يس ٦

از الکتاب
کپی متن آیه
لِتُنْذِرَ قَوْماً مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ‌ فَهُمْ‌ غَافِلُونَ‌

ترجمه

تا قومی را بیم دهی که پدرانشان انذار نشدند، از این رو آنان غافلند!

تا مردمى را بيم دهى كه پدرانشان بيم داده نشدند و از اين رو ناآگاهند
تا قومى را كه پدرانشان بيم‌داده نشدند و در غفلت ماندند، بيم دهى.
تا قومی که پدرانشان به کتب آسمانی پیشین بیم داده (و وعظ و اندرز) شدند تو هم خود آنها را (به این قرآن) بیم دهی (و از قهر حق بترسانی) که ایشان سخت غافلند.
تا مردمی را بیم دهی که پدرانشان را بیم نداده اند و به این علت [از حقایق] بی خبرند.
تا مردمى را بيم دهى كه پدرانشان بيم داده نشدند و در بى خبرى بودند.
تا قومی را که پدرانشان هشدار نیافته بودند، و خود غافلند، هشدار دهی‌
تا مردمى را بيم دهى كه پدرانشان بيم داده نشده‌اند، از اينرو ناآگاهند.
(آن را برای تو فرو فرستاده است) تا قومی را بیم دهی که پدران و نیاکان (نزدیک) ایشان (توسّط پیغمبران) بیم داده نشده‌اند، و به همین علّت است که غافل و بی‌خبر (از قانون آسمانی، نسبت به خدا و خود و مردمان) هستند.
تا قومی را هشدار دهی که پدرانشان هشدار داده نشدند. پس آنان (همچنان) در (ژرفای) غفلتند.
تا بیم دهی قومی را که بیم‌داده نشدند پدران ایشان پس آنانند ناآگاهان‌

To warn a people whose ancestors were not warned, and so they are unaware.
ترتیل:
ترجمه:
يس ٥ آیه ٦ يس ٧
سوره : سوره يس
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَوْماً»: مراد کفّار مکّه در آغاز نبوّت پیغمبر اسلام است. «مَآ أُنذِرَ»: بیم داده نشده است (نگا: سجده / . «آبَاؤُهُمْ»: مراد پدران و نیاکان قریب قریش همعصر پیغمبر است، والاّ پدران و نیاکان بعید ایشان توسّط انبیاء، از جمله ابراهیم و اسماعیل بیم داده شده است (نگا: فاطر / و ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۱ تا ۷:

ابن عباس گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله ذکر سجده را بلند قرائت می‌کرد تا این که عده اى از قریش در صدد ایذاء و اذیت پیامبر برآمدند و خواستند نقشه شوم خویش را عملى سازند ولى گرفتار شدند و به شکنجه افتادند لذا با زبان عذرخواهى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و او را به خداوند و خویشاوندانش قسم دادند و از اثر دعاى پیامبر از گرفتارى و شکنجه رهائى یافتند سپس این آیات نازل گردید با وجود بر این هیچ یک از آنان ایمان نیاوردند.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ «6»

تا به مردم آن چه را به نياكانشان هشدار داده شده تو نيز هشدار دهى، پس آنان غافلند.

پیام ها

1- خداوند نسبت به مخالفان، عزيز و نسبت به اولياى خود رحيم است. «الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ»


«1». هود، 56.

جلد 7 - صفحه 520

2- سرچشمه‌ى نزول قرآن، قدرت و رحمت است و كسى كه به آن تمسك كند به عزّت و رحمت مى‌رسد. «تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ»

3- انذار، هدف بعثت انبيا است. «لِتُنْذِرَ»

4- انذار يك سنّت الهى است‌ «ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ» (گرچه با وجود آن باز هم مردم غافل بمانند.)

