۱۴٬۱۱۵
ویرایش
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
==معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى == | ==معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى == | ||
عزت در مقابل ذلت است ، راغب گفته :عزت حالتى است در انسان كه نمى گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد، و اصل آن از «'''ارض | عزت در مقابل ذلت است ، راغب گفته :عزت حالتى است در انسان كه نمى گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد، و اصل آن از «'''ارض عزاز: زمين سفت '''» گرفته شده است ، و در قرآن كريم آمده: «'''ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا'''» و نيز وقتى مى گويند: «'''تعزز اللحم '''» معنايش اين است كه گوشت ناياب شده و گويا در زمين محكمى قرار گرفته كه نمى توان به آن دست يافت . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲ </center> | ||
بنابر | بنابر اين، عزت عزيز، آن حالتى است كه به خود گرفته و دست يافتن به وى دشوار شده است ، و عزيز قوم هم آن كسى است كه بر همه قاهر است ، و كسى بر او قاهر نيست ، چون مقامى دارد كه هر كه قصد او را كند مانعش مى شوند، و از دسترسى به او بازش مى دارند تا نتواند مقهورش كند. و باز به همين جهت هر چيز ناياب را عزيز الوجود مى گويند، و اگر در قرآن كريم به معناى مشقت هم آمده مانند: «'''عزيز عليه ما عنتم '''» و مانند: «'''و عزنى فى الخطاب '''» باز به همين مناسبت است، زيرا هر چيزى كه بر انسان گران آيد و مشقت داشته باشد حتما دستيابى به آن مشكل است ، پس عزيز مى باشد. | ||
و اگر خداى سبحان عزيز است (و بلكه همه عزتها از او است ) براى اين است كه او ذاتى است كه هيچ چيز از هيچ جهت بر او قهر و غلبه ندارد، و او بر همه چيز و از هر جهت قهر و غلبه دارد و اگر كس ديگرى از عزت سهمى دارد از او و به اذن او گرفته است ، همچنانكه فرمود:«'''ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا'''» و نيز فرموده :«'''من كان يريد العزه فلله العزه جميعا'''». | و اگر خداى سبحان عزيز است (و بلكه همه عزتها از او است) براى اين است كه او ذاتى است كه هيچ چيز از هيچ جهت بر او قهر و غلبه ندارد، و او بر همه چيز و از هر جهت قهر و غلبه دارد و اگر كس ديگرى از عزت سهمى دارد از او و به اذن او گرفته است ، همچنانكه فرمود: «'''ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا'''» و نيز فرموده: «'''من كان يريد العزه فلله العزه جميعا'''». | ||
كلمه «'''حميد'''» كه در آيه مورد بحث آمده بر وزن «'''فعيل '''» و به معناى مفعول از ماده «'''حمد'''» است ، و «'''حمد عبارت '''» است از ثناى جميل و مدح بر خوبيهاى اختيارى ، و چون تمام جمالها و خوبيها به او منتهى مى شوند در نتيجه تمام حمدها مخصوص او خواهد بود، همچنانكه خودش فرموده :«'''الحمد لله رب العالمين '''». | كلمه «'''حميد'''» كه در آيه مورد بحث آمده بر وزن «'''فعيل '''» و به معناى مفعول از ماده «'''حمد'''» است ، و «'''حمد عبارت '''» است از ثناى جميل و مدح بر خوبيهاى اختيارى ، و چون تمام جمالها و خوبيها به او منتهى مى شوند در نتيجه تمام حمدها مخصوص او خواهد بود، همچنانكه خودش فرموده :«'''الحمد لله رب العالمين '''». | ||
از جمله حرفهاى عجيب و غريب ، سخنى است كه از امام فخر رازى نقل مى كنند، - و ما آن را به زودى بيان مى كنيم -كه گفته است :كلمه حميد به معناى داناى بى نياز است . | از جمله حرفهاى عجيب و غريب ، سخنى است كه از امام فخر رازى نقل مى كنند، - و ما آن را به زودى بيان مى كنيم -كه گفته است :كلمه حميد به معناى داناى بى نياز است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳ </center> | ||
