ریشه غشى: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::غشى]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | |||
پوشاندن و فراگرفتن. «غَشِيَهُ الْاَمْرُ: غَطَّاهُ» امر او را فراگرفت. [ابراهيم:50]. آتش رويشان را فراگيرد. [ليل:1]. سوگند به شب آنگاه كه فراگيرد. غشاوه: چيزى كه با آن پوشانده شود (پرده) [جاثية:23]. بر گوش و قلب او مهر زد و بر چشمش پردهاى قرار داد. رجوع شود به «ختم». غاشِية: فراگيرنده و پوشاننده. [يوسف:107]. مراد از غاشيه نقمت و عذاب فراگيرنده است. قيامت در [غاشيه:1]. از آن غاشيه خوانده شده كه عموم را فراگيرد و احدى از آن مستثنى نيست مثل [كهف:47]. اين بهتر از آن است كه گوئيم اهوال قيامت همه را فراگيرد زيرا درباره اهل رحمت آمده: [انبیاء:103]. غَواش: جمع غاشيه است (فراگيرندهها). [اعراف:41]. براى آنها از جهنم بستر و از بالايشان فراگيرندهها است يعنى آتش از بالا و پائين آنها را احاطه كرده نظير [زمر:16]. غواش در اصلى غواشى است مثل ضوارب. تغشيه: پوشاندن و نيز پوشانيدن چيزى بر چيزى مثل [انفال:11]. آنگاه كه خواب مختصر را بر شما مىپوشاند يعنى شما را به خواب مىبرد تا آرامشى از ناحيه خدا باشد و مثل [نجم:54]. كه يك مفعول دارد يعنى آن را فراگرفت آنچه فراگرفت. اغشاء: مثل تغشيه است نحو [اعراف:54]. كه دو مفعول دارد يعنى خدا شب را بر روز مىپوشاند و مثل [يس:9]. كه داراى يك مفعول است يعنى: آنها را پوشانديم پس نمىبينند. استغشاء: پوشاندن «اِسْتَغْشى ثَوْبَهُ وَ بِثَوْبِهِ:تَغَّطى بِهِ» يعنى خود را با لباسش پوشاند و به قول راغب لباس را براى خود غاشيه وپرده قرار داد [نوح:7]. انگشتان رابه گوشها نهادند تا كلام حق را نشنوند و لباسشان را به سر كشيدند تا گويند حق را نبينند. گوئى آن كنايه از اعراض است مثل:[هود:5]. بدان آنها سينه خود را منحرف مىكنند از اينكه كلام حق در آن جاى گيرد و آنگاه كه لباسشان را به سر مىكشند. تغّشى: فراگرفتن. گاهى آن كنايه از مجامعت است مثل [اعراف:189]. چون با او مقاربت كرد حملى خفيف برداشت، غشيان المرئة نيز بدان معنى است. [محمّد:20]. مغشى عليه كسى است كه بى حس شده و عارضه فكر و شعورش را پوشانده است. يعنى مثل كسى كه از مرگ بيهوش شده به تو مىنگرند آيه [احزاب:19]. نيز مثل آن است يعنى چشمشان در كاسه سر ميگردد مثل شخص بيهوش شده از مرگ. | |||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
غشو:100, هم:71, من:52, ما:45, ف:40, ه:39, ها:30, ک:26, على:25, ل:24, اذا:23, ليل:21, ب:21, نهر:19, بصر:19, اذ:19, فى:19, غشى:18, عذب:18, وجه:18, يوم:17, انن:17, الله:17, امن:17, کم:17, اتى:16, فوق:16, اله:16, ايى:16, موج:16, وله:16, الى:16, ظلم:16, ثوب:15, سدر:15, اوى:15, نعس:15, حمل:14, طوف:14, سمو:14, نظر:14, زيغ:14, انس:14, ذلک:14, جزى:14, جلو:14, طغو:14, طغى:14, فرعون:14, يمم:14, هوى:14, جعل:13, موت:13, سدد:13, کبر:13, مؤتفکة:13, عمل:13, هدى:13, سوى:13, جنن:13, ثم:13, قد:13, بين:13, ربب:13, بعد:13, ضلل:13, نور:12, حين:12, قطر:12, ثنى:12, زوج:12, کفر:12, دخن:12, شکر:12, عرش:12, جهنم:12, ذا:12, لما:12, يى:12, حدث:12, حکم:12, کلل:12, الذى:12, ظلل:12, صبر:12, قوم:12, لجج:12, جند:12, قطع:12, خشع:12, علم:12, صرر:12, الا:12, خلق:12, عزز:12, الو:12, بنى:12, کان:12, ارض:12, اذن:12, طلب:12, خفف:12, نصب:12, الذين:12, بحر:12, عظم:12, ان:12, خلف:12, او:12, غمم:12, ذکر:12, هذا:12, قلب:12, مهد:11, نزل:11, عين:11, نهى:11, عند:11, لا:11, هل:11, سربال:11, سرر:11, سمع:11, صفد:11, انث:11, حثث:11, دعو:11, حوط:11, مرض:11, الم:11, شمس:11, صبع:11, ولى:11, عصم:11, دور:11, مرر:11, مرى:11, ى:11, نا:11, ا:11, سکن:11, اول:11, خفى:11, يدى:11, قمر:11, ستت:11, قول:11, همم:11, صلح:11, شرک:11, علن:11, ذهب:11, قرن:11, تحت:11, ثمر:11, ائى:11, نفس:10, خوف:10, رجل:10, نجم:10, تبع:10, صحب:10, سلق:10, سوع:10, سخر:10, خلص:10, صدر:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == | ||
