نتایج جستجو

«غَرَبَتِ النُّجُومُ غُرُوباً: بَعُدَتْ وَ تَوارَتْ» در مجمع فرموده: اصل غرب به معنى تباعد و حد است «حّد» را ديگران نيز گفته‏اند. على هذا غروب آفتاب و

آیات شامل این کلمه غرب‌ (۱۹ بار) ال رَب آلاَء فَبِأَي رَبّکُمَا تُکَذّبَان وَ الْمَشْرِقَيْن مَرَج الْبَحْرَيْن يَلْتَقِيَان در حال بارگیری...

آیات شامل این کلمه غرب‌ (۱۹ بار) ال هٰذَا مِن فَأُوَارِي سَوْأَة مِثْل أَکُون أَخِي فَأَصْبَح أَن عَجَزْت أَ النّادِمِين وَيْلَتَا أَجْل يَا قَال در حال

آیات شامل این کلمه غرب‌ (۱۹ بار) سَبَبا الشّمْس بَلَغ وَجَدَهَا إِذَا حَتّى تَغْرُب فَأَتْبَع فِي عَيْن شَيْء حَمِئَة وَ وَجَد عِنْدَهَا در حال بارگیری

آیات شامل این کلمه غرب‌ (۱۹ بار) ال وَ إِنّا لَقَادِرُون الْمَشَارِق عَلَى أَن بِرَب أُقْسِم نُبَدّل يَعْلَمُون فَلا خَيْرا مِمّا مِنْهُم خَلَقْنَاهُم

آیات شامل این کلمه غرب‌ (۱۹ بار) زاغ. پرنده‏ايست شبيه به كلاغ داراى منقار و پاهاى سرخ. هاكس در قاموس گويد: از كلاغ بزرگتر است. در تورات نيز آمده است [مائده:31]

عظم عقب عقر علق علم علو على عمد عمل عمى عن عنب عند عهن عوذ عيش عيل عين غبر غرب غرق غرم غسق غشو غشى غفر غلب غنى غوى ف فئد فتح فجر فخر فدى فرت فرج فرر فرش

ان لبس اخذ کفر يا لوم هن رسل صبح مثل نحن ک حبب اذا حوط وحى نشء بين الا بئس غرب أما کظم ويل حصن ملک قوم عند التى نزل انتم قدح جدر قلب موت غلظ سوف ردد سقى

بلغ ل سبب من حتى اذا ب اله ى سمو طلع الذين ثم ه الى ما وله الله هم شىء فى غرب دون کلل لعل وجد قطع دعو شمس انن صرح نا بين لا ها جند قول وکل يسر خبر اتى موسى

هذا ذا ظنن زور حتى حنف لعل اکل اهل ولى دحر خشى شرر وجب وعد تلو نجو لکن برر غرب شطن کثر وکل ملک کذب جفو طهر جبه رحم

سرگرمى و تبلیغ کالا، همان گونه که در دنیاى امروز نیز در فروشگاه هایى که به سبک غرب است نیز، نمونه آن دیده مى شود. و «لَهْوُ الْحَدِیْثِ» به معناى سخنان بیهوده

سرگرمى و تبلیغ کالا، همان گونه که در دنیاى امروز نیز در فروشگاه هایى که به سبک غرب است نیز، نمونه آن دیده مى شود. و «لَهْوُ الْحَدِیْثِ» به معناى سخنان بیهوده

كرد. او هم رشته‌ای را پی گرفت. پس [با توسل به وسیله،] راهی را [برای سفر به غرب] دنبال کرد. او نيز راه را پى گرفت. و او سررشته [کار خود] را دنبال گرفت‌ او

لاغَرْبِيَّةٍ» درخت زيتونى است كه در شرق و غرب باغ نيست بلكه در جايى از باغ قرارگرفته كه آفتاب مرتب بر آن مى‏تابد رجوع شود به «غرب» در نتيجه خوب رسيده و روغن اش صاف

وجه صحب لولو ملک من طود کم کبر علو ب فرق مع اين عند قوى جنن قد ه کلل حسب غرب انن شرق کون ثوب جمع سندس ل

بحث جستجو كردن چيزى است در خاك. «اَصلُ البحث: طَلَبُ السيئى فى التّرابَ». غرب فى وله ارض اله رئى الله ل ف ه بعث کيف خسر من ورى سوء اخو

بود، احاطه داشتيم (و كارهايش زير نظر ما بود). ذوالقرنين، پس از سفرى به سوى غرب واقامه‌ى نظام عادلانه دينى در ميان ساحل‌نشينان، سفرى نيز به شرق كرد. مراد

«نور» خواهد آمد انشاء اللّه. زيتون ه لا من ها عنب شبه نخل رمن غير زرع شرق کود غرب برک اکل قضب ضوء نبت شجر تين حدق طور حبب فى جنن فکه ذا سينين لو غلب زيت ثمر

خلق هذا انن قرى اوى شجر ما هو ائى کذب نبو حول ذلک ذا سجد وقى کلل شرق اسحاق غرب طيب شىء زيت قدر ذکر ايى ملک يدى خير فرق ليل ندى صلح يا نفر عبد سبل حسن هدى

عين قبل لم قنت نظر قوم کم حمم ک الذين ربب سبح هو صير ا قرر لکن على غير ان غرب الو فضض سقى بئس حمى الا ولى کوب دعو طرف حذر ام شمس اخر خشع کون نهر دخل صلى