گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:
<span id='link14'><span>
<span id='link14'><span>


==فصل دوم از داستان موسى«ع»: حوادث بعد از بلوغ و بيرون رفتن از مصربه سوى مدين و... ==
<center> «'''بیان آیات'''»  </center>
<center> «'''بیان آیات'''»  </center>
==حوادث بعد از بلوغ موسی«ع»، و هجرت از مصر به مدين ==
اين آيات، فصل دوم از داستان موسى «عليه السلام» را بيان مى كند، و در آن، قسمتى از حوادث را كه بعد از رسيدنش به حد بلوغ پيش آمده، و به بيرون شدنش از مصر و رفتنش به سوى مدين انجاميد، ذكر مى فرمايد.


اين آيات فصل دوم از داستان موسى (عليه السلام ) را بيان مى كند، و در آن ، قسمتى از حوادث را كه بعد از رسيدنش به حد بلوغ پيش آمده ، و به بيرون شدنش از مصر و رفتنش به سوى مدين انجاميد، ذكر مى فرمايد
«'''وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا...'''»:


«'''وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا...'''»:
ترديدى نيست در اين كه آن شهرى كه موسى بى خبر اهل آن وارد آن شد، همان شهر مصر بوده، و تا آن روز داخل مصر نشده بود. چون نزد فرعون زندگى مى كرده. و از آن استفاده مى شود كه قصر فرعون در خارج شهر مصر بوده، و موسى از آن قصر بيرون شده، و بدون اطلاع مردم شهر، به شهر وارد شده.


ترديدى نيست در اينكه آن شهرى كه موسى بى خبر اهل آن وارد آن شد همان شهر مصر بوده ، و تا آن روز داخل مصر نشده بود؛ چون نزد فرعون زندگى مى كرده ، و از آن استفاده مى شود كه قصر فرعون در خارج شهر مصر بوده ، و موسى از آن قصر بيرون شده ، و بدون اطلاع مردم شهر به شهر وارد شده ، مؤ يد اين احتمال جمله ((و جاء من اقصى المدينة رجل يسعى (( است ، كه در چند آيه بعد است ، ومى رساند آن كسى كه به شهر آمد و به موسى (عليه السلام ) اعلام خطر كرد كه درباريان دارند براى كشتنت مشورت مى كنند، از بيرون شهر آمد
مؤيد اين احتمال، جملۀ «وَ جَاءَ مِن أقصَى المَدِينَةِ رَجُلٌ يَسعَى» است، كه در چند آيه بعد است، و مى رساند آن كسى كه به شهر آمد و به موسى «عليه السلام» اعلام خطر كرد كه درباريان دارند براى كشتنت مشورت مى كنند، از بيرون شهر آمد.


و منظور از هنگام غفلت مردم شهر، وقتى است كه مردم دكان ها و بازارها را تعطيل مى كردند، و به خانه ها مى رفتند، و خيابانها و كوچه ها خلوت مى شد، مانند هنگام ظهر و وسطهاى شب
و منظور از هنگام غفلت مردم شهر، وقتى است كه مردم، دكان ها و بازارها را تعطيل مى كردند، و به خانه ها مى رفتند، و خيابان ها و كوچه ها خلوت مى شد. مانند هنگام ظهر و وسط هاى شب.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۲ </center>
«'''فوجد فيها رجلين يقتتلان'''» - يعنى در شهر دو مرد را ديد كه با يكديگر مخاصمه مى كردند و يكديگر را كتك مى زدند و خلاصه كلمه ((اقتتال (( در اينجا به معناى كشتن يكديگر نيست ، بلكه به معناى زدن يكديگر است ((هذا من شيعته و هذا من عدوه (( اين جمله حكايت حال است ، كه واقعه را مجسم مى سازد، و بيان مى كند كه يك ى از آن دو نفر اسرائيلى ، و از پيروان دين موسى ، و يكى ديگر قبطى و دشمنش بود، اما اينكه گفتيم يكى از آن دو پيرو دين موسى بوده جهتش اين است كه :  
«'''فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَينِ يَقتَتِلَان'''» - يعنى: در شهر دو مرد را ديد كه با يكديگر مخاصمه مى كردند و يكديگر را كتك مى زدند. و خلاصه كلمۀ «اقتتال» در اين جا به معناى كشتن يكديگر نيست، بلكه به معناى زدن يكديگر است. «هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَ هَذَا مِن عَدُوّه». اين جمله حكايت حال است، كه واقعه را مجسم مى سازد، و بيان مى كند كه يكى از آن دو نفر اسرائيلى، و از پيروان دين موسى، و يكى ديگر قبطى و دشمنش بود. اما اين كه گفتيم يكى از آن دو پيرو دين موسى بوده، جهتش اين است كه:
 
