النحل ١١٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۹: خط ۲۹:
[[ابراهيم ٢٩ | جَهَنَّمَ‌ يَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ‌...]] (۰) [[الطلاق ١٠ | أَعَدَّ اللَّهُ‌ لَهُمْ‌ عَذَاباً...]] (۱)   
[[ابراهيم ٢٩ | جَهَنَّمَ‌ يَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ‌...]] (۰) [[الطلاق ١٠ | أَعَدَّ اللَّهُ‌ لَهُمْ‌ عَذَاباً...]] (۱)   
</div>
</div>
== نزول ==
محمد بن یعقوب کلینى از على بن ابراهیم و او بعد از سه واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید که این آیه درباره قومى نازل شده که در کنار نهرى به نام ثرثار زندگانى می‌کردند و یا این که در شهرى به نام ثرثار زندگى می‌نمودند و در کمال نعمت و خوشگذرانى و فراخى بودند تا جائى که از اثر کفران نعمت با نانى که از گندم درست می‌کردند، استنجا نموده و خود را با آن تمیز می‌نمودند و از نان‌هائى که استنجا می‌کردند تپه اى عظیم ایجاد شده بود تا این که مردى صالح و نیکوکار بر آن‌ها گذشت و دید زنى مشغول استنجاء بچه خود با نان گندم بوده است.
این مرد گفت: چه شده است شما را؟ چرا از خداوند نمى ترسید و به این کیفیت کفران نعمت خداوند را می‌نمائید. آن زن گفت: چگونه ما را از گرسنگى می‌ترسانى در حالتى که نهر ثرثار همیشه در جریان است و ما از آن بهره برمى گیریم. چیزى نگذشت که آب آن نهر خشکیده شد و باران قطع گردید و نباتات زمین سوخت و وضع اهالى به بدبختى و گرسنگى و بیچارگى کشانیده شد و این آیه نازل گردید.<ref> البرهان فی تفسیر القرآن.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link357 | آيات ۱۱۲ - ۱۲۸،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link357 | آيات ۱۱۲ - ۱۲۸،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link358 | مثلى متضمن هشدار نسبت به كفران نعمت و زنهار از عذاب مترتب بر آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۰#link358 | مثلى متضمن هشدار نسبت به كفران نعمت و زنهار از عذاب مترتب بر آن]]
خط ۴۹: خط ۵۶:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۱#link371 | (روايت در ذيل آيات : ((ضرب الله مثلا...))، ((ان ابراهيم كان امة ...))، ((ادعو الىسبيل ربك )) و ((ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۴۱#link371 | (روايت در ذيل آيات : ((ضرب الله مثلا...))، ((ان ابراهيم كان امة ...))، ((ادعو الىسبيل ربك )) و ((ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم ...))]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link105 | آيه ۱۱۲ - ۱۱۴]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link105 | آيه ۱۱۲ - ۱۱۴]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link106 | تفسير :]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link106 | تفسير :]]
خط ۵۷: خط ۶۶:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link110 | ۳ - لباس گرسنگى و ناامنى]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link110 | ۳ - لباس گرسنگى و ناامنى]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link111 | ۴ - كفران نعمت و تضييع مواهب الهى]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۵#link111 | ۴ - كفران نعمت و تضييع مواهب الهى]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ «112»
و خداوند (براى شما) قريه‌اى را مثال مى‌زند كه امن و آرام بود، روزيش از هر سو فراوان مى‌رسيد، امّا (مردم آن قريه) نعمت‌هاى خدا را ناسپاسى كردند، پس خداوند به (سزاى) آنچه انجام مى‌دادند، پوشش فراگير گرسنگى و ترس را بر آنان چشانيد.
===نکته ها===
تعبير «لِباسَ» در مورد گرسنگى و ترس، شايد بخاطر آن باشد كه اين دو همچون لباس، همه‌ى وجود و زندگى آنها را فراگرفته بود، چنانكه تعبير «چشاندن» كنايه از نفوذِ آثار گرسنگى و ترس، در عمق وجود آنان است.
