گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
و اما اين كه در آيات مورد بحث، شعراى با ايمان را از مذمت شعرا مستثنا دانسته، هيچ دلالتى ندارد بر اين كه اين شعراى با ايمان، مؤمنان بعد از هجرت اند.
و اما اين كه در آيات مورد بحث، شعراى با ايمان را از مذمت شعرا مستثنا دانسته، هيچ دلالتى ندارد بر اين كه اين شعراى با ايمان، مؤمنان بعد از هجرت اند.


به هر حال، كلمۀ «غَاوُون»، جمع اسم فاعل است و مفرد آن «غاوى»، و مصدرش «غىّ» است و «غىّ» معنايى دارد كه خلاف معناى رشد است، و «رشد» به معناى اصابه به واقع است و «رشيد»، كسى را گويند كه اهتمام نمى ورزد، مگر به آنچه كه حق و واقع باشد. و در نتيجه، «غوى»، كسى است كه راه باطل را برود و از راه حق منحرف باشد. و اين غوايت، از مختصات صناعت شعر است، كه اساسش بر تخيل و تصوير غيرحق و غيرواقع است، به صورت حق و واقع.
به هر حال، كلمۀ «غَاوُون»، جمع اسم فاعل است و مفرد آن «غاوى»، و مصدرش «غَىّ» است و «غَىّ» معنايى دارد كه خلاف معناى رشد است، و «رشد» به معناى اصابه به واقع است و «رشيد»، كسى را گويند كه اهتمام نمى ورزد، مگر به آنچه كه حق و واقع باشد. و در نتيجه، «غَوى»، كسى است كه راه باطل را برود و از راه حق منحرف باشد. و اين غوايت، از مختصات صناعت شعر است، كه اساسش بر تخيل و تصوير غيرحق و غيرواقع است، به صورت حق و واقع.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۷۰ </center>
و به همين جهت، كسى به شعر و شاعرى اهتمام مى ورزد كه «غوى» باشد و با تزيينات خيالى و تصويرهاى موهومى، سرخوش بوده و از اين كه از حق به غيرحق منحرف شوند و از رشد به سوى غوايت برگردند، خوشحال شوند و از اين شعراء هم كسانى خوششان مى آيد و ايشان را پيروى مى كنند، كه خود نيز، غاوى و گمراه باشند. و جملۀ «وَ الشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الغَاوُون» همين معنا را مى رساند.
و به همين جهت، كسى به شعر و شاعرى اهتمام مى ورزد كه «غوى» باشد و با تزيينات خيالى و تصويرهاى موهومى، سرخوش بوده و از اين كه از حق به غيرحق منحرف شوند و از رشد به سوى غوايت برگردند، خوشحال شوند و از اين شعراء هم كسانى خوششان مى آيد و ايشان را پيروى مى كنند، كه خود نيز، غاوى و گمراه باشند. و جملۀ «وَ الشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الغَاوُون» همين معنا را مى رساند.


«'''ألَم تَرَ أنَّهُم فِى كُلّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَ إنَّهُم يَقُولُونَ مَا لَا يَفعَلُونَ'''» - كلمۀ «يَهِيمُون»، از «هام - يهيم - هيمانا» است. و اين واژه، به معناى آن است كه كسى، پيش روى خود را بگيرد و برود. و مراد از «هيمان كفار در هر وادى»، افسار گسيختگى آنان در سخن گفتن است.  
«'''ألَم تَرَ أنَّهُم فِى كُلّ وَادٍ يَهِيمُونَ * وَ إنَّهُم يَقُولُونَ مَا لَا يَفعَلُونَ'''» - كلمۀ «يَهِيمُون»، از «هَامَ - يَهِيمُ - هيمَاناً» است. و اين واژه، به معناى آن است كه كسى، پيش روى خود را بگيرد و برود. و مراد از «هيمان كفار در هر وادى»، افسار گسيختگى آنان در سخن گفتن است.  


مى خواهد بفرمايد: اين ها، بند و بارى در حرف زدن ندارند، حد و مرزى در آن نمى شناسند. چه بسا كه باطل و مذموم را مدح كنند، عينا همان طورى كه حق و محمود را بايد ستايش كرد، و بر عكس، چه بسا زيبا و جميل را آن چنان مذمت مى كنند كه يك امر قبيح و زشت بايد مذمت شود، و چه بسا مردم را به سوى باطل دعوت نموده و از حق بر مى گردانند. و اين روش، خود انحراف از راه فطرت انسانى است، كه اساسش بر رشد است و رشد هم، داعى به سوى حق است و نيز اين كه چيزهايى مى گويند كه خود عمل نمى كنند، عدول از راه فطرت است.
مى خواهد بفرمايد: اين ها، بند و بارى در حرف زدن ندارند، حد و مرزى در آن نمى شناسند. چه بسا كه باطل و مذموم را مدح كنند، عينا همان طورى كه حق و محمود را بايد ستايش كرد، و بر عكس، چه بسا زيبا و جميل را آن چنان مذمت مى كنند كه يك امر قبيح و زشت بايد مذمت شود، و چه بسا مردم را به سوى باطل دعوت نموده و از حق بر مى گردانند. و اين روش، خود انحراف از راه فطرت انسانى است، كه اساسش بر رشد است و رشد هم، داعى به سوى حق است و نيز اين كه چيزهايى مى گويند كه خود عمل نمى كنند، عدول از راه فطرت است.
۱۳٬۵۷۰

ویرایش