طرح سؤال، عقل و فطرت انسان را به قضاوت مى‌طلبد، زيرا عقل و فطرت با شرك سازگار نيست. أَ فَمَنْ‌ ... أَمْ تُنَبِّئُونَهُ‌ 2- كسى‌كه از خداى عليم و واحد و قيّوم جدا شود، به ورطه شرك و چند خدايى گرفتار مى‌آيد. «شُرَكاءَ»

3- بت‌پرستى و شرك به قدرى سبك سرى و بى‌منطق است كه حتّى نمى‌توان نام و اوصاف معبودان آنان را بيان كرد. «قُلْ سَمُّوهُمْ»

4- شايد مشركان نيز از عمق جان بت‌ها را قبول ندارند. «أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ»

5- شرك نيز نوعى كفر است. جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ ... زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا

6- كسى‌كه مسائل انحرافى برايش جلوه كرد، از راه حقّ و مسير هدايت باز مى‌ماند. زُيِّنَ‌ ... صُدُّوا

7- به نقشه‌ها و تدبيرهاى خود مغرور نشويد. زُيِّنَ‌ ... مَكْرُهُمْ‌

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 366

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى‌ كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (33)

بعد از آن احتجاج فرمايد با كفار و معاندين:

أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى‌ كُلِّ نَفْسٍ‌: آيا ذاتى كه او قائم بر تدبير هر نفسى و حافظ جزاى اعمال هر كسى است. بِما كَسَبَتْ‌: به سبب آنچه كسب نموده از نيكى و بدى، مساوى است با كسى كه چنين نباشد؟ يا ذاتى كه قائم است بر هر نفسى به رزق و حفظ و دفع از او، مساوى است با چيزى كه فاقد اين صفات و قادر بر نفع و ضرر نباشد از اصنام و اوثانى كه پرستش كنيد؟

نكته: حذف خبر به جهت قرينه مقام است؛ پس بر سبيل استيناف فرمايد:

وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ: و قرار دادند كافران براى ذات اقدس الهى شريكان در ستايش كه بتان باشند. قُلْ سَمُّوهُمْ‌: بگو اى پيغمبر نام نهيد و وصف كنيد اين شركاء را به اسماء و اوصاف لايق ايشان و بنگريد كه استحقاق شركت در پرستش و ستايش دارند يا نه.

حاصل آنكه اگر بتان مقام الوهيت را دارا بودند، هر آينه تصور شود از آنها خلق رزق تا نيكو باشد اتصاف به خالقيت و رازقيت، چنانچه شايسته است وصف ذات احديت الهى به خالق و رازق و محيى و مميت. يا نام بريد چه چيز است كه ايشان آفريده‌اند تا بدان مستحق عبوديت شده‌اند كقوله تعالى‌ «أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ»*.

أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ‌: بلكه آيا خبر مى‌دهيد خداى تعالى‌

جلد 6 - صفحه 392

را به چيزى كه او نداند در زمين از آنكه او را شريكى يا شبهى است و خدا خود را شريك نمى‌داند، يعنى علم به شريك خود ندارد: يا علم ندارد به صفات بتان كه به آن مستحق پرستشند. نفى علم به سبب نفى معلوم است، يعنى هرگاه ذاتى كه عالم به جميع مكونات آسمان و زمين باشد، علم بوجود شريك خود نداشته باشد، پس چگونه او را شريكى خواهد بود:

أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ‌: يا نام نهيد بتان را شركاء به ظاهر سخن، يعنى مجازا به مجرد تسميه صرف بى‌حقيقت و بدون اعتبار مانند تسميه زنگى به كافور. يا خبر خواهيد داد بدون دليل و حجتى. يا خبر دهيد به صرف حرف و قول و ادعاى فقط عارى از آنچه حق تعالى بر پيغمبر انزال نموده. ابو القاسم حسينى گفته:

معنى آيه آنكه خبر مى‌دهيد خداى تعالى را به باطنى و پوشيدگى كه او نداند يا به ظاهرى كه او داند. اگر گويند به باطنى كه او نداند، محال گويند، زيرا ذات احديت عالم به جميع معلومات است. و اگر گويند به ظاهرى كه خدا داند، بگو ايشان را كه نامهاى آنها را وصف كن تا بدانند كه اهليت عبادت ندارند و سزاوار الوهيت نيستند. اين احتجاج بليغ است بر اسلوبى عجيب كه منادى مى‌كند بر اعجاز قرآن و اينكه كلام بشر نيست.

بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا: بلكه آراسته شده و شيطان و نفس و هوى زينت داده براى آنانكه كافر شده‌اند و ايمان نياورده، مَكْرُهُمْ‌: مكر آنها را و اباطيلشان را به صورت صواب در آورده. يا شياطين انسى رؤسا جلوه داده دروغ خود را در نظر آنان. وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ‌: و باز داشته شده‌اند به سبب وساوس شيطانى و هواجس نفسانى از راه راست و دين حق. وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ‌: و هر كه را واگذارد و تخليه نمايد در وادى خذلان به سبب سوء اختيار خود كفر را و فرط عناد و انكار. فَما لَهُ مِنْ هادٍ: پس نيست او را هيچ راه نماينده يعنى توفيق دهنده او در هدايت.

جلد 6 - صفحه 393


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ (32) أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى‌ كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (33) لَهُمْ عَذابٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ وَ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ (34)

ترجمه‌

و بتحقيق استهزاء كرده شد به پيغمبرانى پيش از تو پس واگذاردم مر آنانرا كه كافر شدند پس گرفتم آنها را پس چگونه بود عقوبت من‌

آيا پس كسيكه او نگهبان است بر هر نفسى بآنچه كسب كند مانند ديگران است و قرار دادند براى خدا شريكانى بگو تعريف كنيد آنها را بلكه خبر ميدهيد او را بآنچه نميداند در زمين يا بظاهر از گفتار بلكه زينت داده شد از براى آنانكه كافر شدند مكرشان و بار داشته شدند از راه و كسى را كه واگذارد و هدايت ننمايد خدا پس نيست مر او را هيچ راهنمائى‌

از براى آنها است عذابى در زندگانى دنيا و هر آينه عذاب آخرت سخت‌تر است و نيست مر آنها را از خداوند هيچ نگهدارنده‌اى.

تفسير

رسم جهّال آنستكه چون بهواى نفس اطاعت بزرگان را ننمايند براى تخفيف ايشان و تكبّر خودشان در انظار مردم استهزاء مينمايند ايشانرا لذا خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود فرموده كه اگر كفّار تو را استهزاء ميكنند چيز تازه‌اى نيست معمول آنها با انبياء گذشته هم همين بود و معمول من هم با آنها اين بود كه چندى آنها را بحال خودشان واگذار ميكردم و تأخير مى‌انداختم در عقوبت آنها تا بكمال استحقاق خودشان برسند يا نادم و پشيمان شوند و پس از وضوح استحقاق و ثبوت اصرار آنها ميگرفتمشان براى انتقام و پاداش اعمالشان بطوريكه كيفيّت عقاب و عذابشان بگوش عالميان ميرسيد و در اينزمان هم تو و بسيارى ميدانند كه چگونه بوده است عقاب من آنها را چون املاء بمعناى تأخير در عقاب و واگذاردن در امان است و كيف اگر چه ظاهرا براى استفهام است ولى مقصود تذكر دادن عظمت و اهميّت عذاب امم سابقه است تا موجب عبرت حاضرين گردد و پس از اين بيان شروع فرموده است در اثبات توحيد و نفى شرك باين تقريب كه آيا كسيكه قائم است بتدبير امور مردم و نگهبان و نگهدار آنها است از آفات و بليّات و حافظ اعمال آنها است از خير و شرّ تا پاداش آنرا بدهد مانند جماداتى است كه قادر بر امرى نيستند و اينها آنها را شريك او قرار دادند حال كه چنين تو همى نمودند و ادّعائى كردند بگو در مقابل اسماء الهى از قبيل خالق و رازق و قادر و قاهر و محيى و مميت و ساير اسماء الحسنى اسماء بتها را ذكر كنيد به بينيم آيا اين اسماء در واقع براى اينها تحقّق دارد يا خير يعنى‌