جمله «'''الى صراط العزيز الحميد'''» بدل از جمله «'''الى النور'''» است كه هدف از كتاب را بيان مى كند و در حقيقت بيان بعد از بيان است .در بيان اول اين معنا را مى فهماند كه كتاب مذكور، نوريست كه حق را از باطل ، و خير را از شر، و سعادت را از شقاوت جدا مى سازد، و در بيان دوم ، اين معنا را مى فهماند كه كتاب مزبور راه روشنى است كه همه راهروان خود را در متن و وسط راه جمع آورى نموده ، همگى را به سوى خداى عزيز و حميد مى برد. | جمله «'''الى صراط العزيز الحميد'''» بدل از جمله «'''الى النور'''» است كه هدف از كتاب را بيان مى كند و در حقيقت بيان بعد از بيان است. در بيان اول اين معنا را مى فهماند كه كتاب مذكور، نوريست كه حق را از باطل ، و خير را از شر، و سعادت را از شقاوت جدا مى سازد، و در بيان دوم ، اين معنا را مى فهماند كه كتاب مزبور راه روشنى است كه همه راهروان خود را در متن و وسط راه جمع آورى نموده ، همگى را به سوى خداى عزيز و حميد مى برد. | ||
وجه آوردن هر دو صفت «'''عزيز'''» و «'''حميد'''» در دنباله آيه شريفه | وجه آوردن هر دو صفت «'''عزيز'''» و «'''حميد'''» در دنباله آيه شريفه | ||
اگر عزيز و حميد را كه دو صفت بزرگى هستند ذكر كرد، بدين جهت است كه اين دو صفت مبدا و سرمنشا مطالبى هستند كه در اين سوره به مشركين خاطرنشان مى كند، چون عمده كلام در اين سوره ، تذكر و يادآورى مشركين است به اينكه :خداى سبحان به خاطر ربوبيتش اين همه نعمتهاى بزرگ به ايشان داده و از طريق فرستادگانش آنها را موظف كرده كه شكر او را بجاى آورند و كفران نعمتش نكنند و به فرستادگانش وعده داده كه اگر بندگان من ايمان بياورند، آنها را داخل بهشت مى كنم و اگر كفران كنند از ايشان انتقام مى گيرم و به شقاوت و عذاب گرفتار مى كنم ، پس بايد كه از پروردگارشان بترسند و از مخالفت دستورها و كفران نعمتهايش بر حذر باشند، چون تمامى عزتها از آن اوست ، و كسى نيست كه بتواند جلو عذاب او را بگيرد، و او در هر حال حميد و سزاوار ثنا است ، و كسى نيست او را در پاداش دادن به مومنين و كيفر كردن كافران ، ملامت و مذمت كند، | |||
اين سه مطلب ، يعنى وحدانيت خدا در | اگر عزيز و حميد را كه دو صفت بزرگى هستند ذكر كرد، بدين جهت است كه اين دو صفت مبدا و سرمنشا مطالبى هستند كه در اين سوره به مشركين خاطرنشان مى كند، چون عمده كلام در اين سوره ، تذكر و يادآورى مشركين است به اينكه :خداى سبحان به خاطر ربوبيتش اين همه نعمتهاى بزرگ به ايشان داده و از طريق فرستادگانش آنها را موظف كرده كه شكر او را بجاى آورند و كفران نعمتش نكنند و به فرستادگانش وعده داده كه اگر بندگان من ايمان بياورند، آنها را داخل بهشت مى كنم و اگر كفران كنند از ايشان انتقام مى گيرم و به شقاوت و عذاب گرفتار مى كنم ، پس بايد كه از پروردگارشان بترسند و از مخالفت دستورها و كفران نعمتهايش بر حذر باشند، چون تمامى عزتها از آن اوست ، و كسى نيست كه بتواند جلو عذاب او را بگيرد، و او در هر حال حميد و سزاوار ثنا است ، و كسى نيست او را در پاداش دادن به مومنين و كيفر كردن كافران ، ملامت و مذمت كند، همچنان كه در دادن اين همه نعمت به كافران ، كسى ملامتش نكرد. | ||
اين سه مطلب ، يعنى وحدانيت خدا در ربوبيت، و عزيز بودن ، و حميد بودن در كارهايش ، و آنچه كه اين صفات اقتضا دارند، يعنى ترس از عزت مطلقه اش ، و شكر در برابر نعمتهايى كه ارزانى داشته ، و وثوق به نعمتهايى كه وعده آن را داده است ، و توجه و تذكر به آيات ربوبيتش ، مطالب عمده اين سوره هستند. | |||
وجه تقدم صفت «'''عزيز'''» بر «'''حميد'''» در آيه شريفه | وجه تقدم صفت «'''عزيز'''» بر «'''حميد'''» در آيه شريفه | ||
در تفسير روح المعانى از ابى حيان نقل شده كه او گفته است :وجه ذكر اين دو صفت ، و نيز وجه اينكه اول عزيز، و سپس حميد را آورده ، رعايت تناسبى است كه اين دو صفت با مساله اخراج از ظلمات به نور دارند، چون اخراج مزبور، مستلزم داشتن عزت و قدرت است تا چنين كتابى را نازل كند كه احدى نتواند نظيرش را بياورد، و نيز مستلزم حميد بودن است ، چون كسى كه به مردم بزرگترين نعمتها را (نعمت بيرون كردن از ظلمت ها به نور) انعام كرده البته حميد است . | |||
در تفسير روح المعانى از ابى حيان نقل شده كه او گفته است: وجه ذكر اين دو صفت ، و نيز وجه اينكه اول عزيز، و سپس حميد را آورده ، رعايت تناسبى است كه اين دو صفت با مساله اخراج از ظلمات به نور دارند، چون اخراج مزبور، مستلزم داشتن عزت و قدرت است تا چنين كتابى را نازل كند كه احدى نتواند نظيرش را بياورد، و نيز مستلزم حميد بودن است ، چون كسى كه به مردم بزرگترين نعمتها را (نعمت بيرون كردن از ظلمت ها به نور) انعام كرده البته حميد است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴ </center> | ||
ليكن نكته اى كه ايشان آورده اند، هيچ ربطى به سياق آيات اين سوره ندارد و شايد ايشان اين نكته را از آيه ديگرى كه در وصف قرآن مى فرمايد:«'''و انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد'''» گرفته است و ليكن مقامى كه آيه مزبور دارد غير مقامى است كه آيات مورد بحث دارند. | ليكن نكته اى كه ايشان آورده اند، هيچ ربطى به سياق آيات اين سوره ندارد و شايد ايشان اين نكته را از آيه ديگرى كه در وصف قرآن مى فرمايد:«'''و انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد'''» گرفته است و ليكن مقامى كه آيه مزبور دارد غير مقامى است كه آيات مورد بحث دارند. | ||
و از امام فخر رازى نقل شده كه در تفسيرش گفته است :اگر كلمه عزيز را بر كلمه حميد مقدم داشته براى اين است كه اولين اطلاعى كه انسان از خداى تعالى پيدا مى كند علم به قدرت او است ، سپس به عالم | |||
البته اين كلام فخر رازى گزاف گوئى عجيبى بيش نيست .و قريب به همين حرف در گزاف گويى ، سخن يكى ديگر از مفسرين است كه گفته :مقدم داشتن عزيز بر حميد به خاطر اعتنايى است كه نسبت به صفات سلبيه | و از امام فخر رازى نقل شده كه در تفسيرش گفته است: اگر كلمه عزيز را بر كلمه حميد مقدم داشته براى اين است كه اولين اطلاعى كه انسان از خداى تعالى پيدا مى كند علم به قدرت او است ، سپس به عالم بودن، و آنگاه به غنى و بى نياز بودن او است ، چون عزت ، به معناى قدرت ، و حميد، به معناى عالم غنى است، و همانطور كه گفته شد، علم به قدرت خدا مقدم بر پى بردن به علم او به تمام چيرها و غناى او از تمامى آنها است، ناگزير قرآن كريم هم ، عزيز را مقدم بر حميد ذكر كرد. | ||
و در وجه اينكه چرا از ميان صفات خداوندى اين دو صفت اختصاص به ذكر يافته ، بعضى گفته اند:براى اينكه مردم را به پيمودن راه دين كه راه عزيز و حميد است تشويق كند، چون سالك راه دين ، عزيز و محمود است . | |||
البته اين كلام فخر رازى گزاف گوئى عجيبى بيش نيست. و قريب به همين حرف در گزاف گويى ، سخن يكى ديگر از مفسرين است كه گفته: مقدم داشتن عزيز بر حميد به خاطر اعتنايى است كه نسبت به صفات سلبيه است، چون كه در هر چيزى «'''تخليه '''» بر«'''تحليه '''» مقدم است . (اول بايد ظرف را از پليديها و زهرها شستشو نمود، سپس شربت در آن ريخت ، و ظرف دل نيز چنين است در صفات خداوندى هم، اول بايد او را از نواقص منزه داشت ، بعد صفات ثبوتيه را برايش اثبات نمود) و عزت هم كه از صفات سلبيه است بر حميد (كه از صفات ثبوتيه است) مقدم شد. | |||