===پیام ها===
1- تاريخ بشر، داراى ضابطه، قانون و برپايه سنّت‌هاى الهى است. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا»
2- از بيان مثال‌هاى قرآنى در مورد تاريخ واقوام گذشته، عبرت بگيريم. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا»
3- امنيّت و آرامش در رأس نعمت‌ها و زمينه‌ى توسعه در رزق و اقتصاد جامعه مى‌باشد. «آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها»
4- لازم نيست يك منطقه همه نيازش را خودش تأمين كند، بلكه مى‌تواند واردات داشته باشد. «يأتيها رزقها غدا من كل مكان»
5- عذاب‌هاى دنيوى نسبت به عذاب‌هاى اخروى، نوعى چشيدن است نه نوشيدن. «فَأَذاقَهَا اللَّهُ»
6- كفران نعمت در همين دنيا، عقاب دارد. فَكَفَرَتْ‌ ... فَأَذاقَهَا اللَّهُ‌
جلد 4 - صفحه 591
7- كفران نعمت باعث زوال آن است. «فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ»
8- فقر اقتصادى و ناامنى اجتماعى، از نشانه‌هاى بى‌اعتنايى جامعه به اصول دينى است. فَكَفَرَتْ‌ ... فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ‌
9- كفران نعمت هم عذاب جسمى دارد. (فقر و گرسنگى)، هم عذاب روحى و روانى (ترس و نا امنى) فَكَفَرَتْ‌ ... فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ‌
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (112)
بعد از آن مثلى را براى شآمت كفران نعم به جهت تنبه بيان مى‌فرمايد:
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً: و بيان فرمود خداوند مثل قريه را براى كسانى كه به محض لطف، ايشان را مستغرق نعم خود گردانيد، آنها كفران نمايند، و در مقابله شكرگزارى و حق‌شناسى، ناسپاسى و حق‌ناشناسى كنند، حق تعالى‌
----
«1» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 231.
جلد 7 - صفحه 294
نعمت را بدل فرمايد به نقمت، و اين قريه داراى اوصاف متعدده بوده.
اول: كانَتْ آمِنَةً: بود ايمن از تعدى و اهل آن در امان بودند.
صفت دوم: مُطْمَئِنَّةً: آرميده و آسوده كه هيچ خوفى از دشمنان نداشته و محتاج نبودند به انتقال از شهرى به جهت ترس يا تنگى.
صفت سوم: يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً: مى‌آمد به آن ده روزى اهل آن فراخ و بسيار و گوارا. مِنْ كُلِّ مَكانٍ‌: از هرجائى و طرفى كه انديشه آن نبود، از صحرا و دريا به آنجا مى‌بردند. فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ‌: پس كفران ورزيدند اهل آن قريه به نعمتهاى الهى و شكران ننمودند. فَأَذاقَهَا اللَّهُ‌: پس بچشانيد خداوند اهل آن را بجزا و پاداش. لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ‌: پوشش گرسنگى و ترسناكى. بِما كانُوا يَصْنَعُونَ‌: به سبب آنچه بودند كه كردند از عملهاى ناشايسته و افعال قبيحه.
نكته: استعاره فرموده ذوق را براى ادراك اثر ضرر، و لباس را براى چيزى كه كسى را فرا گيرد و بپوشد؛ يعنى حق تعالى چنان كرد كه دريافتند ضرر گرسنگى و ترس را كه بر ايشان مشتمل و تمام اطراف ابدان آنها را احاطه نمود.
ابن عباس‌ «1» گفته: مراد اين شهر اهل مكه‌اند كه ايمن بودند از قتل و غارت و در رفاهيت و فراوانى مى‌گذرانيدند، و نعمت از اطراف به آنجا مى‌آمد.
همينكه اعظم النعم، وجود مسعود حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را خداوند بر ايشان فرستاد، به عوض شكران، كفران ورزيدند، و چون نعمت رسالت، فوق تمام نعم است، كفران او، كفران تمام نعم باشد، لذا حضرت در حق آنها دعا نمود كه (اللهم اشدد وطأتك على مضر فابعث عليهم سنين كسنى يوسف) چنان قحط و خشكسالى بر ايشان وارد شد در مدت هفت سال، كه از شدت گرسنگى مرده‌ها را بيرون آورده خوردند و خون مى‌آشاميدند،
----
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 390.
جلد 7 - صفحه 295
و حضرت اطراف مكه را منع فرموده بود از آن كه طعام به مكه برند، و ديگر ايمنى آنها را بدل نمود به ترس، يعنى ترس مسلمانان را در دل ايشان انداخت تا به حدى كه از هيبت اهل اسلام ترك تردد به سفر شام كردند و بر جان و مال خود ايمن نبودند.
