ریشه عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(Added root proximity by QBot)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::عمر]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
=== قاموس قرآن ===
عمارة به معنى آبادكردن است [توبه:19].[روم:9]. زمين رازيرورو و آباد كردند بيش از آنچه اينها آباد كردند. عمر(بروزن عنق و فلس)دوران زندگى و مدت آبادى بدن به وسيله حيات و روح است. [نحل:70]. عمر در آيه بر وزن (عُنُق)است و در آيه [حجر:72].بروزن (فلس)است طبرسى و راغب گويند:هردو وزن به يك معنى است ولى قسم مخصوص به وزن(فلس)است. علت آن اخّف بودن فتح مى‏باشد. در تمام قرآن فقط در اين آيه به عمر حضرت رسول«صلى‏اللَّه‏عليه‏وآله» سوگنديادشده ابن عباس گويد:خدا احدى را گرامى‏تر به خود از محمد«صلى‏اللَّه‏عليه‏وآله» نيافريده و نشنيدم خدا به زندگى كسى قسم بخورد جز به حيات آن حضرت. *** تعمير: اعطاء زندگى. [فاطر:37]. آيا زندگى نداديم به شما آيا زنده نگاه نداشتيم شمارا مدتى كه پندشنو در آن متذكّر مى‏شد؟! *** عمره:عمل مخصوصى است از اعمال حّج [بقره:196]. وآن چنين است كه شخص از ميقات احرام بسته وارد مكّه مى‏شود هفت بار كعبه را طواف كرده در مقام ابراهيم«عليه‏السلام»نماز طواف مى‏خواند آنگاه ميان دو تلّ صفاومروه هفت بارسعى و رفت وآمد مى‏كند سپس به نيّت تقصير قسمتى از موى شارب(مثلاً)را مى‏گيرد و باتقصير آن، عمل تمام است. طبرسى فرموده عمره ازعمارة است وآن به معنى زيادت مى‏باشد كه آبادكننده زمين آن را به وسيله عمارت زيادت مى‏دهد. نگارنده گويد:بنابراين علت تسميه عمره زايدبودن آن بر حّج است و يا آن،باعث آبادبودن بيت اللّه است. [توبه:18]. آيامراد از تعميرحفظ بنا و ترميم آن است ياآباد نگاه داشتن به وسيله نظافت و چراغ روشن كردن و نمازخواندن وغير اينهاست ؟ويابه وسيله اقامت در آن است ؟كه عماره مكان بهر سه معنى آمده است. به احتمال قوى مراد حفظ بناوترميم آن است كه ظهور عمارت درآن است و آيه ماقبل كه فرموده:«ماكانَ لِلْمُشْرِكينَ اَنْ يَعْمُروُا مَساجِدَاللّهِ...»ظهورش در ترميم بناست نه زيارت و نماز خواندن. ايضاًآيه «اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَالْحاجّ ِوَعِمارَةَالْمَسْجِدِالْحَرامِ...»كه گذشت ظهورش در اصلاح بناست. [هود:61].استعمار بنابراستفعال طلب عمارت است يعنى خدا شمارااززمين آفريده واز شما آبادى آن را خواسته است وآن عبارت اخراى خليفةاللّه بودن انسان است. بعضى‏ها آن را عمردادن گفته‏اند ولى برخلاف ظاهراست. [توبه:19]. آيه شريفه گرچه مفهوماً اعّم است ولى جهت نزول آن مبيّن فضيلت على بن ابيطالب«عليه السلام»است. عياشى در تفسير خود از ابى بصير از امام صادق«عليه السلام»نقل كرده كه فرموده به اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه گفتند:از افضل مناقب خويش ما را خبرده. فرمود:آرى من وعبّاس و عثمان بن ابى شيبه درمسجد الحرام بوديم. عثمان بن ابى شيبه گفت:رسول خدا كليدهاى كعبه را به من داد. عباس گفت: رسول خدا سقاية را كه زمزم باشد به من داده(تأمين آب حاجيان)ولى يا على به تو چيزى نداده است سپس خدا نازل فرموده«اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَالْحاجّ ِ وَعِمارَةَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فى سَبيلِ الّلهِ لايَسْتَوُونَ عِنْدَالّلهِ». در مجمع آن به تعبير ديگرى نقل كرده و به جاى عثمان،طلحة آورده و از تفسيرطبرى و غيره نيز نقل شده است. [طور:4]. رجوع شود به «رّق» و روايات و تفسير.