گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
<span id='link291'><span>
<span id='link291'><span>


==روايتى درباره دعوت هود عليه السّلام و روايتى درذيل جمله: «اتبنون بكل ريع آية تعبثون»==
==بحث روايتى ==
در كتاب كمال الدين و روضه كافى ، با ذكر سند روايتى از ابو حمزه ثمالى از ابى جعفر محمد بن على باقر (عليه السلام ) آورده ، كه در ضمن آن فرموده : نوح (عليه السّلام ) خبر داده بود كه خداى تعالى پيامبرى مبعوث مى فرمايد به نام هود و او قوم خود را به سوى خداى عزوجل مى خواند و مردم او را تكذيب مى كنند، و خداى تعالى ايشان را به وسيله باد هلاك مى كند، پس زنهار كه هر يك از شما او را درك كرد از تكذيبش بپرهيزد و به وى ايمان آورد و حتما پيرويش كند، چون خداى تعالى او را از عذاب باد نجات مى دهد.
در كتاب كمال الدين و روضه كافى، با ذكر سند، روايتى از ابوحمزه ثمالى، از ابى جعفر محمد بن على باقر «عليه السلام» آورده، كه در ضمن آن فرموده: نوح «عليه السّلام» خبر داده بود كه خداى تعالى، پيامبرى مبعوث مى فرمايد به نام هود و او، قوم خود را به سوى خداى عزوجل مى خواند و مردم او را تكذيب مى كنند، و خداى تعالى، ايشان را به وسيله باد هلاك مى كند. پس زنهار كه هر يك از شما او را درك كرد، از تكذيبش بپرهيزد و به وى ايمان آورد و حتما پيروی اش كند. چون خداى تعالى او را از عذاب باد نجات مى دهد.


نوح (عليه السّلام ) به فرزندش «'''سام '''» سفارش كرد كه با اين وصيت در رأ س هر سالى تجديد عهد كند، سام اين كار را مى كرد، و آن روز را در هر سال عيد مى گرفتند و آن روز را در انتظار روزى كه هود مبعوث شود به سر مى بردند.
نوح «عليه السّلام» به فرزندش «سام» سفارش كرد كه با اين وصيت در رأس هر سالى تجديد عهد كند. سام اين كار را مى كرد، و آن روز را در هر سال عيد مى گرفتند و آن روز را در انتظار روزى كه هود مبعوث شود، به سر مى بردند.


همين كه خداى تبارك و تعالى هود را مبعوث فرمود، به علم و ايمان و ميراث علمى گذشتگان و نيز به اسم اكبر و آثار علم نبوت ، كه نزدشان بود نگريستند و ديدند كه هود پيغمبر است و پدر بزرگشان نوح (عليه السّلام ) به آمدن وى بشارتشان داده ، پس به وى ايمان آورده و تصديقش نموده پيرويش كردند و از عذاب باد نجات يافتند، اينجاست كه خداى تعالى مى فرمايد: «'''و الى عاد اخاهم هودا'''» و نيز مى فرمايد: «'''كذبت عاد المرسلين اذ قال لهم اخوهم هود الا تتقون '''»
همين كه خداى تبارك و تعالى، هود را مبعوث فرمود، به علم و ايمان و ميراث علمى گذشتگان و نيز به اسم اكبر و آثار علم نبوت، كه نزدشان بود، نگريستند و ديدند كه هود پيغمبر است و پدر بزرگشان نوح «عليه السّلام» به آمدن وى بشارتشان داده. پس به وى ايمان آورده و تصديقش نموده، پيروی اش كردند و از عذاب باد نجات يافتند. اين جاست كه خداى تعالى مى فرمايد: «وَ إلَى عَادٍ أخَاهُم هُوداً». و نيز مى فرمايد: «كَذَّبَت عَادٌ المُرسَلِينَ إذ قَالَ لَهُم أخُوهُم هُودٌ ألَا تَتَّقُون».