5- اساس و پايه تبليغ و انذار بايد تعاليم قرآن باشد. «تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ لِتُنْذِرَ»

6- حتّى هشدارهاى قرآن برخاسته از رحمت و مهر خداست. «الرَّحِيمِ لِتُنْذِرَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ «6»

لِتُنْذِرَ قَوْماً: تا بترسانى از عذاب ربّانى گروهى را كه، ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ‌:

ترسانيده نشده بودند پيش از اين زمان پدران ايشان كه زمان فترت باشد (يا «ما» موصوله)، يعنى تا بترسانى ايشان را به آنچه ترسانيده شده بودند پدران آنها در زمان حضرت عيسى عليه السلام (يا «ما» مصدر)، يعنى تا بترسانى ايشان را

جلد 11 - صفحه 57

مانند ترسانيدن پدران پيشين آنها كه در زمان انبياء بودند، فَهُمْ غافِلُونَ‌: پس ايشان بى‌خبرانند از صراط مستقيم و دين قويم و آنچه متضمن انذار است از عذاب اليم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يس «1» وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ «2» إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «3» عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «4»

تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ «5» لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ «6» لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‌ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «7» إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ «8» وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ «9»

وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «10» إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ «11» إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‌ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ «12»

ترجمه‌

اى سيّد بشر

قسم بقرآن محكم‌

كه همانا تو هر آينه از فرستادگانى‌

بر راه راست نازل نمود

نازل نمودنى خداوند ارجمند مهربان‌

تا بيم دهى گروهى را كه بيم داده نشدند پدرانشان پس آنها غافلانند

هر آينه بتحقيق واجب شد وعده عذاب بر بيشترشان پس آنها نميگروند

همانا ما قرار داديم در گردنهاشان غلهائى پس آن تا چانه‌ها است پس آنها چشم بسته سر در هوا ماندگانند

و قرار داديم از پيش رويشان سدّى و از پشت سرشان سدّى پس فرو پوشانديم چشمهاشان را پس آنها نمى‌بينند

و يكسان است بر آنها يا بيم دهى آنها را يا بيم ندهى آنها را ايمان نميآورند

جز اين نيست كه بيم ميدهى كسى را كه پيروى كند قرآن را و بترسد از خداى بخشنده با پنهانى پس مژده ده او را بآمرزش و پاداشى خوب‌

همانا ما زنده ميكنيم مردگانرا و مينويسيم آنچه را پيش فرستادند و اثرهاى باقى آنها را و هر چيز احصاء نموديم ما آنرا در پيشوائى بيان كننده.

تفسير

اگر چه در اوّل سوره بقره شرحى راجع بكليّه فواتح السّور گذشت ولى در اين سوره بملاحظه روايات عديده از ائمه اطهار و خطاب خداوند به پيغمبر


جلد 4 صفحه 397

صلّى اللّه عليه و اله و سلّم انّك لمن المرسلين مراد آنوجود مبارك است يا براى آنكه ياء حرف ندا و سين اشاره بانسان كامل يا سيّد البشر و سيّد الأنبياء است چنانچه گفته‌اند يا اشاره بسامع وحى است چنانچه از امام صادق عليه السّلام نقل شده يا جمعا يكى از اسماء مقدّسه آنحضرت است چنانچه در چند روايت بآن تصريح شده و آنكه آل يس كه خداوند فرموده سلام على آل ياسين ائمّه اطهارند و در سوره احزاب ذيل آيه شريفه انّ اللّه و ملائكته يصلّون على النّبىّ حديث مفصّلى از حضرت رضا عليه السّلام در اين باب گذشت كه علماء عصر همه اقرار نموده بودند كه مراد از يس پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و اله است و خداوند متعال بعد از اثبات رسالت آنحضرت بأدلّه محكمه در سابق و بقاء كفّار بر انكار براى تأكيد و تسجيل امر و ردّ انكار آنها قسم ياد فرموده بمؤكّدترين قسم خود يعنى ببزرگترين كتاب محكم خود كه ناسخ كتب سابقه و معجزه باقيه براى امم لاحقه است و باطلى در آن راه نيافته و نخواهد يافت و حاكم در اختلافات و فارق بين حق و باطل است و مشتمل بر مطالب حكميّه و مواعظ حكمت‌آميز ميباشد و حكيم بتمام معانى است كه تو از پيمبرانى و ثابت بر دين حق و راه روشن اسلامى يا از فرستاده شدگانى بر راه راست توحيد و تعيين امام كه راهنماى انام باشد و آن قرآن فرستاده و نازل شده از طرف خداوند عزيز مهربان است بنابر قرائت تنزيل برفع كه خبر هو يا هذا باشد يا فرستاده شد فرستادن خداى عزيز مهربان در صورتى كه بنصب قرائت شود و در هر حال فرستادن آن و تو براى آن بود كه بترسانى از خدا و روز جزا قومى را كه تو در بين آنهائى چنانچه ترسانده شدند پدران آنها چون غافلند از ياد خدا و پيغمبر او و مواعيدش چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده ولى در مجمع فرموده بهتر آنستكه ما نافيه باشد و جمله در موضع نصب است بنابر صفت بودن براى قوم چنانچه ترجمه شد و انصاف آنستكه اين معنى اگر چه بنظر بدوى اظهر است ولى با قول خداوند كه در سوره قبل بيان شد ان من امّة الّا خلافيها نذير منافات دارد و توجيهاتى كه در مجمع براى آن ذكر شده موجّه نيست خصوصا با آنكه قدر متيقّن از آن قوم قريشند كه در پدران آنها حضرت اسمعيل و ابراهيم عليهما السلام وجود داشته‌اند و بتحقيق واجب و لازم شد وعده عذاب خدا بر بيشتر آنها كه با نصب امام مخالفند و اقرار بولايت امير المؤمنين و ائمه‌


