گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۴: خط ۵۴:
<span id='link2'><span>
<span id='link2'><span>


==اشاره به عهدى كه خدا از آدميان گرفته ، و ساير معارفى كه در سوره اعراف آورده شده است ==
==بیان معارفى كه در سوره اعراف آمده است ==
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


اين سوره مشتمل است بر مجموع مطالبى كه سوره هاى ابتدا شده به حروف مقطعه (( الم (( و (( ص (( مشتمل بر آن است .
اين سوره مشتمل است بر مجموع مطالبى كه سوره هاى ابتدا شده به حروف مقطعه «الم» و «ص»، مشتمل بر آن است.


خواننده عزيز اين معنا را در خاطر خود بسپارد، زيرا كه ما در اول سوره (( حم عشق (( به قدر امكان بحثى درباره حروف مقطعه قرآنى خواهيم گذراند - ان شاء الله تعالى .
خواننده عزيز اين معنا را در خاطر خود بسپارد، زيرا كه ما در اول سوره «حم عسق»، به قدر امكان بحثى درباره حروف مقطعه قرآنى خواهيم گذراند - ان شاء الله تعالى.


برداشت كلام در اين سوره چنين است كه گويا عهدى را كه خداوند از آدميان گرفته كه او را بپرستند و چيزى را شريك او قرار ندهند مبناى كلام قرار داده ؛ و آنگاه از سير تاريخى اين عهد كه بر حسب مسير انسانيت در امم و قرون گذشته نموده است بحث مى كند.
برداشت كلام در اين سوره چنين است كه گويا عهدى را كه خداوند از آدميان گرفته كه او را بپرستند و چيزى را شريك او قرار ندهند، مبناى كلام قرار داده؛ و آنگاه از سير تاريخى اين عهد كه بر حسب مسير انسانيت در امم و قرون گذشته نموده است بحث مى كند.


چون اكثر امم گذشته اين عهد را شكسته و آن را از ياد بردند، و در نتيجه وقتى پيغمبرى در بين آنان مبعوث مى شده و آيات و معجزاتى مى آورده كه آنان را به ياد عهد خود بيندازد تكذيب مى كردند و جز عده كمى به وسيله آن آيات متذكر نمى شدند.
چون اكثر امم گذشته اين عهد را شكسته و آن را از ياد بردند، و در نتيجه وقتى پيغمبرى در بين آنان مبعوث مى شده و آيات و معجزاتى مى آورده كه آنان را به ياد عهد خود بيندازد، تكذيب مى كردند و جز عده كمى به وسيله آن آيات متذكر نمى شدند.


آرى ، عهد الهى كه در حقيقت اجمالى است از تفصيل دعوت هاى دينى الهى ، در طبيعت انسان هاى مختلف از جهت اختلافى كه در استعداد قبول و رد آن دارند، و همچنين از جهت اختلاف اماكن و اوضاع و احوال و شرايطى كه به نفوس آنان احاطه دارد مختلف مى شود.
آرى، عهد الهى كه در حقيقت اجمالى است از تفصيل دعوت هاى دينى الهى ، در طبيعت انسان هاى مختلف از جهت اختلافى كه در استعداد قبول و رد آن دارند، و همچنين از جهت اختلاف اماكن و اوضاع و احوال و شرايطى كه به نفوس آنان احاطه دارد مختلف مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه :۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه :۵ </center>
در بعضى از نفوس پاك كه بر اصل فطرت باقى مانده اند هدايت به سوى ايمان به خدا و آيات او را نتيجه مى دهد، و در بعضى ديگر كه هميشه اكثريت را تشكيل مى دهند و مردمى پست و مستغرق در شهوات دنيايند خلاف آن را، كه همان كفر و طغيان و سرپيچى است نتيجه مى دهد، و همين معنى باعث مى شود كه مؤ منين مورد الطاف خاص الهى قرار گرفته ، و در دنيا موفقيت و نصرت و فتح ، و در آخرت نجات از آتش و بهره مندى از بهشت و لذايذ گوناگون آن نصيب شان گردد، و در مقابل ، كفار مورد غضب و لعنت خدا قرار گرفته به عذاب هاى ناگهانى كه همگى را هلاك ساخته و نسل شان را قطع مى كند دچار مى شوند (( فجعلناهم احاديث و مزقناهم كل ممزق (( .
در بعضى از نفوس پاك كه بر اصل فطرت باقى مانده اند هدايت به سوى ايمان به خدا و آيات او را نتيجه مى دهد، و در بعضى ديگر كه هميشه اكثريت را تشكيل مى دهند و مردمى پست و مستغرق در شهوات دنيايند خلاف آن را، كه همان كفر و طغيان و سرپيچى است نتيجه مى دهد، و همين معنى باعث مى شود كه مؤمنان مورد الطاف خاص الهى قرار گرفته، و در دنيا موفقيت و نصرت و فتح، و در آخرت نجات از آتش و بهره مندى از بهشت و لذايذ گوناگون آن نصيب شان گردد، و در مقابل، كفار مورد غضب و لعنت خدا قرار گرفته به عذاب هاى ناگهانى كه همگى را هلاك ساخته و نسل شان را قطع مى كند دچار مى شوند « فجعلناهم احاديث و مزقناهم كل ممزق».