جلد 3 صفحه 210

واقعا اوصافى در اينها موجود است كه بسبب آن اوصاف مستحقّ پرستش شوند يا نه بلكه از اين قبيل است كه شما خبر ميدهيد خدا را بشركائيكه او در زمين علم بوجود آنها و اوصافشان كه شما ذكر كرديد ندارد و اين دليل است كه وجود ندارند و اوصافيكه ذكر كرديد محقّق نيست چون هر چه وجود داشته باشد در علم خدا موجود است و هر چه وجود نداشته باشد محقّق نيست يا اينطور است كه خودتان هم ميدانيد كه بى‌وجه اينها را شريك خدا قرار داديد و اسماء و اوصافى براى اينها ذكر نموديد بصرف لقلقه لسان و ظاهر گفتار بى‌معنى از قبيل آنكه بر عكس نهند نام زنگى كافور خلاصه آنكه معانى اين اسماء و اوصاف در بتها وجود ندارد و با اين حال اگر مقصود شما از ذكر آنها اثبات معانيشان باشد در بتها خبر دروغى داديد و الاصرف اسم بلا مسمّائى وضع نموديد و گفته‌اند اين طرز و اسلوب از احتجاجات بديعه لطيفه جميله بلسان فصيح ناطق و گويا است كه اتيان بمانندش از قدرت بشر خارج است و پس از اثبات مراد به بيان اوفى و اتمّ معلوم شد كه هيچ دليلى كفّار بر ادّعاء خود ندارند فقط شيطان جلوه داده است در نظر آنها سخن باطل و خيال فاسدشان را كه حقّ پنداشته‌اند و بازداشته شدند از راه حقّ و باز داشتند مردم را چون صدّوا بصيغه معلوم نيز قرائت شده است و كسيكه خداوند او را مخذول و محروم از هدايت خود فرمايد هادى و دستگير و راهنمائى نخواهد داشت از براى آنها است عذابى در دنيا از قبيل قتل و غارت و اسارت و امثال اينها ولى عذاب آخرت آنها اشدّ و اشقّ و اكمل است از هر جهت و كسى نميتواند دفع نمايد عذاب خدا را از آنها چون هيچ قوّه‌اى نيست مگر آنكه مقهور اراده الهيّه است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَمَن‌ هُوَ قائِم‌ٌ عَلي‌ كُل‌ِّ نَفس‌ٍ بِما كَسَبَت‌ وَ جَعَلُوا لِلّه‌ِ شُرَكاءَ قُل‌ سَمُّوهُم‌ أَم‌ تُنَبِّئُونَه‌ُ بِما لا يَعلَم‌ُ فِي‌ الأَرض‌ِ أَم‌ بِظاهِرٍ مِن‌َ القَول‌ِ بَل‌ زُيِّن‌َ لِلَّذِين‌َ كَفَرُوا مَكرُهُم‌ وَ صُدُّوا عَن‌ِ السَّبِيل‌ِ وَ مَن‌ يُضلِل‌ِ اللّه‌ُ فَما لَه‌ُ مِن‌ هادٍ (33)

