گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
و جمله «مَا يُمسِكُهُنّ إلّا الرّحمن»، به منزله جواب است از سؤالى تقديرى و فرضى. گويا شخصى پرسيده: منظور قرآن از اين كه توجه مردم را به سوى پرواز طيور و باز و بسته شدن بال هاى آن ها در هوا جلب كرده، چيست؟ در اين جمله پاسخ داده كه منظور اين است كه: بفهمند جز خدا، كسى طيور را در فضا نگه نمى دارد.
و جمله «مَا يُمسِكُهُنّ إلّا الرّحمن»، به منزله جواب است از سؤالى تقديرى و فرضى. گويا شخصى پرسيده: منظور قرآن از اين كه توجه مردم را به سوى پرواز طيور و باز و بسته شدن بال هاى آن ها در هوا جلب كرده، چيست؟ در اين جمله پاسخ داده كه منظور اين است كه: بفهمند جز خدا، كسى طيور را در فضا نگه نمى دارد.


گو اين كه ماندن طيور در فضا و ساقط نشدن آن ها مستند به اسبابى طبيعى است، همچنان كه ماندن انسان در زمين هم همين طور است، و ماندن و شنا كردن ماهى هاى سنگين وزن در روى آب نيز اين طور است. و همه امور طبيعى همين طور مستند به اسباب و علل طبيعى است، وليكن همه اين علل طبيعى به خداى تعالى منتهى مى شود. و به همين جهت، صحيح است كه ماندن مرغان در هوا را به خدا نسبت دهيم. خواهى گفت: اين اختصاص به مرغان ندارد، چرا در آيه خصوص مرغان را نام برد؟ جوابش اين است كه بعضى از اسباب
گو اين كه ماندن طيور در فضا و ساقط نشدن آن ها مستند به اسبابى طبيعى است، همچنان كه ماندن انسان در زمين هم همين طور است، و ماندن و شنا كردن ماهى هاى سنگين وزن در روى آب نيز اين طور است. و همه امور طبيعى همين طور مستند به اسباب و علل طبيعى است، وليكن همه اين علل طبيعى به خداى تعالى منتهى مى شود. و به همين جهت، صحيح است كه ماندن مرغان در هوا را به خدا نسبت دهيم.  
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۲ </center>
طبیعی براى همه شناخته شده نيست. مثل ماندن مرغان در فضا و آمد و شد كردن در هوا، كه در بدو نظر سؤال انگيز است، و به محض مشاهده آن، انسان را منتقل به خداى سبحان مى كند، و مى فهماند سبب حقيقى و اعلاى پيدايش مرغان، خداست و پروازشان هم، مستند به اوست. و بعضى ديگر اين طور نيستند. نظير ايستادن و زندگى كردن انسان در روى زمين، كه انسان معمولى را به اين معنى منتقل نمى كند. و لذا مى بينيم خداى سبحان در كلامش، نظر بندگان خود را به آن گونه امور جلب مى كند، تا زودتر و بهتر به وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت پى ببرند.
خواهى گفت: اين اختصاص به مرغان ندارد، چرا در آيه خصوص مرغان را نام برد؟ جوابش اين است كه بعضى از اسباب طبیعی براى همه شناخته شده نيست. مثل ماندن مرغان در فضا و آمد و شد كردن در هوا، كه در بدو نظر سؤال انگيز است، و به محض مشاهده آن، انسان را منتقل به خداى سبحان مى كند، و مى فهماند سبب حقيقى و اعلاى پيدايش مرغان، خداست و پروازشان هم، مستند به اوست. و بعضى ديگر اين طور نيستند. نظير ايستادن و زندگى كردن انسان در روى زمين، كه انسان معمولى را به اين معنى منتقل نمى كند. و لذا مى بينيم خداى سبحان در كلامش، نظر بندگان خود را به آن گونه امور جلب مى كند، تا زودتر و بهتر به وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت پى ببرند.


