۱۴٬۲۰۵
ویرایش
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
<span id='link268'><span> | <span id='link268'><span> | ||
== | ==انسان ناسپاس، چون خدا نعمتى به او می دهد، مى گويد: این، از هنرمندی خودم است == | ||
و در جمله | و در جمله «ثُمّ إذَا خَوّلنَاهُ نِعمَةً مِنّا قَالَ إنّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلمٍ»، كلمۀ «خَوّلنَاهُ»، ماضى از مصدر «تَخوِيل» است، و «تخويل»، به معناى عطا كردن به طور بخشش است. و اگر نعمت را مقيّد به قيد «مِنّا» كرد، براى اين است كه بفهماند وصف نعمت براى آن محفوظ است، و معنايش اين است كه: چون نعمتى از ناحيه خود به او بدهيم، كه نعمت بودنش كاملا روشن است، و همه مى دانند كه از ناحيه ماست، مع ذلك مى گويد: اين نعمت ها، از هنرمندى خودم است. | ||
و ضمير در | و ضمير در «أُوتِيتُهُ»، به نعمت بر مى گردد، البته نه به اعتبار لفظش. (چون اگر به اين اعتبار بود، بايد مى فرمود «أُوتِيتُهَا». چون لفظ نعمت، مؤنث است و بايد ضمير مؤنث بدان بر گردد)، بلكه به اعتبار معناى نعمت، كه يا «مال» است و يا مطلق «شئ». و چون كلمۀ «مال» و كلمۀ «شئ» مذكر است، مى توان ضمير مذكر به آن برگردانيد. | ||
و عنايت در جمله مورد بحث، اين است كه اشاره كند كه: چنين انسان ناسپاسى، اعتراف نمى كند كه نعمتش از ماست، بلكه رابطه اش را از ما قطع مى كند، و به همين منظور نمى گويد: «أُوتِيتُهَا». (چون كلمۀ نعمت دلالت دارد بر اين كه منعمى آن را داده)، بلكه مى گويد: «أُوتِيتُهُ»، تا اعتراف نكرده باشد به اين كه خدا، آن نعمت را به او داده. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۱۵ </center> | ||
و نيز نمى گويد: | و نيز نمى گويد: «آتَانِىَ اللّهُ»، خدا آن را به من داده، بلكه با صيغه مجهول تعبير مى كند و مى گويد: «أُوتِيتُهُ»، تا به كلّى دهنده را مسكوت بگذارد. و اين دو تعبير، يعنى تعبير «نِعمَةً مِنّا» و تعبير «أُوتِيتُهُ»، از تعبيرهاى لطيف قرآنى است. البته مفسران ديگر، براى مذكر آمدن ضمير در «أُوتِيتُهُ»، وجوه ديگرى ذكر كرده اند، كه هيچ يك، موجّه نيست. و اگر خواننده بخواهد به آن ها اطلاع يابد، بايد به تفاسير مفصل مراجعه كند. | ||
و سازگار با سياق | و سازگار با سياق آيه، آن است كه معناى «عَلَى عِلمٍ»، «عَلَى عِلمٍ مِنّى» باشد. يعنى: من، اين مال را با علم و هنر و خبرگى خودم، به دست آورده ام و راه جمع كردن ثروت را مى دانستم. | ||
ولى بعضى از | ولى بعضى از مفسران گفته اند: مراد اين است كه: من اين مال را با علمى از خدا به دست آوردم، چون خدا در من خيرى سراغ داشت. و خلاصه چون مى دانست من آدم خوبى هستم، و مستحق آنم كه نعمتم بدهد، لذا آن را به من ارزانى داشت. | ||
بعضى ديگر گفته اند: | بعضى ديگر گفته اند: «مراد اين است كه من، اين مال را كه به دست آوردم، مى دانستم كه خدا از من راضى است». ولى خواننده عزيز، خود متوجه است به اين كه بيانى كه ما در معناى جملۀ «ثُمّ إذَا خَوّلنَاهُ نِعمَةً مِنّا قَالَ إنّمُا أُوتِيتُهُ» آورديم، با هيچ يك از اين اقوال نمى سازد. | ||
«''' | «'''بَل هِىَ فِتنَةٌ وَلَكِنّ أكثَرَهُم لَا يَعلَمُون'''» - يعنى: بلكه آن نعمتى كه ما به وى داديم، فتنه و آزمايشى بود كه خواستيم او را به وسيلۀ آن نعمت بيازماييم، اما بيشترشان متوجه اين معنا نيستند. | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: «معناى آن، اين است كه بلكه نعمت مزبور، عذابى است براى آنان». | ||
و بعضى ديگر گفته اند: | و بعضى ديگر گفته اند: «بلكه اين سخنى كه مى گويند، فتنه اى است براى آنان، كه به خاطر همان، عقاب خواهند شد». ولى اين دو وجه و مخصوصا وجه دومى، بعيد است. | ||
«'''قَدْ قَالهََا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنى عَنهُم مَّا كانُوا يَكْسِبُونَ | «'''قَدْ قَالهََا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنى عَنهُم مَّا كانُوا يَكْسِبُونَ * فَأَصَابهُمْ سَيِّئَات مَا كَسبُوا'''»: | ||
ضمير در | ضمير در «قَد قَالَهَا»، به سخن قبلى ناسپاسان بر مى گردد و به اين اعتبار، آن را مؤنث آورده، كه مقاله و يا كلمه اى به شمار مى رود. | ||
ویرایش