گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۲: خط ۵۲:
<span id='link309'><span>
<span id='link309'><span>


==اشتباه مفسران، در ارتباط با آيه فوق ==
از اين جا روشن مى شود كه آنچه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» در دل پنهان مى داشته، همين حكم بوده، و معلوم مى شود اين عمل، قبلا براى آن جناب واجب شده بود. نه اين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، آن طورى كه بعضى از مفسران گفته اند - عاشق «زينب» شده باشد، و عشق خود را پنهان كرده باشد، بلكه وجوب اين عمل را پنهان مى كرده.
از اينجا روشن مى شود كه آنچه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در دل پنهان مى داشته همين حكم بوده ، و معلوم مى شود اين عمل قبلا براى آن جناب واجب شده بود، نه اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آنطورى كه بعضى از مفسرين گفته اند عاشق زينب شده باشد، و عشق خود را پنهان كرده باشد، بلكه وجوب اين عمل را پنهان مى كرده


مفسرين در اثر اين اشتباه به حيص وبيص افتاده و در مقام توجيه عشق رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر آمده اند، كه او هم بشر بوده ، و عشق هم يك حالت جبلى و فطرى است ، كه هيچ بشرى از آن مستثنى نيست ، غافل از اينكه اولا با اين توجيه نيروى تربيت الهى را از نيروى جبلت و طبيعت بشرى كمتر دانسته اند، و حال آنكه نيروى تربيت الهى قاهر بر هر نيروى ديگر است ، و ثانيا در چنين فرضى ديگر معنا ندارد كه آن جناب را عتاب كند، كه چرا عشق خودت را پنهان كرده اى ، چون معنايش اين مى شود كه تو بايد عشق خود را نسبت به زن مردم اظهار مى كردى ، و چرا نكردى ؟ و رسوايى اين حرف از آفتاب روشن تر است ، چون از يك فرد عادى پسنديده نيست كه دنبال ناموس مردم حرفى بزند، و به ياد آنان باشد، و براى بچنگ آوردن آنان تثبيت كند، تا چه رسد به خاتم انبياء (صلوات الله عليه )
مفسران در اثر اين اشتباه، به حيص و بيص افتاده و در مقام توجيه عشق رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بر آمده اند، كه او هم بشر بوده، و عشق هم يك حالت جبلى و فطرى است، كه هيچ بشرى از آن مستثنى نيست. غافل از اين كه اولا با اين توجيه نيروى تربيت الهى را از نيروى جبلت و طبيعت بشرى كمتر دانسته اند، و حال آن كه نيروى تربيت الهى قاهر بر هر نيروى ديگر است.
 
و ثانيا در چنين فرضى ديگر معنا ندارد كه آن جناب را عتاب كند، كه چرا عشق خودت را پنهان كرده اى. چون معنايش اين مى شود كه تو بايد عشق خود را نسبت به زن مردم اظهار مى كردى، و چرا نكردى؟ و رسوايى اين حرف از آفتاب روشن تر است. چون از يك فرد عادى پسنديده نيست كه دنبال ناموس مردم حرفى بزند، و به ياد آنان باشد، و براى به چنگ آوردن آنان تثبيت كند. تا چه رسد به خاتم انبياء «صلوات الله عليه».


«'''مَّا كانَ عَلى النَّبىِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَض اللَّهُ لَهُ ...مَّقْدُوراً'''»:
«'''مَّا كانَ عَلى النَّبىِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَض اللَّهُ لَهُ ...مَّقْدُوراً'''»:


كلمه ((فرض (( به معناى تعيين و سهم دادن است ، وقتى مى گويند: فلانى فلان مقدار را براى فلان كس فرض كرده ،
كلمۀ «فرض»، به معناى تعيين و سهم دادن است. وقتى مى گويند: فلانى، فلان مقدار را براى فلان كس فرض كرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۵ </center>
يعنى معين كرده و سهم داده ، بعضى از علماء گفته اند: كلمه فرض ، در خصوص آيه مورد بحث ، به معناى اباحه و تجويز است ، و كلمه ((حرج (( به معناى به زحمت افتادن و در تنگنا بودن است ، و مراد از اينكه فرمود: پيغمبر در تنگنا نيست ، نفى علت تنگنايى است ، و آن علت عبارت است از منع خدا از انجام آنچه برايش معين شده
يعنى معين كرده و سهم داده.
 