و در كلام الهى نمونه هاى بسيارى از اين قبيل امور آمده. نظير نگه داشتن آسمان ها بدون ستون، و نگه داشتن زمين از متلاشى شدن، و نگهدارى كشتى ها بر روى آب، و اختلاف ميوه ها و رنگ ها و زبان ها و امثال آن، كه سبب طبيعى نزديك آن ها از نظرها پنهان است، و در نگاه اول، ذهن از توجه به آن امور به آسانى منتقل مى شود به اين كه خدا آن ها را ايجاد كرده، و اگر بعدها در اثر دقت و تحقيق متوجه سبب طبيعى و نزديك آن گردد، آن وقت در پديد آورنده سبب طبيعی اش فكر مى كند، تا در آخر باز به خداى تعالى منتهى شود، و بفهمد كه «إلى رَبّكَ المُنتَهى».
و در كلام الهى نمونه هاى بسيارى از اين قبيل امور آمده. نظير نگه داشتن آسمان ها بدون ستون، و نگه داشتن زمين از متلاشى شدن، و نگهدارى كشتى ها بر روى آب، و اختلاف ميوه ها و رنگ ها و زبان ها و امثال آن، كه سبب طبيعى نزديك آن ها از نظرها پنهان است، و در نگاه اول، ذهن از توجه به آن امور به آسانى منتقل مى شود به اين كه خدا آن ها را ايجاد كرده، و اگر بعدها در اثر دقت و تحقيق متوجه سبب طبيعى و نزديك آن گردد، آن وقت در پديد آورنده سبب طبيعی اش فكر مى كند، تا در آخر باز به خداى تعالى منتهى شود، و بفهمد كه «إلى رَبّكَ المُنتَهى».
خط ۱۸۴: خط ۱۸۵:
در تفسير كشاف، در پاسخ اين كه چرا در مقابل كلمۀ «صافّات» نفرمود: «قَابِضَات»، و به جاى آن، فعل «يَقبِضنَ» را آورد؟ مى گويد: علتش اين است كه اصل در طيران و پرواز، گشودن بال ها است، نه جمع كردن آن ها. چون طيور در فضا مانند ماهيان در دريا شناورند، و اصل در شناورى، باز كردن و گشودن بال است. و اما جمع كردن و بستن آن، براى اين است كه به اين وسيله جلو برود، و از بالى كه زده بود، نتيجه بگيرد. پس اصل در پرواز و شنا، همان بال زدن است، و بدين جهت عمل اصلى را به صيغۀ اسم فاعل (صافّات) آورد، و عمل غير اصلى را به صيغۀ فعل مضارع (يَقبِضنَ)، تا بفهماند عمل طيور مانند ماهيان همان بال زدن است. و اما بال جمع كردن، براى نتيجه گيرى از بال زدن است، و خودش مقصود اصلى نيست.
در تفسير كشاف، در پاسخ اين كه چرا در مقابل كلمۀ «صافّات» نفرمود: «قَابِضَات»، و به جاى آن، فعل «يَقبِضنَ» را آورد؟ مى گويد: علتش اين است كه اصل در طيران و پرواز، گشودن بال ها است، نه جمع كردن آن ها. چون طيور در فضا مانند ماهيان در دريا شناورند، و اصل در شناورى، باز كردن و گشودن بال است. و اما جمع كردن و بستن آن، براى اين است كه به اين وسيله جلو برود، و از بالى كه زده بود، نتيجه بگيرد. پس اصل در پرواز و شنا، همان بال زدن است، و بدين جهت عمل اصلى را به صيغۀ اسم فاعل (صافّات) آورد، و عمل غير اصلى را به صيغۀ فعل مضارع (يَقبِضنَ)، تا بفهماند عمل طيور مانند ماهيان همان بال زدن است. و اما بال جمع كردن، براى نتيجه گيرى از بال زدن است، و خودش مقصود اصلى نيست.


و اين سخن، وقتى درست است كه آيه شريفه بخواهد يكى از آيات الهى را خاطر نشان سازد. آيتى كه از مجموع جمله «صَافّات و يَقبِضنَ» استفاده مى شود، و آن مسأله طيران است. ولى احتمال دارد آيه شريفه بخواهد دو آيت را ارائه دهد. يكى نيفتادن مرغان در حال بال زدن، و یکی نیفتادن شان در  
و اين سخن، وقتى درست است كه آيه شريفه بخواهد يكى از آيات الهى را خاطر نشان سازد. آيتى كه از مجموع جمله «صَافّات و يَقبِضنَ» استفاده مى شود، و آن مسأله طيران است. ولى احتمال دارد آيه شريفه بخواهد دو آيت را ارائه دهد. يكى نيفتادن مرغان در حال بال زدن، و یکی نیفتادن شان در حال بال جمع كردن.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۳ </center>
حال بال جمع كردن.