جلد 4 صفحه 398

معصومين ندارند پس آنها بآنذوات مقدّسه ايمان نميآورند چنانچه در روايت سابق الذّكر از امام صادق عليه السّلام نقل شده و غريزه تكبّر و نخوت و عصبيّت كه ما براى مصالحى در طبيعت آنها قرار داده بوديم چنان بر آنها مسلط گشته كه مانند غلهائى كه از سينه تا چانه آنها گرفته باشد گردن گيرشان شده و سر آنها را بالا برده و چشمشانرا از ديدن معجزات تو بسته است كه گردن‌كشى ميكنند و نظر در آنها نمينمايند و چون كليّه صفات رذيله ناشى از غرائزى است كه خداوند در طبع بشر قرار داده براى آنكه با مراجعه بعقل تعديل و صرف در محل لازم شود آثار آنها جائز است اسناد بخدا داده شود باعتبار مبدء آن مثلا تكبّر و نخوت و حسد ناشى از حسّ عزت طلبى است كه بايد در بشر باشد براى ارتقاء بمدارج كمال ولى بايد با مراجعه بعقل و شرع تعديل و صرف در محل لازم شود و اگر بيجا و بى‌اندازه بكار برده شود ضرر آن بانسان ميرسد و خودش مقصّر است و لذا ميتوان گفت خدا آن غلها را بگردن آنها نهاده بود و ميتوان گفت خودشان مقصّر بودند كه تكبّر و عصبيّت را با متكبّر و در دين حقّ بكار نبردند و با پيغمبر و امام و در دين باطل آباء خودشان ابراز نمودند و خدا آنها را در آخرت باين كيفيّت عذاب خواهد فرمود و همان صفت تكبّر در مقابل آنها و صفت تعصّب در دين اسلاف از پشت سرشان مانند دو سدّ كشيده شده و از طرف راست و چپشان متّصل بهم گشته و ساير صفات رذيله از قبيل حسد و كينه و عناد و نفاق و شقاق بر آنها احاطه نموده و مانند روپوشى براى بالاى سرشان شده و چشمهاشان را از ديدار آيات الهى كور كرده ديگر راه راست و طريق هدايت الهى را نمى‌بينند و از جاى خود نميتوانند حركت كنند تا پيروى از تو نمايند چون در مطموره جهل و اغراض فاسده محبوسند و راهى از پيش و پس ندارند اين در صورتى است كه كلام مبنى بر تمثيل و تشبيه باشد چنانچه گفته شده است و الّا مراد معناى حقيقى آنست چنانچه قمّى ره فرموده كه نازل شد در باره ابو جهل و چند نفر از كسان او و اين در وقتى بود كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله ايستاده بود بنماز و ابو جهل قسم خورده بود كه اگر به بيند پيغمبر نماز ميخواند مغز او را خرد نمايد پس آمد و در دستش سنگى بود و پيغمبر مشغول نماز بود پس هر چه خواست سنگ را بجانب حضرت پرتاب كند دستش بگردنش چسبيد و سنگ بدستش و