تازه اين عذاب دنياى شان است، و عذاب آخرت بيچاره كننده تر است، و در آن عذاب كسى يارى نمى شود.
تازه اين عذاب دنياى شان است، و عذاب آخرت بيچاره كننده تر است، و در آن عذاب كسى يارى نمى شود.


اين است آن سنتى كه خداوند آن را در بين بندگان خود اجراء كرده ، و از اين پس نيز اجراء مى كند (( و الله يحكم لا معقب لحكمه و هو سريع الحساب (( ۲۰
اين است آن سنتى كه خداوند آن را در بين بندگان خود اجراء كرده، و از اين پس نيز اجراء مى كند: «و الله يحكم لا معقب لحكمه و هو سريع الحساب».


شرح جزئيات همين سنت براى مردمى كه ايمان به خدا ندارند انذار است ، چون غرض از شرح آن واداشتن آنان به ايمان به خدا و آيات او است . و همين شرح و بيان ، نسبت به مردم با ايمان يعنى آنان كه به طور اجمال علم به پروردگار خود و به مقام ربوبى او دارند تذكر و يادآورى آيات خدا و تعليم معارف دينى او، و معرفت به خدا و اسماى حسنى و صفات علياى او، و نيز شناسايى سنت جارى پروردگار در دنيا و آخرت است .
شرح جزئيات همين سنت براى مردمى كه ايمان به خدا ندارند انذار است. چون غرض از شرح آن واداشتن آنان به ايمان به خدا و آيات او است. و همين شرح و بيان، نسبت به مردم با ايمان يعنى آنان كه به طور اجمال علم به پروردگار خود و به مقام ربوبى او دارند تذكر و يادآورى آيات خدا و تعليم معارف دينى او، و معرفت به خدا و اسماى حسنى و صفات علياى او، و نيز شناسايى سنت جارى پروردگار در دنيا و آخرت است.


از آيه شريفه (( لتنذر به و ذكرى للمؤمنين (( هم اين معنا استفاده مى شود، و از آن به خوبى بر مى آيد كه غرض اديان همين دو معنا است : انذار غير مؤ منين ، و يادآورى مؤمنين .
از آيه شريفه «لتنذر به و ذكرى للمؤمنين» هم اين معنا استفاده مى شود، و از آن به خوبى بر مى آيد كه غرض اديان همين دو معنا است: انذار غير مؤمنان، و يادآورى مؤمنان.