آن روز، بنى اسرائيل در دين، منتسب به آباى خود ابراهيم و اسحاق و يعقوب «عليهم السلام» بودند، هرچند كه از دين آن بزرگواران در آن روز جز اسم چيزى نمانده بود، و بنى اسرائيل، رسما تظاهر به پرستش فرعون مى كردند. و اما اين كه گفتيم دومى قبطى و دشمن موسى بود، جهتش اين است كه آن روز قبطيان با بنى اسرائيل دشمنى مى كردند. و شاهد اين كه اين مرد دشمن، قبطى بوده اين است كه: قرآن كريم از موسى حكايت مى كند كه گفت: «وَ لَهُم عَلَىَّ ذَنبٌ فَأخَافُ أن يَقتُلُون».


آن روز بنى اسرائيل در دين منتسب به آباى خود ابراهيم و اسحاق و يعقوب (عليهماالسلام ) بودند، هر چند كه از دين آن بزرگواران در آن روز جز اسم چيزى نمانده بود، و بنى اسرائيل رسما تظاهر به پرستش فرعون مى كردند، و اما اينكه گفتيم دومى قبطى و دشمن موسى بود، جهتش اين است كه آن روز قبطيان با بنى اسرائيل دشمنى مى كردند، و شاهد اينكه اين مرد دشمن ، قبطى بوده اين است كه : قرآن كريم از موسى حكايت مى كند كه گفت : ((و لهم على ذنب فاخاف ان يقتلون ((
«'''فَاستَغَاثَهُ الّذِى مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِى مِن عَدُوّه'''» - كلمۀ «استغاثه»، به معناى «استنصار» است. چون «غوث» به معناى نصرت است، و معناى جمله اين است كه: مرد اسرائيلى از موسى خواست تا او را عليه دشمنش كمك كند.


«'''فاستغاثة الذى من شيعته على الذى من عدوه'''» - كلمه ((استغاثه (( به معناى ((استنصار(( است ، چون ((غوث (( به معناى نصرت است ، و معناى جمله اين است كه : مرد اسرائيلى از موسى خواست تا او را عليه دشمنش كمك كند
«'''فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيه'''» - ضمير در «وَكَزَهُ» و «عَلَيهِ»، به آن مرد قبطى و دشمن بر مى گردد. و كلمۀ «وَكَزَ» - به طورى كه راغب و ديگران گفته اند - به معناى طعن و دفع و زدن با تمامى كف دست مى باشد.


«'''فوكزه موسى فقضى عليه'''» - ضمير در ((وكزه (( و ((عليه (( به آن مرد قبطى و دشمن بر مى گردد. و كلمه ((وكز(( - به طورى كه راغب و ديگران گفته اند - به معناى طعن و دفع و زدن با تمامى كف دست مى باشد. و كلمه ((قضاء(( به معناى حكم است ، و اگر با حرف ((على (( متعدى شود، و گفته شود ((قضى عليه (( كنايه از اين است كه با مردنش از كارش فارغ شد و معناى جمله اين است كه : موسى (عليه السلام ) آن دشمن را با تمام كف دست و مشت زد و يا دفع كرد و او هم مرد.
و كلمۀ «قَضَاء»، به معناى حكم است، و اگر با حرف «عَلَى» متعدى شود و گفته شود: «قَضَى عَلَيهِ»، كنايه از اين است كه با مُردنش، از كارش فارغ شد و معناى جمله اين است كه: موسى «عليه السلام» آن دشمن را با تمام كف دست و مشت زد و يا دفع كرد و او هم مُرد.


از همين تعبير استفاده مى شود كه : قتل مزبور عمدى نبوده ، زيرا اگر عمدى بود به جاى ((وكزه (( مى فرمود: ((فقتله ((
از همين تعبير استفاده مى شود كه: قتل مزبور عمدى نبوده، زيرا اگر عمدى بود، به جاى «وَكَزَهُ»، مى فرمود: «فَقَتَلَهُ».
<span id='link15'><span>
<span id='link15'><span>


۱۴٬۱۹۷

ویرایش