آيا ‌پس‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌آن‌ خداوندي‌ ‌که‌ قيام‌ قدرتي‌ و احاطه‌ قيمومي‌ و علمي‌ دارد ‌بر‌ تمام‌ نفوس‌ بآنچه‌ كسب‌ ميكنند و عمل‌ ميكنند و ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ قرار دادند ‌از‌ ‌براي‌ خداوند متعال‌ شريكهايي‌ بفرما بآنها ‌که‌ ‌اينکه‌ شركاء الهي‌ ‌را‌ نام‌ ببريد كيانند و ‌در‌ چه‌ قسمتي‌ شركت‌ دارند ‌ يا ‌ بشما خبر دهند بچيزهايي‌ ‌که‌ هيچ‌ مدرك‌ علمي‌ نيست‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌در‌ روي‌ زمين‌ ‌ يا ‌ فقط بظاهر قول‌ ‌است‌ دعوي‌ بي‌دليل‌ بلكه‌ زينت‌ داده‌ ‌شده‌ ‌از‌ ‌براي‌ كساني‌ ‌که‌ كافر شدند مكرها و حيله‌هاي‌ ‌آنها‌ و بسته‌ ‌شده‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ راه‌ حق‌ و سعادت‌ و كسي‌ ‌که‌ خداوند ‌او‌ ‌را‌ گمراه‌ بداند ‌پس‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ هدايت‌ كننده‌اي‌.

أَ فَمَن‌ هُوَ قائِم‌ٌ عَلي‌ كُل‌ِّ نَفس‌ٍ بتمام‌ خصوصياتش‌ ‌از‌ باطن‌ و ظاهر و اعمال‌ و كردار ‌او‌ وَ لَقَد خَلَقنَا الإِنسان‌َ وَ نَعلَم‌ُ ما تُوَسوِس‌ُ بِه‌ِ نَفسُه‌ُ وَ نَحن‌ُ أَقرَب‌ُ إِلَيه‌ِ مِن‌ حَبل‌ِ الوَرِيدِ ق‌ ‌آيه‌ 16.

بِما كَسَبَت‌ ‌از‌ امور قلبيه‌ ‌از‌ عقائد و صفات‌ نفسيه‌ و افعال‌ صادره‌ ‌از‌ ‌او‌ وَ جَعَلُوا ‌اينکه‌ مشركين‌ و كفار لِلّه‌ِ شُرَكاءَ مثل‌ اصنام‌ و شمس‌ و قمر و كواكب‌ و ملك‌ و جن‌ و گاو و آتش‌ و شجر و ‌غير‌ اينها قُل‌ سَمُّوهُم‌ بفرما ‌اينکه‌ شركاء ‌شما‌ چه‌ اسمي‌ دارند و چه‌ سمتي‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ميتوان‌ گذاشت‌ خالقيت‌: رازقيت‌، اماته‌ كننده‌، احياء كننده‌، حافظيت‌، منعميت‌، دافعيت‌ و ‌غير‌ اينها ‌از‌ صفات‌ الهيه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ شركاء ‌شما‌ هست‌.

أَم‌ تُنَبِّئُونَه‌ُ بِما لا يَعلَم‌ُ فِي‌ الأَرض‌ِ آيا خبر ميدهند بخدا بچيزي‌ ‌که‌ خداوند

جلد 11 - صفحه 343

نميداند ‌در‌ زمين‌ ‌يعني‌ ‌خدا‌ ميفرمايد شريكي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌من‌ نيست‌ اينها ميگويند شريك‌ هست‌ آيا اينها ميدانند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌خدا‌ نميداند خداوندي‌ ‌که‌ وَ ما يَعزُب‌ُ عَن‌ رَبِّك‌َ مِن‌ مِثقال‌ِ ذَرَّةٍ فِي‌ الأَرض‌ِ وَ لا فِي‌ السَّماءِ يونس‌ ‌آيه‌ 61.

أَم‌ بِظاهِرٍ مِن‌َ القَول‌ِ سر زبانيست‌ بدون‌ معني‌ و حقيقت‌ مثل‌ كساني‌ ‌که‌ بيهوده‌ سخن‌ ميگويند.

بل‌ زيّن‌ زينت‌ دهنده‌ شيطان‌ ‌است‌ و هواي‌ نفس‌ و زخارف‌ دنيوي‌ و تقليد پيشينيان‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ لكِن‌ قَسَت‌ قُلُوبُهُم‌ وَ زَيَّن‌َ لَهُم‌ُ الشَّيطان‌ُ ما كانُوا يَعمَلُون‌َ انعام‌ ‌آيه‌ 43 و آيات‌ ديگر.