بعضى از علماء گفته اند: كلمۀ «فرض»، در خصوص آيه مورد بحث، به معناى اباحه و تجويز است. و كلمۀ «حَرَج»، به معناى به زحمت افتادن و در تنگنا بودن است، و مراد از اين كه فرمود: پيغمبر در تنگنا نيست، نفى علت تنگنايى است، و آن علت، عبارت است از منع خدا از انجام آنچه برايش معين شده.
 
و معناى اين آيه، اين است كه پيغمبر در آنچه خدا برايش معين كرده، و يا برايش اباحه نمود، در منع نيست، تا در تنگنا قرار گيرد.


و معناى اين آيه اين است كه پيغمبر در آنچه خدا برايش معين كرده ، و يا برايش اباحه نمود، در منع نيست ، تا در تنگنا قرار گيرد
كلمۀ «سُنّة» در جملۀ «سُنَّةَ اللهِ فِى الَّذِينَ خَلَوا مِن قَبل»، اسمى است كه در جاى مصدر به كار رفته، و در نتيجه مفعول مطلقى است براى فعل مقدر، و تقدير آن چنين است: «سَنَّ اللهُ ذَلِكَ سُنَّةً». و مراد از «الَّذِينَ خَلَوا مِن قَبل»، انبياى گذشته و رسولان قبل از آن جناب است، به قرينه اين كه بعدش مى فرمايد: «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ الله: همان گذشتگانى كه رسالت هاى خدا را ابلاغ مى كردند».


كلمه ((سنه (( در جمله ((سنه الله فى لذين خلوا من قبل (( اسمى است كه در جاى مصدر به كار رفته ، و در نتيجه مفعول مطلقى است براى فعل مقدر، و تقدير آن چنين است : ((سن الله ذلك سنه ((، و مراد از ((الذين خلوا من قبل (( انبياى گذشته ، و رسولان قبل از آن جناب است ، به قرينه اينكه بعدش مى فرمايد: ((الذين يبلغون رسالات الله - همان گذشتگانى كه رسالتهاى خدا را ابلاغ مى كردند((
«'''وَ كَانَ أمرُ اللهِ قَدراً مَقدُوراً'''» - يعنى خدا از ناحيه خود براى هر فردى، چيزى را كه سازگار حال اوست مقدر مى كند، و انبياء هم از آنچه خدا برايشان مقدر كرده، استثناء نشده، و ممنوع نگشته اند. همان چيزهايى كه براى ساير مردم مباح است، براى يشان نيز مباح است، بدون اين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، از پاره اى از آن مقدرات، ممنوع و محروم باشد.


«'''و كان امر الله قدرا مقدورا'''» - يعنى خدا از ناحيه خود براى هر فردى چيزى را كه سازگار حال اوست مقدر مى كند، و انبياء هم از آنچه خدا برايشان مقدر كرده استثناء نشده ، و ممنوع نگشته اند، همان چيزهايى كه براى ساير مردم مباح است ، براى يشان نيز مباح است ، بدون اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ازاره اى از آن مقدرات ممنوع و محروم باشد
«'''الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالَاتِ اللَّهِ وَ يخْشوْنَهُ وَ لا يخْشوْنَ أَحَداً إِلا اللَّهَ...'''»:


«'''الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسلَتِ اللَّهِ وَ يخْشوْنَهُ وَ لا يخْشوْنَ أَحَداً إِلا اللَّهَ ...'''»:
كلمۀ «الَّذِينَ»، بيانگر موصول قبلى، يعنى «الَّذِينَ خَلَوا مِن قَبل» است.


كلمه ((الذين (( بيانگر موصول قبلى ، يعنى ((الذين خلوا من قبل (( است ،
== اشاره به فرق بين ((خوف (( و ((خشيت ==
== اشاره به فرق بين ((خوف (( و ((خشيت ==
(( و اينكه خوف به انبياء (عليهم السلام )نسبت داده مى شود ولى خشيت از غير خدا از آنان نفى شده
(( و اينكه خوف به انبياء (عليهم السلام )نسبت داده مى شود ولى خشيت از غير خدا از آنان نفى شده
۱۴٬۱۱۵

ویرایش