گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:


==استدلال عليه مشركان، در ردّ آلهۀ موهوم آنان ==
==استدلال عليه مشركان، در ردّ آلهۀ موهوم آنان ==
و در اين آيه شريفه به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) تلقين مى كند كه چگونه عليه ربوبيت آلهه مشركان، و معبودهاى آنان احتجاج كند.
و در اين آيه شريفه، به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» تلقين مى كند كه چگونه عليه ربوبيّت آلهه مشركان، و معبودهاى آنان احتجاج كند.


بيان حجت چنين است كه: اگر بت ها ارباب و آلهه باشند به جز خدا، بايد حداقل سهمى از تدبير عالم به دست آن ها باشد، و اگر چنين تدبيرى مى داشتند، بايد خالق همان مقدارى كه تدبيرش را در دست دارند، بوده باشند، براى اين كه تدبير بدون خلقت تصور ندارد، همان طور كه خلقت بدون تدبير تصور ندارد (براى اين كه تدبير عبارت از اين است كه: خلقتى را بعد از خلقتى قرار دهد، و چيزى را بعد از چيزى بيافريند).
بيان حجت چنين است كه: اگر بت ها ارباب و آلهه باشند به جز خدا، بايد حداقل سهمى از تدبير عالَم به دست آن ها باشد، و اگر چنين تدبيرى مى داشتند، بايد خالق همان مقدارى كه تدبيرش را در دست دارند، بوده باشند. براى اين كه تدبير بدون خلقت تصور ندارد، همان طور كه خلقت بدون تدبير تصور ندارد. (براى اين كه تدبير، عبارت از اين است كه: خلقتى را بعد از خلقتى قرار دهد، و چيزى را بعد از چيزى بيافريند).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۷ </center>
و اگر بتها خالق بودند، قطعا دليلى بر خالقيت آن ها دلالت مى كرد، و اين دليل يا از ناحيه عالم بود و يا از ناحيه خداى سبحان، اما از ناحيه عالم، كه مى بينيم هيچ موجودى در عالم دلالت بر خالقيت بت ها و مخلوقيت خودش براى آن ها ندارد، حتى به طور شركت، كه جمله «ارونى ماذا خلقوا من الاءرض ام لهم شرك فى السموات»، اين شق مسأله را بيان مى كند، و اما از ناحيه خداى سبحان، اگر دليلى مى بود، قطعا در كتابى از كتب آسمانى كه از ناحيه او نازل شده، ديده مى شد، و آيه اى از آيات آن كتب مى گفت كه خدا به ربوبيت بت ها اعتراف دارد و جايز مى داند كه مردم آن ها را بپرستند و معبود و خداى خود بگيرند، و ما مى بينيم كه چنين پيامى از ناحيه خدا نازل نشده و خود مشركان هم به اين اعتراف دارند، و جمله «أم آتيناهم كتابا فهم على بينة منه»، اين شق ديگر را بيان مى كند.
و اگر بت ها خالق بودند، قطعا دليلى بر خالقيت آن ها دلالت مى كرد، و اين دليل، يا از ناحيه عالَم بود و يا از ناحيه خداى سبحان. اما از ناحيه عالَم، كه مى بينيم هيچ موجودى در عالَم، دلالت بر خالقيت بت ها و مخلوقيت خودش براى آن ها ندارد. حتى به طور شركت، كه جملۀ «أرُونِى مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الأرض أم لَهُم شِركٌ فِى السّمَاوَات»، اين شقّ مسأله را بيان مى كند. و اما از ناحيه خداى سبحان، اگر دليلى مى بود، قطعا در كتابى از كتب آسمانى كه از ناحيه او نازل شده، ديده مى شد، و آيه اى از آيات آن كتب مى گفت كه خدا به ربوبيت بت ها اعتراف دارد، و جايز مى داند كه مردم آن ها را بپرستند و معبود و خداى خود بگيرند. و ما مى بينيم كه چنين پيامى از ناحيه خدا نازل نشده، و خود مشركان هم، به اين اعتراف دارند. و جملۀ «أم آتَينَاهُم كِتَاباً فَهُم عَلَى بَيّنَةٍ مِنهُ»، اين شقّ ديگر را بيان مى كند.


