گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۹: خط ۲۰۹:


==معبد شدن كعبه براى مردم ==
==معبد شدن كعبه براى مردم ==
«'''وَ إِذْ بَوَّأْنَا لابْرَاهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَن لا تُشرِك بى شيْئاً وَ طهِّرْ بَيْتىَ لِلطائفِينَ وَ الْقَائمِينَ وَ الرُّكع السجُودِ'''»:
«'''وَ إِذْ بَوَّأْنَا لابْرَاهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَن لا تُشرِك بى شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتىَ لِلطَّائفِينَ وَ الْقَائمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ'''»:


((بوء له مكانا كذا(( معنايش اين است كه براى او فلان مكان را مهيا كرد، تا مرجع و بازگشت گاه او باشد و همواره بدانجا برگردد. و كلمه ((مكان (( به معناى محل استقرار هر چيزى است . بنابراين ((مكان خانه (( قطعه اى است از زمين كه خانه كعبه در آن بنا شده ، و مراد از ((قائمين (( آن طور كه از سياق استفاده مى شود، كسانى هستند كه خود را براى عبادت خدا و نماز به تعب مى اندازند. و كلمه ((ركع (( جمع ((راكع (( است ، مانند ((سجد(( كه جمع ((ساجد(( است . و همچنين ((ركوع (( و ((سجود(( نيز جمع راكع و ساجد است .
«بوء لَهُ مَكَاناً كَذَا»، معنايش اين است كه براى او فلان مكان را مهيا كرد، تا مرجع و بازگشتگاه او باشد و همواره بدان جا برگردد. و كلمۀ «مكان»، به معناى محل استقرار هر چيزى است. بنابراين «مكان خانه»، قطعه اى است از زمين كه خانه كعبه در آن بنا شده، و مراد از «قائمين»، آن طور كه از سياق استفاده مى شود، كسانى هستند كه خود را براى عبادت خدا و نماز به تعب مى اندازند. و كلمۀ «رُكَّع» جمع «رَاكِع» است. مانند «سُجَّد» كه جمع «ساجد» است. و همچنين «ركوع» و «سجود» نيز، جمع «راكع» و «ساجد» است.


كلمه ((اذ(( در جمله ((و اذ بوانا...(( ظرفى است متعلق به مقدر، و تقدير آن ((اذكر وقت كذا(( است. و در اين جمله داستان معبد شدن كعبه براى مردم را بيان مى كند، تا همه بهتر بفهمند، كه چطور جلوگيرى مردم از عبادت در آن الحاد به ظلم است .
كلمۀ «إذ» در جملۀ «وَ إذ بَوَّانَا...»، ظرفى است متعلق به مقدر، و تقدير آن «أُذكُر وَقتَ كَذَا» است. و در اين جمله، داستان معبد شدن كعبه براى مردم را بيان مى كند، تا همه بهتر بفهمند، كه چطور جلوگيرى مردم از عبادت در آن، الحاد به ظلم است.


مقصود از دستور الهى به ابراهيم (عليه السلام ): ((وطهر بيتى للطائفين ...((
==مقصود از دستور الهى به ابراهيم «ع»: «وَ طَهِّر بَيتِى لِلطَّائِفِين...»==


و اينكه خداى تعالى مكان بيت را براى ابراهيم (عليه السلام ) تبوئه قرار داد معنايش اين است كه آن را مرجع براى عبادت قرار داد، تا عبادت كنندگان آنجا را خانه عبادت خود قرار دهند. و اين كه خانه را هم به خود نسبت داد، و فرمود: ((و طهر بيتى - پاك كن خانه ام را(( اشاره به همين قرار داد دارد.
و اين كه خداى تعالى، مكان بيت را براى ابراهيم «عليه السلام» تبوئه قرار داد، معنايش اين است كه آن را مرجع براى عبادت قرار داد، تا عبادت كنندگان، آن جا را خانه عبادت خود قرار دهند. و اين كه خانه را هم به خود نسبت داد، و فرمود: «وَ طَهِّر بَيتِى: پاك كن خانه ام را» اشاره به همين قرار داد دارد.