و در اين كه بعد از يادآورى ذلول بودن زمين، و سوار بودن انسان بر منكب زمين، مسأله پرواز طيور در هوا را آورد، لطفى نهفته است كه بر كسى پوشيده نيست.
و در اين كه بعد از يادآورى ذلول بودن زمين، و سوار بودن انسان بر منكب زمين، مسأله پرواز طيور در هوا را آورد، لطفى نهفته است كه بر كسى پوشيده نيست.
خط ۱۹۴: خط ۱۹۴:
آيه توبيخ و سركوبى كفار است، كه به جاى خداى تعالى، معبودهايى ديگر گرفتند تا ياريشان كنند، و به همين سياق آيه قبلى را - كه سياق غيبت بود - به سياق خطاب بر گردانيد تا توبيخ و سركوبى، رُخ به رُخ انجام گيرد، و سرزنش دردناك تر شود.
آيه توبيخ و سركوبى كفار است، كه به جاى خداى تعالى، معبودهايى ديگر گرفتند تا ياريشان كنند، و به همين سياق آيه قبلى را - كه سياق غيبت بود - به سياق خطاب بر گردانيد تا توبيخ و سركوبى، رُخ به رُخ انجام گيرد، و سرزنش دردناك تر شود.


و معناى جملۀ «أمّن هَذَا الّذِى ...»، اين است كه: نه، بلكه مى پرسم: آن چه كسى است كه به آن اشاره مى شود، كه اين ياور شما و لشكر شما است غير از رحمان، اگر خداى رحمان سرنوشت شومى و يا عذابى براى شما مقدر كرده باشد، آيا آن ياور، شما را يارى مى كند؟ نه، پس غير از خدا كسى نيست كه شما را يارى كند. و اين بيان اشاره است به اين كه پندار مشركان خطاست. مشركان بت ها را نمى پرستند، مگر به خاطر همين كه آنان را در شدائد يارى كنند، با اين كه اين مشركان و خدايانشان هر دو ملك خدايند، و بت ها نه براى خود، مالك نفع و ضررى هستند، و نه براى ديگران.
و معناى جملۀ «أمّن هَذَا الّذِى ...»، اين است كه: نه، بلكه مى پرسم: آن چه كسى است كه به آن اشاره مى شود، كه اين ياور شما و لشكر شما است غير از رحمان، اگر خداى رحمان سرنوشت شومى و يا عذابى براى شما مقدر كرده باشد، آيا آن ياور، شما را يارى مى كند؟ نه، پس غير از خدا كسى نيست كه شما را يارى كند.  
 
و اين بيان، اشاره است به اين كه پندار مشركان خطاست. مشركان بت ها را نمى پرستند، مگر به خاطر همين كه آنان را در شدائد يارى كنند، با اين كه اين مشركان و خدايانشان هر دو ملك خدايند، و بت ها نه براى خود، مالك نفع و ضررى هستند، و نه براى ديگران.


و چون مشركان از اين توبيخ و سركوبى خدا پاسخى نداشتند، بدهند، لذا خود خداى تعالى از آن سؤال ملامت آميز جواب داد، كه: «إنِ الكَافِرُونَ إلّا فِى غُرُور». يعنى غرور آن چنان به آنان حمله ور شده كه از هر طرف احاطه شان كرده، خيال كرده اند اعتقادشان به الوهيت آلهه، اعتقاد درستى است.
و چون مشركان از اين توبيخ و سركوبى خدا پاسخى نداشتند، بدهند، لذا خود خداى تعالى از آن سؤال ملامت آميز جواب داد، كه: «إنِ الكَافِرُونَ إلّا فِى غُرُور». يعنى غرور آن چنان به آنان حمله ور شده كه از هر طرف احاطه شان كرده، خيال كرده اند اعتقادشان به الوهيت آلهه، اعتقاد درستى است.
۱۴٬۱۲۷

ویرایش