{|class="wikitable sortable" | {|class="wikitable sortable" | ||
خط ۱۷: | خط ۴۸: | ||
|يُغْشِي || ۲ | |يُغْشِي || ۲ | ||
|- | |- | ||
| | |تَغَشَّاهَا || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |يُغَشِّيکُمُ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|أُغْشِيَتْ || ۱ | |أُغْشِيَتْ || ۱ | ||
خط ۴۵: | خط ۷۶: | ||
|الْمَغْشِيِ || ۱ | |الْمَغْشِيِ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |فَغَشَّاهَا || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |غَشَّى || ۱ | ||
|- | |- | ||
|اسْتَغْشَوْا || ۱ | |اسْتَغْشَوْا || ۱ |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۲۷
تکرار در قرآن: ۲۹(بار)
قاموس قرآن
پوشاندن و فراگرفتن. «غَشِيَهُ الْاَمْرُ: غَطَّاهُ» امر او را فراگرفت. [ابراهيم:50]. آتش رويشان را فراگيرد. [ليل:1]. سوگند به شب آنگاه كه فراگيرد. غشاوه: چيزى كه با آن پوشانده شود (پرده) [جاثية:23]. بر گوش و قلب او مهر زد و بر چشمش پردهاى قرار داد. رجوع شود به «ختم». غاشِية: فراگيرنده و پوشاننده. [يوسف:107]. مراد از غاشيه نقمت و عذاب فراگيرنده است. قيامت در [غاشيه:1]. از آن غاشيه خوانده شده كه عموم را فراگيرد و احدى از آن مستثنى نيست مثل [كهف:47]. اين بهتر از آن است كه گوئيم اهوال قيامت همه را فراگيرد زيرا درباره اهل رحمت آمده: [انبیاء:103]. غَواش: جمع غاشيه است (فراگيرندهها). [اعراف:41]. براى آنها از جهنم بستر و از بالايشان فراگيرندهها است يعنى آتش از بالا و پائين آنها را احاطه كرده نظير [زمر:16]. غواش در اصلى غواشى است مثل ضوارب. تغشيه: پوشاندن و نيز پوشانيدن چيزى بر چيزى مثل [انفال:11]. آنگاه كه خواب مختصر را بر شما مىپوشاند يعنى شما را به خواب مىبرد تا آرامشى از ناحيه خدا باشد و مثل [نجم:54]. كه يك مفعول دارد يعنى آن را فراگرفت آنچه فراگرفت. اغشاء: مثل تغشيه است نحو [اعراف:54]. كه دو مفعول دارد يعنى خدا شب را بر روز مىپوشاند و مثل [يس:9]. كه داراى يك مفعول است يعنى: آنها را پوشانديم پس نمىبينند. استغشاء: پوشاندن «اِسْتَغْشى ثَوْبَهُ وَ بِثَوْبِهِ:تَغَّطى بِهِ» يعنى خود را با لباسش پوشاند و به قول راغب لباس را براى خود غاشيه وپرده قرار داد [نوح:7]. انگشتان رابه گوشها نهادند تا كلام حق را نشنوند و لباسشان را به سر كشيدند تا گويند حق را نبينند. گوئى آن كنايه از اعراض است مثل:[هود:5]. بدان آنها سينه خود را منحرف مىكنند از اينكه كلام حق در آن جاى گيرد و آنگاه كه لباسشان را به سر مىكشند. تغّشى: فراگرفتن. گاهى آن كنايه از مجامعت است مثل [اعراف:189]. چون با او مقاربت كرد حملى خفيف برداشت، غشيان المرئة نيز بدان معنى است. [محمّد:20]. مغشى عليه كسى است كه بى حس شده و عارضه فكر و شعورش را پوشانده است. يعنى مثل كسى كه از مرگ بيهوش شده به تو مىنگرند آيه [احزاب:19]. نيز مثل آن است يعنى چشمشان در كاسه سر ميگردد مثل شخص بيهوش شده از مرگ.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
غِشَاوَةٌ | ۱ |
يَغْشَى | ۵ |
غَوَاشٍ | ۱ |
يُغْشِي | ۲ |
تَغَشَّاهَا | ۱ |
يُغَشِّيکُمُ | ۱ |
أُغْشِيَتْ | ۱ |
يَسْتَغْشُونَ | ۱ |
غَاشِيَةٌ | ۱ |
تَغْشَى | ۱ |
فَغَشِيَهُمْ | ۱ |
غَشِيَهُمْ | ۲ |
يَغْشَاهُ | ۱ |
يَغْشَاهُمُ | ۱ |
يُغْشَى | ۱ |
فَأَغْشَيْنَاهُمْ | ۱ |
غِشَاوَةً | ۱ |
الْمَغْشِيِ | ۱ |
فَغَشَّاهَا | ۱ |
غَشَّى | ۱ |
اسْتَغْشَوْا | ۱ |
الْغَاشِيَةِ | ۱ |
يَغْشَاهَا | ۱ |