و بدون ترديد اين قرارداد عبارت بوده از وحى به ابراهيم كه تو اين مكان را مكان و مرجع براى عبادتم بكن. پس معناى ((بوءنا لابراهيم مكان البيت (( اين است كه : ما وحى كرديم به ابراهيم كه براى عبادتم قصد اين مكان كن . به عبارتى ديگر مرا در اين مكان عبادت كن .
و بدون ترديد اين قرارداد عبارت بوده از وحى به ابراهيم كه تو اين مكان را مكان و مرجع براى عبادتم بكن. پس معناى «بَوَّءنَا لِإبرَاهِيمَ مَكَانَ البَيتِ» اين است كه: ما وحى كرديم به ابراهيم كه براى عبادتم قصد اين مكان كن. به عبارتى ديگر: مرا در اين مكان عبادت كن.


با اين بيان روشن گرديد كه كلمه ((ان (( در جمله ((ان لا تشرك بى شيئا(( تفسيرى است كه وحى سابق را به اعتبار اينكه از مقوله قول بوده ، تفسير مى كند و ديگر احتياجى به تقدير ((وحى كرديم (( كه و يا ((گفتيم (( و امثال آن نيست .
با اين بيان روشن گرديد كه كلمۀ «أن» در جملۀ «أن لَا تُشرِك بِى شَيئاً» تفسيرى است كه وحى سابق را به اعتبار اين كه از مقوله قول بوده، تفسير مى كند و ديگر احتياجى به تقدير «وحى كرديم» كه و يا «گفتيم» و امثال آن نيست.


و نيز روشن شد كه مقصود از جمله ((ان لا تشرك بى شيئا(( البته در خصوص اين سياق ، نهى از شرك به طور مطلق نيست ، هر چند شرك به طور مطلق مورد نهى است ، ولى مقصود نهى از خصوص شرك در عبادت است ، چون كسى كه به زيارت كعبه مى رود مقصودش عبادت است . و به عبارتى روشن تر: نهى از شرك در اعمال حج ، از قبيل تلبيه براى بتها اهلال براى آنها و امثال آن است .
و نيز روشن شد كه مقصود از جملۀ «أن لَا تُشرِك بِى شَيئاً»، البته در خصوص اين سياق، نهى از شرك به طور مطلق نيست، هرچند شرك به طور مطلق مورد نهى است، ولى مقصود نهى از خصوص شرك در عبادت است. چون كسى كه به زيارت كعبه مى رود، مقصودش عبادت است. و به عبارتى روشن تر: نهى از شرك در اعمال حج، از قبيل تلبيه براى بت ها، اهلال براى آن ها و امثال آن است.


و همچنين معناى جمله ((و طهر بيتى ...(( اين است كه وحى كرديم كه خانه مرا براى
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۲۰ </center>
طواف كنندگان و نمازگزاران و راكعان و ساجدان تطهير كن . و تطهير هر چيز به معناى اين است كه آن را آنچنان از كثافات و پليديها پاك كنند و به حالتى برگردانند كه طبع اولى اقتضاى آن حالت را دارد. و منظور از اينكه بيت را به خود نسبت داده ، فرمود: ((بيتى ((، اين است كه بفهماند اين خانه مخصوص عبادت من است .
و همچنين معناى جملۀ «وَ طَهِّر بَيتِى...» اين است كه وحى كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران و راكعان و ساجدان تطهير كن. و تطهير هر چيز به معناى اين است كه آن را آن چنان از كثافات و پليدی ها پاك كنند و به حالتى برگردانند كه طبع اولى اقتضاى آن حالت را دارد.  


و تطهير معبد، به همان جهت كه معبد است ، اين است كه آن را از اعمال زشت و پليديها كه مايه فساد عبادت است پاك كنند، و چنين پليدى همان شرك و مظاهر شرك يعنى بتها است .
و منظور از اين كه «بيت» را به خود نسبت داده، فرمود: «بَيتِى»، اين است كه بفهماند اين خانه، مخصوص عبادت من است.


پس تطهير خانه خدا، يا منزه داشتن آن از خصوص پليديهاى معنوى است ، و ابراهيم (عليه السلام ) ماءمور شده كه طريقه عبادت را به نحوى كه خالى از قذارت شرك باشد به مردم تعليم دهد، همانطور كه خودش ‍ ماءمور به چنين عبادتى شده بود، و يا تطهير آن از مطلق نجاسات ، و پليديها چه مادى و چه معنوى است .
و تطهير معبد، به همان جهت كه معبد است، اين است كه آن را از اعمال زشت و پليدی ها كه مايه فساد عبادت است پاك كنند، و چنين پليدى همان شرك و مظاهر شرك، يعنى بت ها است.