جلد 4 صفحه 399

چون نزد يارانش آمد سنگ از دستش افتاد بعد يكى از كسانش برخاست و گفت من او را ميكشم و چون نزديك شد بقدريكه قرائت حضرت را ميشنيد مرعوب شد و برگشت نزد يارانش و گفت چيزى مانند حيوان نرى كه دمش را ميجنبانيد بين من و او حائل شد و ترسيدم جلو بروم و بنابراين مراد از سدّ حائل و مانع الهى است بين كفار و پيغمبر كه بواسطه آن نميتوانستند باو نزديك شوند و مراد از اغشاء كشيدن پرده است بر روى چشمهاشان كه آنحضرت را نمى‌ديدند چنانچه نديدند او را بعد از تلاوت اين آيه و بيرون آمدن از بين آنها براى هجرت بمدينه از خانه خود و در غير اينموقع از مواقع ديگرى كه ذكر نموده‌اند در هر حال خداوند ميفرمايد از ايمان آنها مأيوس باش فرق نميكند بحال آنها چه موعظه و نصيحت و انذار و تخويف بنمائى آنها را چه ننمائى ايمان نخواهند آورد نه بتو و نه بخدا و نه بولايت امير المؤمنين و اولاد طاهرين او عليهم السلام چنانچه در حديث سابق از امام صادق عليه السّلام نقل شده و جز اين نيست كه انذار و تخويف تو نافع است بحال كسيكه دور است از تعصّب و عناد و بديده انصاف در قرآن و امام نظر نموده و بنا بر پيروى از آن دو گذارده و از خداى مهربان پنهان از انظار ترسيده يا وقتى كه خود از انظار مردم پنهان است ترسيده پس بشارت ده چنين شخصى را بآمرزش گناهان سابقه‌اش و ثواب خوب خالص رضايت بخش در آخرت و بدانكه ما تمام بندگانرا در قيامت زنده ميكنيم و اعمال سابقه و آثار خيريّه باقيه آنها را در دنيا تا باقى است مينويسيم و در دفتر اعمالشان ثبت مينمائيم و هر چه در دنيا وجود دارد از جواهر و اعراض و آنچه بايد بوجود آيد از افعال و احوال خوب و بد بندگان و حوادث ايّام ما در لوح محفوظ تمام را احصاء و ضبط نموده‌ايم و آن در مقابل ملائكه است كه بايد بر طبقش عمل نمايند و لذا امام مبين خوانده شده چنانچه گفته‌اند و در مجمع نقل نموده كه بنى سلمه در كنار مدينه منزل داشتند و به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله شكايت نمودند از دورى منازلشان بمسجد براى آمدن بنماز پس اين آيه نازل شد و بنابراين مراد از آثار ظاهرا جاى قدمهاى آنها باشد كه هر يك ثبت ميشود براى ثواب و در چند روايت معتبر امام مبين كه خداوند علم اوّلين و آخرين را در وجود او احصاء نموده بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و ظاهرا مراد از احصاء جمع‌


جلد 4 صفحه 400

و درج و ثبت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لِتُنذِرَ قَوماً ما أُنذِرَ آباؤُهُم‌ فَهُم‌ غافِلُون‌َ «6»

‌اينکه‌ نزول‌ قرآن‌ و ارسال‌ ‌رسول‌ ‌بر‌ اينست‌ ‌که‌ انذار فرمايي‌ قومي‌ ‌را‌ ‌ما انذر پدران‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ اينها غافل‌ هستند.

لِتُنذِرَ علت‌ ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ انذار كنند قوم‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ شرك‌ و كفر و فساد اخلاق‌ و طغيان‌ و عصيان‌ و ‌هر‌ چه‌ باعث‌ عذاب‌ الهي‌ ميشود و خلود ‌در‌ جهنم‌ و ارسال‌ حضرت‌ رسالت‌ و نزول‌ قرآن‌ ‌هم‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ مشركين‌ و كفار زمان‌ ‌خود‌ ‌که‌ مفاد:

قَوماً ‌باشد‌ انذار فرمايد ‌آنها‌ ‌را‌ و گفتند اثبات‌ شيئي‌ نفي‌ ‌ما عدا ‌را‌ نميكند فوائد وجوديّه حضرت‌ رسالت‌ فقط انذار تنها نيست‌ هدايت‌ و ارشاد و دلالت‌ بتوحيد و ساير عقائد و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ صالحه‌ بلكه‌ وجود مباركش‌ واسطه جميع‌ فيوضات‌ الهيست‌ و بقاء عالم‌ چنانچه‌ ‌در‌ زيارت‌ جامعه‌ دارد

بكم‌ يمسك‌ السماء ‌ان‌ تقع‌ ‌علي‌ الارض‌ بكم‌ ينفس‌ الهم‌ و بكم‌ يكشف‌ الضر

الخ‌.

