گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۷: خط ۵۷:
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==


در تفسير قمى در ذيل آيه «'''و اجعل لى لسان صدق فى الا خرين '''» نقل كرده كه فرمودند: مقصود از اين لسان صدق در آخر الزمان ، على بن ابى طالب (عليه السّلام ) است .  
در تفسير قمى، در ذيل آيه: «وَ اجعَل لِى لِسَانَ صِدقٍ فِى الآخرِين» نقل كرده كه فرمودند: مقصود از اين «لسان صدق» در آخرالزمان، على بن ابى طالب «عليه السّلام» است.  


مؤ لف : در اين روايت دو احتمال است ، يكى اينكه تفسير آيه باشد، يعنى غير از على بن ابى طالب (عليه السّلام ) كسى منظور نباشد، دوم اينكه جرى و تطبيق باشد، يعنى على (عليه السّلام ) يكى از مصاديق لسان صدق باشد.
مؤلف: در اين روايت دو احتمال است. يكى اين كه تفسير آيه باشد. يعنى غير از على بن ابى طالب «عليه السّلام»، كسى منظور نباشد. دوم اين كه جرى و تطبيق باشد. يعنى على «عليه السّلام»، يكى از مصاديق «لسان صدق» باشد.


و در كافى به سند خود از يحيى از امام صادق (عليه السّلام ) روايت كرده كه فرمود:
و در كافى، به سند خود، از يحيى از امام صادق «عليه السّلام» روايت كرده كه فرمود:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۰۹ </center>
امام امير المؤ منين (عليه السّلام ) فرمود اينكه خداى تعالى براى كسى لسان صدقى قرار دهد كه بعد از خودش در مردم باقى باشد، بهتر است از اينكه مالى به او بدهد كه آن را بخورد و به ارث به ديگران دهد....
امام اميرالمؤمنين «عليه السّلام» فرمود: اين كه خداى تعالى، براى كسى لسان صدقى قرار دهد كه بعد از خودش در مردم باقى باشد، بهتر است از اين كه مالى به او بدهد كه آن را بخورد و به ارث به ديگران دهد...


دو روايت در ذيل «'''و اغفر لابى '''» و تصويرحال فرزند مؤ من و پدر مشرك در قيامت
و در الدرالمنثور، در ذيل جملۀ «وَ اغفِر لِأبِى» آمده كه عبد بن حميد و ابن منذر و ابن ابى حاتم، از قتاده روايت كرده اند كه در تفسير «وَ لَا تُخزِنِى يَومَ يُبعَثُون» گفته: براى ما نقل كردند كه رسول خدا فرموده:  
و در الدرالمنثور در ذيل جمله «'''و اغفر لابى '''» آمده كه عبد بن حميد و ابن منذر و ابن ابى حاتم ، از قتاده روايت كرده اند كه در تفسير «'''و لا تخزنى يوم يبعثون '''» گفته : براى ما نقل كردند كه رسول خدا فرموده :  


در روز قيامت مردى مؤ من را مى آورند، در حالى كه دست پدر مشرك خود را به دست دارد، آتش ميان آن دو جدايى مى افكند، فرزند اميد دارد كه بتواند او را به بهشت ببرد، ولى منادى به وى ندا مى دهد: هيچ مشركى داخل بهشت نمى شود، فرزند مى گويد: پروردگارا پدرم را درياب ، مگر به من وعده ندادى كه بيچاره ام نگذارى ، و او همچنان پافشارى مى كند و پدر را از آتش دوزخ پناه مى دهد، تا آنكه خداى تعالى پدر را با صورتى زشت و بويى متعفن و به شكل كفتارها درمى آورد و پسر از او متنفر شده رهايش مى كند كه تو پدر من نيستى . و ما به نظرمان رسيد كه منظور قتاده ابراهيم است ، ولى آن روز نامى از ابراهيم نبود.
در روز قيامت، مردى مؤمن را مى آورند، در حالى كه دست پدر مشرك خود را به دست دارد، آتش ميان آن دو جدايى مى افكند. فرزند اميد دارد كه بتواند او را به بهشت ببرد، ولى منادى به وى ندا مى دهد: هيچ مشركى داخل بهشت نمى شود.  


و در همان كتاب است كه بخارى و نسائى از ابو هريره از رسول خدا روايت كرده اند كه فرمود: روز قيامت آزر ابراهيم را مى بيند و ابراهيم او را پريشان و غبارآلود مشاهده مى كند، مى پرسد مگر به تو نگفتم كه نافرمانى من مكن ؟ پدرش مى گويد: امروز ديگر نا فرمانيت نمى كنم .
فرزند مى گويد: پروردگارا! پدرم را درياب، مگر به من وعده ندادى كه بيچاره ام نگذارى، و او همچنان پافشارى مى كند و پدر را از آتش دوزخ پناه مى دهد، تا آن كه خداى تعالى، پدر را با صورتى زشت و بويى متعفن و به شكل كفتارها در مى آورد و پسر از او متنفر شده، رهايش مى كند كه تو پدر من نيستى. و ما به نظرمان رسيد كه منظور «قتاده»، ابراهيم است، ولى آن روز، نامى از ابراهيم نبود.