و در وجه اينكه چرا از ميان صفات خداوندى اين دو صفت اختصاص به ذكر يافته ، بعضى گفته اند: براى اينكه مردم را به پيمودن راه دين كه راه عزيز و حميد است تشويق كند، چون سالك راه دين ، عزيز و محمود است . | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۵ </center> | ||
اين وجه ، وجه بدى نيست ، و ليكن در حقيقت از فوايدى است كه بر ذكر اين دو صفت مترتب مى شود، نه اينكه سبب ذكر، اين باشد.بنابر | اين وجه ، وجه بدى نيست ، و ليكن در حقيقت از فوايدى است كه بر ذكر اين دو صفت مترتب مى شود، نه اينكه سبب ذكر، اين باشد. بنابر اين، جهت اختصاص همان است كه ما گفتيم . | ||
<span id='link12'><span> | <span id='link12'><span> | ||
==حميد و عزيز بودن لازمه مالكيت مطلقه خداوند است == | ==حميد و عزيز بودن لازمه مالكيت مطلقه خداوند است == | ||
جمله «'''الله الذى له ما فى السموات و ما فى الارض '''» دو صفت عزيز و حميد را بيان مى كند، و منظور از()آنچه در آسمانها و زمين است )) همه موجودات عالم است ، كه شامل خود آسمان ها و زمين نيز مى شود، زيرا خداى سبحان همانطور كه مالك آنچه كه در آسمانها و زمين است مى باشد، مالك خود آنها نيز هست .آرى ، او از هر جهت و به حقيقت معناى كلمه ، مالك هر چيز است .و اين جمله به حجت عزيز و حميد بودن خدا اشاره مى كند.آرى ، هر چند كه خداى تعالى هر دليلى را در دلالتش به نتيجه مى رساند، و با كلماتش هر حقى را به كرسى مى نشاند، و ليكن با بندگان خود بر طبق فطرتشان سخن مى گويد و اين بدان جهت است كه چون خداى تعالى مالك هر خلق و امرى است آنهم به حقيقت معناى ملكيت ، قهرا مالك هر عزت و غلبه اى نيز هست ، و هر عزتى كه تصور شود از او است ، پس او عزيز است ، چون او در هر چيز و به هر نحو كه بخواهد مى تواند تصرف كند، و تصرفش هم به هر نحو كه باشد پسنديده است ، پس او محمود است ، چون تصرف وقتى ناپسند است كه شخص متصرف ، مالك آن نباشد، و عقل يا شرع يا عرف به او اجازه تصرف نداده باشد، و خدا چنين نيست و هر تصرفى را كه عقل و يا شرع و يا عرف به او نسبت دهد او مالك حقيقى آن است ، پس او حميدى است كه افعالش پسنديده است . | جمله «'''الله الذى له ما فى السموات و ما فى الارض '''» دو صفت عزيز و حميد را بيان مى كند، و منظور از()آنچه در آسمانها و زمين است )) همه موجودات عالم است ، كه شامل خود آسمان ها و زمين نيز مى شود، زيرا خداى سبحان همانطور كه مالك آنچه كه در آسمانها و زمين است مى باشد، مالك خود آنها نيز هست .آرى ، او از هر جهت و به حقيقت معناى كلمه ، مالك هر چيز است .و اين جمله به حجت عزيز و حميد بودن خدا اشاره مى كند.آرى ، هر چند كه خداى تعالى هر دليلى را در دلالتش به نتيجه مى رساند، و با كلماتش هر حقى را به كرسى مى نشاند، و ليكن با بندگان خود بر طبق فطرتشان سخن مى گويد و اين بدان جهت است كه چون خداى تعالى مالك هر خلق و امرى است آنهم به حقيقت معناى ملكيت ، قهرا مالك هر عزت و غلبه اى نيز هست ، و هر عزتى كه تصور شود از او است ، پس او عزيز است ، چون او در هر چيز و به هر نحو كه بخواهد مى تواند تصرف كند، و تصرفش هم به هر نحو كه باشد پسنديده است ، پس او محمود است ، چون تصرف وقتى ناپسند است كه شخص متصرف ، مالك آن نباشد، و عقل يا شرع يا عرف به او اجازه تصرف نداده باشد، و خدا چنين نيست و هر تصرفى را كه عقل و يا شرع و يا عرف به او نسبت دهد او مالك حقيقى آن است ، پس او حميدى است كه افعالش پسنديده است . |
ویرایش