تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
و نيز، در معناى آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: «ثُمّ بَعَثنَا مِن بَعدِهِ رُسُلاً إلى قَومِهِم فَجَاؤُهُم بِالبَيّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤمِنُوا بِمَا كَذّبُوا بِهِ مِن قَبل كَذَلِكَ نَطبَعُ عَلى قُلُوبِ المُعتَدِين».
و نيز، در معناى آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: «ثُمّ بَعَثنَا مِن بَعدِهِ رُسُلاً إلى قَومِهِم فَجَاؤُهُم بِالبَيّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤمِنُوا بِمَا كَذّبُوا بِهِ مِن قَبل كَذَلِكَ نَطبَعُ عَلى قُلُوبِ المُعتَدِين».


«'''فقالوا ابشر يهدوننا'''» - كلمه «'''بشر'''» هم به يك نفر اطلاق مى شود و هم بر جمع ، و مراد از آن در اينجا معناى دوم است ، به دليل اينكه دنبالش مى فرمايد: «'''يهدوننا - ما را هدايت كنند'''» و اگر كلمه «'''بشر'''» را نكره (بدون الف و لام ) آوردند، به منظور تحقير هدايتگران بوده ، و استفهام در آيه انكارى است ، مى فرمايد از در انكار پرسيدند: آيا افرادى از بشر كه هيچ برترى بر ما ندارند ما را هدايت كنند؟
«'''فَقَالُوا أبَشَرٌ يَهدُونَنَا'''» - كلمه «بَشَرٌ»، هم به يك نفر اطلاق مى شود و هم بر جمع، و مراد از آن، در اين جا معناى دوم است. به دليل اين كه دنبالش مى فرمايد: «يَهدُونَنَا - ما را هدايت كنند»، و اگر كلمه «بَشَرٌ» را نكره (بدون الف و لام) آوردند، به منظور تحقير هدايتگران بوده، و استفهام در آيه، انكارى است. مى فرمايد از درِ انكار پرسيدند: آيا افرادى از بشر كه هيچ برترى بر ما ندارند، ما را هدايت كنند؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۰ </center>
و اين سخن از ايشان به جز كبرورزى منشاء ديگرى نداشته ، علاوه بر اين ، اكثر اين امت ها كه هلاك شدند، وثنى مذهب بودند، و منكر نبوت (و معاد )، كه اساس دعوت انبيا است ، و به همين جهت خداى تعالى جمله «'''فكفروا و تولو'''»ا را متفرع كرد بر جمله «'''ابشر يهدوننا'''»، و فهماند كه كفر و اعراض خود را بر اساس تكبر خود بنا كردند.
و اين سخن از ايشان، به جز كبرورزى، منشأ ديگرى نداشته. علاوه براين، اكثر اين امت ها كه هلاك شدند، وَثَنى مذهب بودند، و منكر نبوت (و معاد)، كه اساس دعوت انبيا است، و به همين جهت، خداى تعالى، جملۀ «فَكَفَرُوا وَ تَوَلّوا» را متفرع كرد بر جملۀ «أبَشَرٌ يَهدُونَنَا»، و فهماند كه كفر و اعراض خود را بر اساس تكبر خود بنا كردند.
معناى جمله «'''و استغنى الله '''» و مراد از استغناى خداى سبحان
 
