ریشه فتن: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
امتحان اصل فتن گذاشتن طلا در آتش است تا خوبى آن از ناخوبى آشكار شود (مفردات) در مجمع فرموده: فتنه، امتحان، اختبار، نظير هم‏اند «فتنت الذهب فى النار» آن وقت گويند كه طلا را در آتش براى خالص و ناخالص بودن آن امتحان كنى. [انفال:28]. بدانيد كه اموال و اولاد شما امتحانى است كه به آنها امتحان كرده مى‏شويد تا بدتان از خوبتان روشن شود. در الميزان هست: فتنه آن است كه به وسيله آن چيزى امتحان شود، به خود امتحان و به لازم امتحان كه شدت و عذاب است و به ضلال و شرك كه سبب عذاب‏اند، اطلاق مى‏شود، در قرآن در همه اين معانى به كار رفته است. اينك نگاهى به چند آيه: 1- [طه:40]. فتون نيز مصدر است به معنى آزمودن آيه درباره موسى «عليه‏السلام» است يعنى: كسى را كشتى تو را از گرفتارى آن نجات داديم و تو را آزموديم آزمودن بخصوصى. 2- [حديد:14]. اگر «فَتَنْتُمْ» را به معنى اولى بگيريم مانعى ندارد راغب گفته: فتن به معنى ادخال انسان در آتش نيز به كار مى‏رود يعنى: اما شما خود را به عذاب افكنديد منتظر مانديد و شك كرديد. «تَرَبَّصْتُمْ...» ظاهراً تعليل «فتنتم» است. 3- [بروج:10]. «فَتَنُوا» در آيه به آتش كشيدن است يعنى: آنان كه مردان و زنان مؤمن را به آتش عذاب كردند براى آنهاست عذاب جهنم، ايضاً [ذاريات:13-14]. روزى كه بر آتش كشيده شوند. عذابتان را بچشيد اين آن آست كه به آن عجله مى‏كرديد. اين از موارد استعمال فتنه است. 4- [صافات:161-163]. «فاتن» اسم فاعل است يعنى آزمايشگر و به فتنه‏انداز ضمير «عليه» به خدا راجع است يعنى: شما اى مشركان و معبودهايتان بر خدا (و ضرر دين خدا) به فتنه‏انداز نيستيد مگر كسى را كه به آتش وارد مى‏شود يعنى فقط مى‏توانيد منحرفان را اضلال كنيد. 5- [بقره:191-193-217]. فتنه در لسان اين آيات چنانكه گفته‏اند به معنى شرك است. اين ظاهراً بدان جهت است كه شرك و ضلال سبب دخول در آتش‏اند. 6- [انفال:25]. از اين آيه با ملاحظه آيات قبل و بعد، به نظر مى‏آيد كه مقصود آن است: اى اهل ايمان جامعه خويش را پاك كنيد، امر به معروف و نهى از منكر كنيد، فرمان خدا را اجابت نمائيد وگرنه گرفتارى و بلا كه در اثر ستم ستمكاران روى آورد همه را خواهد گرفت و مخصوص ظالمان نخواهد بود. مثلا اگر عده‏اى در جامعه به نفع بيگانگان كار كردند در صورت تسلط بيگانه‏ها همه بدبخت خواهند بود. يا اگر چند نفر كشتى را سوراخ كنند عاملين و غير آنها همه غرق خواهند شد. هيچ مانعى ندارد كه لا در «لاتُصيبَنَّ» نافيه باشد و آن وصف فتنه است يعنى بپرهيزيد از فتنه‏اى كه فقط به ظالمان شما نمى‏رسد بلكه عموم را مى‏گيرد و شايد جواب شرط محذوف باشد يعنى «اِنْ اَصابَتْكُمْ لاتُصيبَنَّ الظالَمينَ فَقَطٌ». ظاهراً مراد از فتنه گرفتارى و عذاب دنيوى است چنانكه گفته شد. و اگر شامل آخرت هم باشد قهراً ظالمان در اثر ظلم و ديگران در اثر ترك امر به معروف معذب خواهند بود ولى احتمال اول اصح است هر چند بعضى از بزرگان قبول ندارد. *** فتنه در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به ديگران. مثل [عنكبوت:3]. كه درباره امتحان خداست و مثل [نساء:101]. كه درباره غير خداست. در قرآن مجيد هر آنجا كه درباره بشر آمده مراد فتنه مذموم و آزمايش ناهنجار است برخلاف امتحان خدا. امتحان خدا يعنى چه؟ از قرآن مجيد به دست مى‏آيد كه تكاليف الهى و پيش‏آمدهاى روزگار همه امتحان خدائى‏اند و به وسيله آنها خوب و بد از هم جدا شده و خوبان در راه كمال و بدان در راه شقاوت پيش مى‏روند حتى وسائل زندگى نيز از آن جمله است [كهف:7]. با وسائل زندگى نيكوكاران از بدكاران تميز داده مى‏شوند. خير و شر هر دو امتحان است شايد آمدن آنها عنان زندگى و افعال را عوض كند [اعراف:168]. ايضاً آيه [انبیاء:35]. در راه رجوع الى اللَّه شر و خير پيش مى‏آيد تا عده‏اى را به راه كمال و گروهى را به راه شقاوت ببرد. به ابراهيم «عليه‏السلام» دستور داده مى‏شود: فرزندت را در راه خدا قربانى كن پسر و پدر هر دو به اين كار راضى مى‏شوند و چون روشن مى‏گردد كه هر دو مطيع و تسليم امرند جواب مى‏رسد [صافات:106]. دستور ذبح فرزند و اسكان ذريه در سرزمين خشك و تفتيده مكّه و نظائر آنها ظاهراً همان ابتلا و امتحان است كه ابراهيم «عليه‏السلام» به امامت رسانيد [بقره:124]. دستورات و تكاليف بر بشر نازل مى‏شود تا بشر را رشد دهند و به طرف كمال برند در نتيجه صادقان از كاذبان جدا مى‏شوند و هر يك راه خويش مى‏گيرند [عنكبوت:2-3]. دستور جهاد و حمله به دشمن امتحان و اختبار است [محمّد:31]. و به طور خلاصه با امتحان الهى كه همان احكام و پيش‏آمدها و وسائل زندگى است مردم به راه كمال و شقاء مى‏افتند و پيش مى‏روند تا اهل سعادت به سعادت و اهل شقاوت به شقاوت برسند و از هم متمايز گردند. الميزان در ج چهارم ذيل آيه 42 آل عمران در اين باره بحث مفصلى دارد كه ديدنى است.
امتحان اصل فتن گذاشتن طلا در آتش است تا خوبى آن از ناخوبى آشكار شود (مفردات) در مجمع فرموده: فتنه، امتحان، اختبار، نظير هم‏اند «فتنت الذهب فى النار» آن وقت گويند كه طلا را در آتش براى خالص و ناخالص بودن آن امتحان كنى. [انفال:28]. بدانيد كه اموال و اولاد شما امتحانى است كه به آنها امتحان كرده مى‏شويد تا بدتان از خوبتان روشن شود. در الميزان هست: فتنه آن است كه به وسيله آن چيزى امتحان شود، به خود امتحان و به لازم امتحان كه شدت و عذاب است و به ضلال و شرك كه سبب عذاب‏اند، اطلاق مى‏شود، در قرآن در همه اين معانى به كار رفته است. اينك نگاهى به چند آيه: 1- [طه:40]. فتون نيز مصدر است به معنى آزمودن آيه درباره موسى «عليه‏السلام» است يعنى: كسى را كشتى تو را از گرفتارى آن نجات داديم و تو را آزموديم آزمودن بخصوصى. 