بر اين اساس مى توان گفت : اين سوره بنا بر اينكه همه آن در مكه نازل شده باشد و از اختلافى كه مفسرين درباره چند آيه آن دارند صرفنظر كنيم روى سخن در آن با مشركين مكه و تعداد اندكى كه به رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) ايمان آورده بودند خواهد بود، و از خود آيات آن نيز اين معنا ظاهر مى شود؛ براى اينكه غالبا در اول يا آخر آيات آن عموم مردم را انذار نموده ، و اقامه حجت و موعظه كرده ، و يا با ذكر داستان آدم و ابليس و داستانهاى نوح ، هود، صالح ، لوط، شعيب و موسى (عليهم السلام ) وسيله عبرت شان را فراهم ساخته است .
بر اين اساس مى توان گفت: اين سوره بنابر اين كه همه آن در مكه نازل شده باشد و از اختلافى كه مفسرين درباره چند آيه آن دارند صرف نظر كنيم، روى سخن در آن با مشركين مكه و تعداد اندكى كه به رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) ايمان آورده بودند خواهد بود، و از خود آيات آن نيز اين معنا ظاهر مى شود. براى اين كه غالبا در اول يا آخر آيات آن عموم مردم را انذار نموده، و اقامه حجت و موعظه كرده، و يا با ذكر داستان آدم و ابليس و داستان هاى نوح، هود، صالح، لوط، شعيب و موسى (عليهم السلام) وسيله عبرت شان را فراهم ساخته است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۶ </center>
و اين بيان در عين اينكه براى اكثريت مردم انذار است ، براى مؤمنين يادآورى و تذكر است ، چون همين بيانات آنان را به ياد تفاصيل و جزئياتى از معارف مربوط به مبدء و معاد و آيات الهى مى اندازد كه اجمال ايمان خود آنان مشتمل بر آن است.
و اين بيان در عين اينكه براى اكثريت مردم انذار است، براى مؤمنان يادآورى و تذكر است، چون همين بيانات آنان را به ياد تفاصيل و جزئياتى از معارف مربوط به مبدء و معاد و آيات الهى مى اندازد كه اجمال ايمان خود آنان مشتمل بر آن است.


در اينجا بايد خاطر نشان سازيم كه اين سوره قسمت عمده و مقدار قابل ملاحظه اى از معارف الهى را متضمن است ، از آن جمله وصف ابليس و لشكرش ، وصف قيامت و ميزان ، اعراف و عالم در و ميثاق ، و وصف مردم با ايمانى كه هميشه به ياد خدايند. و نيز از آن جمله ذكر عرش و تجلى پروردگار و اسماى حسناى او و بيان اين حقيقت كه براى قرآن تاءويلى است . و نيز متضمن مجملاتى است از واجبات و محرمات مانند: (( قل امر ربى بالقسط(( ۱ و آيه (( انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن (( ۲ و آيه (( قل من حرم زينه الله التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق (( ۳.
در اين جا بايد خاطر نشان سازيم كه اين سوره قسمت عمده و مقدار قابل ملاحظه اى از معارف الهى را متضمن است. از آن جمله وصف ابليس و لشكرش، وصف قيامت و ميزان، اعراف و عالم ذر و ميثاق، و وصف مردم با ايمانى كه هميشه به ياد خدايند.  


و از همين جا مى توان استفاده كرد كه نزول سوره اعراف قبل از نزول سوره انعام بوده ؛ زيرا در سوره انعام آيه (( قل لا اجد فيما اوحى الى محرما على طاعم يطعمه ...(( ۴ وجود دارد كه از آن بر مى آيد حكم به اباحه ماسواى آنچه كه از محرمات استثنا شده قبلا نازل شده بوده ، و آيه مزبور به آيات اين سوره اشاره مى كند.
و نيز از آن جمله ذكر عرش و تجلى پروردگار و اسماى حسناى او و بيان اين حقيقت كه براى قرآن تأويلى است. و نيز متضمن مجملاتى است از واجبات و محرمات مانند: «قل امر ربى بالقسط». و آيه «انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن». و آيه «قل من حرم زينة الله التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق».


از ظهور اين آيه هم كه صرفنظر كنيم احكام و شرايعى كه در اين سوره ذكر شده اجمالى تر از آن احكامى است كه در سوره انعام در آيه (( قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم (( ۵ و آيات بعديش ذكر گرديده . و اين خود دليل روشنى است بر اينكه سوره اعراف قبل از سوره انعام نازل شده است ؛ چون همه مى دانيم كه طريقه تشريع احكام در دين اسلام اين بوده كه نخست احكام به طور سربسته و مجمل ذكر شده و سپس بتدريج توضيح بيشترى پيرامون آن داده مى شد، در آخر، پرده از روى همه جزئيات آن برداشته مى شده است .
و از همين جا مى توان استفاده كرد كه نزول سوره اعراف قبل از نزول سوره انعام بوده. زيرا در سوره انعام آيه «قل لا اجد فيما اوحى الى محرما على طاعم يطعمه...» وجود دارد، كه از آن بر مى آيد حكم به اباحه ماسواى آنچه كه از محرمات استثنا شده قبلا نازل شده بوده، و آيه مزبور به آيات اين سوره اشاره مى كند.