و اگر در مقام خالق نبودن بت ها در زمين تعبير كرد به اين كه: «به من نشان دهيد ببينم چه موجودى را در زمين خلق كرده اند» و نفرمود: «به من خبر دهيد ببينم، آيا بت ها در خلقت زمين شركت دارند»، و نيز در خصوص آسمان ها تعبير كرد به اين كه: «و يا در خلقت آسمان ها شركت دارند»، و نفرمود: «به من خبر دهيد و يا نشان دهيد، ببينيم چه چيز در آسمان ها خلق كرده اند»، براى اين بود كه مراد از كلمه «ارض» - به طورى كه سياق احتجاج، بر آن دلالت دارد - عالم ارضى است، يعنى زمين و هرچه در آن و بر روى آن هست، و مراد از آسمان ها نيز عالم سماوى است، كه مشتمل است بر آسمان ها، و آنچه كه در آسمان ها و بر آسمان است.
و اگر در مقام خالق نبودن بت ها در زمين تعبير كرد به اين كه: «به من نشان دهيد ببينم چه موجودى را در زمين خلق كرده اند» و نفرمود: «به من خبر دهيد ببينم، آيا بت ها در خلقت زمين شركت دارند»، و نيز در خصوص آسمان ها تعبير كرد به اين كه: «و يا در خلقت آسمان ها شركت دارند»، و نفرمود: «به من خبر دهيد و يا نشان دهيد، ببينيم چه چيز در آسمان ها خلق كرده اند»، براى اين بود كه: مراد از كلمۀ «أرض» - به طورى كه سياق احتجاج، بر آن دلالت دارد - عالَم ارضى است. يعنى زمين و هرچه در آن و بر روى آن هست. و مراد از آسمان ها نيز، عالَم سماوى است، كه مشتمل است بر آسمان ها، و آنچه كه در آسمان ها و بر آسمان است.


پس بنابراين، اين كه فرمود: «ماذا خلقوا من الأرض» در معناى اين است كه فرموده باشد: آيا در زمين شركت دارند؟ اگر داشته باشند، لابد پاره اى از آن را خلق كرده اند. و همچنين جمله «ام لهم شرك فى السماوات» در معناى اين است كه: فرموده باشد: «و يا چه چيزى از آسمان ها خلق كرده اند»؟ كه در جانب زمين اكتفاء كرد، به ذكر خلق، تا اشاره كرده باشد به اين كه به طور كلى ربوبيت جز با خلقت تصور ندارد.
پس بنابراين، اين كه فرمود: «مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الأرض»، در معناى اين است كه فرموده باشد: آيا در زمين شركت دارند؟ اگر داشته باشند، لابد پاره اى از آن را خلق كرده اند. و همچنين جملۀ «أم لَهُم شِركٌ فِى السّمَاوَات»، در معناى اين است كه: فرموده باشد: «و يا چه چيزى از آسمان ها خلق كرده اند»، كه در جانب زمين اكتفاء كرد، به ذكر خلق، تا اشاره كرده باشد به اين كه به طور كلى، ربوبيّت، جز با خلقت تصور ندارد.


«'''أم آتيناهم كتابا فهم على بينة منة'''» - يعنى بلكه (و يا) كتابى در جواز شرك و اعتراف به ربوبيت آلهه آنان نازل كرده ايم، و مشركان به استناد آن، شرك ورزيدند، و خلاصه حجتى ظاهر از كتاب دارند بر اين كه آلهۀ آنان با ما شريك اند؟
«'''أم آتَينَاهُم كِتَاباً فَهُم عَلَى بَيّنَةٍ مِنهُ'''» - يعنى: بلكه (و يا) كتابى در جواز شرك و اعتراف به ربوبيت آلهه آنان نازل كرده ايم، و مشركان به استناد آن، شرك ورزيدند، و خلاصه حجتى ظاهر از كتاب دارند بر اين كه آلهۀ آنان، با ما شريك اند؟


در اين جمله فرمود: «ام اتيناهم كتابا» و نفرمود: «ام لهم كتاب» و يا عبارتى نظير آن، تا نفى و انكار را بهتر برساند، چون عبارت دومى انكار وجود كتاب است، ولى عبارت اولى انكار وجود آن از ناحيه كسى است كه اگر كتابى نازل شود، از ناحيه او نازل مى شود.
در اين جمله فرمود: «أم آتَينَاهُم كِتَاباً»، و نفرمود: «أم لَهُم كِتَابٌ»، و يا عبارتى نظير آن، تا نفى و انكار را بهتر برساند. چون عبارت دومى، انكار وجود كتاب است، ولى عبارت اولى، انكار وجود آن از ناحيه كسى است كه اگر كتابى نازل شود، از ناحيه او نازل مى شود.