لِلَّذِين‌َ كَفَرُوا مَكرُهُم‌ مكر اظهار خوبي‌ و باطن‌ ‌بر‌ خلاف‌ حيله‌ و تزوير و پلتيك‌ و تقلب‌ و نفاق‌ تمام‌ اقسام‌ مكر ‌است‌.

وَ صُدُّوا عَن‌ِ السَّبِيل‌ِ راه‌ حق‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بسته‌ ‌شده‌ و صاد سبيل‌ همين‌ امور مذكوره‌ ‌است‌.

وَ مَن‌ يُضلِل‌ِ اللّه‌ُ فَما لَه‌ُ مِن‌ هادٍ اضلال‌ الهي‌ بخود وا گذاشتن‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ قابل‌ هدايت‌ نباشد بواسطه‌ قساوت‌ قلب‌، سياهي‌ دل‌، حب‌ جاه‌ و مال‌ و كثرت‌ معاصي‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ تمام‌ انبياء بخواهند ‌او‌ ‌را‌ هدايت‌ كنند ممكن‌ نيست‌ چون‌ ‌از‌ قابليت‌ افتاده‌ بايد ‌او‌ ‌را‌ رها كرد ‌هر‌ چه‌ ميخواهد بكند چنانچه‌ ميفرمايد وَ إِذا رَأَيت‌َ الَّذِين‌َ يَخُوضُون‌َ فِي‌ آياتِنا فَأَعرِض‌ عَنهُم‌ انعام‌ ‌آيه‌ 68 فَذَرهُم‌ يَخُوضُوا وَ يَلعَبُوا حَتّي‌ يُلاقُوا يَومَهُم‌ُ الَّذِي‌ يُوعَدُون‌َ زخرف‌ ‌آيه‌ 83 معارج‌ ‌آيه‌ 43، ذَرهُم‌ يَأكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِم‌ُ الأَمَل‌ُ فَسَوف‌َ يَعلَمُون‌َ حجر ‌آيه‌ 3 و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌ بلكه‌ معامله‌ ‌با‌ اينها اينست‌ ‌که‌:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 33)- چگونه خدا را با بتها قرین می‌سازید؟! در این آیه بار دیگر به بحث در باره توحید و شرک باز می‌گردد و مردم را با این دلیل روشن مخاطب می‌سازد که: «آیا کسی که بالای سر همه ایستاده (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است) و اعمال همه را می‌بیند» همچون کسی است که هیچ یک از این صفات را ندارد؟ (أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ).

سپس به عنوان تکمیل بحث گذشته و مقدمه‌ای برای بحث آینده، می‌فرماید: «و آنها برای خدا شریکهایی قرار دادند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ).

بلافاصله از چند طریق به آنها پاسخ می‌دهد.

نخست می‌گوید: «بگو: این شریکها را نام ببرید» (قُلْ سَمُّوهُمْ).

یعنی چگونه یک عده موجودات بی‌نام و نشان و بی‌ارزش و بی‌اثر را در ردیف پروردگار قادر متعال قرار می‌دهید؟

دوم این که چگونه چنین شریکی وجود دارد که خداوند که به پندار شما شریک آنهاست از وجودشان هیچ گونه اطلاعی ندارد با این که علمش همه جهان را در برگرفته «آیا به او خبر می‌دهید از چیزی که وجود آن را در زمین نمی‌داند» (أَمْ

ج2، ص484

تُنَبِّئُونَهُ بِما لا یَعْلَمُ فِی الْأَرْضِ)

.سوم این که: خود شما هم در واقع در دل، ایمان به چنین چیزی ندارید، «تنها به یک سخن ظاهری تو خالی» که در آن هیچ مفهوم صحیحی نهفته نیست قناعت کرده‌اید (أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ).

