ریشه شجر: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
(به فتح، ج) درخت، اهل لغت گفته‏اند هر چه از روئيدنيها تنه دارد شجر است و آنچه تنه ندارد نجم و عشب و حشيش است [رحمن:6]. يعنى علف و درخت سجده مى‏كنند. شجر را مطلق و واحد آن را شجره گفته‏اند مثل ثمر و واحد شجره گفته‏اند مثل ثمر و ثمره، تمر و تمره نحو [بقره:35]. ولى در بعضى آيات شجره مطلق نيز آمده است نحو [مؤمنون:20] [لقمان:27]. [نور:35]. اما احتمال دارد در اين آيات كل فرد فرد مراد باشد. * [نساء:65]. مراد از شجر مشاجره و تنازع است منازعه را از آن تشاجر گويند كه سخن دو خصم يا خصوم مثل برگ و شاخه درخت به هم مختلط مى‏شوند (مجمع) يعنى: پس نه به خدايت قسم اهل ايمان نمى‏شوند تا تو را در اختلاف خويش حاكم كنند. در نهج البلاغه خطبه 106 آمده «وَ تَشاجَرَتِ النّاسُ بِالْقُلُوبِ». * [يس:80]. معنى آيه در «خضر» ديده شود. * [بقره:35]. مراد از شجره همان درختى است كه آدم و زنش از خوردن آن نهى شدند. درباره آن اختلاف است: تاك، درخت انجير، درخت كافور گفته‏اند در تورات درخت معذفت است ولى اين افسانه نمى‏كند حال‏آن كه فرموده «وِعَلَّمَ آدَمَ الْاَسْماءَ كُلَّها». قرآن مجيد روشن نمى‏كند كه‏آن چه درختى بود ولى تأثير آن را نقل مى‏كند: و آن جمله «فَتَكُونا مِنَ الظّالِمينَ» است كه در صورت خوردن به زحمت مى‏افتادند چنانكه خود گفتند [اعراف:23]. و نيز آيه [اعراف:22]. روشن مى‏كند كه در اثر خوردن از آن وضعشان تغيير كرد و عورتين آنها در اثر ريختن لباسهايشان چنانكه فرموده [اعراف:26]. * [اسراء:60]. در «رأى» مفصلا گفته شد كه مراد از شجره ملعونه بنى اميه است.
(به فتح، ج) درخت، اهل لغت گفته‏اند هر چه از روئيدنيها تنه دارد شجر است و آنچه تنه ندارد نجم و عشب و حشيش است [رحمن:6]. يعنى علف و درخت سجده مى‏كنند. شجر را مطلق و واحد آن را شجره گفته‏اند مثل ثمر و واحد شجره گفته‏اند مثل ثمر و ثمره، تمر و تمره نحو [بقره:35]. ولى در بعضى آيات شجره مطلق نيز آمده است نحو [مؤمنون:20] [لقمان:27]. [نور:35]. اما احتمال دارد در اين آيات كل فرد فرد مراد باشد. * [نساء:65]. مراد از شجر مشاجره و تنازع است منازعه را از آن تشاجر گويند كه سخن دو خصم يا خصوم مثل برگ و شاخه درخت به هم مختلط مى‏شوند (مجمع) يعنى: پس نه به خدايت قسم اهل ايمان نمى‏شوند تا تو را در اختلاف خويش حاكم كنند. در نهج البلاغه خطبه 106 آمده «وَ تَشاجَرَتِ النّاسُ بِالْقُلُوبِ». * [يس:80]. معنى آيه در «خضر» ديده شود. * [بقره:35]. مراد از شجره همان درختى است كه آدم و زنش از خوردن آن نهى شدند. درباره آن اختلاف است: تاك، درخت انجير، درخت كافور گفته‏اند در تورات درخت معذفت است ولى اين افسانه نمى‏كند حال‏آن كه فرموده «وِعَلَّمَ آدَمَ الْاَسْماءَ كُلَّها». قرآن مجيد روشن نمى‏كند كه‏آن چه درختى بود ولى تأثير آن را نقل مى‏كند: و آن جمله «فَتَكُونا مِنَ الظّالِمينَ» است كه در صورت خوردن به زحمت مى‏افتادند چنانكه خود گفتند [اعراف:23]. و نيز آيه [اعراف:22]. روشن مى‏كند كه در اثر خوردن از آن وضعشان تغيير كرد و عورتين آنها در اثر ريختن لباسهايشان چنانكه فرموده [اعراف:26]. * [اسراء:60]. در «رأى» مفصلا گفته شد كه مراد از شجره ملعونه بنى اميه است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, ها:60, ل:58, ف:51, فى:46, ه:45, ک:39, ما:31, ان:31, لا:31, انن:30, کما:27, اکل:26, کون:25, نبت:24, هذه:23, زقم:23, هما:23, کم:22, هم:22, ب:22, جعل:21, ظلم:21, اله:21, على:21, ا:21, کثر:20, فتن:19, خرج:19, عن:19, برک:18, وله:18, نجم:18, نا:18, ارض:18, انس:18, خبث:18, طيب:18, ام:18, بين:18, قرب:18, جبل:18, کلم:18, نشء:17, الا:17, ثم:17, مثل:17, اصل:17, علم:17, قول:17, قمر:17, سمو:16, نحن:16, الله:16, انتم:16, نور:16, يا:16, ملک:16, هو:16, شمس:16, شىء:16, ذکر:15, شطن:15, حيث:15, نهى:15, نزل:15, زيت:15, رئى:15, وقد:15, دبب:14, حسب:14, سجد:14, التى:14, طعم:14, بحر:14, خضر:14, قلم:14, رحم:14, خلد:14, تحت:14, لعن:14, دلل:14, بدو:14, امن:14, ذوق:14, بيت:14, لما:14, رفع:14, اثم:14, عزز:14, يقطن:14, کان:13, ربب:13, تلکما:13, طور:13, بيع:13, ملء:13, خير:13, ورى:13, اذا:13, مدد:13, موسى:13, بقع:13, سوم:13, مهل:13, يى:13, کلل:13, شرب:13, جثث:13, قرآن:13, عرش:13, رسل:13, يقطين:13, کذب:13, الى:13, قرء:13, زلل:13, طلع:13, جحم:13, الک:13, وضع:13, غلى:13, غرر:13, ذلک:13, ضلل:13, مع:13, حکم:13, سوء:13, فکه:13, درر:13, بلو:13, هل:13, اذ:13, سيناء:13, سقم:13, شرق:13, ثبت:12, وزن:12, قلب:12, لئک:12, اخذ:12, الذى:12, عمل:12, آدم:12, يمن:12, لعل:12, خوف:12, حتى:12, کوکب:12, وسوس:12, فوق:12, وجد:12, ى:12, عرى:12, غرب:12, طفق:12, مئى:12, حقق:12, ايى:12, فرع:12, رغد:12, بطن:12, ودى:12, حمد:12, لو:12, خلق:12, انا:12, بعد:12, الف:11, شطء:11, نفس:11, کود:11, دهن:11, خصف:11, لم:11, ضرب:11, بهج:11, او:11, ثمر:11, غنى:11, نحل:11, کيف:11, موه:11, صبغ:11, سبع:11, بل:11, ذات:11, عدو:11, زيد:10, جنن:10, حرج:10, عذب:10, حدق:10, ندى:10, سکن:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۸

