تَزْهَق: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه زهق | زهق]] (۵ بار) [[کلمه با ریشه:: زهق| ]] | *[[ریشه زهق | زهق]] (۵ بار) [[کلمه با ریشه:: زهق| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
اقرب الموارد زهق و زهوق را خروج روح و هلاكت و بطلان و غيره گفته است. در مجمع نيز هلاكت و بطلان است. صحاح و قاموس اضمحلال را از جمله معانى آن شمردهاند ابن اثير نيز هلاكت و موت و خروج روح گفته است. راغب خروج روح از كثرت تأسف مىداند طبرسى هلاكت را در «زهقت نفسه» نيز جارى دانسته گويد: گويا روحش براى هلاكت خارج شده است . خلاصه همه دو معنى است خروج روح و هلاكت [توبه:55]، [توبه:85]. طبرسى و بيضاوى در ذيل آيه فوق زهق را خروج با صعوبت گفتهاند. يعنى خدا مىخواهد با اموال و اولاد آنها را معذّب كند و در حال كفر جانشان در آيد و بميرند. ولى بهتر اين است بگوئيم: در حال كفر هلاك شوند و آن همان استدراج است كه در «درج» گذشت اموال و اولاد به تدريج استعداد هدايت را از دستشان مىگيرد و تدريجاً هلاك مىگردند با آنكه پيوسته با كفر توأم اند على هذا هلاكت نفس در اين جهان است . زاهق به معنى هلاك شونده و اضمحلالپذيرنده است [انبياء:18]. يعنى حق را بر باطل مىنهيم مغز آن را مىشكند آنگاه بينى كه باطل پوچ و ناچيز است. [اسراء:81]. اگر مراد از «الباطل» شرك و بت پرستى باشد اسلام ازبين رفت و ريشه كن گرديد و اگر مطلق بودن و هلاكت مطلق باطل است به نظر مىآيد منظور اين است: حق آمد و باطل پاشيده و مضمحل گرديد و در آن عجبى نيست زيرا كه شأن باطل همان پاشيدگى و اضمحلال است. و اين مخالف آن نيست كه باطل به وسيله بعضى عوامل خارجى ادامه يابد ولى نظر بذاتش مضمحل و بى ثبات است واللّه اعلم. | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۰۶
ریشه کلمه
- زهق (۵ بار)
قاموس قرآن
اقرب الموارد زهق و زهوق را خروج روح و هلاكت و بطلان و غيره گفته است. در مجمع نيز هلاكت و بطلان است. صحاح و قاموس اضمحلال را از جمله معانى آن شمردهاند ابن اثير نيز هلاكت و موت و خروج روح گفته است. راغب خروج روح از كثرت تأسف مىداند طبرسى هلاكت را در «زهقت نفسه» نيز جارى دانسته گويد: گويا روحش براى هلاكت خارج شده است . خلاصه همه دو معنى است خروج روح و هلاكت [توبه:55]، [توبه:85]. طبرسى و بيضاوى در ذيل آيه فوق زهق را خروج با صعوبت گفتهاند. يعنى خدا مىخواهد با اموال و اولاد آنها را معذّب كند و در حال كفر جانشان در آيد و بميرند. ولى بهتر اين است بگوئيم: در حال كفر هلاك شوند و آن همان استدراج است كه در «درج» گذشت اموال و اولاد به تدريج استعداد هدايت را از دستشان مىگيرد و تدريجاً هلاك مىگردند با آنكه پيوسته با كفر توأم اند على هذا هلاكت نفس در اين جهان است . زاهق به معنى هلاك شونده و اضمحلالپذيرنده است [انبياء:18]. يعنى حق را بر باطل مىنهيم مغز آن را مىشكند آنگاه بينى كه باطل پوچ و ناچيز است. [اسراء:81]. اگر مراد از «الباطل» شرك و بت پرستى باشد اسلام ازبين رفت و ريشه كن گرديد و اگر مطلق بودن و هلاكت مطلق باطل است به نظر مىآيد منظور اين است: حق آمد و باطل پاشيده و مضمحل گرديد و در آن عجبى نيست زيرا كه شأن باطل همان پاشيدگى و اضمحلال است. و اين مخالف آن نيست كه باطل به وسيله بعضى عوامل خارجى ادامه يابد ولى نظر بذاتش مضمحل و بى ثبات است واللّه اعلم.