ليكن از اين دو احتمال آنكه با سياق آيه نزديكى بيشترى دارد همان احتمال اول است ، و حاصل تطهير معبد، از ارجاس و پليديهاى معنوى ، براى پرستندگان كه از دور و نزديك قصد آن مى كنند، اين است كه عبادتى براى آنان وضع كند كه خالص براى خدا باشد، و مشوب به شائبه شرك نباشد در آنجا تنها خدا را بپرستند و چيزى را شريك او نكنند، پس بنابر آنچه سياق افاده مى كند معناى آيه اين مى شود كه به ياد آور زمانى را كه به ابراهيم وحى كرديم كه در خانه من مرا پرستش كن به اينكه آن را مرجع عبادت من كنى و چيزى را در عبادت من شريك نسازى و براى كسانى كه قصد خانه من مى كنند عبادتى تشريع كنى كه خالى از شائبه شرك باشد.  
پس تطهير خانه خدا، يا منزه داشتن آن از خصوص پليدی هاى معنوى است، و ابراهيم «عليه السلام» مأمور شده كه طريقه عبادت را به نحوى كه خالى از قذارت شرك باشد، به مردم تعليم دهد، همان طور كه خودش ‍ مأمور به چنين عبادتى شده بود، و يا تطهير آن از مطلق نجاسات، و پليدی ها، چه مادى و چه معنوى است.


در اين آيه اشعارى به اين معنا دارد كه عمده عبادت قاصدان كعبه طواف و نماز و ركوع و سجود است و نيز اشعارى به اين معنا است كه ركوع و سجود مثل دو متلازم ، هميشه با هم هستند و هيچ وقت از يكديگر جدا نمى شوند. از جمله حرف هايى كه در تفسير اين آيه زده اند يكى اين است كه معناى ((بوانا(( (قلنا تبوا) است يكى ديگر اين است كه گفته اند معنايش ((اعلمنا(( است يكى ديگر اينكه كلمه (ان )
ليكن از اين دو احتمال، آن كه با سياق آيه نزديكى بيشترى دارد، همان احتمال اول است، و حاصل تطهير معبد، از ارجاس و پليدی هاى معنوى، براى پرستندگان كه از دور و نزديك قصد آن مى كنند، اين است كه عبادتى براى آنان وضع كند كه خالص براى خدا باشد، و مشوب به شائبه شرك نباشد، در آن جا تنها خدا را بپرستند و چيزى را شريك او نكنند.
در جمله ((ان لا تشرك ...(( مصدريه است يكى ديگر اينكه مخففه از (ان )
 
با تشديد است يكى ديگر اينكه گفته اند: مراد از طائفين طارئين يعنى واردين از خارج و مراد از قائمين مقيمين و اهل مكه است ديگر اينكه مراد از قائمين و ركع و سجود همه نمازگزاران است ولى همه اين اقوال بعيد است .
پس بنابر آنچه سياق افاده مى كند، معناى آيه اين مى شود كه: به ياد آور زمانى را كه به ابراهيم وحى كرديم كه در خانه من، مرا پرستش كن به اين كه آن را مرجع عبادت من كنى و چيزى را در عبادت من شريك نسازى و براى كسانى كه قصد خانه من مى كنند، عبادتى تشريع كنى كه خالى از شائبه شرك باشد.
 
در اين آيه اشعارى به اين معنا دارد كه عمده عبادت قاصدان كعبه طواف و نماز و ركوع و سجود است، و نيز اشعارى به اين معنا است كه ركوع و سجود مثل دو متلازم، هميشه با هم هستند و هيچ وقت از يكديگر جدا نمى شوند.  
 
از جمله حرف هايى كه در تفسير اين آيه زده اند، يكى اين است كه معناى «بَوَّأنَا»، «قُلنَا تبؤا) است. يكى ديگر اين است كه گفته اند: معنايش «اعلمنا» است. يكى ديگر اين كه: كلمۀ «أن» در جملۀ «أن لَا تُشرِك...»، مصدريه است. يكى ديگر اين كه: مخفّفه از «أنَّ» با تشديد است.
 
يكى ديگر اين كه گفته اند: مراد از «طائفين»، طارئين يعنى واردين از خارج و مراد از «قائمين»، مقيمين و اهل مكه است. ديگر اين كه مراد از «قائمين» و «رُكَّع» و «سجود»، همه نمازگزاران است، ولى همه اين اقوال بعيد است.
<span id='link362'><span>
<span id='link362'><span>


۱۴٬۲۱۶

ویرایش