تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:


==اشاره به معناى «خوف» و فرق آن با «خشيت»==
==اشاره به معناى «خوف» و فرق آن با «خشيت»==
«'''قَالَ رَبِّ إِنّى أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ وَ يَضِيقُ صَدْرِى وَ لا يَنطلِقُ لِسانى فَأَرْسِلْ إِلى هَارُونَ'''»:
«'''قَالَ رَبِّ إِنّى أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ * وَ يَضِيقُ صَدْرِى وَ لا يَنطلِقُ لِسانى فَأَرْسِلْ إِلى هَارُونَ'''»:


در مجمع البيان گفته: كلمۀ «خوف»، به معناى آن حالت ناراحتى و اضطراب درونى است، كه در هنگام توقع و احتمال ضرر به آدمى دست مى دهد و نقيض آن، حالت «امن» است، كه به معناى آرامش و سكون نفس است، نسبت به اين كه نفعش خالص و آميخته با ضرر نيست، و ضرر آن را تهديد نمى كند، و بيشتر موارد اطلاق «خوف» در مورد احساس شر است. مواردى كه آدمى را وادار مى كند به اين كه برخيزد و براى جلوگيرى از آن شر، ابتكارى كند. هرچند كه در دل اضطرابى پيدا نشود.  
در مجمع البيان گفته: كلمۀ «خوف»، به معناى آن حالت ناراحتى و اضطراب درونى است، كه در هنگام توقع و احتمال ضرر به آدمى دست مى دهد و نقيض آن، حالت «امن» است، كه به معناى آرامش و سكون نفس است، نسبت به اين كه نفعش خالص و آميخته با ضرر نيست، و ضرر آن را تهديد نمى كند، و بيشتر موارد اطلاق «خوف» در مورد احساس شر است. مواردى كه آدمى را وادار مى كند به اين كه برخيزد و براى جلوگيرى از آن شر، ابتكارى كند. هرچند كه در دل اضطرابى پيدا نشود.  


به خلاف «خشيت» كه آن، مخصوص مواردى است که نفس آدمی از احساس شر، دچار اضطراب و تشویش گردد و به همین جهت است که خدای تعالی، «خشیت» از غیر خود را از انبیائش نفی کرده و فرموده
به خلاف «خشيت» كه آن، مخصوص مواردى است که نفس آدمی از احساس شر، دچار اضطراب و تشویش گردد و به همین جهت است که خدای تعالی، «خشیت» از غیر خود را از انبیائش نفی کرده  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۶۰ </center>
است: «لَا يَخشَونَ أحَداً إلَّا اللّه»، وليكن نفرمود كه: «از غير خدا خوف ندارند»، و چه بسا «خوف» را اثبات هم كرده باشد. چون فرموده: «وَ إمَّا تَخَافَنَّ مِن قَومٍ خِيَانَةً».
و فرموده است: «لَا يَخشَونَ أحَداً إلَّا اللّه»، وليكن نفرمود كه: «از غير خدا خوف ندارند»، و چه بسا «خوف» را اثبات هم كرده باشد. چون فرموده: «وَ إمَّا تَخَافَنَّ مِن قَومٍ خِيَانَةً».


«'''إنِّى أخَافُ أن يُكَذِّبُون '''» - يعنى: من مى ترسم قوم فرعون، نسبت دروغ به من بدهند.
«'''إنِّى أخَافُ أن يُكَذِّبُون '''» - يعنى: من مى ترسم قوم فرعون، نسبت دروغ به من بدهند.


«'''وَ يَضِيقُ صَدرِى وَ لَا يَنطَلِقُ لِسَانِى '''» - دو فعل «يَضِيقُ» و «َينطَلِقُ»، هر دو مرفوع اند. چون معطوف اند به «أخَافُ». در نتيجه، عذرى كه موسى آورد، سه چيز بوده: اول ترس از اين كه تكذيبش كنند. دوم اين كه: حوصله اش سر آيد و تاب مقاومت نداشته باشد. سوم اين كه: بيانش از اداى دعوت خود قاصر باشد.
«'''وَ يَضِيقُ صَدرِى وَ لَا يَنطَلِقُ لِسَانِى '''» - دو فعل «يَضِيقُ» و «يَنطَلِقُ»، هر دو مرفوع اند. چون معطوف اند به «أخَافُ». در نتيجه، عذرى كه موسى آورد، سه چيز بوده: اول ترس از اين كه تكذيبش كنند. دوم اين كه: حوصله اش سر آيد و تاب مقاومت نداشته باشد. سوم اين كه: بيانش از اداى دعوت خود قاصر باشد.


ولى در قرائت يعقوب و غير او، دو فعل «يَضِيقُ» و «يَنطَلِقُ»، به نصب قرائت شده، تا عطف بر «يُكَذِّبُون» باشد و اين قرائت، با طبع معنا سازگارتر است. بنابراين، عذر موسى «عليه السلام»، تنها همان عذر اولى است. يعنى ترس از تكذيب، و دو تاى ديگر، نتيجه عذر اولى است.
ولى در قرائت يعقوب و غير او، دو فعل «يَضِيقُ» و «يَنطَلِقُ»، به نصب قرائت شده، تا عطف بر «يُكَذِّبُون» باشد و اين قرائت، با طبع معنا سازگارتر است. بنابراين، عذر موسى «عليه السلام»، تنها همان عذر اولى است. يعنى ترس از تكذيب، و دو تاى ديگر، نتيجه عذر اولى است.