2- [حديد:14]. اگر «فَتَنْتُمْ» را به معنى اولى بگيريم مانعى ندارد راغب گفته: فتن به معنى ادخال انسان در آتش نيز به كار مى‏رود يعنى: اما شما خود را به عذاب افكنديد منتظر مانديد و شك كرديد. «تَرَبَّصْتُمْ...» ظاهراً تعليل «فتنتم» است. 3- [بروج:10]. «فَتَنُوا» در آيه به آتش كشيدن است يعنى: آنان كه مردان و زنان مؤمن را به آتش عذاب كردند براى آنهاست عذاب جهنم، ايضاً [ذاريات:13-14]. روزى كه بر آتش كشيده شوند. عذابتان را بچشيد اين آن آست كه به آن عجله مى‏كرديد. اين از موارد استعمال فتنه است. 4- [صافات:161-163]. «فاتن» اسم فاعل است يعنى آزمايشگر و به فتنه‏انداز ضمير «عليه» به خدا راجع است يعنى: شما اى مشركان و معبودهايتان بر خدا (و ضرر دين خدا) به فتنه‏انداز نيستيد مگر كسى را كه به آتش وارد مى‏شود يعنى فقط مى‏توانيد منحرفان را اضلال كنيد. 5- [بقره:191-193-217]. فتنه در لسان اين آيات چنانكه گفته‏اند به معنى شرك است. اين ظاهراً بدان جهت است كه شرك و ضلال سبب دخول در آتش‏اند. 6- [انفال:25]. از اين آيه با ملاحظه آيات قبل و بعد، به نظر مى‏آيد كه مقصود آن است: اى اهل ايمان جامعه خويش را پاك كنيد، امر به معروف و نهى از منكر كنيد، فرمان خدا را اجابت نمائيد وگرنه گرفتارى و بلا كه در اثر ستم ستمكاران روى آورد همه را خواهد گرفت و مخصوص ظالمان نخواهد بود. مثلا اگر عده‏اى در جامعه به نفع بيگانگان كار كردند در صورت تسلط بيگانه‏ها همه بدبخت خواهند بود. يا اگر چند نفر كشتى را سوراخ كنند عاملين و غير آنها همه غرق خواهند شد. هيچ مانعى ندارد كه لا در «لاتُصيبَنَّ» نافيه باشد و آن وصف فتنه است يعنى بپرهيزيد از فتنه‏اى كه فقط به ظالمان شما نمى‏رسد بلكه عموم را مى‏گيرد و شايد جواب شرط محذوف باشد يعنى «اِنْ اَصابَتْكُمْ لاتُصيبَنَّ الظالَمينَ فَقَطٌ». ظاهراً مراد از فتنه گرفتارى و عذاب دنيوى است چنانكه گفته شد. و اگر شامل آخرت هم باشد قهراً ظالمان در اثر ظلم و ديگران در اثر ترك امر به معروف معذب خواهند بود ولى احتمال اول اصح است هر چند بعضى از بزرگان قبول ندارد. *** فتنه در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به ديگران. مثل [عنكبوت:3]. كه درباره امتحان خداست و مثل [نساء:101]. كه درباره غير خداست. در قرآن مجيد هر آنجا كه درباره بشر آمده مراد فتنه مذموم و آزمايش ناهنجار است برخلاف امتحان خدا. امتحان خدا يعنى چه؟ از قرآن مجيد به دست مى‏آيد كه تكاليف الهى و پيش‏آمدهاى روزگار همه امتحان خدائى‏اند و به وسيله آنها خوب و بد از هم جدا شده و خوبان در راه كمال و بدان در راه شقاوت پيش مى‏روند حتى وسائل زندگى نيز از آن جمله است [كهف:7]. با وسائل زندگى نيكوكاران از بدكاران تميز داده مى‏شوند. خير و شر هر دو امتحان است شايد آمدن آنها عنان زندگى و افعال را عوض كند [اعراف:168]. ايضاً آيه [انبیاء:35]. در راه رجوع الى اللَّه شر و خير پيش مى‏آيد تا عده‏اى را به راه كمال و گروهى را به راه شقاوت ببرد. به ابراهيم «عليه‏السلام» دستور داده مى‏شود: فرزندت را در راه خدا قربانى كن پسر و پدر هر دو به اين كار راضى مى‏شوند و چون روشن مى‏گردد كه هر دو مطيع و تسليم امرند جواب مى‏رسد [صافات:106]. دستور ذبح فرزند و اسكان ذريه در سرزمين خشك و تفتيده مكّه و نظائر آنها ظاهراً همان ابتلا و امتحان است كه ابراهيم «عليه‏السلام» به امامت رسانيد [بقره:124]. دستورات و تكاليف بر بشر نازل مى‏شود تا بشر را رشد دهند و به طرف كمال برند در نتيجه صادقان از كاذبان جدا مى‏شوند و هر يك راه خويش مى‏گيرند [عنكبوت:2-3]. دستور جهاد و حمله به دشمن امتحان و اختبار است [محمّد:31]. و به طور خلاصه با امتحان الهى كه همان احكام و پيش‏آمدها و وسائل زندگى است مردم به راه كمال و شقاء مى‏افتند و پيش مى‏روند تا اهل سعادت به سعادت و اهل شقاوت به شقاوت برسند و از هم متمايز گردند. الميزان در ج چهارم ذيل آيه 42 آل عمران در اين باره بحث مفصلى دارد كه ديدنى است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
هم:100, ل:97, کم:73, من:73, ه:72, ک:60, انن:56, ان:56, ما:54, لا:53, ف:53, فى:51, کون:47, الذين:43, ب:42, وله:40, الله:39, اله:38, الا:37, نا:32, ها:32, ربب:32, على:31, قول:31, فتن:31, علم:30, جعل:29, قد:29, قوم:26, کفر:25, ثم:25, بعض:25, قتل:25, الى:24, امن:23, ظلم:22, بغى:22, قبل:21, ى:21, صوب:21, کلل:19, دين:19, قلب:19, حتى:19, رئى:18, کبر:18, عند:18, ضلل:17, ذوق:17, عن:17, غفر:17, خرج:17, انس:17, لم:17, صبر:16, هو:16, لبث:16, فرعون:16, نجو:16, شجر:16, ولد:16, لکن:16, ا:16, هى:16, رحم:16, نور:16, نن:16, اول:16, اتى:16, غمم:15, شطن:15, ن:15, لقى:10, نفس:15, يوم:15, بعد:15, بصر:15, بل:15, عمى:15, عذب:15, ذا:15, الذى:15, انتم:15, خوف:15, او:15, مول:15, ارض:15, مدن:15, سقط:14, خير:14, دنو:14, سنو:14, فسد:14, شىء:14, لعل:14, جهد:14, رسل:14, توب:14, هذا:14, يا:14, فعل:14, سوق:14, ذلک:13, مرر:13, تبع:13, جىء:13, هجر:13, ملک:13, حذر:13, غدق:13, سئل:13, اهل:13, کذب:13, کود:13, امر:13, جهنم:13, اذا:13, حشر:13, وقى:13, سليمان:13, موه:13, فرق:13, رکس:13, شدد:13, ردد:13, نحن:13, نوق:13, سبل:12, شهد:12, اخر:12, ذکر:12, نزل:12, آدم:12, عنق:12, کثر:12, نقم:12, حکم:12, حيث:12, حيى:12, شرر:12, متع:12, ايى:12, بطش:12, ربص:12, رقب:12, بلى:12, رجع:12, زهر:12, صلى:12, داود:12, تسع:12, درى:12, عدد:12, موت:12, اذن:12, حوط:12, لن:12, اجر:12, سمع:12, صمم:12, زعم:12, ملء:12, عوم:12, حسب:12, بنو:12, ظنن:12, جحم:12, زقم:12, کتم:12, رود:12, نوب:12, خلل:12, رهط:12, وجه:12, کرس:12, هوى:12, صلو:12, اشر:12, قطر:12, علو:12, ريب:12, سقى:12, شبه:12, التى:12, لعن:12, صير:12, غرر:11, وحى:11, الم:11, مسح:11, يقن:11, سفه:11, وکل:11, مع:11, طرق:11, بلو:11, عبد:11, وضع:11, عظم:11, حين:11, رزق:11, س:11, زيل:11, خسر:11, ام:11, عرض:11, نبء:11, اين:11, قصر:11, يى:11, خرر:11, ترک:11, زوج:11, ولى:11, طمئن:11, وحد:11, رضو:11, قرآن:11, مدين:11, مرض:11, سنن:11, اذى:11, هما:11, مضى:11, لئک:11, غدو:11, شرک:11, اصل:11, خبل:11, عزل:11, ايان:11, منى:11, جسد:11, قرء:11, طمن:11, قسو:11, خلف:11, احد:11, ابو:11, هدى:11, قلل:11, طفق:11, رکع:11, سجد:10, سامرى:10, دخل:10, فرى:10, حزن:10, ثقف:10, کرم:10, خصص:10, اولاء:10, کتب:10, صلح:10, جنح:10, الک:10, هارون:10, مشى:10, زيغ:10, زيد:10, يسر:10, طعم:10, طير:10, هلک:10, بقى:10, حقق:10, لو:10, عمل:10, نهى:10, عجل:10, جناح:10, عدو:10, حرم:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۹

تکرار در قرآن: ۶۰(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

امتحان اصل فتن گذاشتن طلا در آتش است تا خوبى آن از ناخوبى آشكار شود (مفردات) در مجمع فرموده: فتنه، امتحان، اختبار، نظير هم‏اند «فتنت الذهب فى النار» آن وقت گويند كه طلا را در آتش براى خالص و ناخالص بودن آن امتحان كنى. [انفال:28]. بدانيد كه اموال و اولاد شما امتحانى است كه به آنها امتحان كرده مى‏شويد تا بدتان از خوبتان روشن شود. در الميزان هست: فتنه آن است كه به وسيله آن چيزى امتحان شود، به خود امتحان و به لازم امتحان كه شدت و عذاب است و به ضلال و شرك كه سبب عذاب‏اند، اطلاق مى‏شود، در قرآن در همه اين معانى به كار رفته است. اينك نگاهى به چند آيه: 1- [طه:40]. فتون نيز مصدر است به معنى آزمودن آيه درباره موسى «عليه‏السلام» است يعنى: كسى را كشتى تو را از گرفتارى آن نجات داديم و تو را آزموديم آزمودن بخصوصى. 2- [حديد:14]. اگر «فَتَنْتُمْ» را به معنى اولى بگيريم مانعى ندارد راغب گفته: فتن به معنى ادخال انسان در آتش نيز به كار مى‏رود يعنى: اما شما خود را به عذاب افكنديد منتظر مانديد و شك كرديد. «تَرَبَّصْتُمْ...» ظاهراً تعليل «فتنتم» است. 3- [بروج:10]. «فَتَنُوا» در آيه به آتش كشيدن است يعنى: آنان كه مردان و زنان مؤمن را به آتش عذاب كردند براى آنهاست عذاب جهنم، ايضاً [ذاريات:13-14]. روزى كه بر آتش كشيده شوند. عذابتان را بچشيد اين آن آست كه به آن عجله مى‏كرديد. اين از موارد استعمال فتنه است. 4- [صافات:161-163]. «فاتن» اسم فاعل است يعنى آزمايشگر و به فتنه‏انداز ضمير «عليه» به خدا راجع است يعنى: شما اى مشركان و معبودهايتان بر خدا (و ضرر دين خدا) به فتنه‏انداز نيستيد مگر كسى را كه به آتش وارد مى‏شود يعنى فقط مى‏توانيد منحرفان را اضلال كنيد. 5- [بقره:191-193-217]. فتنه در لسان اين آيات چنانكه گفته‏اند به معنى شرك است. اين ظاهراً بدان جهت است كه شرك و ضلال سبب دخول در آتش‏اند. 6- [انفال:25]. از اين آيه با ملاحظه آيات قبل و بعد، به نظر مى‏آيد كه مقصود آن است: اى اهل ايمان جامعه خويش را پاك كنيد، امر به معروف و نهى از منكر كنيد، فرمان خدا را اجابت نمائيد وگرنه گرفتارى و بلا كه در اثر ستم ستمكاران روى آورد همه را خواهد گرفت و مخصوص ظالمان نخواهد بود. مثلا اگر عده‏اى در جامعه به نفع بيگانگان كار كردند در صورت تسلط بيگانه‏ها همه بدبخت خواهند بود. يا اگر چند نفر كشتى را سوراخ كنند عاملين و غير آنها همه غرق خواهند شد. هيچ مانعى ندارد كه لا در «لاتُصيبَنَّ» نافيه باشد و آن وصف فتنه است يعنى بپرهيزيد از فتنه‏اى كه فقط به ظالمان شما نمى‏رسد بلكه عموم را مى‏گيرد و شايد جواب شرط محذوف باشد يعنى «اِنْ اَصابَتْكُمْ لاتُصيبَنَّ الظالَمينَ فَقَطٌ». ظاهراً مراد از فتنه گرفتارى و عذاب دنيوى است چنانكه گفته شد. و اگر شامل آخرت هم باشد قهراً ظالمان در اثر ظلم و ديگران در اثر ترك امر به معروف معذب خواهند بود ولى احتمال اول اصح است هر چند بعضى از بزرگان قبول ندارد. *** فتنه در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به ديگران. مثل [عنكبوت:3]. كه درباره امتحان خداست و مثل [نساء:101]. كه درباره غير خداست. در قرآن مجيد هر آنجا كه درباره بشر آمده مراد فتنه مذموم و آزمايش ناهنجار است برخلاف امتحان خدا. امتحان خدا يعنى چه؟ از قرآن مجيد به دست مى‏آيد كه تكاليف الهى و پيش‏آمدهاى روزگار همه امتحان خدائى‏اند و به وسيله آنها خوب و بد از هم جدا شده و خوبان در راه كمال و بدان در راه شقاوت پيش مى‏روند حتى وسائل زندگى نيز از آن جمله است [كهف:7]. با وسائل زندگى نيكوكاران از بدكاران تميز داده مى‏شوند. خير و شر هر دو امتحان است شايد آمدن آنها عنان زندگى و افعال را عوض كند [اعراف:168]. ايضاً آيه [انبیاء:35]. در راه رجوع الى اللَّه شر و خير پيش مى‏آيد تا عده‏اى را به راه كمال و گروهى را به راه شقاوت ببرد. به ابراهيم «عليه‏السلام» دستور داده مى‏شود: فرزندت را در راه خدا قربانى كن پسر و پدر هر دو به اين كار راضى مى‏شوند و چون روشن مى‏گردد كه هر دو مطيع و تسليم امرند جواب مى‏رسد [صافات:106]. دستور ذبح فرزند و اسكان ذريه در سرزمين خشك و تفتيده مكّه و نظائر آنها ظاهراً همان ابتلا و امتحان است كه ابراهيم «عليه‏السلام» به امامت رسانيد [بقره:124]. دستورات و تكاليف بر بشر نازل مى‏شود تا بشر را رشد دهند و به طرف كمال برند در نتيجه صادقان از كاذبان جدا مى‏شوند و هر يك راه خويش مى‏گيرند [عنكبوت:2-3]. دستور جهاد و حمله به دشمن امتحان و اختبار است [محمّد:31]. و به طور خلاصه با امتحان الهى كه همان احكام و پيش‏آمدها و وسائل زندگى است مردم به راه كمال و شقاء مى‏افتند و پيش مى‏روند تا اهل سعادت به سعادت و اهل شقاوت به شقاوت برسند و از هم متمايز گردند. الميزان در ج چهارم ذيل آيه 42 آل عمران در اين باره بحث مفصلى دارد كه ديدنى است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
فِتْنَةٌ ۱۱
الْفِتْنَةُ ۲
الْفِتْنَةِ ۳
يَفْتِنَکُمُ‌ ۱
فِتْنَتَهُ‌ ۱
يَفْتِنُوکَ‌ ۱
فِتْنَتُهُمْ‌ ۱
فَتَنَّا ۵
يَفْتِنَنَّکُمُ‌ ۱
فِتْنَتُکَ‌ ۱
فِتْنَةً ۱۰
الْفِتْنَةَ ۳
تَفْتِنِّي‌ ۱
يُفْتَنُونَ‌ ۳
يَفْتِنَهُمْ‌ ۱
فُتِنُوا ۱
لَيَفْتِنُونَکَ‌ ۱
فَتَنَّاکَ‌ ۱
فُتُوناً ۱
فُتِنْتُمْ‌ ۱
لِنَفْتِنَهُمْ‌ ۲
تُفْتَنُونَ‌ ۱
فِتْنَةَ ۱
بِفَاتِنِينَ‌ ۱
فَتَنَّاهُ‌ ۱
فِتْنَتَکُمْ‌ ۱
فَتَنْتُمْ‌ ۱
الْمَفْتُونُ‌ ۱
فَتَنُوا ۱

ریشه‌های مرتبط