پس از آنچه گذشت، روشن گرديد كه ضمير جمع در «آتيناهم» و نيز در «فهم على بينة» به مشركان بر مى گردد و ديگر نبايد به گفته آن مفسرى كه ضمير را به «شركاء» بر گردانده، اعتناء نمود.
پس از آنچه گذشت، روشن گرديد كه ضمير جمع در «آتَينَاهُم»، و نيز در «فَهُم عَلَى بَيّنَةٍ»، به مشركان بر مى گردد، و ديگر نبايد به گفتۀ آن مفسرى كه ضمير را به «شركاء» بر گردانده، اعتناء نمود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۸ </center>
«'''بل ان يعد الظّالمون بعضهم بعضا الا غرورا'''» - اين جمله اعراض از احتجاج گذشته است، به اين بيان كه: داعى مشركان بر شرك ورزيدن، حجتى نبوده كه آنان را بر اين كار وادار كرده باشد، و خواسته باشند بر آن حجت اعتماد كنند، بلكه انگيره آن ها، صرف فريبى است كه بعضى نسبت به بعض ديگر روا مى دارند، به اين معنا كه نياكان و اسلاف، آيندگان را مغرور مى كردند به اين كه: بت ها نزد خدا شفاعت مى كنند، و نيز رؤساى هر قوم مرئوسين خود را فريب مى دادند به اين كه اين شركاء نزد خداى سبحان شفاعت خواهند كرد، در حالى كه اين وعده ها، همه پوچ بود و حقيقت نداشت.
«'''بَل إن يَعِدِ الظَّالِمُونَ بَعضُهُم بَعضاً إلّا غُرُوراً'''» - اين جمله، اعراض از احتجاج گذشته است، به اين بيان كه: داعى مشركان بر شرك ورزيدن، حجتى نبوده كه آنان را بر اين كار وادار كرده باشد، و خواسته باشند بر آن حجت اعتماد كنند، بلكه انگيزۀ آن ها، صرف فريبى است كه بعضى نسبت به بعض ديگر روا مى دارند. به اين معنا كه نياكان و اسلاف، آيندگان را مغرور مى كردند به اين كه: بت ها نزد خدا شفاعت مى كنند، و نيز رؤساى هر قوم، مرئوسين خود را فريب مى دادند به اين كه اين شركاء، نزد خداى سبحان شفاعت خواهند كرد، در حالى كه اين وعده ها، همه پوچ بود و حقيقت نداشت.


احتجاجى كه در آيه شده، عليه تمامى طوايف مشركان است، و نسبت به همه عموميت دارد، چه آن ها كه ملائكه و جن و قديسين از بشر را مى پرستيدند، و براى آن ها صنمى (بتى) درست مى كردند تا رو به آن بت ها بايستند، و چه آن هايى كه روحانيين كواكب را مى پرستيدند، و رو به ستاره، عبادت مى كردند، و براى هر ستاره، صنمى (بتى) مى تراشيدند. و چه آن هايى كه ملائكه و عناصر را مى پرستيدند و ديگر براى آن ها صنمى اتخاذ نمى كردند، مانند: مشركان فرس قديم - به طورى كه نقل شده. و چه آن هايى كه بعضى از افراد بشر را مى پرستيدند، مانند: نصارى كه مسيح (عليه السلام) را عبادت مى كنند؛ حجت آيه شريفه عليه همه اين طوايف است.
احتجاجى كه در آيه شده، عليه تمامى طوايف مشركان است، و نسبت به همه عموميت دارد. چه آن ها كه ملائكه و جن و قدّيسين از بشر را مى پرستيدند، و براى آن ها صنمى (بتى) درست مى كردند، تا رو به آن بت ها بايستند، و چه آن هايى كه روحانيين كواكب را مى پرستيدند، و رو به ستاره، عبادت مى كردند، و براى هر ستاره، صنمى (بتى) مى تراشيدند. و چه آن هايى كه ملائكه و عناصر را مى پرستيدند، و ديگر براى آن ها صنمى اتخاذ نمى كردند. مانند: مشركان فرس قديم - به طورى كه نقل شده. و چه آن هايى كه بعضى از افراد بشر را مى پرستيدند، مانند: نصارا كه مسيح «عليه السلام» را عبادت مى كنند؛ حجت آيه شريفه، عليه همه اين طوايف است.
<span id='link51'><span>
<span id='link51'><span>


۱۳٬۸۷۹

ویرایش