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, ما:56, ف:50, ه:49, هم:46, فى:45, لا:43, الله:35, اله:34, ها:33, ب:32, ل:31, عمر:31, علم:31, کم:31, وله:30, ان:30, انن:29, على:27, ک:27, کون:27, ا:25, حجج:25, فعل:23, عمران:22, سجد:22, الى:22, ارض:21, نقص:20, الا:20, نا:20, عمل:19, اهل:18, کى:18, ى:18, رذل:18, بيت:18, سنو:18, عذب:17, بنو:17, اول:17, کثر:17, امن:16, هو:16, کتب:16, ردد:16, لبث:16, التى:16, طول:16, جىء:16, شرک:15, نشء:15, ثور:15, قول:15, سقف:14, ذکر:14, او:14, الف:14, نشر:14, رفع:14, قبل:14, بحر:14, بعد:14, لو:14, هدى:14, قوى:14, لم:14, رجع:14, زحزح:14, مرء:14, ظلم:13, رقق:13, نکس:13, وحد:13, هؤلاء:13, سجر:13, مريم:13, غير:13, تمم:13, حسن:13, ربب:13, سقى:13, خلد:13, متع:13, حرم:13, ابراهيم:13, اذ:13, جناح:13, ذرر:13, سطر:13, ثوى:13, قوم:13, رئى:13, رسل:13, جعل:13, مضى:13, حصن:13, حبب:13, يى:12, غفر:12, نور:12, بصر:12, قد:12, وفى:12, جنح:12, وضع:12, احد:12, سمع:12, فرج:12, طوع:12, حتى:12, خلق:12, الذى:12, يسر:12, بعض:12, شىء:12, شهد:12, ودد:12, نذر:12, ولد:12, قرن:12, اولاء:11, ثم:11, عقل:11, ذلک:11, ابو:11, نجو:11, شدد:11, مدن:11, نوح:11, الذين:11, نفخ:11, ن:11, حصر:11, مدين:11, بين:11, آدم:11, نفس:11, انت:11, سکر:11, صلح:11, اذا:11, اتى:11, توب:10, صفو:10, انث:10, نسک:10, تلو:10, طوف:10, درى:10, عمه:10, لکن:10, خرج:10, حيى:10, شعر:10, ربو:10
</qcloud>
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
{|class="wikitable sortable"
{|class="wikitable sortable"
خط ۹: خط ۴۰:
!style="background-color:#cfcfcf;"  align="center" |کلمه!!تعداد تکرار در قرآن
!style="background-color:#cfcfcf;"  align="center" |کلمه!!تعداد تکرار در قرآن
|-
|-
|يُعَمَّرُ || ۲  
|يُعَمَّرُ || ۲  
|-
|-
|يُعَمَّرَ || ۱  
|يُعَمَّرَ || ۱  
|-
|-
|اعْتَمَرَ || ۱  
|اعْتَمَرَ || ۱  
خط ۴۱: خط ۷۲:
|عَمَرُوهَا || ۲  
|عَمَرُوهَا || ۲  
|-
|-
|مُعَمَّرٍ || ۱  
|مُعَمَّرٍ || ۱  
|-
|-
|عُمُرِهِ‌ || ۱  
|عُمُرِهِ‌ || ۱  
|-
|-
|نُعَمِّرْکُمْ‌ || ۱  
|نُعَمِّرْکُمْ‌ || ۱  
|-
|-
|نُعَمِّرْهُ‌ || ۱  
|نُعَمِّرْهُ‌ || ۱  
|-
|-
|الْمَعْمُورِ || ۱  
|الْمَعْمُورِ || ۱  

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۹

تکرار در قرآن: ۲۷(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