تکرار در قرآن: ۲۷(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

(به فتح، ج) درخت، اهل لغت گفته‏اند هر چه از روئيدنيها تنه دارد شجر است و آنچه تنه ندارد نجم و عشب و حشيش است [رحمن:6]. يعنى علف و درخت سجده مى‏كنند. شجر را مطلق و واحد آن را شجره گفته‏اند مثل ثمر و واحد شجره گفته‏اند مثل ثمر و ثمره، تمر و تمره نحو [بقره:35]. ولى در بعضى آيات شجره مطلق نيز آمده است نحو [مؤمنون:20] [لقمان:27]. [نور:35]. اما احتمال دارد در اين آيات كل فرد فرد مراد باشد. * [نساء:65]. مراد از شجر مشاجره و تنازع است منازعه را از آن تشاجر گويند كه سخن دو خصم يا خصوم مثل برگ و شاخه درخت به هم مختلط مى‏شوند (مجمع) يعنى: پس نه به خدايت قسم اهل ايمان نمى‏شوند تا تو را در اختلاف خويش حاكم كنند. در نهج البلاغه خطبه 106 آمده «وَ تَشاجَرَتِ النّاسُ بِالْقُلُوبِ». * [يس:80]. معنى آيه در «خضر» ديده شود. * [بقره:35]. مراد از شجره همان درختى است كه آدم و زنش از خوردن آن نهى شدند. درباره آن اختلاف است: تاك، درخت انجير، درخت كافور گفته‏اند در تورات درخت معذفت است ولى اين افسانه نمى‏كند حال‏آن كه فرموده «وِعَلَّمَ آدَمَ الْاَسْماءَ كُلَّها». قرآن مجيد روشن نمى‏كند كه‏آن چه درختى بود ولى تأثير آن را نقل مى‏كند: و آن جمله «فَتَكُونا مِنَ الظّالِمينَ» است كه در صورت خوردن به زحمت مى‏افتادند چنانكه خود گفتند [اعراف:23]. و نيز آيه [اعراف:22]. روشن مى‏كند كه در اثر خوردن از آن وضعشان تغيير كرد و عورتين آنها در اثر ريختن لباسهايشان چنانكه فرموده [اعراف:26]. * [اسراء:60]. در «رأى» مفصلا گفته شد كه مراد از شجره ملعونه بنى اميه است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
الشَّجَرَةَ ۴
شَجَرَ ۱
الشَّجَرَةِ ۴
کَشَجَرَةٍ ۲
شَجَرٌ ۱
الشَّجَرِ ۲
شَجَرَةِ ۱
الشَّجَرُ ۲
شَجَرَةً ۲
شَجَرَةٍ ۲
شَجَرَهَا ۱
شَجَرَةُ ۱
شَجَرَةٌ ۱
شَجَرَةَ ۱
شَجَرٍ ۱
شَجَرَتَهَا ۱

ریشه‌های مرتبط