گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
و اگر قرآن را «شفا» ناميده، با در نظر داشتن اين كه شفا بايد حتما مسبوق به مرضى باشد، خود افاده مى كند كه دل هاى بشر احوال و كيفياتى دارد، كه اگر قرآن را با آن احوال مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه همان نسبتى را دارد كه يك داروى معالج با مرض دارد. اين معنا از اين كه دين حق را فطرى دانسته نيز، استفاده مى شود.
و اگر قرآن را «شفا» ناميده، با در نظر داشتن اين كه شفا بايد حتما مسبوق به مرضى باشد، خود افاده مى كند كه دل هاى بشر احوال و كيفياتى دارد، كه اگر قرآن را با آن احوال مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه همان نسبتى را دارد كه يك داروى معالج با مرض دارد. اين معنا از اين كه دين حق را فطرى دانسته نيز، استفاده مى شود.


زيرا همان طور كه آدمى از اولين روز پيدايشش، داراى بنيه اى بود كه در صورت نبودن موانع و قبل از آن كه احوالى منافى و آثارى مغاير پيدا شود، آن بنيه او را به صورت دو پا و مستقيم در مى آورد، و همه افراد انسان به همين حالت به دنيا مى آمدند، و با دو پا و استقامت قامت در پى اطوار زندگى مى شدند. همچنين از نظر خلقت اصلى داراى عقاید حقّه اى است در باره مبدأ و معاد و فروع آن دو. چه از اصول معارف و چه از پايه هاى اخلاق فاضله و مناسب با آن عقايد كه در نتيجه داشتن آن فطرت و غريزه اعمال و احوالى از او سر مى زند، كه با آن ملكات مناسب است.
زيرا همان طور كه آدمى از اولين روز پيدايشش، داراى بنيه اى بود كه در صورت نبودن موانع و قبل از آن كه احوالى منافى و آثارى مغاير پيدا شود، آن بنيه او را به صورت دو پا و مستقيم در مى آورد، و همه افراد انسان به همين حالت به دنيا مى آمدند، و با دو پا و استقامت قامت در پى اطوار زندگى مى شدند. همچنين از نظر خلقت اصلى، داراى عقاید حقّه اى است در باره مبدأ و معاد و فروع آن دو. چه از اصول معارف و چه از پايه هاى اخلاق فاضله و مناسب با آن عقايد كه در نتيجه داشتن آن فطرت و غريزه اعمال و احوالى از او سر مى زند، كه با آن ملكات مناسب است.


اين را گفتيم تا كاملا روشن گردد كه انسان، همان طور كه سلامتى و ناسلامتى جسمى دارد، يك سلامتى و ناسلامتى روحى هم دارد، و همان طور كه اختلال در نظام جسمى او، باعث مى شود كه دچار مرض هایى جسمى گردد، همچنين اختلال در نظام روح او باعث مى شود به مرض هاى روحى مبتلا شود. و همان طور كه براى مرض هاى جسمی اش دوایى است، براى مرض هاى روحی اش نيز، دوایى است.
اين را گفتيم تا كاملا روشن گردد كه انسان، همان طور كه سلامتى و ناسلامتى جسمى دارد، يك سلامتى و ناسلامتى روحى هم دارد، و همان طور كه اختلال در نظام جسمى او، باعث مى شود كه دچار مرض هایى جسمى گردد، همچنين اختلال در نظام روح او باعث مى شود به مرض هاى روحى مبتلا شود. و همان طور كه براى مرض هاى جسمی اش دوایى است، براى مرض هاى روحی اش نيز، دوایى است.
۱۴٬۱۸۵

ویرایش