«'''المص كِتَبٌ أُنزِلَ إِلَيْك فَلا يَكُن فى صدْرِك حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَ ذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ'''»:
از ظهور اين آيه هم كه صرف نظر كنيم، احكام و شرايعى كه در اين سوره ذكر شده اجمالى تر از آن احكامى است كه در سوره انعام در آيه «قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم» و آيات بعديش ذكر گرديده. و اين خود دليل روشنى است بر اين كه سوره اعراف قبل از سوره انعام نازل شده است. چون همه مى دانيم كه طريقه تشريع احكام در دين اسلام اين بوده كه نخست احكام به طور سربسته و مجمل ذكر شده و سپس به تدريج توضيح بيشترى پيرامون آن داده مى شد، در آخر، پرده از روى همه جزئيات آن بر داشته مى شده است.
 
«'''المص * كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْك فَلا يَكُن فى صدْرِك حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَ ذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ'''»:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۷ </center>
اينكه (( كتاب (( را در اين آيه به طور نكره ذكر كرده و آن را با جمله (( بر تو نازل شده (( توصيف كرده ، و اسمى از نازل كننده آن نبرده به خاطر تعظيم كتاب است . تفريعى هم كه در جمله (( فلا يكن (( هست خالى از دلالت بر اين معنا نيست ، گويا فرموده : اين كتاب ، كتاب مباركى است كه آيات پروردگارت را كه بر تو نازل كرده برايت بيان مى كند، بنابراين اگر ماءمور به تبليغ آن و دعوت مردم به سوى آن شده اى دلتنگ مباش ، بلى اگر قرآن غير اين كتاب بود و از ناحيه غير پروردگارت مى بود روا بود كه از جهت زحمات و محنت هايى كه در تبليغ آن است دلتنگ باشى .
اين كه «كتاب» را در اين آيه به طور نكره ذكر كرده و آن را با جمله «بر تو نازل شده» توصيف كرده، و اسمى از نازل كننده آن نبرده، به خاطر تعظيم كتاب است. تفريعى هم كه در جمله «فلا يكن» هست، خالى از دلالت بر اين معنا نيست.
 
گويا فرموده: اين كتاب، كتاب مباركى است كه آيات پروردگارت را كه بر تو نازل كرده برايت بيان مى كند. بنابراين اگر مأمور به تبليغ آن و دعوت مردم به سوى آن شده اى دلتنگ مباش. بلى اگر قرآن غير اين كتاب بود و از ناحيه غير پروردگارت مى بود، روا بود كه از جهت زحمات و محنت هايى كه در تبليغ آن است، دلتنگ باشى.
 
جمله «لتنذر به»، نتيجه انزال كتاب و از نظر ادبى هم ظرفى است لغو و متعلق به آن. نظير جمله «و ذكرى للمؤمنين»، و هم نتيجه ديگرى است براى آن.
 
و اين كه فقط «ذكرى» را اختصاص به مؤمنان داده، دليل بر اين است كه انذار اختصاص به آنان نداشته، بلكه مؤمنان و غير مؤمنان را شامل مى شود.  


جمله (( لتنذر به (( نتيجه انزال كتاب و از نظر ادبى هم ظرفى است لغو و متعلق به آن ، نظير جمله (( و ذكرى للمؤمنين (( ، و هم نتيجه ديگرى است براى آن .
بنابراين، معناى آيه چنين مى شود: اين كتاب بر تو نازل شده تا همه مردم را به آن انذار كرده مؤمنان را متذكر كنى؛ چون تنها مؤمنان اند كه به وسيله اين آيات و معارف الهيى كه در آن است، به آن متذكر مقام پروردگار خود شده به همين وسيله ايمان شان زيادتر شده، چشمشان روشن مى گردد، نه عموم مردم.