جلد 15 - صفحه 48

ما أُنذِرَ آباؤُهُم‌ بعضي‌ ماء نافيه‌ گرفتند ‌يعني‌ انذار نشدند چون‌ دوره‌ جاهليت‌ و زمان‌ فترت‌ ‌بود‌ پيغمبري‌ نداشتند ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ انذار كند لكن‌ ‌اينکه‌ منافي‌ ‌با‌ مذهب‌ شيعه‌ ‌است‌ ‌که‌ زمين‌ خالي‌ ‌از‌ حجت‌ نبوده‌ اوصياء حضرت‌ ابراهيم‌ ‌در‌ ميان‌ ‌آنها‌ بودند ‌که‌ آخرين‌ ‌آنها‌ حضرت‌ ‌عبد‌ المطلب‌ و حضرت‌ ابي‌ طالب‌ بوده‌ لكن‌ مقهور مشركين‌ بودند و كلمه ‌ما انذرهم‌ ‌بر‌ فرض‌ نافيه‌ ‌باشد‌ دليل‌ ‌بر‌ نفي‌ منذر نميكند بلكه‌ آباء ‌آنها‌ انذار نميشدند و اعتناء نميكردند و جهالت‌ سر ‌تا‌ سر دنيا ‌را‌ پر كرده‌ ‌بود‌ و بعضي‌ گفتند ماء موصوله‌ ‌است‌ ‌يعني‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ آباء ‌آنها‌ ‌را‌ انذار ميكردند انبياء و اوصياء انبياء ‌شما‌ ‌هم‌ انذار بفرمايي‌ قوم‌ ‌خود‌ ‌را‌ فَهُم‌ غافِلُون‌َ مرجع‌ ضمير ممكن‌ ‌است‌ آباء ‌آنها‌ باشند ‌که‌ بكلي‌ غافل‌ ‌از‌ حق‌ شدند و ‌خدا‌ ‌را‌ فراموش‌ كردند و دستورات‌ ‌او‌ ‌را‌ كنار گذاردند و ممكن‌ ‌است‌ همين‌ مشركين‌ زمان‌ حضرت‌ باشند و جمع‌ ‌بين‌ ‌هر‌ دو ‌هم‌ بعيد نيست‌ و شاهد ‌بر‌ اينكه‌ ماء موصوله‌ ‌است‌ حديث‌ شريف‌ ‌است‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) ‌که‌ كليني‌ مسندا ‌از‌ ابي‌ بصير روايت‌ كرده‌ ‌که‌ فرمود

(لتنذر القوم‌ ‌الّذين‌ انت‌ فيهم‌ ‌کما‌ انذر آبائهم‌ فهم‌ غافلون‌ ‌عن‌ اللّه‌ و ‌عن‌ ‌رسول‌ اللّه‌ و ‌عن‌ وعده‌).

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 6)- این آیه هدف اصلی نزول قرآن را این گونه شرح می‌دهد:

قرآن را بر تو نازل کردیم «تا قومی را انذار کنی که پدران آنها انذار نشدند و به همین دلیل آنها در غفلت فرو رفته‌اند» (لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ).

قرآن نازل شد تا مردم غافل را هوشیار، و خواب زدگان را بیدار سازد.

نکات آیه

۱ - پیامبراسلام، وظیفه دار انذار و اخطار به مردم برپایه تعالیم قرآن (تنزیل العزیز الرحیم . لتنذر قومًا)

۲ - تعالیم قرآن، مبنا و پایه تبلیغ و انذار پیامبراسلام(ص) (تنزیل العزیز الرحیم . لتنذر قومًا) «لام» در «لتنذر» براى تعلیل و متعلق به «تنزیل...» است. بر این اساس نزول قرآن، براى اخطار به مردم از سوى پیامبر(ص) بوده است و این کتاب، پایه و اساس دعوت آن حضرت بود.

۳ - انسان منهاى ایمان، مواجه با خطرها، آسیب ها و دشوارى هاى علاج ناپذیر است.* (لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم) از این که خداوند قرآن را وسیله انذار و اخطار قرار داده است، به دست مى آید که بر سر راه انسان ها، خطرها و آسیب هاى بسیارى وجود دارد که پیامبر(ص) به آنان اخطار و انذار کرده است و اگر انسان از رهنمودهاى قرآن بهره نگیرد و به آن ایمان نیاورد، گرفتار آنها خواهد شد.

۴ - بعثت پیامبراسلام(ص)، در عصرى بود که مردمِ آن و پدرانشان هیچ پیامبرى را درک نکرده و از وجود رسولان الهى محروم بودند. (لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم) گفتنى است طبق آیات گوناگون از جمله آیه ۲۴- سوره فاطر (و إن من أُمّة إلاّ خلا فیها نذیر) تمامى امت ها از انذارگران الهى برخوردار بودند. بنابراین مقصود از آیه شریفه، این نیست که مردم عصر رسالت، در تمامى اعصار گذشته از وجود پیامبران الهى محروم بودند; بلکه مقصود پدران نزدیک آنان است و یا مراد این است که هیچ پیامبرى به صورت مباشر و از نزدیک به هدایت آنان نپرداخته است.

۵ - پدران و اجداد مردم صدراسلام، پیش از آن به وسیله پیامبران الهى انذار و اخطار شده بودند.* (لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم) برداشت یاد شده مبتنى بر این احتمال است که «ما» در «ما اُنذر» نافیه نباشد; بلکه مصدریه و یا موصوله باشد.

۶ - مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در عصر جاهلیت، در غفلت و بى خبرى بسر مى بردند. (ما أُنذر ءاباؤهم فهم غفلون) برداشت یاد شده مبتنى بر این نکته است که ضمیر «هم» به مجموع «قوم» و «آباء» بازگردد.

۷ - غفلت و بى خبرى مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در جاهلیت، ناشى از نبودن پیامبر و منذر الهى در میان آنها بوده است. (ما أُنذر ءاباؤهم فهم غفلون) برداشت یاد شده بر این اساس مبتنى است که «ما» در «ما اُنذر» نافیه و جمله «فهم غافلون» متفرع بر نفى انذار باشد; یعنى، انذار نشدنشان موجب غفلت آنان گردید.

۸ - غفلت زدایى از مردمِ غافل و بیدار کردن آنان، از اهداف رسالت و فلسفه بعثت رسولان الهى (لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم فهم غفلون)

۹ - مردمِ بى بهره از تعالیم پیامبران و ادیان الهى، مردمى غافل و بى خبراند. (لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم فهم غفلون)

روایات و احادیث

۱۰ - «عن أبى بصیر عن أبى عبداللّه(ع) ... قال: و سألته عن قول اللّه «لتنذر قوماً ما أُنذر آباؤهم فهم غافلون» قال: لتنذر القوم الذین أنت فیهم کما أنذر آباؤهم فهم غافلون عن اللّه و عن رسوله و عن وعیده...;[۲] ابوبصیر گوید: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: «لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم فهم غافلون» سؤال کردم، فرمود: مقصود این است: تا انذار کنى گروهى را که در میان آن ها هستى، همان گونه که پدرانشان انذار شدند که اینان از خدا و از رسول او و از وعیدهاى خدا غافل اند...».

موضوعات مرتبط

  • ادیان آسمانى: نقش ادیان آسمانى ۹; هدایتگرى ادیان آسمانى ۹
  • انبیا: انذارهاى انبیا ۵، ۸; اهداف انبیا ۸; فلسفه بعثت انبیا ۸; نقش انبیا ۷، ۹; هدایتگرى انبیا ۸، ۹
  • انسان: انذار انسان ها ۱; زمینه آسیب پذیرى انسان ۳; زمینه تنبه انسان ها ۸
  • ایمان: آثار ایمان ۳
  • بعثت: تاریخ مقارن بعثت ۴، ۶
  • خطر: زمینه خطر ۳
  • سختى: زمینه سختى ۳
  • غفلت: عوامل غفلت ۹
  • قرآن: نقش قرآن ۱، ۲
  • محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۱، ۲، ۱۰; تبلیغ محمد(ص) ۲; رسالت محمد(ص) ۱; ویژگیهاى بعثت محمد(ص) ۴
  • مردم: انذار مردم صدراسلام ۵، ۱۰; انذار نیاکان مردم صدراسلام ۵، ۱۰; غفلت مردم جاهلیت ۶; غفلت مردم صدراسلام ۱۰; غفلت مردم مقارن بعثت ۶، ۷
  • منذران: نقش منذران ۷، ۱۰

منابع

  1. کتاب الدلائل از ابونعیم.
  2. کافى، ج ۱، ص ۴۳۲، ح ۹۰; نورالثقلین، ج ۴، ص ۳۷۵، ح ۶.