ریشه يقن: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جز (Move page script صفحهٔ ریشه يقن‌ را به ریشه يقن منتقل کرد)
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::يقن‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
=== قاموس قرآن ===
(بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد مى‏گويد «يَقِنَ الْاَمْرُ يَقْناً: ثَبَتَ وَ وَضَحَ» يقن متعدى به نفسه و به باء نيز آمده است «يَقِنَ الْاَمْرَ وَ بِالْاَمْرِ» يعنى به آن علم پيدا كرد و محقق دانست. يقين وصف است به معنى فاعل يعنى ثابت و واضح. راغب گويد: آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت... و شايد به معنى مفعول و ثابت باشد كه خواهد آمد در مصباح گويد: يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل شود لذا علم خدا را يقين گويند كه بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است. هر يقين علم است ولى هر علم يقين نيست گويا يقين علمى است كه بعد از استدلال و نظر حاصل شود. خلاصه: يقين به معنى ثابت يا ثابت شده و بالاتر از علم و از صفات آن است [بقره:4]. و به آخرت آنها يقين پيدا مى‏كنند. «يَقِنَهُ و اَيْقَنَهُ» هر دو به يك معنى اند يعنى تحقيق كرد و به يقين رسيد. به احتمال قوى مراد از «يُوقِنُونَ» در آياتى نظير [جاثية:4]. مراد تحقيق كردن و يقين جستجو كردن است. [طور:36]. يعنى بلكه تحقيق نمى‏كنند تا يقين پيدا نمايند. * [نمل:14]. آيات را در زبان انكار نمودند حال آنكه ضميرشان و باطنشان به آنها باور كرد و محقق دانست. * [تكاثر:5-7]. ظاهراً اضافه در علم اليقين و خود يقين است كه روز قيامت باشد، مى‏شود گفت: آن حال است از مفعول «لَتَرَوُنَّها» يعنى: حقا اگر علم جازم و يقين داشتيد شما را از تكاثر اموال مانع مى‏شد. حتماً حتماً آتش بزرگ را خواهيد ديد سپس آن را كه خود آن است خواهيد ديد. * [واقعة:95]. [حاقة:51]. حق و يقين هر دو به يك معنى است و اضافه در آن نظير اضافه بيانيه است و افاده تأكيد مى‏كند و هر دو آيه درباره قيامت است معنى آيه اول: اينكه در تقسيم شدن مردم به اصحاب يمين و اصحاب شمال و سابقين گفتيم، ثابت و حتمى است و خلافى در آن نيست. در مجمع و الميزان به تأكيد بودن آن تصريح شده است. * [نساء:157]. «يَقيناً» تميز است از قتل يعنى به قتل عيسى «عليه السلام» علم ندارند و فقط از ظن پيروى مى‏كنند و او را به يقين نكشتند ظن به كشتن او كردند : * [حجر:99]. مراد از يقين چنانكه گفته‏اند مرگ است و اطلاق يقين بر مرگ به علت ثابت و حتمى بودن آن است و شايد اطلاق آن بر مرگ به جهت انكشاف واقع به آن است يعنى آنگاه كه واقع منكشف شود و حقائق ايمان و كفر آشكار گردد پروردگارت را عبادت كن. اينكه بعضى يقين را به معنى علم گرفته و گفته‏اند عبادت تا حصول يقين است و چون يقين آمد تكليف ساقط مى‏باشد غلط محض است، مخاطب به اين آيه رسول خدا «عليه السلام» است و آن بزرگوار از اهل يقين بود ولى تا دم مرگ از تكليف شرعى دست نكشيد اين قول به ضرورت اسلام باطل مى‏باشد. * موقن: آنكه داراى يقين يا جوياى يقين است [ذاريات:20]. در زمين آيات و دلائلى است براى يقين جويندگان.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ل:100, هم:74, ب:73, من:52, لا:48, ک:46, ربب:44, نا:44, ف:44, الذين:42, ه:40, ما:39, ايى:37, اتى:35, ان:34, انن:33, ها:33, کون:31, قوم:31, ارض:29, نن:28, ائى:28, هو:28, سمو:28, على:27, ام:26, اول:26, اخر:25, رئى:25, بين:25, اوى:25, علم:25, کم:24, اله:24, حقق:24, ثم:24, يوم:24, هدى:23, نفس:22, الا:22, سبح:21, امن:21, فى:21, بل:20, لو:20, الله:19, ظنن:19, وله:19, ليل:18, حتى:18, کفر:18, جحم:18, هما:18, سوء:17, ا:17, هذا:17, وسم:17, کلل:17, قول:16, جعل:16, عمل:16, شفع:16, لما:16, يا:15, خلف:15, ملک:15, بدو:15, کلا:15, زکو:15, شىء:15, خلق:15, سئل:15, عين:15, عند:15, نزل:15, رفع:15, ى:15, حسب:15, حشر:15, الذى:15, نبء:15, وجد:14, نهر:14, جنن:14, نفع:14, بصر:14, مدد:14, قتل:14, نحن:14, رسل:14, صلح:14, دين:14, حکم:14, مرء:14, لقى:14, حول:14, جرح:14, خزن:14, سبإ:14, ظلم:14, رحم:14, کتب:14, عظم:13, اذ:13, زيد:13, حيى:13, فصل:13, صلو:13, انس:13, علو:13, امم:13, جحد:13, سمع:12, لعل:12, سحر:12, سوف:12, فتن:12, تبع:12, فوج:12, خفف:12, قبل:12, موت:12, عبد:12, سجد:12, الى:12, عن:12, بشر:12, کذب:12, اخذ:12, ذا:12, جىء:12, زين:12, نظر:12, حيق:12, دبب:12, حرم:12, نذر:11, کيف:11, نعم:11, صبر:11, يهود:11, کوکب:11, رسو:11, رجع:11, ابراهيم:11, حسر:11, قد:11, عدد:11, بثث:11, حسن:11, سوع:11, ريب:10, عقب:10, حوط:10, قلب:10
</qcloud>
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
{|class="wikitable sortable"
{|class="wikitable sortable"