«'''و استغنى اللّه '''» - كلمه «'''استغناء'''» به معناى طلب بى نيازى است ، و استعمال آن در مورد خداى تعالى به اين معنا نيست ، چون خداى عزوجل غنى بالذات است ، بلكه به معناى اظهار بى نيازى است ، و بدين جهت اظهار بى نيازى كرده كه بت پرستان علم و نيرو و استطاعت را خاص خود دانسته ، مى پنداشتند كه همين كمالات جمع آنان را از فنا نگه مى دارد، و بقا را براى آنان تضمين مى كند گويا عالم وجود بى نياز از ايشان نيست ، همچنان كه در جاى ديگر قرآن از آنان حكايت كرده كه گفتند: «'''ما اظن ان تبيد هذه ابدا'''» و نيز فرموده : «'''و لئن اذقناه رحمه منا من بعد ضراء مسته ليق ولن هذا لى و ما اظن الساعه قائمه '''».
== معناى جملۀ «وَ استَغنَى اللهُ» و مراد از بى نیازی خداى سبحان ==
و مال اين اعتقاد در حقيقت به اين است كه خدا به آنان احتياج دارد، و احتياجى كه دارد در دست اينان است ، و بنابر اين ، مراد از جمله «'''و استغنى اللّه '''» همان بلاى انقراض كفار خواهد بود، كه جمله «'''فذاقوا و بال امرهم '''» نيز بر آن دلالت مى كرد.
«'''وَ استَغنَى اللّهُ '''» - كلمۀ «إستغناء»، به معناى طلب بى نيازى است و استعمال آن، در مورد خداى تعالى، به اين معنا نيست. چون خداى عزّوجلّ، غنىّ بالذات است؛ بلكه به معناى اظهار بى نيازى است، و بدين جهت اظهار بى نيازى كرده كه بت پرستان، علم و نيرو و استطاعت را خاص خود دانسته، مى پنداشتند كه همين كمالات، جمع آنان را از فنا نگه مى دارد، و بقا را براى آنان تضمين مى كند. گويا عالَم وجود، بى نياز از ايشان نيست، همچنان كه در جاى ديگر، قرآن از آنان حكايت كرده كه گفتند: «مَا أظُنّ أن تَبِيدَ هذِهِ أبَداً». و نيز فرموده: «وَ لَئِن أذَقنَاهُ رَحمَةً مِنّا مِن بَعدِ ضَرّاءَ مَسّتهُ لَيَقُولَنّ هَذَا لِى وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قَائِمَةً».
علاوه بر اين ، انسان طبعا خودپسند است ، و پيش خود چنين مى پندارد كه خداى تعالى رهين منت اوست ، و او حق حرمتى نزد خدا دارد، و بر خدا واجب است وى را هر جا كه باشد مورد احسان قرار دهد، مثل اينكه خداى تعالى احتياج دارد به اينكه سعادت او را تاءمين نموده و به وى احسان كند، همچنان كه آيه زير نيز به پندار باطنى انسان اشاره نموده مى فرمايد: «'''و ما اظن الساعه قائمه و لئن رددت الى ربى لاجدن خيرا منها منقلبا'''»، و نيز فرموده : «'''و ما اظن الساعه قائمه و لئن رجعت الى ربى ان لى عنده للحسنى '''».
 
و مآل اين اعتقاد، در حقيقت به اين است كه خدا به آنان احتياج دارد، و احتياجى كه دارد، در دست اينان است. و بنابراين، مراد از جملۀ «وَ استَغنَى اللّهُ»، همان بلاى انقراض كفار خواهد بود، كه جمله «فَذَاقُوا وَبَالَ أمرِهِم» نيز، بر آن دلالت مى كرد.
 
علاوه براين، انسان طبعا خودپسند است، و پيش خود چنين مى پندارد كه خداى تعالى، رهينِ منّت اوست، و او، حقّ حرمتى نزد خدا دارد، و بر خدا واجب است وى را، هر جا كه باشد، مورد احسان قرار دهد. مثل اين كه خداى تعالى احتياج دارد به اين كه سعادت او را تأمين نموده و به وى احسان كند. همچنان كه آيه زير نيز، به این پندار باطنى انسان اشاره نموده، مى فرمايد: «وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِن رُدِدتُ إلى رَبّى لَأجِدَنّ خَيراً مِنهَا مُنقَلَباً». و نيز فرموده: «وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِن رُجِعتُ إلى رَبّى إنّ لِى عِندَهُ لَلحُسنَى».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۱ </center>
و مال اين پندار در حقيقت به اين است كه سعادتمند كردن آنان به هر طريق كه خودشان بخواهند وظيفه خداست ، مثل اينكه العياذ باللّه دست خدا زير سنگ ايشان است ، و در دنيا چشاندن و بال اين پندار، و در آخرت عذاب كردنشان در حقيقت اظهار بى نيازى او از ايشان است ، بنابر اين ، مراد از استغناى خداى تعالى از ايشان همان مجموعى است كه از جمله «'''فذاقوا وبال امرهم وعذاب اليم '''» استفاده مى شود.
و مال اين پندار در حقيقت به اين است كه سعادتمند كردن آنان به هر طريق كه خودشان بخواهند وظيفه خداست ، مثل اينكه العياذ باللّه دست خدا زير سنگ ايشان است ، و در دنيا چشاندن و بال اين پندار، و در آخرت عذاب كردنشان در حقيقت اظهار بى نيازى او از ايشان است ، بنابر اين ، مراد از استغناى خداى تعالى از ايشان همان مجموعى است كه از جمله «'''فذاقوا وبال امرهم وعذاب اليم '''» استفاده مى شود.