تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۳۰: خط ۲۳۰:
بعضى ديگر گفته اند: تفضيل (بهترى) در اين گونه موارد، از باب تهكّم (مسخره و استهزاء) است.
بعضى ديگر گفته اند: تفضيل (بهترى) در اين گونه موارد، از باب تهكّم (مسخره و استهزاء) است.


==توضيح اين تعبير از وقوع قيامت كه فرمود: «يوم تشقق السماء بالغمام ...»==
==توضيح اين تعبير از وقوع قيامت كه فرمود: «يَومَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالغَمَام...»==
«'''وَ يَوْمَ تَشقَّقُ السمَاءُ بِالْغَمَمِ وَ نُزِّلَ المَْلَائكَةُ تَنزِيلاً'''»:
«'''وَ يَوْمَ تَشقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَ نُزِّلَ المَْلَائكَةُ تَنزِيلاً'''»:


ظاهرا ظرف «'''يوم '''» به خاطر فعلى تقديرى منصوب شده باشد، و معنا اين باشد كه به ياد آر روزى را كه چنين و چنان مى شود، چون كفار روز قيامت نيز ملائكه را مى بينند، و مراد از اين روز، روز قيامت است ، به دليل اينكه فرموده «'''الملك يومئذ الحق للرحمن '''» بعضى از مفسرين در متعلق ظرف مذكور وجوه ديگرى ذكر كرده اند كه فايده اى در نقل آنها نديديم .
ظاهرا ظرف «يَوم»، به خاطر فعلى تقديرى منصوب شده باشد، و معنا اين باشد كه: به ياد آر روزى را كه چنين و چنان مى شود. چون كفار روز قيامت نيز ملائكه را مى بينند، و مراد از اين روز، روز قيامت است. به دليل اين كه فرموده: «المُلكُ يَومَئِذٍ الحَقُّ لِلرّحمَان».  


كلمه «'''تشقق '''» در اصل «'''تتشقق '''» و از باب تفعل ، از ماده «'''شق '''» بوده ، كه به معناى قطع است و تشقق به معناى باز شدن است ، و غمام نام ابر است ، و اگر ابر را «'''غمام '''» خوانده اند، براى اين است كه آفتاب را مى پوشاند، زيرا غمام از ماده غم كه به معناى پرده است ، مى باشد. و حرف «'''باء'''» در كلمه «'''بالغمام '''» يا براى ملابست است ، و آيه را چنين معنا مى دهد كه : «'''آسمان باز مى شود در حالى كه متلبس به ابر است يعنى آسمانى ابرى است '''» و يا به معناى «'''عن '''» است ، و آيه را چنين معنا مى دهد كه آسمان از ابر باز مى شود، يعنى از طرف ابر پاره مى شود و يا با خود ابر.
بعضى از مفسران، در متعلق ظرف مذكور، وجوه ديگرى ذكر كرده اند، كه فايده اى در نقل آن ها نديديم.


و هر چه باشد ظاهر آيه اين است كه روز قيامت آسمان شكافته مى شود، و ابرهايى هم كه روى آن را پوشانده نيز باز مى شود، و ملائكه كه ساكنان آسمانند نازل مى شوند، و كفار ايشان را مى بينند، پس آيه قريب المعنا با آيه «'''و انشقت السّماء فهى يومئذ واهية و الملك على ارجائها'''» مى شود.
كلمۀ «تَشَقَّقُ» در اصل «تَتَشَقَّقُ» و از باب تفعّل، از مادۀ «شق» بوده، كه به معناى «قطع» است و «تشقّق»، به معناى باز شدن است. و «غَمام»، نام ابر است، و اگر ابر را «غَمام» خوانده اند، براى اين است كه آفتاب را مى پوشاند. زيرا «غمام» از ماده «غم» كه به معناى پرده است، مى باشد.  


و بعيد نيست كه اين طرز سخن كنايه باشد از پاره شدن پرده هاى جهلى ، و بروز عالم آسمان - يعنى عالم غيب -،و بروز سكان آن ، كه همان ملائكه هستند، و نازل شدن ملائكه به
و حرف «باء» در كلمۀ «بِالغَمَام»، يا براى ملابست است، و آيه را چنين معنا مى دهد كه: «آسمان باز مى شود، در حالى كه متلبس به ابر است. يعنى آسمانى ابرى است». و يا به معناى «عَن» است، و آيه را چنين معنا مى دهد كه: «آسمان از ابر باز مى شود». يعنى از طرف ابر پاره مى شود و يا با خود ابر.
 
و هرچه باشد، ظاهر آيه اين است كه روز قيامت آسمان شكافته مى شود، و ابرهايى هم كه روى آن را پوشانده نيز باز مى شود، و ملائكه كه ساكنان آسمان اند، نازل مى شوند، و كفار ايشان را مى بينند. پس آيه قريب المعنا با آيه: «وَ انشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِىَ يَومَئِذٍ وَاهِيَة وَ المَلَكُ عَلَى أرجَائِهَا» مى شود.
 
و بعيد نيست كه اين طرز سخن، كنايه باشد از پاره شدن پرده هاى جهلى، و بروز عالَم آسمان - يعنى عالَم غيب - و بروز سكان آن، كه همان ملائكه هستند، و نازل شدن ملائكه به زمين، كه محل زندگى بشر است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۲۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۲۸۰ </center>
زمين ، كه محل زندگى بشر است .


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد اين است كه آسمان را ابرها پاره مى كنند، همچنان كه در آيه «'''هل ينظرون الا ان ياتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملائكة و قضى الامر و الى اللّه ترجع الامور'''» بدان اشاره دارد كه گفتگويش در تفسير خود آن گذشت .
بعضى از مفسران گفته اند: مراد اين است كه آسمان را ابرها پاره مى كنند، همچنان كه در آيه «هَل يَنظُرُونَ إلّا أن يَأتِيَهُمُ اللّهُ فِى ظِلالِ مِنَ الغَمَامِ وَ المَلَائِكَةُ وَ قُضِىَ الأمرُ وَ إلَى اللّهِ تُرجَعُ الأُمُور» بدان اشاره دارد، كه گفتگويش در تفسير خود آن گذشت.


و اگر از واقعه قيامت تعبير به تشقق كرد، نه به تفتح و امثال آن ، براى اين بود كه دلها را بيشتر بترساند، و همچنين تنوين در كلمه «'''تنزيلا'''» باز براى رساندن عظمت آن روز است .
و اگر از واقعه قيامت، به «تَشَقَّقُ» تعبیر كرد، نه به «تَفَتُّح» و امثال آن، براى اين بود كه دل ها را بيشتر بترساند. و همچنين تنوين در كلمۀ «تَنزِيلاً»، باز براى رساندن عظمت آن روز است.