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۲۶

تکرار در قرآن: ۲۸(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

(بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد مى‏گويد «يَقِنَ الْاَمْرُ يَقْناً: ثَبَتَ وَ وَضَحَ» يقن متعدى به نفسه و به باء نيز آمده است «يَقِنَ الْاَمْرَ وَ بِالْاَمْرِ» يعنى به آن علم پيدا كرد و محقق دانست. يقين وصف است به معنى فاعل يعنى ثابت و واضح. راغب گويد: آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت... و شايد به معنى مفعول و ثابت باشد كه خواهد آمد در مصباح گويد: يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل شود لذا علم خدا را يقين گويند كه بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است. هر يقين علم است ولى هر علم يقين نيست گويا يقين علمى است كه بعد از استدلال و نظر حاصل شود. خلاصه: يقين به معنى ثابت يا ثابت شده و بالاتر از علم و از صفات آن است [بقره:4]. و به آخرت آنها يقين پيدا مى‏كنند. «يَقِنَهُ و اَيْقَنَهُ» هر دو به يك معنى اند يعنى تحقيق كرد و به يقين رسيد. به احتمال قوى مراد از «يُوقِنُونَ» در آياتى نظير [جاثية:4]. مراد تحقيق كردن و يقين جستجو كردن است. [طور:36]. يعنى بلكه تحقيق نمى‏كنند تا يقين پيدا نمايند. * [نمل:14]. آيات را در زبان انكار نمودند حال آنكه ضميرشان و باطنشان به آنها باور كرد و محقق دانست. * [تكاثر:5-7]. ظاهراً اضافه در علم اليقين و خود يقين است كه روز قيامت باشد، مى‏شود گفت: آن حال است از مفعول «لَتَرَوُنَّها» يعنى: حقا اگر علم جازم و يقين داشتيد شما را از تكاثر اموال مانع مى‏شد. حتماً حتماً آتش بزرگ را خواهيد ديد سپس آن را كه خود آن است خواهيد ديد. * [واقعة:95]. [حاقة:51]. حق و يقين هر دو به يك معنى است و اضافه در آن نظير اضافه بيانيه است و افاده تأكيد مى‏كند و هر دو آيه درباره قيامت است معنى آيه اول: اينكه در تقسيم شدن مردم به اصحاب يمين و اصحاب شمال و سابقين گفتيم، ثابت و حتمى است و خلافى در آن نيست. در مجمع و الميزان به تأكيد بودن آن تصريح شده است. * [نساء:157]. «يَقيناً» تميز است از قتل يعنى به قتل عيسى «عليه السلام» علم ندارند و فقط از ظن پيروى مى‏كنند و او را به يقين نكشتند ظن به كشتن او كردند : * [حجر:99]. مراد از يقين چنانكه گفته‏اند مرگ است و اطلاق يقين بر مرگ به علت ثابت و حتمى بودن آن است و شايد اطلاق آن بر مرگ به جهت انكشاف واقع به آن است يعنى آنگاه كه واقع منكشف شود و حقائق ايمان و كفر آشكار گردد پروردگارت را عبادت كن. اينكه بعضى يقين را به معنى علم گرفته و گفته‏اند عبادت تا حصول يقين است و چون يقين آمد تكليف ساقط مى‏باشد غلط محض است، مخاطب به اين آيه رسول خدا «عليه السلام» است و آن بزرگوار از اهل يقين بود ولى تا دم مرگ از تكليف شرعى دست نكشيد اين قول به ضرورت اسلام باطل مى‏باشد. * موقن: آنكه داراى يقين يا جوياى يقين است [ذاريات:20]. در زمين آيات و دلائلى است براى يقين جويندگان.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
يُوقِنُونَ‌ ۱۱
يَقِيناً ۱
الْمُوقِنِينَ‌ ۱
تُوقِنُونَ‌ ۱
الْيَقِينُ‌ ۲
مُوقِنِينَ‌ ۲
اسْتَيْقَنَتْهَا ۱
يَقِينٍ‌ ۱
مُوقِنُونَ‌ ۱
بِمُسْتَيْقِنِينَ‌ ۱
لِلْمُوقِنِينَ‌ ۱
الْيَقِينِ‌ ۴
لِيَسْتَيْقِنَ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط