تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:


==مراد از ضايع كردن نماز در آيه شریفه==
==مراد از ضايع كردن نماز در آيه شریفه==
پس معناى جمله ((فخلف من بعدهم خلف ...(( اين است كه به جاى آنان كه خدا انعامشان كرده بود و طريقه شان خضوع و خشوع براى خداى تعالى بوده همواره با عبادت متوجه او مى شدند، قومى آمدند و قائم مقام ايشان شدند كه آنچه را از آنان گرفتند يعنى نماز و توجه عبادى به سوى خداى سبحان را ضايع كرده و در آن سهل انگارى نمودند، بلكه به كلى از آن اعراض نمودند، و در عوض شهوات را پيروى كردند، و در نتيجه همان شهوات ، ايشان را از مجاهده در راه خدا و توجه به او مانع گرديد.
پس معناى جملۀ «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ...» اين است كه به جاى آنان كه خدا انعامشان كرده بود و طريقه شان خضوع و خشوع براى خداى تعالى بوده، همواره با عبادت متوجه او مى شدند، قومى آمدند و قائم مقام ايشان شدند كه آنچه را از آنان گرفتند، يعنى نماز و توجه عبادى به سوى خداى سبحان را ضايع كرده و در آن سهل انگارى نمودند، بلكه به كلّى از آن اعراض نمودند، و در عوض، شهوات را پيروى كردند، و در نتيجه همان شهوات، ايشان را از مجاهده در راه خدا و توجه به او مانع گرديد.


از همين جا روشن مى شود كه مراد از ضايع كردن نماز فاسد كردن آن است ، به اينكه در آن سهل انگارى و بى اعتنايى كنند، و در نتيجه كار به جايى برسد كه آن را بازيچه قرار دهند و در آن دخل و تصرف نمايند، و سر انجام بعد از قبولش به كلى تركش كنند و ضايعش گذارند.
از همين جا، روشن مى شود كه مراد از ضايع كردن نماز، فاسد كردن آن است، به اين كه در آن سهل انگارى و بى اعتنايى كنند، و در نتيجه كار به جايى برسد كه آن را بازيچه قرار دهند و در آن دخل و تصرف نمايند، و سرانجام بعد از قبولش به كلّى تركش كنند و ضايعش گذارند.


پس اينكه بعضى ها گفته اند: مراد از ضايع كردن نماز ترك آن است خيلى حرف صحيحى نيست ، چون ترك، به كلى ضايع كردن را نمى گويند، و عنايت دو آيه شريفه متعلق به اين نكته است كه دين الهى از آن طبقه صالح به اين طبقه خلف ناصالح آنها منتقل گرديد، و حق جانشينى آنان را درباره دين ادا نكردند، و آنچه را از نماز به ارث برده بودند ضايع گذارند، در حالى كه نماز تنها ركن عبوديت بود، و در عوض شهوات را كه سد راه حق است پيروى نمودند.
پس اين كه بعضى ها گفته اند: مراد از ضايع كردن نماز، ترك آن است، خيلى حرف صحيحى نيست. چون ترك، به كلّى ضايع كردن را نمى گويند، و عنايت دو آيه شريفه متعلق به اين نكته است كه دين الهى از آن طبقه صالح به اين طبقه خلف ناصالح آن ها منتقل گرديد، و حق جانشينى آنان را درباره دين ادا نكردند، و آنچه را از نماز به ارث برده بودند، ضايع گذارند، در حالى كه نماز، تنها ركن عبوديت بود، و در عوض، شهوات را كه سدّ راه حق است، پيروى نمودند.


«'''فسوف يلقون غيا'''» - بعضى ها گفته اند: يعنى ((فسوف يلقون جزاء غيهم بهزودى كيفر غى خود را مى بينند((، و در حقيقت اين عبارت مانند جمله ((و من يفعل ذلك يلق اثاما(( است كه ، تقديرش ‍ ((و من يفعل ذلك يلق جزاء اثمه (( است ، يعنى هر كس چنين كند كيفر گناه خود را مى بيند.
«'''فَسَوفَ يَلقَونَ غَيّاً'''» - بعضى ها گفته اند: يعنى «فَسَوفَ يَلقَونَ جَزَاءَ غَيِّهِم: به زودى كيفر غىّ خود را مى بينند»، و در حقيقت، اين عبارت مانند جملۀ «وَ مَن يَفعَل ذَلِكَ يَلقَ أثَاماً» است، كه تقديرش: «وَ مَن يَفعَل ذَلِكَ يَلقَ جَزَاءَ إثمِهِ» است. يعنى هر كس چنين كند، كيفر گناه خود را مى بيند.


ممكن هم هست مراد از غى ، خودش باشد نه جزايش ، به اين صورت كه غى را غايت
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰۵ </center>
و منتهاى سير در مسير فرض كرده باشد، و مسير عبارت باشد از ضايع كردن نماز و پيروى شهوات ، و نقطه انتهايش عبارت باشد از غى ، آنگاه فرموده باشد حال كه اين طبقه ناخلف راهى پيش گرفته اند كه نهايتش ‍غى است ، به زودى به همان نهايت نيز مى رسند، حال يا به اينكه در قيامت كه عالم كشف حقايق است پى به گمراهى خود مى برند، يا به اينكه همان گمراهى رفته رفته در دلهاشان رسوخ مى كند تا آنجا كه از اولياى شيطان شوند، همچنانكه فرمود: ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين (( و به هر حال عبارت مذكور استعاره از كنايه لطيفى است .   
ممكن هم هست مراد از «غىّ»، خودش باشد نه جزايش. به اين صورت كه «غىّ» را غايت و منتهاى سير در مسير فرض كرده باشد، و مسير عبارت باشد از ضايع كردن نماز و پيروى شهوات، و نقطۀ انتهايش، عبارت باشد از «غّى».
 
آنگاه فرموده باشد حال كه اين طبقه ناخلف راهى پيش گرفته اند كه نهايتش ‍«غىّ» است، به زودى، به همان نهايت نيز مى رسند. حال يا به اين كه در قيامت كه عالَم كشف حقايق است، پى به گمراهى خود مى برند. يا به اين كه همان گمراهى، رفته رفته، در دل هاشان رسوخ مى كند، تا آن جا كه از اولياى شيطان شوند. همچنان كه فرمود: «إنّ عِبَادِى لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطَانٌ إلّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الغَاوِين». و به هر حال، عبارت مذكور، استعاره از كنايه لطيفى است.