و اينكه فقط (( ذكرى (( را اختصاص به مؤمنين داده دليل بر اين است كه انذار اختصاص به آنان نداشته ، بلكه مؤمنين و غير مؤ منين را شامل مى شود. بنابراين ، معناى آيه چنين مى شود: اين كتاب بر تو نازل شده تا همه مردم را به آن انذار كرده مؤمنين را متذكر كنى ؛ چون تنها مؤمنين اند كه به وسيله اين آيات و معارف الهيى كه در آن است به آن متذكر مقام پروردگار خود شده به همين وسيله ايمان شان زيادتر شده چشمشان روشن مى گردد، نه عموم مردم .
اثر اين كتاب در عموم مردم همان ترسانيدن آنان است. بنابراين، آياتى عموم مردم را متأثر مى سازد كه سخط و عقاب دنيايى و آخرتى پروردگار را ذكر مى كند.


اثر اين كتاب در عموم مردم همان ترسانيدن آنان است ، بنابراين ، آياتى عموم مردم را متاءثر مى سازد كه سخط و عقاب دنيايى و آخرتى پروردگار را ذكر مى كند.
از اين جا معلوم مى شود اين كه بعضى گفته اند: جمله «لتنذر به»، متعلق به «حرج» است، و معناى آن اين است كه: «از تبليغ آن مترس و دلتنگ مباش»، تا چه اندازه بى اساس است. زيرا ذكر كردن جمله «و ذكرى للمؤمنين» بعد از جمله مزبور، شاهد خوبى است براى فساد اين احتمال.  


از اينجا معلوم مى شود اينكه بعضى گفته اند: جمله (( لتنذر به (( متعلق به (( حرج (( است ، و معناى آن اين است كه : (( از تبليغ آن مترس و دلتنگ مباش (( تا چه اندازه بى اساس است ؛ زيرا ذكر كردن جمله (( و ذكرى للمؤمنين (( بعد از جمله مزبور شاهد خوبى است براى فساد اين احتمال . و همچنين فساد احتمال ديگرى كه داده و گفته اند: مراد از مؤمنين هم آن كسانى است كه در روز نزول اين آيه مؤ من بوده اند و هم آن كسانى كه خدا مى داند بعدها ايمان خواهند آورد؛ زيرا (( ذكرى (( كه در آيه ذكر شده جز بر مؤمنين فعلى صادق نيست .
و همچنين فساد احتمال ديگرى كه داده و گفته اند: مراد از مؤمنان هم، آن كسانى است كه در روز نزول اين آيه مؤمن بوده اند و هم آن كسانى كه خدا مى داند بعدها ايمان خواهند آورد. زيرا «ذكرى» كه در آيه ذكر شده، جز بر مؤمنان فعلى صادق نيست.


«'''اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ'''»:
«'''اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ'''»:


پس از آنكه به پيغمبرش فرمود كتابى كه به وى نازل شده براى انذار بوده اينك خود قرآن شروع به انذار مردم نموده ، خطاب را متوجه آنان مى كند؛ چون در انذار مردم بايد خطاب متوجه خود آنان شود.
پس از آن كه به پيغمبرش فرمود كتابى كه به وى نازل شده براى انذار بوده، اينك خود قرآن شروع به انذار مردم نموده، خطاب را متوجه آنان مى كند؛ چون در انذار مردم بايد خطاب متوجه خود آنان شود، مردم را خطاب مى كند به اين كه بايد پيروى كنند آنچه را كه از پروردگارشان نازل گرديده و آن، قرآنى است كه امر مى كند به اعتقاد صحيح و عمل صحيح. يعنى اعتقاد به خدا و آيات او و عمل صالح.
مردم را خطاب مى كند به اينكه بايد پيروى كنند آنچه را كه از پروردگارشان نازل گرديده و آن قرآنى است كه امر مى كند به اعتقاد صحيح و عمل صحيح ، يعنى اعتقاد به خدا و آيات او و عمل صالح .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸ </center>
و جمله (( اتبعوا ما انزل اليكم (( به منزله كنايه از دخول در تحت ولايت خداى سبحان است ؛ بدليل اينكه به دنبالش فرمود: (( و بغير از خدا اولياى ديگر را پيروى مكنيد(( و نفرمود: (( پيروى مكنيد غير آنچه را كه به سوى تان نازل شده (( .
و جمله «اتبعوا ما انزل اليكم» به منزله كنايه از دخول در تحت ولايت خداى سبحان است. به دليل اين كه به دنبالش فرمود: «و به غير از خدا اولياى ديگر را پيروى مكنيد»، و نفرمود: «پيروى مكنيد غير آنچه را كه به سوى تان نازل شده».