تفسير برهان‌ «1»- كلينى به اسناد خود از عمرو بن شمر گفت: شنيدم حضرت صادق عليه السّلام مى‌فرمود: من هر آينه مى‌ليسم انگشتان خود را از خورش به حدى كه مى‌ترسم اين كه كنيز من آن را از حرص بيند، و حال آنكه چنين نيست، و بتحقيق قومى وسعت يافت بر آنها نعمتها، و ايشان اهل ثرثار بودند و به سبب وفور نعم، مغز گندم را نان ترتيب داده، قطعه قطعه نموده، استنجا مى‌نمودند به آن اطفال خود را، تا جمع شد از اين نانها كوه بزرگى.
مردى از صلحاء گذشت، در حالى كه زنى مشغول به همين كار بود، آن شخص گفت: واى بر شما، بترسيد از خدا و نعمت خود را به كفران تغيير ندهيد.
گفتند: ما را از گرسنگى مى‌ترسانى، مادامى كه ثرثار جارى است، ما را ترس گرسنگى نيست. پس غضب نمود خدا، و ثرثار را كم، و باران و گياه زمين را از ايشان حبس فرمود. تنگى و سختى آمد به حدى كه محتاج شدند به آن كوه، و تقسيم مى‌كردند بين خود به ترازو. على بن ابراهيم‌ «2» فرمايد: آيه شريفه در حق اين جماعت نازل شد.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است بندگان را كه قدر نعم الهى دانسته، به شكران آنها بپردازند و از كفران بپرهيزند، كه عاقبتش وخيم و موجب غضب خداوند حليم گردد «نعوذ باللّه».
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (111) وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (112) وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (113) فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (114) إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (115)
ترجمه‌
روز كه ميآيد هر كسى با آنكه مجادله ميكند براى خودش و وفا كرده ميشود بهر كس آنچه بجا آورد و آنها ستم كرده نميشوند
و زد خدا مثلى كه بلدى بود امن و آرام ميآمد آنرا روزيش فراوان از هر جا پس كفران نمودند بنعمتهاى خدا پس چشانيدشان خدا اثر لباس گرسنگى و ترس را براى آنچه بودند كه ميكردند
و بتحقيق آمد آنها را پيغمبرى از خودشان پس تكذيب نمودند او را پس گرفت آنها را عذاب در حاليكه بودند ستمكاران‌
پس بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا حلال پاكيزه و شكر كنيد نعمت خدا را اگر باشيد كه او را ميپرستيد
جز اين نيست كه حرام كرد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه بانگ زده شود براى غير خدا به آن پس كسيكه مضطرّ شود در حاليكه نه ستمكار باشد و نه متعدى پس همانا خداوند آمرزنده مهربان است..
----
جلد 3 صفحه 322
تفسير
ظرف در صدر آيه يا متعلّق است بغفور رحيم در آيه سابقه يا به اذكر مقدّر و مراد روز قيامت كبرى است كه مردم در پيشگاه الهى حاضر ميشوند و هر كس حجّت باطلى اقامه مينمايد براى رفع تقصير از خود و عذر غير موجّهى ميآورد براى ترك اطاعت خويش و كسى بفكر كسى نيست روز وا نفسا است و جزاى اعمال بد و خوب آنها بدون كم و زياد بآنها داده ميشود و در اين باب بر آنها ستم نميشود كه از عمل خيرشان چيزى كاسته يا بر عمل شرّشان چيزى افزوده شود و ممكن است عين اعمال بآنها مسترد شود بصورت زشت و زيبا و خداوند مثلى زده است براى اهل مكّه كه در بلدى بودند امن و مورد اطمينان از هجوم دشمن باحترام كعبه با وسعت رزق چون از طائف و غيره انواع فواكه و اطعمه بآن جا حمل ميشد و مرفّه البال زندگانى مينمودند پس كفران نعمت كردند و بت پرست شدند و خداوند چشانيد بآنها و مقدّر كرد براى اهالى آن گرسنگى و ترس را كه مانند لباس بر بدنشان احاطه