به همین دلیل این مشرکان هنگامی که در تنگناهای سخت زندگی قرار می‌گیرند به سراغ «اللّه» می‌روند چرا که در دل می‌دانند کاری از بتها ساخته نیست.

چهارم این که: این مشرکان درک صحیح و درستی ندارند، و چون پیرو هوی و هوس و تقلیدهای کور کورانه‌اند، قادر به قضاوت عاقلانه و صحیح نیستند، و به همین دلیل به این گمراهی و ضلالت کشیده شده‌اند «بلکه در نظر کافران، دروغهایشان زینت داده شده (و بر اثر ناپاکی درون، چنین می‌پندارند که واقعیتی دارد) و آنها از راه (خدا) باز داشته شده‌اند» (بَلْ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ).

«و هر کس را خدا گمراه سازد، راهنمایی برای او وجود نخواهد داشت» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).

«اضلال الهی» به معنی عکس العمل کارهای نادرست و غلط خود انسان است که او را به گمراهیها می‌کشاند، و از آنجا که این خاصیت را خدا در این گونه اعمال قرار داده، به خدا نسبت داده می‌شود.

نکات آیه

۱- موجودیّت انسانها و دستاوردهایشان و نیز تدبیر امور آنان به دست خداوند است. (أفمن هو قائم على کل نفس بما کسبت) از معانى «قائم بودن بر کسى» در اختیار داشتن شؤون آن کس، تدبیر امور او و قوام بخشیدن به وى است. حرف «باء» در «بماکسبت» به معناى «مع» مى باشد و مراد از «من هو...» خداوند متعال است. بنابراین مفاد «من هو قائم...» این است که: خداوند قوام بخش انسانها و هر آنچه به دست آورده اند مى باشد و او شؤون ایشان را اداره و تدبیر مى کند.

۲- هیچ کس و هیچ چیز (معبودهاى اهل شرک و ...) هم پایه خداوند نبوده و به تدبیر امور انسانها و قوام بخشیدن به آنان توانا نیست. (أفمن هو قائم على کل نفس بما کسبت) «من» در «أفمن هو ...» مبتداست و خبر آن شبه جمله اى همانند «کمن لیس کذلک» است.

۳- مشرکان على رغم اعترافشان به اینکه قوام بخش امور بندگان خداوند است ، براى او شریکهاى متعددى برگزیده بودند. (أفمن هو قائم على کل نفس بما کسبت و جعلوا لله شرکاء)

۴- قوام بخشى به بندگان و تدبیر امور ایشان ، از ویژگیهاى معبود شایسته پرستش (أفمن هو قائم على کل نفس بما کسبت و جعلوا لله شرکاء)

۵- معبودهاى اهل شرک ، فاقد ویژگیهاى خدایى و شایستگى پرستش (قل سمّوهم) «تسمیة» (مصدر سمّوا) به معناى نام نهادن و یا نام بردن است و مراد از نام بردن معبودهاى پندارى - به قرینه بیان صفت ویژه خداوند - توصیف آنها و برشمردن ویژگیهاى آنهاست نه مجرد نام بردن و گفتن اینکه فلان بت نامش لات یا عزّى و یا ... است.

۶- توجه به صفات خدایان اهل شرک ، کافى در اطمینان آدمى به شریک نبودن آنها براى خدا و شایسته نبودنشان براى پرستش (قل سمّوهم) جمله «قل سمّوهم» (بگو: خدایان پندارى را توصیف کنید) در حقیقت استدلالى است براى بى اساس بودن پندار شرک ; یعنى، شما خود ویژگیهاى بتها را برشمرید. همین امر کافى است که دریابید آنها شایسته الوهیت و ربوبیت نیستند و نمى توانند شریک خدا شمرده شوند.

۷- خداوند هیچ شریکى براى خویش سراغ ندارد. (أم تنبّئونه بما لایعلم فى الأرض) «تنبیىء» (مصدر تنبّئونه) به معناى خبر دادن و اطلاع دادن است. «فى الأرض» قید براى «ما» و به عبارت دیگر حال براى ضمیر محذوفى است که به «ما» برمى گردد. بنابراین «أم تنبّئونه ...» ; یعنى، آیا خدا را خبر مى دهید از چیزى در زمین که او نمى داندش. ندانستن خدا چیزى را کنایه از وجود نداشتن آن است.

۸- توجه به اینکه خداوند هیچ شریکى براى خویش سراغ ندارد ، آدمى را به توحید و نفى شرک گرایش مى دهد. (أم تنبّئونه بما لایعلم فى الأرض)

۹- ادعاى مشرکان مبنى بر وجود شریک براى خدا ، ادعایى پوچ و بدون واقعیت است. (أم بظهر من القول) «ظاهر من القول» ; یعنى، گفتارى که واقعیت نداشته و عارى از حقیقت است. «بظاهر» متعلق به فعلى محذوف است و کلام با تقدیر آن چنین مى باشد: «قل ... أم تسمّونهم شرکاء بظاهر من القول» (بگو ... بلکه آیا به سخن ظاهرى و بدون واقعیت آنها را شریکهاى خدا مى نامید).

۱۰- مرام اهل شرک ، على رغم روشنى بطلان آن و نبود دلیلى بر آن ، مرامى آراسته شده و زینت داده شده براى آنان بود. (بل زیّن للذین کفروا مکرهم) مراد از «مکرهم» مرام و عقیده مشرکان ; یعنى ، شریک پنداشتن براى خدا و پرستش آن شریکان است ; زیرا این چیزى است که براى آنان زینت داده شده و آراسته جلوه کرده بود.

۱۱- شریک براى خدا پنداشتن و پرستش معبودهاى دروغین ، مرامى نشأت گرفته از مکرها و حیله ها (بل زیّن للذین کفروا مکرهم) نامیدن و توصیف کردن شرک ورزى به مکر و حیله اشاره به این نکته دارد که: ریشه شرک و پرستش غیر خدا ، مکر و حیله است.

۱۲- مشرکان در پرستش خدایان دروغین ، خویشتن را فریب داده بودند. (بل زیّن للذین کفروا مکرهم) در اینکه فاعل محذوف از «زیّن» چیست؟ چند احتمال وجود دارد ۱- شیطان ۲- سران کفر و شرک ۳-خودِ کافران. برداشت فوق بر اساس سومین احتمال است. بر این مبنا معناى جمله چنین مى شود: «زیّن الکافرون لأنفسهم مکرَهم» و مفاد آن این است که کفرپیشگان با دلیلهایى واهى شرک را توجیه کردند و کم کم آنها را زیبا دیدند.

۱۳- گرایش انسان به زیباییها (بل زیّن للذین کفروا مکرهم)

۱۴- مشرکان از پیمودن راه صحیح و منطقى (توحید) بازماندند. (و صدّوا عن السبیل)

۱۵- خودفریبى مشرکان و آراسته دیدن پندار شرک ، آنان را از گرایش به توحید باز داشت. (و صدّوا عن السبیل) «صدّ» (مصدر صدّوا) به معناى بازگرداندن است. به نظر مى رسد فاعل محذوف از «صدّوا» مکر و حیله که مایه شرک ورزى مشرکان شده است، باشد.

۱۶- خداوند گمراه کننده مشرکان است. (و من یضلل الله فما له من هاد)

۱۷- کسى را که خدا گمراهش کند ، هیچ کس نمى تواند او را هدایت کند. (و من یضلل الله فما له من هاد)

۱۸- هدایت و ضلالت آدمیان به دست خدا و در اختیار اوست. (و من یضلل الله فما له من هاد)

۱۹- مکرها و خودفریبیهاى مشرکان در اتخاذ خدایان دروغین ، زمینه ساز تعلق اراده الهى به گمراهى آنان (بل زیّن للذین کفروا مکرهم ... و من یضلل الله فما له من هاد) قرآن از یک سو حیله و مکرها را مایه گمراهى مشرکان مى داند و از سویى دیگر خداوند را گمراه کننده ایشان مى شمرد. این دو حقیقت اشاره به نکاتى دارد، از جمله اینکه هر چند که خداوند گمراه کننده است ; ولى آدمى خود زمینه آن را فراهم مى سازد و در حقیقت گمراه سازى آنان، کیفر مرام خود آنهاست.