ابراهيم مى گويد: پروردگارا مرا وعده دادى كه در روز قيامت بيچاره ام نگذارى ، چه بيچارگى بالاتر از اينكه پدرم از همه مردم از من دورتر است ؟ خداى تعالى مى فرمايد: من بهشت را بر كافران حرام كردم ، آنگاه خطاب مى رسد اى ابراهيم زير پايت را نگاه كن ، ببين چيست ؟ چون مى نگرد پدر خود را به شكل كفتارى آلوده مى بيند، پس پاى آن را مى گيرند و به آتش مى افكنند
و در همان كتاب است كه بخارى و نسایى، از ابوهريره، از رسول خدا روايت كرده اند كه فرمود: روز قيامت، آزر، ابراهيم را مى بيند و ابراهيم، او را پريشان و غبارآلود مشاهده مى كند. مى پرسد: مگر به تو نگفتم كه نافرمانى من مكن؟ پدرش مى گويد: امروز، ديگر نا فرمانی ات نمى كنم.


مؤ لف : اين دو خبر از اخبارى است كه ابراهيم (عليه السّلام ) را فرزند صلبى آزر مى داند، ولى در داستانهاى ابراهيم (عليه السّلام ) در سوره انعام گذشت كه اين اخبار به خاطر اينكه مخالف با صريح قرآن كريم است از حيز اعتبار ساقط است .
ابراهيم مى گويد: پروردگارا! مرا وعده دادى كه در روز قيامت بيچاره ام نگذارى، چه بيچارگى بالاتر از اين كه پدرم از همه مردم از من دورتر است؟ خداى تعالى مى فرمايد: من بهشت را بر كافران حرام كردم. آنگاه خطاب مى رسد: اى ابراهيم! زير پايت را نگاه كن، ببين چيست؟ چون مى نگرد پدر خود را به شكل كفتارى آلوده مى بيند، پس پاى آن را مى گيرند و به آتش مى افكنند.
 
مؤلف: اين دو خبر، از اخبارى است كه ابراهيم «عليه السّلام» را، فرزند صُلبى «آزر» مى داند، ولى در داستان هاى ابراهيم «عليه السّلام»، در سوره «انعام» گذشت كه اين اخبار به خاطر اين كه مخالف با صريح قرآن كريم است، از حيّز اعتبار ساقط است.


و در كافى به سند خود از سفيان بن عيينه روايت كرده كه گفت : از امام
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۴۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۴۱۰ </center>
(عليه السّلام ) از معناى آيه «'''الا من اتى اللّه بقلب سليم '''» پرسيدم ، فرمود: سليم قلب ، آن كسى است كه پروردگار خود را ملاقات كند و در آن جز خدا چيز ديگرى نباشد و هر قلبى كه در آن شرك يا شك باشد آن قلب ساقط است و اگر اين همه سفارش به زهد كرده اند، براى همين است كه در دنيا دلها براى ياد آخرت فارغ باشد.


و در مجمع البيان آمده كه از امام صادق (عليه السّلام ) روايت شده كه فرمود: قلب سليم آن قلبى است كه از محبت دنيا سالم باشد. مؤ يد اين روايت ، گفتار رسول خدا است كه فرموده محبت دنيا ريشه همه گناهان است .
و در كافى به سند، خود از سفيان بن عيينه روايت كرده كه گفت: از امام «عليه السّلام»، از معناى آيه: «إلّا مَن أتَى اللّهَ بِقَلبٍ سَلِيمٍ» پرسيدم. فرمود: سليم قلب، آن كسى است كه پروردگار خود را ملاقات كند و در آن، جز خدا چيز ديگرى نباشد و هر قلبى كه در آن شرك يا شك باشد، آن قلب ساقط است، و اگر اين همه سفارش به زهد كرده اند، براى همين است كه در دنيا دل ها براى ياد آخرت فارغ باشد.
 
و در مجمع البيان آمده كه از امام صادق «عليه السّلام» روايت شده كه فرمود: «قلب سليم»، آن قلبى است كه از محبت دنيا سالم باشد. مؤيد اين روايت، گفتار رسول خدا است كه فرموده: «محبت دنيا، ريشه همه گناهان است».


و نيز در كافى به سند خود از محمد بن سالم از امام ابى جعفر (عليه السّلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: جنود ابليس عبارتند از شيطانهاى ديگر كه از ذريه او هستند.
و نيز در كافى، به سند خود، از محمد بن سالم، از امام ابى جعفر «عليه السّلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: جنود ابليس عبارتند از: شيطان هاى ديگر كه از ذرّيه او هستند.
<span id='link281'><span>
<span id='link281'><span>


۱۳٬۵۷۰

ویرایش