داشت براى اعمال بدشان و آمد از طرف خداوند نزد آنها پيغمبرى از اهل بلد خودشان پس تكذيب نمودند او را و معذب بعذاب مذكور شدند با آنكه ستمكار بودند بر خودشان و بعضى گفته‌اند عذابشان در جنگ بدر بود و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نفرين فرمود آنها را و از خداوند خواست كه هفت سال بقحطى مبتلا شوند مانند اهل مصر در زمان حضرت يوسف عليه السّلام بعلاوه منع فرمود از آنكه آذوقه بآن جا حمل شود و از ترس مسلمانان جرئت مسافرت براى تجارت نداشتند و از گرسنگى مردار و خون ميخوردند و قمّى ره فرموده اينها قومى بودند كه نهر آبى داشتند و با وفور نعمت و رفاهيّت زندگانى ميكردند پس كفران نعمت نمودند و استنجاء كردند بخمير براى آنكه نرم باشد پس نهرشان خشك شد و گرفتار قحطى شدند بطوريكه همان خميرهائى كه خودشان را با آنها پاك كرده بودند بين خودشان قسمت ميكردند و ميخوردند و اين بنظر حقير منافى با بيان سابق نيست چون مثل با ممثّل بايد مطابق باشد حال آنها هم با اهل مكّه مطابق است در كفران نعمت و تبديل آن بعقوبت و پس از انقضاء ايّام شدّت و محنت و قبول اسلام خداوند از نظر رحمت و رأفت نعمت خود را براى آنها عودت داد و اباحه فرمود بصيغه امر كه بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا از غنائم وافر و سائر نعم كه حلال و پاكيزه‌
----
جلد 3 صفحه 323
است براى شما و شكر نعمت خدا را بجا آوريد اگر عبادت مينمائيد خداوند يگانه را و دست از بت پرستيدن برداشته‌ايد و طالب رضاى خدا و خوشنودى پيغمبر او هستيد فقط حرام شد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتى كه در وقت كشتن آنها نام بتها برده شود و باسم غير خدا آنرا ذبح كنند آنهم در صورت اختيار نه اضطرار بتفصيلى كه در سوره بقره ذيل همين آيه گذشت و اينجا بمناسبت مقام تكرار شده است ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ ضَرَب‌َ اللّه‌ُ مَثَلاً قَريَةً كانَت‌ آمِنَةً مُطمَئِنَّةً يَأتِيها رِزقُها رَغَداً مِن‌ كُل‌ِّ مَكان‌ٍ فَكَفَرَت‌ بِأَنعُم‌ِ اللّه‌ِ فَأَذاقَهَا اللّه‌ُ لِباس‌َ الجُوع‌ِ وَ الخَوف‌ِ بِما كانُوا يَصنَعُون‌َ (112)
و مثل‌ ميزند خداوند ‌از‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ شهرستاني‌ ‌که‌ اهل‌ ‌آن‌ ‌در‌ كمال‌ امنيت‌ و اطمينان‌ قلبي‌ ‌از‌ دشمنان‌ خارجي‌ و آفات‌ و امراض‌ بودند و روزي‌ ‌آنها‌ بكمال‌ فراواني‌ ‌از‌ تمام‌ اطراف‌ و امكنه‌ ميآمد ‌پس‌ كفران‌ كردند بنعمت‌هاي‌ الهي‌ ‌پس‌ خداوند چشاند بآنها لباس‌ گرسنگي‌ و خوف‌ و ترس‌ ‌را‌ بسبب‌ آنچه‌ بودند بجا مي‌آورند، اخبار ‌از‌ كافي‌ و عياشي‌ و زيد شحام‌ و ‌علي‌ ‌إبن‌ ابراهيم‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ كردند ‌که‌ خلاصه‌ مفاد ‌آنها‌ اينست‌ ‌که‌ شهرستاني‌ ‌بود‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌در‌ ‌آن‌ شهر ‌با‌ عظمت‌ سكونت‌ داشتند و فواكه‌ و حبوبات‌ بسيار فراوان‌ داشتند و ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ براحتي‌ و امنيت‌ زندگاني‌ ميكردند ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ فراواني‌ كفران‌ نعمت‌هاي‌ الهي‌ كردند ‌حتي‌ بانان‌ ‌ما تحت‌ ‌خود‌ و بچه‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ پاك‌ و استنجا مينمودند و ميگفتند نرم‌تر ‌از‌ سنگ‌ ‌است‌ ‌حتي‌ يك‌ كوه‌ عظيمي‌ شد ‌از‌ ‌اينکه‌ نانهاي‌ آلوده‌ بنجاست‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كفران‌ هفت‌ سال‌ قحطي‌ و خشكسالي‌ و خداوند حيواني‌