۲۰- انسان داراى نقشى بسزا در گمراهى و هدایت خویش (بل زیّن للذین کفروا مکرهم ... و من یضلل الله فما له من هاد)

روایات و احادیث

۲۱- «عن أبى الحسن الرضا(ع) قال: إعلم ... ان الله تبارک و تعالى ... قائم لیس على معنا انتصاب و قیام على ساق فى کبد کما قامت الأشیاء و لکن «قائم» یخبر أنه حافظ والله هو القائم على کل نفس بما کسبت...  ;[۱] از امام رضا(ع) روایت شده است که فرمود: بدان که خداوند - تبارک و تعالى - ... قائم است نه به معناى ایستادن و در میان آسمان بر روى پا قرار گرفتن آن گونه که اشیا قیام دارند و ایستاده اند ; بلکه [خداوند ]قائم است، به این معنا مى باشد که او حافظ است و تنها خداوند است که حافظ هر فردى مى باشد با آنچه کسب کرده است».

موضوعات مرتبط

  • انسان: حافظ انسان ها ۲۱; خالق انسان ها ۱; گرایشهاى انسان ۱۳; مدبر انسان ها ۱، ۳، ۴; مربى انسان ها ۱، ۲; نقش انسان ۲۰
  • ایمان: زمینه ایمان به توحید ۶
  • توحید: توحید ربوبى ۱، ۲
  • جهان بینى : جهان بینى توحیدى ۱، ۲
  • خدا: اختصاصات خدا ۲; اضلال خدا ۱۶، ۱۸; بى نظیرى خدا ۲، ۷; تنزیه خدا ۷; خالقیت خدا ۱; ربوبیت خدا ۱; زمینه اضلال خدا ۱۹; قدرت خدا ۲; مراد از قیام خدا ۲۱; ویژگیهاى اضلال خدا ۱۷; هدایتهاى خدا ۱۸
  • خود: آثار مکر با خود ۱۵، ۱۹; مکر با خود ۱۲
  • ذکر: آثار ذکر ۸
  • شرک: آثار تزیین شرک ۱۵; بى منطقى شرک ۱۰; پوچى شرک ۹; تزیین شرک ۱۰; منشأ شرک ۱۱; موانع شرک ۸; وضوح بطلان شرک ۱۰
  • گرایشها: زمینه گرایش به توحید ۸; گرایش به زیبایى ۱۳; موانع گرایش به توحید ۱۵
  • گمراهان: هدایت ناپذیرى گمراهان ۱۷
  • گمراهى: زمینه گمراهى ۲۰; منشأ گمراهى ۱۸
  • مشرکان: آثار مکر مشرکان ۱۹; اقرار مشرکان ۳; بى لیاقتى معبودان مشرکان ۵، ۶; پوچى ادعاى مشرکان ۹; شرک عبادى مشرکان ۱۲; عقیده مشرکان ۳، ۱۰; لجاجت مشرکان ۳; محرومیت مشرکان ۱۴; مشرکان و توحید ۱۴; مکر مشرکان ۱۲، ۱۵; منشأ گمراهى مشرکان ۱۶
  • معبود: ربوبیت معبود ۴
  • معبودیت: ملاک معبودیت ۴
  • مکر: آثار مکر ۱۱
  • موجودات: عجز موجودات ۲
  • هدایت: زمینه هدایت ۲۰; محرومان از هدایت ۱۴; منشأ هدایت ۱۸

منابع

  1. کافى، ج ۱، ص ۱۲۱، ح ۲ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۰۸، ح ۱۴۲.