بنابراين ، معناى آيه اين مى شود كه : غير از خداى تعالى كسى را پيروى مكنيد - در حالى كه آنها زيادند - تا آنها اولياى شما نگردند. چه كم شما متذكر مى شويد! اگر متذكر مى شديد مى فهميديد كه خدا پروردگار شما است و جز او پروردگار و اولياى ديگرى براى شما وجود ندارد.
بنابراين، معناى آيه اين مى شود كه: غير از خداى تعالى كسى را پيروى مكنيد - در حالى كه آن ها زيادند - تا آن ها اولياى شما نگردند. چه كم شما متذكر مى شويد! اگر متذكر مى شديد، مى فهميديد كه خدا پروردگار شما است و جز او پروردگار و اولياى ديگرى براى شما وجود ندارد.


«'''وَ كَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَهَا فَجَاءَهَا بَأْسنَا بَيَتاً أَوْ هُمْ قَائلُونَ'''»:
«'''وَ كَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَهَا فَجَاءَهَا بَأْسنَا بَيَتاً أَوْ هُمْ قَائلُونَ'''»:


سنتى را خاطرنشان آنان مى سازد كه خداوند در مشركين امم گذشته جارى مى ساخته است ، و آن اين بوده كه وقتى مردم غير از خدا اولياى ديگرى اتخاذ مى كردند خداوند آنان را به عذابى كه در روز يا در شب نازل مى كرده هلاك شان مى ساخته ، و پس از ديدن عذاب به ظلم خود اعتراف مى نمودند.
سنتى را خاطرنشان آنان مى سازد كه خداوند در مشركين امم گذشته جارى مى ساخته است، و آن اين بوده كه وقتى مردم غير از خدا اولياى ديگرى اتخاذ مى كردند، خداوند آنان را به عذابى كه در روز يا در شب نازل مى كرده هلاك شان مى ساخته، و پس از ديدن عذاب به ظلم خود اعتراف مى نمودند.


(( بيات (( و (( تبييت (( به معناى شبيخون زدن به دشمن در شب است . و كلمه (( قائلون (( از ماده (( قيلوله (( و به معناى خواب نيمروز است . و اينكه فرمود: (( بياتا او هم قائلون (( و نفرمود: (( ليلا او نهارا(( گويا براى اشاره به اين است كه عذاب در حالى آنان را مى گرفته كه با خيال راحت و غافل از عذابى كه در كمين شان بوده آرميده بودند.
«بيات» و «تبييت»، به معناى شبيخون زدن به دشمن در شب است. و كلمه «قائلون» از ماده «قيلوله» و به معناى خواب نيمروز است. و اين كه فرمود: «بياتا او هم قائلون»، و نفرمود: «ليلا او نهارا»، گويا براى اشاره به اين است كه عذاب در حالى آنان را مى گرفته كه با خيال راحت و غافل از عذابى كه در كمين شان بوده، آرميده بودند.


«'''فَمَا كانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُم بَأْسنَا إِلا أَن قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظلِمِينَ'''»:
«'''فَمَا كانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُم بَأْسنَا إِلا أَن قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ'''»:


اين جمله تذكر قبلى را تمام نموده بيان مى كند كه انسان ، با وجدان و حس درونيش درك مى كند كه شرك و اتخاذ اولياء، ظلم است، و مى فهمد كه سنت الهى بر اين جارى است كه اگر به طوع و رغبت به ظلم خود اعتراف نكند و نسبت به مقام ربوبى پروردگارش خاضع نگردد خداوند او را دچار عذاب نموده و مجبور به اعتراف مى سازد.
اين جمله تذكر قبلى را تمام نموده بيان مى كند كه انسان، با وجدان و حس درونيش درك مى كند كه شرك و اتخاذ اولياء، ظلم است، و مى فهمد كه سنت الهى بر اين جارى است كه اگر به طوع و رغبت به ظلم خود اعتراف نكند و نسبت به مقام ربوبى پروردگارش خاضع نگردد، خداوند او را دچار عذاب نموده و مجبور به اعتراف مى سازد.
<span id='link3'><span>
<span id='link3'><span>


۱۳٬۶۵۳

ویرایش