جلد 12 - صفحه 199
‌را‌ ‌که‌ كوچكتر ‌از‌ ملخ‌ ‌بود‌ مسلط كرد تمام‌ درخت‌ها و حاصلهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اكل‌ نمود و ‌از‌ ‌بين‌ برد بقدري‌ محتاج‌ شدند ‌که‌ همان‌ نانهاي‌ آلوده‌ ‌را‌ مصرف‌ كردند و بميزان‌ مرتبي‌ تقسيم‌ ميكردند و خوف‌ و جوع‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ متوجه‌ شد نه‌ روز راحت‌ بودند نه‌ شب‌ استراحت‌ ميكردند لذا ميفرمايد: وَ ضَرَب‌َ اللّه‌ُ مَثَلًا و ‌اينکه‌ ضرب‌ مثل‌ ‌براي‌ تنبيه‌ مؤمنين‌ و تحذير كفار ‌است‌ ‌که‌ (شكر نعمت‌ نعمتت‌ افزون‌ كند كفر نعمت‌ ‌از‌ كفت‌ بيرون‌ كند) (قرية) قريه‌ ‌بر‌ شهرستان‌هاي‌ بزرگ‌ ‌هم‌ اطلاق‌ ميشود و مراد اهل‌ قريه‌ ‌است‌ (كانَت‌ آمِنَةً مُطمَئِنَّةً) ‌با‌ كمال‌ امنيت‌ و اطمينان‌ خواطر و خيال‌ راحت‌ زندگي‌ ميكردند يَأتِيها رِزقُها رَغَداً مِن‌ كُل‌ِّ مَكان‌ٍ تمام‌ وسائل‌ زندگي‌ بنحو تام‌ اتم‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ اطراف‌ و اماكن‌ بكمال‌ سهولت‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ فراهم‌ ميشد (فَكَفَرَت‌ بِأَنعُم‌ِ اللّه‌ِ) كفران‌ نعمت‌ چند قسم‌ ‌است‌ يكي‌ آنكه‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ نداند مستند بقدرت‌ ‌خود‌ و اسباب‌ ظاهريه‌ بداند ديگر آنكه‌ قدر داني‌ نكند ديگر بي‌اعتنايي‌ كند ديگر آنكه‌ ‌در‌ ‌غير‌ مورد صرف‌ كند و البته‌ ‌اينکه‌ كفران‌ باعث‌ زوال‌ نعمت‌ ميشود و شكر منعم‌ عقلا واجب‌ ‌است‌ (فَأَذاقَهَا اللّه‌ُ لِباس‌َ الجُوع‌ِ وَ الخَوف‌ِ) تعبير بلباس‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ جوع‌ و خوف‌ ‌از‌ ‌آنها‌ برداشته‌ نمي‌شد دائما گرسنه‌ و ترسان‌ بودند بِما كانُوا يَصنَعُون‌َ ‌آن‌ بي‌احتراماتي‌ ‌که‌ بنعمت‌هاي‌ الهي‌ ميكردند امروز بايد ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌را‌ گوشزد ابناء نوع‌ كرد و ‌آنها‌ ‌را‌ ترسانيد ‌از‌ همچه‌ پيشامدي‌ و روزگاري‌
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 112)- آنها که کفران کردند و گرفتار شدند: کرارا گفته‌ایم که این سوره، سوره نعمتهاست، نعمتهای معنوی و مادی، در این آیه نتیجه کفران نعمتهای الهی را در قالب یک مثال عینی می‌خوانیم.
نخست می‌گوید: «و خداوند (برای آنها که ناسپاسی نعمت می‌کنند) مثلی زیده تفسیر نمونه، ج‌2، ص: 605
زده است: منطقه آبادی را که در نهایت امن و امان بوده» (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً).
این آبادی آن چنان امن و امان بود که ساکنانش «با اطمینان در آن زندگی داشتند» و هرگز مجبور به مهاجرت و کوچ کردن نبودند (مُطْمَئِنَّةً).
علاوه بر نعمت امنیت و اطمینان، «انواع روزیهای مورد نیازش بطور وافر از هر مکانی به سوی آن می‌آمد» (یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ).
«اما سر انجام این آبادی (ساکناش) کفران نعمتهای خدا کردند و خدا لباس گرسنگی و ترس را به خاطر اعمالشان بر اندام آنها پوشانید» (فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ).
در حقیقت همان گونه که در آغاز، نعمت امنیت و رفاه تمام وجود آنها را پر کرده بود، در پایان نیز بر اثر کفران، فقر و ناامنی به جای آن نشست.
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>