و در مجمع البيان در ذيل جمله «'''آية تعبثون '''» گفته است : يعنى چيزهايى كه به آن احتياج نداريد و نمى خواهيد در آن منزل كنيد، بلكه تنها عبث و لهو و لعب شما را به ساختن آن وادار كرده . و گويا ساختن بنايى را كه از آن بى نيازند عبث خوانده - اين را عطاء از تفسير ابن عباس ‍ روايت كرده - مؤ يد آن خبرى است كه از انس بن مالك رسيده كه گفت :  
و در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «آيَةً تَعبَثُون» گفته است: يعنى چيزهايى كه به آن احتياج نداريد و نمى خواهيد در آن منزل كنيد، بلكه تنها عبث و لهو و لعب شما را به ساختن آن وادار كرده. و گويا ساختن بنايى را كه از آن بى نيازند، عبث خوانده - اين را عطاء از تفسير ابن عباس ‍ روايت كرده - مؤيد آن، خبرى است كه از انس بن مالك رسيده كه گفت:  


روزى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بيرون شد و در راه قبه اى ديد، پرسيد اين چيست ؟ اصحابش
روزى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» بيرون شد و در راه قبه اى ديد. پرسيد: اين چيست؟ اصحابش
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲۶ </center>
عرضه داشتند كاخى است از انصار، حضرت مقدارى ايستاد تا صاحب قبه آمد و سلام كرد رسول خدا در حضور همه مردم از او روى گردانيد، مرد ( به خيال اينكه آن جناب متوجه نشده ) چند بار سلام خود را تكرار كرد و حضرت روى گردانيد، تا مرد به خوبى فهميد كه آن جناب از وى خشمگين و رويگردان شده است ، قضيه را به اصحاب آن جناب گفت ، كه به خدا سوگند نظر رسول خدا از من برگشته و نمى دانم چه خلافى از من سر زده و چه شده است ؟
عرضه داشتند: كاخى است از انصار. حضرت مقدارى ايستاد تا صاحب قبه آمد و سلام كرد. رسول خدا در حضور همه مردم، از او روى گردانيد. مرد (به خيال اين كه آن جناب متوجه نشده)، چند بار سلام خود را تكرار كرد و حضرت روى گردانيد. تا مرد به خوبى فهميد كه آن جناب از وى خشمگين و رويگردان شده است. قضيه را به اصحاب آن جناب گفت، كه به خدا سوگند، نظر رسول خدا از من برگشته و نمى دانم چه خلافى از من سر زده و چه شده است؟


گفتند رسول خدا قبه تو را ديد و از ما پرسيد اين مال كيست ؟ ما گفتيم كه مال فلانى است ، پس مرد به قبه اش برگشته آن را با زمين يكسان كرد، روزى ديگر رسول خدا از آنجا عبور كرد و قبه اى نديد، پرسيد قبه اى كه در اينجا بود چه شد؟  
گفتند: رسول خدا قبه تو را ديد و از ما پرسيد اين مال كيست؟ ما گفتيم كه مال فلانى است. پس مرد به قبه اش برگشته، آن را با زمين يكسان كرد. روزى ديگر رسول خدا از آن جا عبور كرد و قبه اى نديد. پرسيد: قبه اى كه در اين جا بود، چه شد؟  


گفتند صاحبش از اعراض تو نزد ما شكوه كرد، ما سبب اعراضت را به وى گفتيم ، رفت و قبه را خراب كرد، حضرت فرمود: هر چيزى كه ساخته شود روز قيامت و بال صاحبش مى باشد، مگر آن مقدارى كه چاره اى از آن نيست .
گفتند: صاحبش از اعراض تو نزد ما شكوه كرد. ما سبب اعراضت را به وى گفتيم. رفت و قبه را خراب كرد. حضرت فرمود: هر چيزى كه ساخته شود، روز قيامت، وبال صاحبش مى باشد، مگر آن مقدارى كه چاره اى از آن نيست.


و در تفسير قمى در ذيل آيه «'''و اذا بطشتم بطشتم جبارين '''» آمده كه يكديگر را به خاطر غضب و بدون هيچ گناه مى كشيد.
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ إذَا بَطَشتُم بَطَشتُم جَبَّارِين» آمده كه يكديگر را به خاطر غضب و بدون هيچ گناه مى كشيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲۷ </center>
<span id='link292'><span>
<span id='link292'><span>
==آيات ۱۴۱ - ۱۵۹  سوره شعراء ==
==آيات ۱۴۱ - ۱۵۹  سوره شعراء ==
كَذَّبَت ثَمُودُ الْمُرْسلِينَ(۱۴۱)
كَذَّبَت ثَمُودُ الْمُرْسلِينَ(۱۴۱)
۱۴٬۰۶۶

ویرایش