عمارة به معنى آبادكردن است [توبه:19].[روم:9]. زمين رازيرورو و آباد كردند بيش از آنچه اينها آباد كردند. عمر(بروزن عنق و فلس)دوران زندگى و مدت آبادى بدن به وسيله حيات و روح است. [نحل:70]. عمر در آيه بر وزن (عُنُق)است و در آيه [حجر:72].بروزن (فلس)است طبرسى و راغب گويند:هردو وزن به يك معنى است ولى قسم مخصوص به وزن(فلس)است. علت آن اخّف بودن فتح مى‏باشد. در تمام قرآن فقط در اين آيه به عمر حضرت رسول«صلى‏اللَّه‏عليه‏وآله» سوگنديادشده ابن عباس گويد:خدا احدى را گرامى‏تر به خود از محمد«صلى‏اللَّه‏عليه‏وآله» نيافريده و نشنيدم خدا به زندگى كسى قسم بخورد جز به حيات آن حضرت. *** تعمير: اعطاء زندگى. [فاطر:37]. آيا زندگى نداديم به شما آيا زنده نگاه نداشتيم شمارا مدتى كه پندشنو در آن متذكّر مى‏شد؟! *** عمره:عمل مخصوصى است از اعمال حّج [بقره:196]. وآن چنين است كه شخص از ميقات احرام بسته وارد مكّه مى‏شود هفت بار كعبه را طواف كرده در مقام ابراهيم«عليه‏السلام»نماز طواف مى‏خواند آنگاه ميان دو تلّ صفاومروه هفت بارسعى و رفت وآمد مى‏كند سپس به نيّت تقصير قسمتى از موى شارب(مثلاً)را مى‏گيرد و باتقصير آن، عمل تمام است. طبرسى فرموده عمره ازعمارة است وآن به معنى زيادت مى‏باشد كه آبادكننده زمين آن را به وسيله عمارت زيادت مى‏دهد. نگارنده گويد:بنابراين علت تسميه عمره زايدبودن آن بر حّج است و يا آن،باعث آبادبودن بيت اللّه است. [توبه:18]. آيامراد از تعميرحفظ بنا و ترميم آن است ياآباد نگاه داشتن به وسيله نظافت و چراغ روشن كردن و نمازخواندن وغير اينهاست ؟ويابه وسيله اقامت در آن است ؟كه عماره مكان بهر سه معنى آمده است. به احتمال قوى مراد حفظ بناوترميم آن است كه ظهور عمارت درآن است و آيه ماقبل كه فرموده:«ماكانَ لِلْمُشْرِكينَ اَنْ يَعْمُروُا مَساجِدَاللّهِ...»ظهورش در ترميم بناست نه زيارت و نماز خواندن. ايضاًآيه «اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَالْحاجّ ِوَعِمارَةَالْمَسْجِدِالْحَرامِ...»كه گذشت ظهورش در اصلاح بناست. [هود:61].استعمار بنابراستفعال طلب عمارت است يعنى خدا شمارااززمين آفريده واز شما آبادى آن را خواسته است وآن عبارت اخراى خليفةاللّه بودن انسان است. بعضى‏ها آن را عمردادن گفته‏اند ولى برخلاف ظاهراست. [توبه:19]. آيه شريفه گرچه مفهوماً اعّم است ولى جهت نزول آن مبيّن فضيلت على بن ابيطالب«عليه السلام»است. عياشى در تفسير خود از ابى بصير از امام صادق«عليه السلام»نقل كرده كه فرموده به اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه گفتند:از افضل مناقب خويش ما را خبرده. فرمود:آرى من وعبّاس و عثمان بن ابى شيبه درمسجد الحرام بوديم. عثمان بن ابى شيبه گفت:رسول خدا كليدهاى كعبه را به من داد. عباس گفت: رسول خدا سقاية را كه زمزم باشد به من داده(تأمين آب حاجيان)ولى يا على به تو چيزى نداده است سپس خدا نازل فرموده«اَجَعَلْتُمْ سِقايَةَالْحاجّ ِ وَعِمارَةَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فى سَبيلِ الّلهِ لايَسْتَوُونَ عِنْدَالّلهِ». در مجمع آن به تعبير ديگرى نقل كرده و به جاى عثمان،طلحة آورده و از تفسيرطبرى و غيره نيز نقل شده است. [طور:4]. رجوع شود به «رّق» و روايات و تفسير.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
يُعَمَّرُ ۲
يُعَمَّرَ ۱
اعْتَمَرَ ۱
الْعُمْرَةَ ۱
بِالْعُمْرَةِ ۱
عِمْرَانَ‌ ۳
يَعْمُرُوا ۱
يَعْمُرُ ۱
عِمَارَةَ ۱
عُمُراً ۱
اسْتَعْمَرَکُمْ‌ ۱
لَعَمْرُکَ‌ ۱
الْعُمُرِ ۲
الْعُمُرُ ۲
عُمُرِکَ‌ ۱
عَمَرُوهَا ۲
مُعَمَّرٍ ۱
عُمُرِهِ‌ ۱
نُعَمِّرْکُمْ‌ ۱
نُعَمِّرْهُ‌ ۱
الْمَعْمُورِ ۱

ریشه‌های مرتبط